1 00:00:00,460 --> 00:00:02,530 بسم‌االله‌الرّحمن‌الرّحيم 2 00:00:02,800 --> 00:00:14,460 خيلي جلسه‌ي مطلوب و شيرين و ان‌شاءالله پُرفايده‌اي بود جلسه‌ي امشب ما 3 00:00:16,060 --> 00:00:30,600 اوّلاً شعرهاي خوبي شنيديم و اميدوار شديم به حرکت پيش‌رونده‌ي شعر فارسي در کشورمان 4 00:00:31,660 --> 00:00:46,660 ثانياً از نقاط مختلف کشور شعرائي حضور داشتند و متنوّع و گوناگون 5 00:00:47,260 --> 00:00:57,330 با سليقه‌ها، با نگاه‌ها، با خاستگاه‌هاي گوناگون، شعر سروده بودند. و تقريباً همه‌ي آنچه خوانده شد خوب بود 6 00:00:58,460 --> 00:01:02,060 اينها همه خوشحال‌کننده و اميدوارکننده است 7 00:01:02,330 --> 00:01:15,530 شعر، يک ثروت ملّي است؛ همه‌ي انواع شعر -غزل، قصيده، رباعي 8 00:01:16,130 --> 00:01:27,730 قطعه، مثنوي يا انواع شعرهاي به‌اصطلاح نوع قديمي يا حتّي شعرهاي نيمايي 9 00:01:28,400 --> 00:01:37,260 اينها همه ثروت است، ثروت ملّي است؛ اينکه اين ثروت در چه راهي بنا است مصرف بشود، مهم است 10 00:01:39,000 --> 00:01:49,460 سعي‌اي در کشور وجود داشت و الان هم وجود دارد که اين ثروت در خدمت مفاهيم 11 00:01:49,930 --> 00:02:04,930 و عناويني غير از آنچه انقلاب به ما داد و ارائه کرد و تثبيت کرد، به راه بيفتد؛ اين سعي وجود دارد 12 00:02:07,200 --> 00:02:18,660 از اوّل انقلاب هم البتّه وجود داشت. علّت هم اين است که قبل از انقلاب شعراي خوبي داشتيم؛ شعراي بزرگي داشتيم 13 00:02:19,660 --> 00:02:29,930 که در انواع مختلف شعر، در کيفيّت‌هاي گوناگون و در درجات مختلف شعر ميگفتند 14 00:02:30,400 --> 00:02:38,860 لکن آنچه در ميان آن شعرها به درد اين ملّت ميخورد، زياد نبود، کم بود 15 00:02:39,460 --> 00:02:45,930 چه شعر قديمي -و به قول آقايان، کلاسيک- و چه شعرهاي نو 16 00:02:46,600 --> 00:02:53,860 خب ما در محيط ادبيِ آن روز بوديم، ميديديم 17 00:02:54,600 --> 00:03:04,000 کساني بودند، شعر ميگفتند، شعر نو ميگفتند، داعيه‌ي نوگرايي و نوانديشي هم داشتند، امّا در واقع 18 00:03:04,460 --> 00:03:13,000 هيچ خدمتي به پيشرفت کشور و تجدّد واقعي و صحيح کشور نميکردند 19 00:03:14,200 --> 00:03:23,460 خيلي از همانهايي که شعر نو ميگفتند و افتخار ميکردند و پُز اين را ميدادند که در خدمت مفاهيم نو هستند 20 00:03:23,460 --> 00:03:30,800 در دستگاه‌هاي دربار و وابستگان دربار و مانند اينها نوکري ميکردند 21 00:03:31,060 --> 00:03:40,660 يعني] نميشود گفت آنجا همکاري ميکردند؛ به‌معناي واقعي کلمه نوکري ميکردند؛ خب ما بعضي‌هايشان را از نزديک مي‌شناختيم 22 00:03:40,930 --> 00:03:48,930 بعضي‌ها را هم دورادور؛ هم