پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

بیانات در دیدار ائمه جمعه سراسر کشور

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابى‌القاسم المصطفى محمّد و على آله الطّیبین الطّاهرین المعصومین سیّما بقیّةالله فى الارضین.

خیلى جلسه‌ى مطلوب و جذّابى است براى بنده؛ جلسه‌اى که در آن شما برادران عزیز، ائمّه‌ى محترم جمعه، کارگزاران معنوى و فرهنگى انقلاب در سراسر کشور در آن حضور دارید. کاش میتوانستیم با یکایک شما برادران عزیز بنشینیم و صحبت کنیم. افسوس که هم وقت و هم توان و نیروى کارآمد، آن‌چنان نیست که به بنده این توفیق را بدهد که بتوانم با شما یکایک بنشینیم، صحبت کنیم و از شما بشنویم. دوست میداشتم که بتوانم از خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى شما گاهى بشنوم. سابق به بعضى از شهرستان‌ها که میرفتیم، مقیّد بودم خطبه‌ى جمعه‌ى آن شهرستان را که از رادیو پخش میشد بشنوم؛ حالا دیگر مسافرتهایمان هم کم شده، این توفیق هم کمتر به ما دست میدهد. به‌هرحال این جلسه براى من جلسه‌ى مغتنمى است؛ شما را زیارت کردیم؛ گزارش جناب آقاى تقوى را هم شنیدیم که مبسوط و مشروح و مفید بود. دو مطلب من عرض میکنم در این دیدار؛ یک مطلب درباره‌ى مسئله‌ى نماز جمعه است که مسئله‌ى مورد ابتلاء ما و شما است و مسئله‌ى بسیار مهمّى است؛ یک مسئله هم اجمالى در باب مسئله‌ى انتخابات است که نزدیک آن هستیم. چند جمله‌اى درباره‌ى هرکدام از این دو مسئله عرض خواهیم کرد.

در مورد مسئله‌ى نماز جمعه باید عرض کنم که نماز جمعه یک قرارگاه است؛ قرارگاه ایمان، قرارگاه تقوا، قرارگاه بصیرت، قرارگاه اخلاق. از تعبیر قرارگاه نباید ما وحشت بکنیم، چون قرارگاه جزو تعبیرات و اصطلاحات مربوط به جنگ و مبارزه و این چیزها است. خب، این جنگ وجود دارد، بر ما تحمیل شده - ما درحال جنگیم، منتها جنگ نظامى نیست؛ جنگ معنوى است، جنگ اعتقادى و ایمانى است، جنگ سیاسى است - همچنان‌که در دفاع مقدّس هشت سال بر ما جنگ را تحمیل کردند. ما که دنبال جنگیدن با همسایه‌مان نبودیم، بر ما تحمیل شد؛ حمله کردند. ما ابتدا حمله نمیکنیم؛ حتّى در جایى که دفاع لازم نباشد، دفاع هم نمیکنیم؛ لَئِن بَسَطتَ اِلَىَّ یَدَکَ لِتَقتُلَنى مآ اَنَا بِباسِطٍ یَدِىَ اِلَیکَ لِاَقتُلَکَ اِنّى اَخافُ اللهَ رَبَّ العلَمین؛(۲) ما این‌جورى هستیم. آنجایى که دفاع لازم است، چرا، وارد عرصه‌ى دفاع میشویم. و خدا را شکر که ملّت ایران، نیروهاى انقلاب، رهبر بزرگ و عزیزِ فقیدِ ما - که بحمدالله نامش، یادش، راهش زنده است - نشان دادند که در زمینه‌ى دفاع، توانا هستند. ما در حال یک چنین نبردى هستیم؛ ما در حال یک چنین جهادى هستیم. به ایمان مردم ما حمله میکنند، به بصیرت مردم ما حمله میکنند، به تقواى ما حمله میکنند، به اخلاق ما حمله میکنند، ویروس‌هاى گوناگونِ خطرناکِ معنوى را در میان ما پراکنده میکنند؛ خب، ما چه کار کنیم؟ باید دفاع کنیم. این، قرارگاه لازم دارد، مثل قرارگاه‌هاى میدان جنگ؛ نماز جمعه یکى از مهم‌ترینِ این قرارگاه‌ها است؛ قرارگاه ایمان است، قرارگاه تقوا است. با این چشم به نماز جمعه نگاه کنیم. شما هم فرمانده قرارگاهید؛ قرارگاه‌هاى میدان جنگ هرکدام فرماندهى دارند؛ فرمانده قرارگاه امامت جمعه، شخص امام جمعه است.

خب، عمده‌ى [هدف‌] در این قرارگاه تبیین است؛ مسئله‌ى تبیین. عمده‌ى هدف انبیاى الهى تبیین بود؛ حقیقت را بیان کنند؛ چون آن چیزى که موجب میشود انسانها گمراه بشوند این است که حقیقت را نمى‌شناسند؛ عمده این است. از این قبیل هم هستند که حقیقت را میدانند امّا انکار میکنند، لکن عمده‌ى انحرافها ناشى از ندانستن حقیقت است و انبیاى الهى آمدند تا حقیقت را بیان کنند، واضح کنند، ظاهر کنند، حجّت را تمام کنند بر مردم؛ مسئله‌ى تبیین این است. اَلعُلَماءُ وَرَثَةُ الاَنبیاء؛(۳) شما میراث‌بر انبیا هستید، از جمله در این قضیّه؛ مسئله‌ى تبیین.

