پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

بيانات مقام معظم رهبرى در اوّلين روز ورود به سارى

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم
الحمدللَّه ربّ‌العالمين. والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى‌القاسم محمّد و على آله‌الاطيبين الاطهرين المنتجبين. الهداة المهديّين المعصومين المكرّمين المطهرين. سيّما بقيةاللَّه فى الارضين.
قبل از شروع عرايضم، به عنوان سپاسگزارى از احساسات پرشور و صميمانه و محبّت‌آميز شما برادران و خواهران عزيز، مى‌خواهم چند دعا بكنم تا تفضّلات الهى را به بركت دعاى شما دلهاى پاك و نفسهاى گرم، متوجّه به جمع خودمان كنيم.
پروردگارا! تو را به پاكان درگاهت سوگند مى‌دهيم كه فضل و رحمت و بركت خودت را بر اين مردم نازل فرما. پروردگارا! نور هدايت را در دل يكايك مرد و زن اين جمعيت بتابان. پروردگارا! اين احساسات، اين صميميّتها و اين دلهاى پرمحبّت را منظور نظر ولى و حجّتت‌حضرت بقيةاللَّه الاعظم ارواحنافداه قرار بده. پروردگارا! آنچه مى‌گوييم و مى‌شنويم و مى‌كنيم، همه را براى خودت و در راه خودت قرار بده.
لازم است كه يك كلمه در باب امروز و ديروز استان مازندران عرض كنم. وقتى كه سيل جمعيتهاى مؤمن، به انقلاب بزرگ ملت ايران رو كردند، يكى از استانهايى كه از صفوف مقدّم محسوب مى‌شد و با همه‌ى وجود در اين راه قدم گذاشت، استان مازندران بود. وقتى نوبتِ دفاع از انقلاب مقدّس و دفاع از مرزهاى اين كشور شد، يكى از استانهايى كه صفوف مقدّم را در ميدانهاى جنگ تشكيل داد و لشكر خطشكن 25 كربلا را به وجود آورد، استان مازندران بود. وقتى نوبتِ مقابله با توطئه‌هاى دشمنان، منافقين، فاسقين، منحرفين و ملحدين شد، استانى كه در مقابل دشمنان از هر نوع، سينه سپر كرد، استان مازندران بود.
شايد در سرتاسر اين استان، شهرى و روستايى و جماعتى حتّى خانواده‌اى كه به نحوى در جنگ، در انقلاب، در شهادت، در جانبازى و در ايثارگرى شركت نداشته باشد، وجود ندارد. هرجاى اين استان كه شما نگاه كنيد از شرق تا غرب استان، از شهرها تا روستاها و كوهپايه‌ها - همه جا و همه جا، زن و مرد اين استان، در اين انقلاب، در تشكيل نظام اسلامى، در هدايت جنگ و در سازندگى كشور داراى نقش بوده‌اند.
امروزِ استان مازندران اين است؛ يك جمعيت مؤمن، پرشور، علاقه‌مند و جوانانى كه هيچ خطرى نمى‌تواند آنها را از دفاعِ از ارزشهاى اين انقلاب باز بدارد. پدران و مادرانى كه جوانان خود را ايثارگرانه در اين راه فرستاده‌اند و مى‌فرستند؛ خانواده‌ها و قشرهاى مختلف، همه و همه در خطوط مقدّم اين انقلاب قرار داشتند و قرار دارند. امروزِ استان مازندران اين است.
اگر به تاريخ مازندران نگاه كنيم بخصوص جوانان، روشنفكران، دانشجويان، روحانيون محترم و قشرهاى برگزيده و اهل فرهنگ و معرفت به اين نكته توجّه كنند مى‌بينيم كه مازندران در صدر اسلام در قرنهاى اوّل ظهور اسلام در ايران تا وقتى كه در مقابل حملات لشكريانِ فرستاده شده از طرف دربارهاى اموى و عباسى قرار گرفت، مقاومت كرد.