کارهايشان را ميديديم، هم مي‌شناختيم. شعر در خدمت مفاهيم انقلاب نبود 23 00:03:49,260 --> 00:04:01,660 شعر در خدمت مفاهيم آگاهي و بيداري کشور نبود؛ نه اينکه هيچ نبود، کم بود، خيلي کم بود؛ نسبت به آنچه بايد ميبود، کم بود 24 00:04:02,530 --> 00:04:15,660 آن چيزهايي هم که بود، جوري نبود که عامّه‌ي مردم و طبقه‌ي محتاجِ راهنمايي و راهبري از آن استفاده کنند 25 00:04:16,130 --> 00:04:23,400 شما ملاحظه کنيد در بين شعراي نوپردازِ آن روز -آن تراز اوّل‌هايشان و بالاهايشان 26 00:04:23,930 --> 00:04:29,600 آن که شعرش مثلاً در خدمت اين‌جور مفاهيم بود، بيشتر از همه اخوان بود 27 00:04:30,060 --> 00:04:40,200 منتها شعر اخوان شعري است که خيلي‌ها از آن اصلاً چيزي درست نميفهميدند؛ آنچنان رمزي و نمادين 28 00:04:40,730 --> 00:04:49,460 حرف ميزد که خيلي‌ها نميفهميدند؛ بله، بعضي‌ها که وارد بودند و با اين زبان آشنا بودند ميفهميدند 29 00:04:50,130 --> 00:04:56,060 بعضي‌هاي ديگر [از شعرا] هم که اصلاً در اين وادي‌ها نبودند و وارد نبودند، در خدمت مفاهيم ديگري بودند 30 00:04:56,060 --> 00:05:04,600 شعراي کلاسيک هم همين‌جور. البتّه گوشه‌ و کنار شعرائي که براي مسائل مذهبي شعر بگويند يا 31 00:05:05,130 --> 00:05:18,060 براي مسائل انقلابي شعر بگويند بودند، امّا خيلي کم؛ شعر در خدمت مفاهيم پيش‌برنده‌ي کشور و بصيرت‌افزايي کشور نبود 32 00:05:18,400 --> 00:05:27,330 بعد از انقلاب آن روال به‌هم خورد؛ جواناني پيدا شدند، افراد صاحب‌همّتي پيدا شدند 33 00:05:27,730 --> 00:05:38,130 همين جوانهايي که بعد بحمدالله جايگاه‌هاي شعري بالاتري هم پيدا کردند -مثل مرحوم حسيني، مثل همين مرحوم قيصر امين‌پور 34 00:05:38,400 --> 00:05:45,000 يا آقاي علي معلّم که [ايشان] نيستند در جلسه‌ي ما و بعضي‌هاي ديگر که اينها آن جوانهاي اوّل کار انقلاب بودند 35 00:05:45,200 --> 00:05:59,800 و بعضي‌هاي ديگر که اينها آن جوانهاي اوّل کار انقلاب بودند- حقيقتاً خدمت کردند؛ يعني انقلاب را وارد يک مقوله‌ي جديدي کردند 36 00:06:00,660 --> 00:06:10,600 امثال اينها واقعاً خدمت کردند؛ تعداد محدودي بودند لکن روزبه‌روز اين دايره وسيع‌تر شد 37 00:06:11,000 --> 00:06:21,930 البتّه بنده ميبينم گاهي آثار شعري ديگري را که در خدمت مفاهيم ديگر است 38 00:06:22,660 --> 00:06:31,000 حالا در بعضي عناد نسبت به مفاهيم اسلامي و انقلابي هم هست، در بعضي نه، عنادي نيست 39 00:06:31,460 --> 00:06:35,400 که گاهي مي‌آيند و مي‌آورند براي ما شعرها را، نگاه ميکنم ميبينم 40 00:06:35,730 --> 00:06:45,200 لکن امروز در سطح عمومي کشور، غلبه با شعري است که باب انقلاب است 41 