نماز جمعه همچنان‌که از اسم آن پیدا است، محلّ جمع است، محلّ اجتماع است؛ این هم یک فرصت بزرگى است براى تبیین کردن. گاهى شما ناچارید بروید به درِخانه‌ى این، درِخانه‌ى آن، یا اینکه از راه‌هاى غیر مستقیم استفاده کنید. این وسایل ارتباط جمعى که امروز وجود دارد، درست است که فراگیر است - اینترنت و شبکه‌هاى اجتماعى و بقیّه‌ى چیزها خیلى فراگیر است - لکن نگاه روبه‌رو و چشم‌درچشم و احساس حضور و شنیدن نفَس گوینده و مخاطب یک چیز دیگر است؛ اجتماع، دُور هم جمع شدن، یک چیز دیگر است. ممکن است چند صد هزار نفر یک حرفى را، یک پیامى را در اینترنت یا با پیامک بگیرند، امّا این خیلى فرق میکند با اینکه همین چند صد هزار نفر یک‌جا جمع بشوند، یک نفر با آنها حرف بزند، صحبت کند. این نگاه کردنِ روبه‌رو یک تأثیر فوق‌العاده‌ى دیگرى دارد؛ این در اختیار شما است. نماز جمعه فرصت اجتماع است، محلّ تجمّع است؛ مردم را گرد هم جمع میکند؛ میتوانند با هم تبادل کنند؛ میتوانند قرار بگذارند؛ میتوانند اقدام کنند؛ اینها خیلى مهم است. کسانى که از دین بیگانه هستند - چه خارجى‌ها، چه بعضى از عوامل بیچاره‌ى خودمان در داخل که این امکانها را ندارند - حسرت میخورند که چطور نمیتوانند و وسیله‌اى ندارند براى اینکه مردم را یک‌جا جمع کنند، با هم حرف بزنند، با هم تبادل کنند؛ با عناوین مختلف میخواهند این کارها را انجام بدهند؛ تازه [مانند] این درنمى‌آید.

خب، حالا که این‌جور شد، پس نماز جمعه قلب فرهنگى هر شهر است؛ مرکز فرهنگى هر شهر، نماز جمعه است؛ - البتّه شرایطى دارد که حالا بعضى از اینها را عرض خواهیم کرد. جایى است که آنجا هدایت‌گرى انجام میگیرد؛ من تأکید میکنم این هدایت‌گرى صرفاً هدایت‌گرى سیاسى نیست، هدایت‌گرى سیاسى و فرهنگى است. ما گمان نکنیم که اگر فرض کنید در فلان مسئله‌ى سیاسى روز که محلّ ابتلاء هم هست، دادِ سخن دادیم و حرف زدیم و مطالب خودمان را با بیان شیوا بیان کردیم، قضیّه تمام شد؛ نه، ما هدایت‌گرى فرهنگى را از هدایت‌گرى سیاسى بنیانى‌تر میدانیم؛ هدایت‌گرى سیاسى خیلى لازم است و از آن نباید صرف نظر کرد، امّا هدایت‌گرى فرهنگى و فرهنگ مردم، اخلاق مردم‌[مهم‌تر است‌].

فرض بفرمایید که مسئله‌ى سبک زندگى که ما سه چهار سال پیش مطرح کردیم،(۴) یکى از مسائل مهم است. سبک زندگى شُعبى دارد؛ یکى از مهم‌ترین اهداف دشمنان ملّت ایران و دشمنان اسلام این است که سبک زندگى مسلمانها را عوض کنند و شبیه به سبک زندگى خودشان بکنند. واقعیّتهاى زندگى، در فکر انسان اثر میگذارد؛ رفتار روزانه در دل و روح انسان اثر میگذارد - هم روح خود انسان، هم روح مخاطبان و معاشران انسان - اینها میخواهند این را تغییر بدهند.

اسلام یک سبک زندگى براى ما آورده است. فرض بفرمایید ادب. یکى از کارهاى مهم ادب است. فرنگى‌ها در برخوردهاى معمولى‌شان خیلى مقیّد به ادب نیستند؛ ما ایرانى‌ها از قدیم معروف بودیم به اینکه در گفتارهایمان، در مخاطباتمان ملاحظه‌ى ادب را میکنیم؛ احترام طرف مقابل را حفظ میکنیم. اینها میخواهند این را عوض کنند و متأسّفانه یک جاهایى هم موفّق شده‌اند. فرض کنید شما با یکى مخالفید، میخواهید راجع به او حرف بزنید؛ دوجور میشود حرف زد: یک‌جور میشود هتّاکانه و بى‌باکانه و بى‌ادبانه حرف زد؛ یک‌جور هم میشود مؤدّب حرف زد. شما ببینید در قرآن کریم در بسیارى از موارد وقتى صحبت از فاسقین است، صحبت از کافرین است، صحبت از بدهاى اشرار عالم است، میفرماید: وَ لکنَّ اَکثَرَهُم لا یَعلَمون؛(۵) نمیگوید همه‌ى آنها؛ ملاحظه میکنید؛ بالاخره یک اقلّى هستند بین همینها که اینها تعقّل دارند؛ قرآن کریم ملاحظه‌ى حقّ آنها را میکند و «اَکثَرَهُم» میفرماید.