يعنى سلاطين ظلم كسانى كه بر دنياى اسلام در آن روز حكمرانى مى‌كردند نتوانستند با زور شمشير، دروازه‌ى مازندران را به روى خودشان باز كنند. اما آن وقتى كه فرزندان پيغمبر، خانواده‌ى ائمّه‌ى اهل بيت و اولاد زيدبن‌على‌بن‌الحسين عليهم‌السّلام به مازندران آمدند، مردم اين استان، فرزندان پيغمبر را در آغوش گرفتند. دور «داعى كبير» را كه از اولاد پيغمبر و از ذرّيه‌ى حضرت على‌بن‌الحسين عليهاالسّلام بود، گرفتند و اسلام را با شكل علوى‌اش، به شيوه‌ى اهل بيت آموختند و باز در مقابل آن دربارهاى ظلم و جور هم ايستادند و مقاومت كردند. اين گذشته‌ى تاريخى پرافتخار مازندران است.
برادران و خواهران عزيز! من اين مطلب را بارها گفته‌ام؛ باز هم لازم است بگويم تا خودِ شما مردم، قدر اين ايمان خالص و صميمى؛ اين معنويّت و صميّمتى را كه در خطّه، نسبت به ارزشهاى انقلاب هست، بدانيد. در دوران رژيم گذشته، دو جريان در استان مازندران مشغول فعّاليت و تلاش بودند كه هر يك از اين دو جريان براى خراب كردن و بى‌ايمان و فاسد كردن ملتى كافى است.
يكى جريان فرهنگ منحطِّ فاسد رژيم ستمشاهى بود كه با همه‌ى توان و قدرت، در اين استان فعّاليت و تلاش مى‌كرد. مى‌خواستند اين منطقه‌ى سرسبز و حاصلخيز و پربركت را از معنويّت و دين خالى كنند، تا راحت‌تر بتوانند از آن سوء استفاده نمايند. يك جريان هم موج چپ بود گرايشهاى چپ و ماركسيستى؛ گرايشهاى ضدّ خدا و ضدّ دين و ضدّ ارزشهاى اسلامى كه در اين استان و در اين خطّه،فعّاليّت مى‌كرد. مى‌خواستند كارى كنند كه دين و ايمان اسلامى را از اين مردم بگيرند.
مردمى كه در استان مازندران، ايمان خودشان را آن هم اين‌گونه پُرشور و پُرثمر حفظ كرده‌اند، در حقيقت اين ايمان را در بين دو دهنه‌ى گاز انبرى، كه يك طرف آن دستگاه فاسد ستمشاهى و يك طرف، موج چپ بود، نگه داشتند و حفظ كردند. اين ايمان، خيلى ايمان باارزشى است. اين ايمان، خيلى ايمان عميقى است.
من با توجّه به اين خصوصيّات است كه شما مردم مازندران را استان شما، مردم شما، جوانان، رزمندگان، ايثارگران، جانبازان و آزادگان شما و خانواده‌هايى را كه در راه خدا و براى اين انقلاب تلاش كردند از صميم قلب دوست مى‌دارم و از همه‌ى دل و با همه‌ى وجود به شما ارادت مى‌ورزم و مازندران را يكى از ذخاير پروردگار براى انقلاب و براى گسترش تفكّر اسلامى عالمگير شدن اين خورشيد فروزان كه به بركت انقلاب به وجود آمد و درخشان شد مى‌دانم.
در همين‌جا هم از استقبال گرم شما مردم، از اجتماع و محبّت شما، از خوشامدگويى شما به اين برادر دوستدارتان در اين سفر مازندران، تشكّر مى‌كنم و اميدوارم اين سفر براى شما مردم مازندران براى اين خطّه و براى ما پيش خداى متعال و در عرصه‌ى فعّاليت انقلاب، مفيد و مثمر ثمر باشد.
مطلبى كه شما برادران و خواهران عزيز بايد به آن توجّه كنيد، اين است كه انقلاب اسلامى به وجود آمد تا به ملت ايران، حيات طيّبه بدهد. حيات طيّبه، يعنى آن چيزى كه قرآن مى‌فرمايد: «فلنحيّينه حياة" طيّبه».(74) اين ثمره و هدف نهايى اين انقلاب است. حيات طيّبه، يعنى يك ملت، هم از لحاظ مادّى و زندگى روزمرّه و رفاه و امنيت و دانش و سواد و عزّت سياسى و استقلال اقتصادى و رونق مالى و اقتصادى برخوردار باشد و هم از جهت معنوى، انسانهاى مؤمن و خداشناس و پرهيزكار و برخوردار از اخلاق والاى الهى در آن زندگى كنند. اين حيات طيّبه است.