00:06:45,600 --> 00:06:53,330 حالا يا مفاهيم مذهبي است يا مفاهيم انقلابي است يا مفاهيم مربوط به دفاع مقدّس و مسائل اين‌جوري است 42 00:06:53,530 --> 00:07:00,800 انواع و اقسام شعرها. امروز اين ثروت خوشبختانه در اين جهت دارد به کار مي‌افتد 43 00:07:01,530 --> 00:07:08,660 تا چند سال قبل از اين مايه‌ي شعري بود، [امّا] رتبه‌ي شعري کم بود، بالا نبود 44 00:07:08,930 --> 00:07:16,860 خوشبختانه رتبه‌ي شعري هم پيش رفته، بالا رفته؛ انسان اين را مشاهده ميکند از شعرهايي که ميخوانند 45 00:07:18,460 --> 00:07:26,730 خب، بنده گاهي اوقات آن اوايل در همين جلسه‌ي نيمه‌ي ماه رمضان -که خب چندين سال است ديگر 46 00:07:26,930 --> 00:07:34,460 شايد سي سال مثلاً يا بيشتر يا کمتر- مي‌شنفتم، گوش ميکردم امّا واقعاً حرص ميخوردم 47 00:07:34,730 --> 00:07:44,400 از شعري که خوانده ميشد؛ چون ميديدم سطح شعرها، سطح مناسب و مطلوبي نيست 48 00:07:44,400 --> 00:07:50,660 حالا نه! واقعاً هرکدام از اين دوستان که شعر ميخوانند، آدم احساس افتخار ميکند 49 00:07:51,000 --> 00:08:02,600 احساس ميکند که الحمدلله کار دارد پيش ميرود؛ يعني شعر -خود اين مايه‌ي روينده و بالنده و پيش‌رونده 50 00:08:02,800 --> 00:08:11,600 همين‌طور مدام دارد ميبالد و پيش ميرود؛ شعر اين‌جوري است، يعني هنر اين‌جوري است؛ خيلي از حقايق اين‌جوري است‌ 51 00:08:11,860 --> 00:08:21,600 که بمرور زمان در داخل کشور اگر روي آن کار بشود، همين‌جور است؛ مثل يک درختي که روزبه‌روز بالندگي آن بيشتر ميشود 52 00:08:21,800 --> 00:08:32,930 اگر برسند به اين درخت، در جاي خود مراعات بشود، مراقبت بشود، آبياري بشود، هَرَس بشود و امثال اينها، اين روزبه‌روز 53 00:08:33,400 --> 00:08:42,000 رشد پيدا ميکند و منافع او و ميوه‌دهي او بيشتر ميشود. اين حالت الان در شعر کشور خوشبختانه وجود دارد 54 00:08:42,260 --> 00:08:56,130 بنابراين اين دو خصوصيّت هست؛ هم شعر -يعني اين ثروت عظيم انساني- بالنّسبه‌ي به بخشهاي ديگر 55 00:08:56,800 --> 00:09:02,860 در خدمت مفاهيم خوب است؛ هم همين [شعري] که در خدمت اين مفاهيم است، سطحش سطح بالايي است 56 00:09:02,860 --> 00:09:08,400 سطح خوبي است و رو به رشد است و رو به پيش‌تر رفتن است؛ اين دو نکته وجود دارد 57 00:09:08,730 --> 00:09:22,330 منتها من ميخواهم عرض بکنم در اين زمينه‌ها، توقّف و احساس به‌منزل‌رسيدگي سمّ مهلک است 58 00:09:22,930 --> 00:09:29,130 هرکدام از شما آقايان، همانهايي که شعرهايتان خيلي خوب است و آدم لذّت ميبرد 59 00:09:29,600 --> 00:09:37,200 همانها اگر احساس کردند که رسيدند به آن ايستگاه آخر و ديگر بعدش چيزي نيست، قطعاً 