یک مسئله در همین سبک زندگى و عادات و روشهاى خوب زندگى، مثلاً حالا کتاب‌خوانى [است‌]. البتّه در این گزارشى که فرمودند، یک اشاره‌اى به این معنا هست، منتها این خیلى مهم است که ما مردم را، جوانها را وادار کنیم به کتاب‌خوانى. کتاب خواندن خیلى مهم است؛ کتاب خوب را هم معرّفى کنید. حتّى بنده تصوّر میکنم - حالا البتّه این را باید آقایانى که مسئول هستند، جوانبش را بررسى کنند - و فکر میکنم خوب است که محلهاى نماز جمعه، مرکز نمایش کتابهاى خوب و کتابهاى روز و کتابهاى مطلوب باشد؛ که بیایند ببینند این کتابها هست، اگر میخواهند از همانجا یا از جاى دیگر تهیّه کنند. مردم را وادار کنیم به کتاب‌خوانى؛ نخبگان را وادار کنیم به تولید کتاب؛ اینها یک چیزهایى است که لازم است. خب، این برخى از این مسائل بود.

یکى از مسائل مهم در باب نماز جمعه، جذب جامعه‌ى جوان کشور است. ما با اینکه نسبتِ جوانهایمان الان از قبل - سالهاى دهه‌ى ۶۰ و اوایل دهه‌ى ۷۰ - اندکى کمتر است امّا درعین‌حال جامعه‌ى ما بحمدالله جامعه‌ى جوانى است؛ ما جوان زیاد داریم. جوانها را جذب کنید به نماز جمعه؛ جذب جوانها به نماز جمعه با گفتن اینکه «جوانها بیایید، جوانها تشویق بشوید» به این‌جور چیزها درست نمیشود؛ باید جوان کشانده بشود از طریق دل، از طریق فهم. یکى از چیزهایى که جوان را جذب میکند به نماز جمعه، سخن متقن و متین است. حرف سست، چه در زمینه‌ى سیاسى، چه در زمینه‌ى فرهنگى، افرادى را که در آنجا هستند - حالا یک عدّه‌اى عادت کرده‌اند، به‌عنوان عادت مى‌آیند نماز - آن جوانى را که دنبال حرف است که از این منبر بشنود، او را جذب نمیکند؛ حرف نو [بزنید]: «سخن نو آر که نو را حلاوتیست دگر».(۶) معناى حرف نو حرف بدعت‌آمیز نیست که بگوییم آقا بدعت! نه، سخن نو؛ شما فکر بکنید، تأمّل کنید، اندیشه کنید، کاوش کنید، سخنان نوِ جذّاب پیدا میکنید براى جوانها؛ آن‌وقت جوانها مى‌آیند. مى‌آیند در این جلسات شرکت میکنند؛ خودشان شرکت میکنند بدون اینکه شما به آنها بگویید.

برادران عزیز! یکى از چیزهایى که جوانها را جذب میکند احساس صمیمیّت است. جوان عاطفى است؛ با هدایت عاطفه و دل، خیلى کارها را انجام میدهد. اگر احساس صمیمیّت کند، احساس مهربانى کند، احساس راستى کند، مى‌آید؛ احساس کبریا در من و شما بکند، نمى‌آید؛ احساس غرور بکند، احساس تظاهر بکند، نمى‌آید. این چیزها را باید درست کرد، آن‌وقت جوان مى‌آید. وقتى جوانها آمدند، شما درواقع نیروى محرّکه و پیشران کشور را دارید تغذیه میکنید. جوان، نیروى پیشران کشور است؛ او را آن‌وقت تغذیه میکنید.

یکى از چیزهایى که در مورد ائمّه‌ى جمعه به نظر بنده مهم است - که دنبال همین حرف قبلى است - رفتار طلبگى است، نه رفتار ادارى. دستگاه امامت جمعه، یک دستگاه طلبگى است؛ دستگاه آخوندى است؛ دستگاه ادارى نیست؛ شکل ادارى به آن نباید داد. حضور مدیرانه در باب نماز جمعه جواب نمیدهد؛ حضور طلبگى و روحانى‌مآب و آخوندمآبانه جواب میدهد؛ رفتار رئیس‌مآب نباید باشد، رفتار روحانى‌مآب باید باشد؛ رفتار پدرانه، رفتار برادرانه، رفتار صمیمانه؛ این رفتار روحانى است.

[مسئله‌ى‌] بعدى هم ملاحظه‌ى حق را کردن [است‌]. گاهى اوقات من میبینم بعضى از کسانى که مثلاً منبرهاى عمومى نسبتاً بزرگى دارند، براى گفتن مطلب، ملاحظه‌ى خواست مخاطب را میکنند؛ یک‌وقت او دلش میخواهد شما این‌جورى حرف بزنید، شما [هم‌] این‌جورى حرف میزنید؛ این غلط است. ما قبل از انقلاب هم داشتیم. در بین نیروهاى اهل حرف و مثلاً مباحث نو و مباحث فکرى اسلامى، کسانى بودند که نگاه میکردند ببینند این کسى که اینجا آمده از چه چیزى خوشش مى‌آید؛ اگر از یک حرف مثلاً خاصّى ولو غلط هم بود خوشش مى‌آمد، اینها میگفتند. این [کار] را نکنید، این غلط است. آنچه درست است بگویید، ولو به مذاق شنونده خوش نیاید؛ [کمااینکه]میتوان آن را با استدلال و با زبان گرم و نرم بیان کرد که همان حرفى که برخلاف مذاق او است و به کام او ممکن است تلخ هم باشد، به کام او شیرین کرد.