بعضى جاهاى دنيا رونق اقتصادى و رفاه مادّى تا حدودى دارند؛ اما معنويّت ندارند. وقتى معنويّت در جامعه وجود ندارد، رفاه اقتصادى هم فايده‌اى نمى‌بخشد؛ تبعيض را برطرف نمى‌كند، عدالت اجتماعى به وجود نمى‌آورد، گرسنگى را ريشه‌كن نمى‌كند و فساد را از بين نمى‌برد. رونق اقتصادى كه همه چيز يك كشور نيست. اگر خانواده‌اى پول داشته باشد، اما زن و شوهر در درون خانواده، با هم دائماً دعوا كنند، زندگى در آن خانواده تلخ است. يا خانواده‌اى پول داشته باشد، اما امنيت در درون خانه نباشد، يا جوان آن خانواده معتاد به هروئين باشد، اين خانواده لذّت پولدارى را نمى‌برد.
يك جامعه هم مثل يك خانواده است. خانواده‌اى مثل خانواده‌ى ملت امريكا را در نظر بگيريد! از لحاظ فعّاليت اقتصادى، توليداتشان بالاست. پيشرفت علمى آنها خوب است. كارخانه‌هايشان كار مى‌كنند. به همه‌ى دنيا جنس صادر مى‌كنند و درآمد كشور خوب است؛ اما آن ملت نمى‌تواند از آن پيشرفت اقتصادى يك بهره‌ى واقعى بگيرد. چرا؟ چون در آن كشور امنيت نيست، معنويّت نيست و جوان در آن كشور نمى‌داند بايد چه كار كند. لذا خودكشى و بزهكارىِ جوانان زياد است؛ بچه‌ها از سن دوازده، و سيزده سالگى آدمكشى را ياد مى‌گيرند؛ خانواده‌ها متلاشى مى‌شوند؛ زن و شوهر نمى‌توانند روى وجود يكديگر حساب كنند. زن نمى‌تواند احساس كند كه شوهر دارد، شوهر هم نمى‌تواند احساس كند كه زن دارد! آن‌جا خانواده وجود ندارد.
ما روزى اين حرفها را مى‌گفتيم؛ ولى امروز خود امريكاييها مى‌گويند: مجلّاتشان مى‌نويسند، روشنفكرانشان فرياد مى‌كشند، سياستمدرانشان يقه مى‌درانند و مى‌گويند معنويت از جامعه‌ى امريكايى گرفته شده است. چرا؟ به خاطر اين‌كه در آن دين و ايمان نيست. بله؛ رفاه اقتصادى تا حدودى هست؛ اما باز همان رفاه اقتصادى هم براى همه نيست. درآمد كلان آن كشور مخصوص عدّه‌اى است و بقيه از آن بهره‌اى ندارند.
اين، آن جامعه‌اى است كه ماديّت دارد؛ اما معنويت ندارد. اسلام نمى‌خواهد اين‌طور جامعه‌اى درست كند. اسلام مى‌خواهد هم مادّه و هم معنا، هم پول و رفاه، هم ايمان و معنويت، هم پيشرفت اقتصادى و هم شكوفايى اخلاقى و معنوى در جامعه باشد. اين حيات طيبه اسلام است؛ «فلنحيّنيه حياة" طيّبة».
جوانان عزيز من! فرزندان هوشمند و هوشيار كشور بزرگ ايران! دانشجويان، دانش‌آموزان، پسران و دختران؛ كسانى كه فرداى اين كشور متعلّق به شماست! بدانيد اگر مى‌خواهيد اين كشور را بسازيد، بايد ببينيد انقلاب، ارزشهاى انقلاب و نظام جمهورى اسلامى، آن نسخه‌اى را كه براى ساختن ايران داده است، چيست ايرانى كه قرنهاى متمادى به وسيله‌ى پادشاهان ستمگر و حكّام وابسته و فاسد، ويران و خراب شده است شما خيال مى‌كنيد كه پادشاهان پهلوى به اين مملكت، كم ضربه زدند و ويرانى در اين مملكت ايجاد كردند؟! قبل از آنها پادشاهان قاجاريه - از زمان ناصرالدّين شاه به بعد به اين مملكت، كم ضربه زدند و كم ويرانى در اين مملكت ايجاد كردند؟!