60 00:09:37,530 --> 00:09:44,530 توقّف ميکنند و سقوط ميکنند و نزول ميکنند. علاوه بر اينکه اين [احساس] خطا هم هست؛ يعني الان در اين جمع حاضر 61 00:09:44,860 --> 00:09:53,460 فرض کنيم حالا غربالگري کرديم و يکي شد در درجه‌ي اوّل؛ همان که در بين جمع حاضر در درجه‌ي اوّل است 62 00:09:54,000 --> 00:10:03,000 در عالم شعر در درجه‌ي اوّل نيست؛ يعني بالاخره فاصله‌اش تا سعدي و حافظ و فردوسي و جامي و مانند اينها فاصله‌ي 63 00:10:03,400 --> 00:10:12,200 قابل توجّهي است و بايد برسد به آنها؛ [البتّه] از آنها هم بالاتر ميشود رفت؛ اين‌جور نيست که حافظ، منتهاي 64 00:10:12,800 --> 00:10:21,730 حدّ شعر باشد؛ نه، بالاتر هم ميشود رفت؛ هم در استفاده‌ي از تعبيرات و 65 00:10:22,460 --> 00:10:31,530 گستره‌ي واژگاني مناسب در شعر، هم در مضمون‌يابي؛ مضمون‌يابي مثل آنچه‌ آدم 66 00:10:31,860 --> 00:10:42,000 مثلاً فرض بفرماييد در شعر صائب ميبيند، در شعر کليم ميبيند، در شعر حزين ميبيند، بيش از همه در شعر بيدل ميبيند 67 00:10:42,330 --> 00:10:50,330 بالاخره در اين زمينه‌ها خيلي زياد بايد کار بشود و ميشود کرد و اين درخت 68 00:10:50,730 --> 00:10:56,530 توانايي و استعداد و ظرفيّت بالندگي خيلي بيش از اينها را دارد 69 00:10:56,530 --> 00:11:06,660 پس اين را ميخواهيم عرض بکنيم که دوستاني که بحمدالله در حدّي هستند که شعر آنها تحسين انسان را برمي‌انگيزد 70 00:11:06,860 --> 00:11:15,860 خيال نکنند که «خب ديگر، رسيديم، الحمدلله، تمام شد»؛ نخير، بايد هنوز تلاش کنند، بايد کار کنند، بايد پيش بروند 71 00:11:16,130 --> 00:11:26,800 ما هنوز در عالم شعر، در دوره‌ي قبل از دوره‌ي کنوني کساني را مي‌شناسيم 72 00:11:27,130 --> 00:11:34,260 که از لحاظ مايه‌هاي شعري، به‌طور محسوس سطح کاملاً بالاتري از شعراي خوب امروز داشتند 73 00:11:34,530 --> 00:11:42,730 يعني واقعاً کساني بودند که مثلاً در غزل، سطح واقعاً بالاتري داشتند. حالا کار به محتوا نداريم 74 00:11:43,060 --> 00:11:53,800 محتواها ممکن است مورد قبول ما نباشد امّا از لحاظ شکل غزلي [سطح بالاتري داشتند]؛ فرض کنيد اميري فيروزکوهي يا رهي معيّري يا 75 00:11:54,400 --> 00:12:01,260 تا همين اواخر، مرحوم قهرمان يا قدسي يا بعضي‌هاي ديگر؛ اينها از لحاظ شعري يک سطح بالايي داشتند 76 00:12:01,800 --> 00:12:11,130 نميشود از اينها گذشت. در شعر نو هم همين‌جور؛ در شعر نو هم کساني بودند که خب واقعاً برجسته و ممتاز بودند 77 00:12:11,530 --> 00:12:17,800 حالا آنهايي که ما مي‌شناختيم و بنده مي‌شناختم مثل مرحوم اخوان و امثال اينها 78 00:12:17,800 --> 00:12:24,460 علي‌ايّ‌حال، پس