یک مسئله‌ى دیگر هم مسئله‌ى تکریم امام‌جمعه است. امام‌جمعه، هم خودش باید خود را تکریم کند، هم مردم باید او را تکریم کنند، هم دفتر مرکزى که در تهران است او را باید تکریم بکند. تکریم به‌معناى تشریفات نیست، به‌معناى فرش قرمز انداختن نیست؛ تکریم یعنى قدرشناسى؛ [اینکه]شما به‌عنوان امام‌جمعه، خودتان قدر خودتان را بدانید و خودتان را تکریم بکنید؛ معنایش این است که دامن را از چیزهایى که انسان را آلوده میکند بالا نگه [دارید]. اینها چیزهاى مهمّى است که بایست مورد توجّه قرار بگیرد.

به‌هرحال، فرصت امامت جمعه و توفیق اقامه‌ى جمعه در کشور ما حقیقتاً توفیق بزرگى است. در بعضى از کشورهاى اسلامى، معمول است که [خطبه‌هاى‌] نماز جمعه را دستگاه‌هاى ادارى روى کاغذ مینویسند و میدهند به امام‌جمعه، آن امام‌جمعه هم میرود و در آن منبر همان کاغذ را میخواند. این نماز جمعه نیست به نظر ما؛ این خطبه‌ى نماز جمعه نیست. این خواندن بخشنامه‌ى فلان اداره است؛ فلان اداره که مخصوص مسائل مذهبى است، یک چیزى مینویسد و میگوید آقا، این را شما برو آنجا بخوان، او هم میرود آنجا میخواند. خطبه‌ى نماز جمعه این نیست؛ خطبه‌ى نماز جمعه آن است که از دل و مغز فعّال امام‌جمعه میجوشد و تراوش میکند، بر زبان او مى‌آید و با بیان بلیغ و فصیحى، برحسب نیاز مردم، آن را به مردم منعکس میکند. هروقتى یک خلأیى وجود دارد، هروقتى یک نیازى وجود دارد؛ این نیاز را باید شناخت. باید آن چیزى را هم که این نیاز را برطرف میکند شناخت؛ آن داروى فکرى، آن طعام فکرى و تغذیه‌ى فکرى‌اى هم که این نیاز را برطرف میکند و اشباع میکند طرف مقابل را باید شناخت و با بیان خوب بایستى بیان کرد. این آن چیزى است که به نظر من، در مورد مسئله‌ى امامت جمعه لازم است.

به‌هرحال ما قدردان نماز جمعه هستیم، از خداى متعال هم واقعاً متشکّریم. یک‌وقتى با ائمّه‌ى جمعه، خدمت امام رفته بودیم؛ آن سالهاى اوّل که تازه تشکیل شده بود و امام هم بنده را مفتخر کرده بودند به امامت جمعه‌ى تهران، ما با ائمّه‌ى جمعه خدمت ایشان رفتیم و بنده یک صحبتى کردم. آن جمله‌اى که من گفتم که از دلم برآمده بود، این بود که گفتم همچنان‌که خداى متعال براى مردم لیلةالقدر را قرار داد، و در تفسیر سوره‌ى انّاانزلنا از ائمّه (علیهم‌السّلام) نقل شده است که در حکومت بنى‌امیّه هزار ماه گذشت و مردم لیلةالقدر نداشتند - هزار ماه حکومت بنى‌امیّه بود، در آن هزار ماه لیلةالقدر نبود و مردم محروم بودند از این لیلةالقدر؛ این در روایات ما هست - همین‌طور ما از نماز جمعه در دوران حکومت طاغوت محروم بودیم. در بعضى از شهرها، به‌عنوان همان روش قدیم، حکّام یک نفر را معیّن میکردند و میگذاشتند. البتّه در بعضى از شهرها هم مثل مشهد، امام‌جمعه‌ى محترم و مکرّمى بود - مرحوم آقاى حاج شیخ غلامحسین تبریزى که مرد بسیار: هم عالم، هم متّقى، هم زاهد [بود]- که ربطى به حکومت نداشت؛ ازاین‌قبیل هم داشتیم، لکن در خیلى از شهرهاى دیگر، امام‌جمعه منصوب آن حکومتهاى طاغوت بود؛ مردم هم نمیرفتند و اعتنا هم نمیکردند. آن نماز جمعه‌اى که حاکم طاغوتى آن را بگذارد، براى مردم جذّاب نیست و مردم هم نمیرفتند. گفتم ما در سالهاى متمادى محروم بودیم از نماز جمعه و شما نماز جمعه را به ما دادید، به ملّت ایران دادید. واقعاً نعمت بزرگى است. این راجع به مسئله‌ى امامت جمعه.

امّا مسئله‌ى انتخابات. البتّه تا انتخابات هنوز وقت هست - مثلاً فرض کنید چهل پنجاه روزى هنوز وقت داریم - ما هم مجال داریم تا مطالبى که داریم به مردم عرض کنیم. بنده مخالفم با اینکه دو سال قبل از انتخابات یا یک سال قبل از انتخابات، فضاى کشور را ما انتخاباتى بکنیم؛ بنده مخالفم، امّا خیلى‌ها این کار را کردند؛ این غلط است. وقتى فضا انتخاباتى شد، لازمه‌ى فضاى انتخاباتى رقابت و درگیرى - ولو درگیرى زبانى - و تبادل انواع و اقسام حرفهاى احیاناً نامناسب و زشت به یکدیگر است. فضاى انتخاباتى، انسان را از حقایق جارى جامعه و از نیازهاى حقیقى جامعه غافل میکند. این کار، کار خوبى نیست، بنده مناسب نمیدانستم که از قبل راجع به انتخابات صحبتى بکنم؛ لکن حالا دیگر تقریباً فصل انتخابات است و بایستى مطالبى را گفت.