انقلاب اين ويرانيها را به دست چه كسانى آباد مى‌كند؟ به دست شما. اگر مى‌خواهيد كشور ايران آباد شود، رفاه و رونق اقتصادى، پيشرفت همه‌جانبه، عزّت سياسى، امنيّت اجتماعى، امنيّت شغلى، دانش و پيشرفت تحقيقات از يك طرف، و معنويت از يك طرف اين كشور را روشن و نورانى كند، دو چيز را بايد در نظر بگيريد. اين دو چيز، وظيفه‌ى همه‌ى قشرها، مخصوصاً قشرهاى آگاه است. كاسب، كشاورز، صنعتگر، كارگر، محصّل، استاد، معمّم، فرهنگى و روحانيون محترم، اين دو چيز را بايد با هم در نظر بگيرند.
يكى اين‌كه در سازندگى كشور، همه بايد با هم شركت كنند. دوم اين‌كه در سازندگىِ نَفْس خود كوشش كنند. «و توبوا الى‌اللَّه جميعاً ايّها المؤمنون لعلّكم تفلحون»؛(75) فلاح و رستگارى به اين است كه همه‌ى ما راه توجّه به خدا، تضرّع و توسّل به پروردگار را به عنوان يك راه روشن داشته باشيم. هيچ كدام به تنهايى كافى نيست.
مبادا كسى خيال كند كه مملكت بدون فعّاليت و تلاشِ سازندگى فقط با ذكر خدا گفتن آباد خواهد شد؛ ابداً. بايد تلاش كرد، بايد مجاهدت كرد؛ هم مجاهدت علمى، هم مجاهدت عملى.
استان مازندران، يكى از پرجمعيت‌ترين استانهاى اين كشور است؛ استانى با چهار ميليون جمعيت و با منابع فراوان طبيعى. استان شما منابعى دارد كه كمتر استانى در اين كشور، اين منابع را با هم دارد. يك منبع عظيم اين استان، همين درياى با بركت است. اين دريا يك منبع عظيم ثروت و نعمت پروردگار است. اين در اختيار شماست. يك منبع ديگر، زمينه‌هاى عظيم كشاورزى است اين مراتع، اين جنگل، اين زمينهاى كشاورزى و اين هواى مناسب در بسيارى جاهاى اين استان، در سالى دوبار مى‌شود كشت كرد. بعضى از محصولات اين كشور، بيشترينش در اين استان به بركت اين هوا، به بركت اين آب، اين امكانات و اين زمين حاصلخيز توليد مى‌شود.
علاوه بر اينها معادن طبيعى؛ يعنى زمينه‌هاى صنعتى شدن هم در اين استان هست. زمينه‌هاى مربوط به دريا هم باب واسعى است كه يكى از آنها صيّادى است و همه‌اش اين نيست. چنين بخشى از اين كشور، با همه‌ى ارزشهاى طبيعى و نعمتهاى خداداده، در دستان شماست.
در اين استان، نبايد كسى بى‌كار باشد، بايد ذخاير عظيم ملى به وسيله‌ى اين استان، سرشار شود. نبايد گره كور وجود داشته باشد. نبايد در هيچ بخشى از آن، فقر وجود داشته باشد. اينها تلاش لازم دارد.
عزيزان من!، اگر استكبار جهانى دست نشانده‌هاى خودش را عليه اين ملت تحريك نمى‌كرد و آن جنگ هشت ساله به وجود نمى‌آمد، انقلاب اين كارها را در همان سالهاى اوّل مى‌كرد. عدّه‌اى خوششان مى‌آيد كه كنارى بنشينند و عليه مسؤولين كشور تبليغ كنند؛ عليه كارگزاران صميمى و مخلصى كه براى اين كشور در دولت كار مى‌كنند و غالباً هم در صحبتهاى خود در بيان مشكلات به دست دشمنان خارجى اشاره مى‌كنند. يك عدّه عادت كرده‌اند كه در مقابل اينها بگويند «آقا، شما همه‌ى مشكلات را به دشمنان خارجى نسبت مى‌دهيد!»
آقا! مگر جنگ هشت ساله، جزو واقعيّات اين كشور نيست؟! شوخى است كه هشت سال بر كشورى يك جنگ همه‌جانبه را تحميل كنند و تمام منابع مالى آن را به سمت جنگ بكشانند؟! اين چيز كمى است؟ خدا خودش مى‌داند كه در دوران جنگ، بر ما كه آن روز، مسؤولين اجرايى اين كشور بوديم، چه مى‌گذشت! براى فكر كردن، برنامه‌ريزى و آماده‌سازى كردن؛ تا به اين دشمن اجازه داده نشود كه مقاصد پليد خودش را نسبت به اين ملت و اين كشور انجام دهد. مگر وقتى براى كارهاى ديگر باقى مى‌ماند!