بايد جلو رفت و توقّف جايز نيست. اين يک نکته است 79 00:12:24,800 --> 00:12:32,400 شعر را هرچه ميتوانيد دقّت کنيد، هم براي مضمون‌يابي‌اش، هم براي پيراستن الفاظش 80 00:12:32,730 --> 00:12:40,130 هم براي کشاندن بيشتر به سمت مفاهيم مورد نياز امروز؛ اين مفاهيم را پيدا کنيد 81 00:12:40,600 --> 00:12:53,930 انصافاً ما ايراني‌ها در گزارش حقايق و حوادث و شخصيّت‌هاي خودمان، آدمهاي تنبلي هستيم؛ واقعاً اين‌جوري است 82 00:12:53,930 --> 00:13:06,060 حالا البتّه اين درخور تحقيق آقايان جامعه‌شناس است که تحقيق کنند ببينند آيا اين تنبلي يک خصوصيّت ملّي ما است 83 00:13:06,400 --> 00:13:15,130 يا در طول زمان بر ما تحميل شده؟ ما درباره‌ي شخصيّت‌هايمان [کار نميکنيم]. حالا مثلاً فرض کنيد امام بزرگوار ما 84 00:13:15,460 --> 00:13:27,400 يک شخصيّت درجه‌ي يک است ديگر؛ يعني هيچ کسي -چه دوست، چه دشمن- مثلاً درباره‌ي شخصيّت امام ترديد ندارد 85 00:13:28,460 --> 00:13:35,130 و عظمت اين شخصيّت را کسي ترديد نميکند. ممکن است يکي [او را] قبول نداشته باشد، امّا عظمت او را قبول دارد 86 00:13:35,330 --> 00:13:44,130 حالا ما درباره‌ي اين شخصيّت عظيمي که در زمان ما بود و قريب سي‌سال از درگذشت او ميگذرد، چند جلد کتاب نوشته‌ايم 87 00:13:45,200 --> 00:13:51,600 واقعاً فکر کنيد ببينيد ما چند کتاب درباره‌ي امام نوشته‌ايم 88 00:13:53,060 --> 00:14:01,260 اين را مقايسه کنيد با تعداد کتابهايي که مثلاً درباره‌ي آبراهام لينکلن در آمريکا نوشته شده 89 00:14:01,530 --> 00:14:09,130 من در يک گزارشي خواندم که [اگر] تعداد کتابهايي که براي آبراهام لينکلن نوشته شده روي هم بچينند 90 00:14:09,400 --> 00:14:13,660 يک ستون ده متري درست ميشود؛ يک چنين‌ چيزي 91 00:14:14,060 --> 00:14:22,730 حالا آبراهام لينکلن يک عنواني دارد -اگرچه عقيده‌ي بنده اين است که آن عنوان، دروغ است؛ اين‌که ميگويند ايشان 92 00:14:23,200 --> 00:14:30,200 عامل] آزادي بردگان و مانند اينها است، حرف مفتي است، حرف واقعي نيست؛ [امّا] حالا اين‌جوري عنوان شده 93 00:14:30,730 --> 00:14:43,860 لکن درباره‌ي رؤساي جمهور معمولي آمريکا مثل آيزنهاور، مثل ديگران، گاهي هزار جلد کتاب نوشته شده 94 00:14:44,200 --> 00:14:52,130 شوخي است؟ شما ببينيد درباره‌ي امام خميني ما چند جلد کتاب نوشته‌ايم؟ اين‌جوري است قضيّه 95 00:14:52,400 --> 00:15:00,260 ما در اين زمينه‌ها عقب هستيم؛ [البتّه] ما ايراني‌ها عقب هستيم، وَالّا در کشورهاي عربي هم من ديده‌ام 96 00:15:00,530 --> 00:15:10,600 درباره‌ي حوادثي که اتّفاق مي‌افتد، بلافاصله کتاب نوشته ميشود؛ بلافاصله تحليل، کتاب سياسي و ازاين‌قبيل مينويسند 97 00:15:11,530 --> 00:15:17,600 از ابعاد مختلف، از جوانب مختلف، سلايق مختلف، موافق، مخالف 98 00:15:18,260 --> 00:15:25,660 تحليل ميکنند و مانند اينها؛ ما در اين زمينه‌ها انصافاً عقب هستيم. درباره‌ي شعر هم همين‌جور است 99 00:15:26,130 --> 00:15:34,330 حالا فرض کنيد که همين قضاياي شام، همين قضاياي مدافعين حرم 100 00:15:35,060 --> 00:15:41,800 خب جا دارد که درباره‌ي اين، مثلاً صدها شعر گفته بشود 101 00:15:42,530 --> 00:15:49,860 يا فرض کنيد قضاياي عراق؛ قضاياي عراق خيلي قضاياي مهمّي است 102 00:15:50,060 --> 00:15:56,600 البتّه آن را شايد يک مقداري آدم بتواند حق بدهد به مردم، [چون] اغلب مردم ما از 103 00:15:56,930 --> 00:16:05,600 حقيقت قضيّه‌ي عراق و آنچه در عراق پيش آمد -کاري که آمريکايي‌ها ميخواستند در عراق بکنند و چطوري سرشان به سنگ خورد 104 00:16:05,860 --> 00:16:11,730 و چه عواملي اين حالت را به وجود آورد- قاعدتاً خبر ندارند 105 00:16:11,930 --> 00:16:19,860 امّا خب واقعاً يک قضيّه‌ي عجيبي است قضيّه‌ي کشور عراق؛ کشور عراقِ صدّام حسين 106 00:16:20,400 --> 00:16:28,660 تبديل بشود به کشور عراق شهيد حکيم! اصلاً شما ببينيد اين فاصله چقدر است 107 00:16:29,200 --> 00:16:42,200 اصلاً قابل تصوّر نيست اين فاصله؛ اين، اتّفاق افتاده. خب درباره‌ي اين صدها بلکه هزارها شعر بايد گفت، بايد منظومه گفته بشود 108 00:16:42,200 --> 00:16:53,800 امروز يکي از آقايان يک منظومه‌اي گفته بودند، آوردند من نگاه کردم، ديدم؛ حالا يادم نيست منظومه‌ي چه بود، [به نظرم] چهارپاره بود؛ منظومه بود 109 00:16:54,460 --> 00:17:05,460 يکي از کارهاي نکرده‌ي ما منظومه‌سازي است. يک موضوعي را در نظر بگيريد، يک منظومه برايش بسازيد 110 00:17:06,130 --> 00:17:16,330 کمااينکه اين کار را شعراي گذشته‌ي ما انجام دادند. يکي از کارهاي جالب مرحوم اميري فيروزکوهي منظومه‌سازي بود 111 00:17:16,330 --> 00:17:26,600 ايشان سه ‌جور شعر داشت، سه شيوه، سه سبک: غزل داشت، [اين] يک سبک 112 00:17:26,930 --> 00:17:35,460 سبک هنديِ زيباي شيواي مثلاً پُرمضمون؛ بعد قصيده داشت به سبک خاقاني 113 00:17:35,800 --> 00:17:42,800 قصيده‌ي اميري فيروزکوهي را کسي نگاه کند، گاهي ‌اوقات ممکن است اشتباه کند با خاقاني 114 00:17:43,260 --> 00:17:51,530 واقعاً به سبک قصائد خاقاني- و منظومه داشت خارج از هر دوي اين سبکها؛ سبکهاي نو 115 00:17:51,530 --> 00:18:00,200 فرض کنيد درباره‌ي درختي در سيمين‌دشت -محلّ ملکي که در شمال داشتند 116 00:18:00,530 --> 00:18:10,660 مثلاً يک درختي آنجا بوده- يک منظومه گفته بود؛ يعني اين