اوّلاً نفْس انتخابات خیلى اهمّیّت دارد؛ این نعمت بزرگى است. همان‌طور که در باب نماز جمعه عرض کردیم، در باب انتخابات هم عرض میکنم که انتخابات واقعاً نعمت بزرگى است. این هم از برکات نگاه روشن و عمیق امام بزرگوار ما بود. کسانى در همان زمان بودند که معتقد بودند [وقتى‌] حکومت اسلامى است، انتخابات لزومى ندارد؛ امام فرمود نه، انتخابات باید باشد و منشأ اثر باشد، مردم تصمیم بگیرند، مردم انتخاب کنند و آنچه مردم میخواهند بشود. نتیجه‌ى این سیاست، این شد که مردم در کنار انقلاب و در وسط میدان باقى ماندند و تا امروز بحمدالله باقى مانده‌اند؛ چون خود مردمند که دارند انتخاب میکنند، خود مردمند که دارند تصمیم میگیرند. انتخابات نعمت بزرگى است.

انتخابات از جمله‌ى چیزهایى است که بحمدالله [در جمهورى اسلامى‌] هست. ما این‌همه هم انتخابات داشته‌ایم [امّا]دشمنان ما هم دریغ نکردند از اینکه بگویند اینجا دیکتاتورى است. [درحالى‌که]دیکتاتورهاى منطقه رفیقهاى خودشان هستند و بر سرِ خوان غارت و یغماى ملّتها با هم شریکند و سهیمند، به آنها چیزى نمیگویند - مثل همین دولتهایى که مشاهده میکنید و مى‌بینید و میدانید - امّا جمهورى اسلامى را متّهم میکنند. اگر انتخابات نبود، این دیگر تهمت نبود [بلکه]واقعیّت میشد؛ یعنى اگر حقیقتاً از مردم این حق گرفته میشد، حرف دشمن راست درمى‌آمد. بحمدالله این حق به مردم داده شده است، انتخابات هم هست، انتخابات هم بحمدالله آزاد است. وجود انتخابات، هم در جوّ داخلى یک احساس استقلال و هویّتى به مردم میدهد و احساس میکنند که همه‌چیز مال خودشان است - واقع قضیّه هم همین است؛ صاحب مملکت مردمند و خودشان تصمیم میگیرند، خودشان اقدام میکنند؛ هم در قوّه‌ى مجریّه، هم در قوّه‌ى مقنّنه، هم بالواسطه در مورد رهبرى و بقیّه‌ى مواردى که انتخابات است - هم مایه‌ى آبرو و اعتبار در خارج از کشور است؛ در جوّ جهانى، حقیقتاً این انتخابات مایه‌ى اعتبار و آبرو است. بنابراین خود انتخابات، فى‌نفسه یک امر بسیار مهم و یک نعمت بزرگ است.

انتخابات را نباید خراب کرد. بعضى‌ها خوششان مى‌آید و کأنّه عادت دارند که از نزدیکى انتخابات، دائم بر کوس نامطمئن بودن انتخابات بدمند؛(۷) عادت کرده‌اند. این خیلى عادت بدى است، مرض بدى است، چرا؟ انتخابات انتخابات سالمى است. ممکن است در هر انتخابى، یک تخلّفى در یک گوشه‌اى انجام بگیرد؛ این ممکن است، همیشه هم ازاین‌قبیل اتّفاق مى‌افتد - خب در کارهاى خود ما هم، کارهاى شخصى و عمومى و خصوصى‌مان ممکن است تخلّفاتى اتّفاق بیفتد - امّا تخلّفاتى که نتایج انتخابات را تغییر بدهد، مطلقاً وجود ندارد؛ تخلّف سازمان‌یافته مطلقاً وجود ندارد؛ عدم رعایت مسئولان دولتى و غیردولتىِ انتخابات ابداً وجود ندارد. از اوّل انقلاب تا حالا هم همین‌جور بوده؛ مسئولان، مسئولانه به مسائل انتخابات [پرداخته‌اند و] همه‌ى دولتهایى که در این بین بوده‌اند. دولتهایى که آمده‌اند و رفته‌اند، بعضى‌ها از لحاظ گرایشهاى سیاسى ۱۸۰ درجه با هم تفاوت داشته‌اند امّا رفتار همه‌ى آنها در مورد انتخابات، رفتار درستى بوده. [نباید]کسى ادّعا کند که در این انتخابات خیانت شد یا [تقلّب]شد. یک‌وقتى - شاید این را من قبلاً هم گفته‌ام - در مورد انتخابات تهران در یک دوره‌اى، خیلى جنجال شد؛ سروصدا شد و اصرار شد بر اینکه این انتخابات ابطال بشود. بنده گفتم باید تحقیق کنید؛ در تهران دو سه میلیون از مردم آمده‌اند در انتخابات شرکت کرده‌اند، ما رأى اینها را بکلّى باطل کنیم؟ این چه حرفى است! باید تحقیق کنیم ببینیم چه‌جورى است. تحقیق کردیم، معلوم شد که نه این‌جور نیست. تحقیق مفصّل کردیم؛ بنده در آن سالها صریحاً نوشتم به شوراى نگهبان که نخیر، انتخابات نباید دست بخورد. یعنى انتخابات حقّ مردم است، مال مردم است و ما نمیتوانیم انتخابات را متّهم کنیم به اینکه مثلاً فرض کنید که این‌جور است یا آن‌جور است؛ نه، انتخابات انتخابات سالمى است، در همه‌ى دوره‌ها سالم بوده، حالا هم ان‌شاءالله به توفیق الهى همین‌جور خواهد بود و چهارچوب قوانین و مقرّرات و وجود آدمهایى که مراقبند، مواظبند، موظّفند، نمیگذارد که انتخابات دچار این اختلال بشود. این یک مطلب.

امّا عرض کردیم انتخابات حقّ‌النّاس است؛(۸) این حقّ‌النّاس امر مهمّى است. خب در زبانها هم زیاد تکرار میشود که فلانى گفته انتخابات حقّ‌النّاس است و حقّ‌النّاس است و مدام تکرار میشود؛ منتها خب [باید] به عمق این حقّ‌النّاس برسیم. معناى حقّ‌النّاس بودن این نیست که فقط آن کسى که پاى صندوق نشسته است باید این حقّ‌النّاس را رعایت کند که مثلاً فرض کنید آراء را عوضى نخواند یا کم و زیاد نکند؛ این یکى از مصادیق رعایت حقّ‌النّاس است. یک مطلب، مطلب حقّ داوطلب است؛ یکى از حقوق مردم، رعایت حقّ این داوطلبى است که مى‌آید و وارد این میدان میشود و نامزد انتخابات میشود که اگر آدم صالحى است، ما او را رد نکنیم، میدان بدهیم به اینکه او بیاید. نقطه‌ى مقابلش هم همین‌جور است؛ اگرچنانچه آدم ناصالحى است، راهش ندهیم؛ اگرچنانچه در این مجلس - حالا چه مجلس خبرگان، چه مجلس شوراى اسلامى، چه در هرجایى که انتخابات هست - آدمى باشد که صلاحیّت قانونى ورود در اینجا را نداشته باشد و ما از این اغماض کنیم، صرف‌نظر کنیم، رعایت نکنیم، دقّت نکنیم و او وارد بشود، این هم باطل کردن حقّ مردم است، خراب کردن حقّ مردم است؛ این هم ضدّ حقّ‌النّاس است.

یکى از ابعاد دیگر حقّ‌النّاس بودن، حفظ امانت است؛ آن کسانى که آراء را در اختیار دارند، آن کسانى که آراء را میشمرند، آن کسانى که ثبت میکنند و گزارش میکنند، آن کسانى که جمع میبندند و خلاصه آن کسانى که اداره‌ى صندوقها به عهده‌ى آنها است، باید کمال امانت را رعایت کنند؛ یعنى در این زمینه‌ها اندک‌تخلّفى، خیانت در امانت است.

یک بُعد دیگر حقّ‌النّاس بودن، پذیرش نتیجه‌ى قانونى انتخابات است؛ [یعنى‌] وقتى‌که به یک نتیجه‌اى رسید و مراکز قانونى تصدیق کردند که این است، پذیرش این نتیجه [حقّ‌النّاس است‌]؛ ضدّ آن کارى که در سال ۸۸ انجام شد. خب در سال ۸۸ یک حرف منکر و مستنکَرى(۹) را آمدند مطرح کردند که تقلّب شده است و باید این انتخابات برهم بخورد؛ حالا مردم چقدر شرکت کردند؟ چهل میلیون! چهل میلیون [نفر از] مردم شرکت کردند در یک انتخاباتى و رأى دادند به کاندیداهاى مختلف، نامزدهاى مختلف؛ این آقایان به ادّعاى تقلّب [این را گفتند]. البتّه بنده با اینها خیلى مماشات کردم - حالا کارهاى جزئى‌اى که انجام گرفت طولانى است - مماشات کردیم، حرف زدیم، گفتیم بیایید، بگویید بروند صندوقها را نگاه کنند؛ هر تعداد صندوقى که شما میخواهید. اعتناء نکردند، گوش نکردند؛ بنا بر این نبود که زیر بار این حرف حق بروند؛ زیر بار حرف حق نرفتند و براى مملکت خسارت درست کردند. من نمیدانم بنا است که این خسارتهایى که در سال ۸۸ بر ما وارد شد کِى جبران بشود؟ واقعاً نمیدانم! هنوز جبران نشده. این هم یکى که نتیجه‌ى انتخابات را همه بپذیرند.

یک مسئله‌ى دیگر، رعایت حق در سیاهه‌هاى پیشنهادى است؛ این سیاهه‌هایى که پیشنهاد میکنند، فهرستهایى که براى نامزدها میدهند. آن کسانى که این فهرستها را میدهند، واقعاً رعایت حق را بکنند؛ مسئله‌ى رفیق‌بازى و جناح‌بازى و مانند این چیزها را دخالت ندهند و نگاه کنند ببینند که چه کسى واقعاً شایسته است؛ آن کسى را که شایسته است بگذارند و به مردم معرّفى کنند. این هم یک بخش و یک بُعد از رعایت حقّ‌النّاس است.