کارها بوده در گذشته. يا همين مرحوم آقاي الهي قمشه‌اي 117 00:18:10,860 --> 00:18:20,400 اين نغمه‌ي حسيني او يک منظومه است، نغمه‌ي حسيني را ايشان براي همين پسرش حسين آقا 118 00:18:20,400 --> 00:18:32,660 که حالاها مطرح است- گفته. خود مرحوم آقاي الهي براي من شخصاً تعريف کرد اين قضيّه را که اين بچّه مريض بود و 119 00:18:33,460 --> 00:18:45,530 ايشان قطع اميد کرده بودند از اينکه اين بچّه که شيرخواره بوده، زنده بماند؛ نذر ميکند که اگر اين بچّه زنده بماند 120 00:18:46,000 --> 00:18:51,930 ايشان يک منظومه‌اي بگويد درباره‌ي امام حسين 121 00:18:52,600 --> 00:19:00,460 گفت مشغول فکر شدم، ديدم بچّه‌ام داشت ميمرد، بچّه در آن ساعتهاي آخر بود و داشت از بين ميرفت، ميمرد 122 00:19:00,660 --> 00:19:04,800 براي اينکه مادرش نبيند جان کندن بچّه را 123 00:19:05,060 --> 00:19:10,330 به او گفتم برود بالاي پشت بام؛ گفتم برو بالا‌ي پشت بام، سرت را برهنه کن، دعا کن، فلان کن 124 00:19:10,600 --> 00:19:20,730 به اين بهانه خواستم از بالاي سر بچّه دورش کنم که جان‌ کندن بچّه را نبيند امّا خودم اين نذر به ذهنم رسيد که اگر اين بچّه خوب شد 125 00:19:21,460 --> 00:19:29,800 من يک منظومه‌اي بگويم درباره‌ي امام حسين 126 00:19:30,460 --> 00:19:36,260 بعد شروع کردم فکر کردن که بله مثلاً از کجا شروع ميکنم، چه‌جوري ميگويم و ازاين‌قبيل 127 00:19:36,530 --> 00:19:42,200 همين‌طور ذرّه ذرّه در ذهنم [ميگفتم] که ناگهان رسيدم به علي‌اصغر و تشنگي علي اصغر 128 00:19:42,600 --> 00:19:49,730 ناگهان به ذهنم آمد که اين بچّه سه چهار روز است به دستور دکتر، نه آب خورده، نه شير؛ دکتر گفته بوده 129 00:19:49,930 --> 00:19:58,060 آب و شير براي اين [بچّه] ضرر دارد، اگر بخورد ميميرد؛ گفتم با خودم اين بچّه تشنه است، اينکه دارد ميميرد 130 00:19:58,400 --> 00:20:03,930 بگذار من آب به او بدهم [بعد] بميرد؛ ديگر حالا که دارد ميميرد، اقلّاً تشنه نميرد 131 00:20:04,200 --> 00:20:12,330 ميگفت بلند شدم آب آوردم و با قاشق چايخوري ذرّه ذرّه آب ريختم لاي لبهاي اين بچّه 132 00:20:12,330 --> 00:20:19,330 دو سه بار که اين کار را کردم، ديدم چشمهايش وا شد؛ بيشتر آب به او دادم، شروع کرد گريه کردن 133 00:20:19,600 --> 00:20:26,800 رفتم دمِ راه‌پلّه، مادرش را صدا کردم گفتم که بيا بچّه‌ات شير ميخواهد 134 00:20:27,200 --> 00:20:34,260 گفت مادره فکر کرد بچّه مُرده، من با اين زبان دارم ميگويم که «بيا بچّه‌ات را شير بده 135 00:20:34,260 --> 00:20:40,930 آمد پايين ديد نه، بچّه دارد گريه ميکند و شير ميخواست، بنا کرد شير دادن؛ گفت بچّه خوب شد 136 