یک بُعد دیگر این است که مردمى که میخواهند رأى بدهند، اعتماد کنند به آن مجموعه‌هایى که واقعاً قابل اعتمادند؛ بعضى‌ها هستند که قابل اعتماد نیستند؛ کَالَّذِى استَهوَتهُ الشَّیطین؛(۱۰) گاهى این‌جور نیست که از روى صفا و واقعیّت و علاقه‌مندى به انقلاب‌[باشد] - اساس کار، انقلاب است - و از روى علاقه‌مندى به انقلاب بیایند یک فهرست پیشنهادى را بدهند؛ نه، روى مقاصد دیگر - گاهى اوقات مقاصد فاسد - پیشنهادهایى میدهند. مردم توجّه کنند و ببینند که آن فهرستهایى را که پیشنهاد شده است از کجا پیشنهاد شده؛ از طرف چه کسى پیشنهاد شده؛ آن کسانى را که مورد اعتمادند، قابل اطمینانند، قابل اعتمادند انتخاب بکنند. این هم یکى از چیزها است. بنابراین مسئله‌ى حقّ‌النّاس که گفتیم این ابعاد را دارد - ابعاد دیگرى هم دارد که حالا من نمیخواهم تفصیل بدهم - و واقعاً این به این معنا، حقّ‌النّاس است.

یک مسئله‌ى مهم درباره‌ى انتخابات، حضور حدّاکثرى است که حالا من ان‌شاءالله بعدها اگر عمر بود تا قبل از انتخابات، راجع به حضور حدّاکثرى باز صحبت خواهم کرد. هرچه جمعیّت بیشتر در انتخابات شرکت کند، استحکام نظام و اعتبار کشور بالاتر خواهد رفت؛ هرچه بیشتر مردم شرکت کنند، اعتبار نظام بالا خواهد رفت. چون نظام، نظام مردمى است و واقع قضیّه این است که متّکى به عواطف مردم و احساسات مردم و انتخاب مردم و خواست مردم است. بنده این عقیده را [در مورد حضور] حدّاکثرى از قبل هم داشته‌ام و همیشه هم رویش اصرار کرده‌ام، این بار هم اصرار دارم و ان‌شاءالله بیشتر هم درباره‌اش صحبت میکنم.

یک مسئله مسئله‌ى نفوذ است؛ نفوذ. ما این مسئله‌ى نفوذ را در قضیّه‌ى برجام و پس از برجام مطرح کردیم؛ این خیلى مسئله‌ى عجیب و خیلى مسئله‌ى مهمّى است. کسانى که در مسائل گوناگون دسترسى به اطّلاعات دارند، خوب میدانند که چه دامى براى کشور گسترده‌اند یا میخواهند بگسترانند براى نفوذ کردن در حصن و حصار اراده و فکر و تصمیم ملّت ایران، با انحاء مختلفِ تدابیر و سیاستها و توطئه‌ها؛ این الان در جریان است؛ مردم در باب انتخابات باید خیلى متوجّه این باشند. اگر فرض کنیم عنصر نفوذى به شکلى وارد مجلس شوراى اسلامى بشود یا وارد مجلس خبرگان بشود یا در ارکان دیگر نظام نفوذ بکند، مثل موریانه از داخل میجَود و پایه‌ها را سست میکند و فرو میریزد؛ قضیّه این‌جورى است. مسئله‌ى نفوذ خیلى مهم است که حالا من ان‌شاءالله عرض خواهم کرد. البتّه در این زمینه روشنگرى لازم است؛ روشنگرىِ بدون اتّهام، بدون تهمت زدن، بدون مصداق معیّن کردن، امّا روشنگرى اذهان مردم؛ چیز لازمى است. ببینید، یکى از آن چیزهایى قرآن کریم خطاب به مخالفین، به یهود در آن روز، [میگوید] و بر آنها ایراد میگیرد این است: لِمَ تَلبِسونَ الحَقَّ بِالباطِلِ وَ تَکتُمونَ الحَقَّ وَ اَنتُم تَعلَمون؛(۱۱) یکى از ایرادهاى بزرگ این است که شما باطل را با حق مخلوط میکنید، مشتبِه میکنید؛ «لبس» یعنى اشتباه، «تَلبِسونَ» [یعنى‌] مشتبِه میکنید حق را با باطل، وَ تکتُمونَ الحَقَّ، حق را کتمان میکنید. حقیقت را باید بیان کرد که این وظیفه‌ى ما است.

برادران عزیز! امروز روز حسّاسى است، روزگار، روزگار فوق‌العاده حسّاسى است. یک دستگاه پیگیر و یک جبهه‌ى فراگیر علیه انقلاب اسلامى مشغول کارند؛ پول به بازار مى‌آورند، سلاح به بازار مى‌آورند، توطئه مى‌آورند، به قول خودشان اتاقهاى فکر دارند و دائم دارند کار میکنند؛ علّت هم این است که احساس خطر میکنند. حق با آنها است، واقعاً باید احساس خطر کنند؛ چون فکر اسلامى از محدوده‌ى نظام جمهورى اسلامى خارج شده. خودش خارج شده؛ من بارها مثال زده‌ام و گفته‌ام مثل هواى خوش، مثل باد لطیف، مثل بوى گُل؛ بوى گُل را که نمیشود در باغ محصور کرد، بوى گل مى‌آید و اطراف باغ پخش میشود. تفکّر انقلابى، تفکّر اسلامى ناب، تفکّر اسلامى که داراى حاکمیّت است و نه اسلامى که صرفاً حرف زدن است و همین‌طور بظاهر و به‌صورت تقدّس‌مآبانه یک احترام ظاهرى‌اى برایش قائلند و هیچ هم به آن عمل نمیکنند، اسلامى که منشأ اثر است در ساخت جامعه و نظام جامعه. این یک فکرى است که امروز در دنیاى اسلام منتشر شده است و یک جاهایى انسانهاى قوى و کارآزموده‌اى را پرورش داده و تربیت کرده، لذا احساس خطر میکنند. فکر هم میکنند که کانون این حرکت عظیم و همه‌گیرِ اسلامى، جمهورى اسلامى است؛ باید اینجا را بمباران فکرى و بمباران سیاسى بکنند و دارند میکنند؛ انواع و اقسام کارها را میکنند: پول خرج میکنند، توطئه میکنند، میروند و مى‌آیند در سطوح مختلف که با جمهورى اسلامى، با ایران اسلامى چه‌کار کنیم. همه‌ى کارهایى را هم که برایشان ممکن است انجام میدهند - ما خبر داریم؛ یعنى این چیزى که بنده عرض میکنم تحلیل نیست، اطّلاع است - از تحریکات داخلى، از تحریکات اشرار، از پول خرج کردن، از دامهاى اخلاقى پهن کردن؛ انواع و اقسام کارها را دارند انجام میدهند براى اینکه بتوانند این نفوذ را انجام بدهند؛ بایستى به این توجّه داشت و این بسیار مهم است.

آمریکایى‌ها به این انتخابات چشم طمع دوخته‌اند؛ اینها در ایران دنبال تحوّلند؛ ما هم دنبال تحوّلیم. بنده بارها گفته‌ام که جامعه نمیتواند ساکن بماند، باید پیش برویم، تحوّل پیدا کنیم، تغییر پیدا کنیم؛ منتها تحوّل ما به‌سمت اسلامى شدن کامل [است‌]. چون الان اسم ما اسلامى است امّا خب خیلى راه داریم تا اسلامىِ کامل بشویم؛ مرتّب باید پیش برویم و روزبه‌روز نزدیک‌تر بشویم به آن اهدافى که نبىّ مکرّم (صلّى الله علیه و آله و سلّم) براى جامعه‌ى اسلامى معیّن و مقرّر کرده است؛ باید تلاش کنیم. ما هم معتقد به تحوّلیم امّا تحوّل آنها ضدّ تحوّل ما است؛ آنها که میخواهند تحوّل در ایران انجام بگیرد یعنى ما از آن اهداف، دائم دور بشویم؛ هرچه نزدیک شدیم دور بشویم، مدام عقب‌گرد کنیم و برویم به‌سمتى که آنها میخواهند. چشم طمع دوخته‌اند به همه‌ى حوادث داخلى کشور ما؛ در اینجا دو نفر از آدمهاى شاخص که با همدیگر اختلاف نظر پیدا میکنند آنها چشم طمع میدوزند؛ و ازجمله به انتخابات؛ به انتخابات هم چشم طمع دوخته‌اند. ملّت ایران بایستى على‌رغم دشمنان، حرکت خود را - چه در این انتخابات و چه در هر مسئله‌ى مهمّ دیگر اجتماعى - درست ضدّ خواست دشمن انجام بدهد و به دهان دشمن بکوبد.

خب، فعلاً همین مقدار کافى است؛ ان‌شاءالله اگر عمرى بود و مجال و فرصتى بود و حال و توانى بود، بعدها هم راجع به انتخابات باز عرایضى با مردم عزیزمان دارم که عرض خواهم کرد. حالا هم دیگر تقریباً ظهر است و وقت اذان و نماز؛ امیدواریم خداى متعال ما را از نمازگزاران محسوب فرماید.
والسّلام‌علیکم‌ورحمةالله‌وبرکاته‌
 
۱) در ابتداى این دیدار، حجّت‌الاسلام سیّدرضا تقوى (رئیس شوراى سیاستگذارى ائمّه‌ى جمعه‌ى سراسر کشور) گزارشى ارائه کرد.
۲) سوره‌ى مائده، آیه‌ى ۲۸؛ «اگر دست خود را به‌سوى من دراز کنى تا مرا بکشى، من دستم را به‌سوى تو دراز نمیکنم تا تو را بکشم، چراکه من از خداوند، پروردگار جهانیان میترسم.»
۳) کافى، ج ۱، ص ۳۲
۴) بیانات در اجتماع بزرگ جوانان استان خراسان شمالى (۱۳۹۱/۷/۲۳)
۵) از جمله، سوره‌ى انعام، بخشى از آیه‌ى ۳۷؛ «... و بیشتر آنان نمیدانند.»
۶) فرّخى سیستانى، دیوان، قصاید؛ «فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر/ سخن نو آر که نو را حلاوتیست دگر»
۷) ادّعاى آن را داشتن‌
۸) مصاحبه پس از شرکت در انتخابات ریاست جمهورى (۱۳۹۲/۳/۲۴)
۹) زشت، ناپسند، ناخوشایند
۱۰) سوره‌ى انعام، بخشى از آیه‌ى ۷۱؛ «... مانند کسى که شیطانها او را در بیابان از راه به در برده‌اند ...»
۱۱) سوره‌ى آل‌عمران، بخشى از آیه‌ى ۷۱