00:20:41,330 --> 00:20:47,000 البتّه اين داستان را ايشان در همان مقدّمه‌ي نغمه‌ي حسيني ذکر کرده‌ 137 00:20:47,000 --> 00:20:55,330 آنچه ايشان به من گفت و حالا نقل کردم با آنچه در مقدّمه‌ي نغمه‌ي حسيني است اندکي تفاوت دارد 138 00:20:55,930 --> 00:21:01,460 در [ورق] دفتر نام و نشان نامْ حسين آمدش از آسمان 139 00:21:01,930 --> 00:21:08,200 اين حسين الهي [قمشه‌اي] که برنامه اجرا ميکند همين است؛ اين بچّه مال اين [ماجرا] است 140 00:21:08,600 --> 00:21:12,930 در [ورق] دفتر نام و نشان نامْ حسين آمدش از آسمان 141 00:21:13,130 --> 00:21:22,860 غرض خب، نغمه‌ي حسيني را گفته ايشان، و يکي از بهترين شعرهاي آقاي الهي قمشه‌اي همين نغمه‌ي حسيني است 142 00:21:22,860 --> 00:21:31,660 يعني جزو بهترين شعرهاي آقاي الهي، همين منظومه‌ي نغمه‌ي حسيني است. خب ما منظومه نداريم 143 00:21:32,330 --> 00:21:39,930 يکي از دوستان تذکّر دادند به من که از جمله‌ي چيزهايي که ما نداريم -به قول ايشان- ژانر هجو است 144 00:21:39,930 --> 00:21:46,930 حالا اين کلمات فرنگي هم اين‌قدر رايج شده که بدون آن کأنّه آدم نميفهمد 145 00:21:47,400 --> 00:21:55,200 رشته‌ي هجو. پيغمبر به حسّان‌بن‌ثابت گفت که هجوشان کن اينها را 146 00:21:55,530 --> 00:22:03,200 او ‌هم بنا کرد هجو کردن. [شما هم] هجو کنيد؛ خب رقص شمشير ميکند! اين جاهليّت مدرن 147 00:22:03,530 --> 00:22:09,330 با جاهليّت قبيله‌اي کنار هم قرار گرفته‌اند! از اين بهتر 148 00:22:09,660 --> 00:22:18,730 منظره از اين زيباتر! اين را در شعر هجو کنيد. هزار شعر درباره‌ي اين ميشود گفت مثلاً فرض کنيد 149 00:22:19,000 --> 00:22:24,860 حالا هجو يک مسئله‌ است، طنز هم يک مسئله‌ي ديگر است که خب البتّه طنز خوشبختانه هست و 150 00:22:25,130 --> 00:22:32,260 امشب هم که هم آقا خواندند، هم آقاي ناصر فيض بودند که نخواندند و ديگران 151 00:22:32,460 --> 00:22:40,330 الحمدلله از لحاظ طنز بد نيست؛ يواش يواش پيشرفتهايي کرده‌ايم؛ منتها هجو جايش خالي است 152 00:22:40,600 --> 00:22:47,200 بايد هجو بشوند اينها که يک کارهايي گاهي ميکنند. اينکه بيايند مثلاً فرض کنيد 153 00:22:47,600 --> 00:22:54,460 کشوري مثل عربستان سعودي را بکنند [فلان‌کاره‌ي] کميسيون حقوق بشر سازمان ملل! ديگر از اين 154 00:22:54,800 --> 00:23:02,600 جالب‌تر چيزي نيست! واقعاً جاي هجو دارد، حيف است که هجو نشود 155 00:23:02,600 --> 00:23:08,930 واقعاً [اگر] يک چنين چيزي هجو نشود حيف است، از دست ميرود 156 00:23:09,200 --> 00:23:14,060 اين هم اين است. ان‌شاءاالله که خداوند همه‌ي شماها را موفّق بدارد؛ ديگر شد ساعت ۱۲، خداحافظ