اگر دشمن توطئه نمى‌كرد؛ اگر دشمن به رهبرى استكبار جهانى و در رأسش امريكاى پليد و خبيث، عليه اين مملكت فعّاليت نمى‌كرد، خيلى از اين كارها انجام شده بود. ما چند سال عقبيم؛ اما دير نيست. اين ملت، تواناست. متّكى به خود و متوكّل به خداست. مسؤولين دلسوز و علاقه‌مندى هم دارد؛ كارشناس و كاردان هم كم ندارد؛ بازوى كار هم فراوان دارد. مى‌تواند خانه‌ى خود را چنان بسازد كه هيچ نيازى به بيگانگانى كه اين ملت از قيافه‌ى آنها بيزار است، نداشته باشد.
حالا امريكاييها مى‌نشينند و براى ملت و دولت ايران، خطّ و نشان مى‌كشند كه تحريم اقتصادى بشود. خدا را شكر مى‌كنيم كه در همين چند روز گذشته، خودِ مسؤولين امريكايى به زبان خودشان به طور صريح و رسمى اعلان كردند كه سياست تحريم اقتصادى آنها عليه ايران، در سطح بين‌المللى با شكست مواجه شده است!
اين نتيجه‌ى ايستادگى شما ملت و نتيجه‌ى نترسيدن از تشر دشمن است. از تشر دشمن نترسيد. از امريكا هيچ وقت نترسيد. رفتار شجاعانه‌ى ملت و مسؤولين اين كشور، بحمداللَّه ملتهاى ديگر را هم تشجيع كرده است.
گذشت آن دورانى كه امريكاييها خيال مى‌كردند صاحب اختيار دنيا هستند؛ نسبت به كشورهاى گوناگون عالم خط و نشان مى‌كشيدند و تصميم گيرى مى‌كردند. همه‌ى اينها به بركت اين است كه شما ملت، اين دو كار را فراموش نكنيد: يكى شركت در سازندگى كشور؛ هم سازندگى علمى يعنى درس بخوانيد، درس بگوييد، تحقيق، فكر و نوآورى كنيد، ابتكار كنيد و راههاى ميانبُر را پيدا كنيد؛ بن‌بستها را بشكافيد و جلو برويد هم كار عملى.
در سازندگى كشور، همه بايد سهيم شوند. هيچ كس نبايد خود را كنار بكشد. دولت هم بايد هدايت كند كه البته مى‌كند. برنامه‌ى دوم، متكفّل انجام كارهاى بزرگى است كه ان‌شاءاللَّه انجام مى‌شود. به طور استثنايى هم بعضى از بخشهاى اين كشور بعضى از استانهايى كه استحقاقش را دارند بايد مورد توجّه خاصى قرار گيرند كه ان‌شاءاللَّه استان مازندران از جمله‌ى اين استانها باشد. اميدواريم مسؤولين همّت و تلاش كنند و حالا كه فرصتى پيدا شده است،بخشهايى را كه در اين‌جا مى‌شود دنبال كرد و كارهايى را كه مى‌شود براى اين مردم عزيز و براى كشور انجام داد، بيايند و با كمال قوّت و قدرت دنبال كنند. چهره‌ى استان را از آنچه كه هست، زيباتر، و از لحاظ بركات معنوى و الهى، آن را با بركت‌تر كنند؛ به طورى كه در اين استان، ديگر ان‌شاءاللَّه ريشه‌ى فقر به‌كلّى از بيخ و بن كنده شود.
و آن دومى، «توبوا الى‌اللَّه جميعاً ايّها المؤمنون». عزيزان من! بايد به خدا برگرديد؛ خدا را فراموش نكنيد. جوانان عزيز! مواظب اخلاق الهى و اسلامى كه وديعه‌اى است در ميان اين ملت، باشيد. امروز يكى از هدفهاى اساسى دشمنان شما اين است كه اخلاق جوانان اين ملت را فاسد كنند. براى اين كار تلاش و سرمايه‌گذارى مى‌كنند. چه كسى بايد مواظب باشد؟ همه؛ مخصوصاً جوانان؛ جوانان مؤمن.
آن ملتى كه با خدا آشتى باشد؛ آن ملتى كه تضرّع و توسّل به خدا را فراموش نكند، راه سازندگيش هم هموارتر خواهد شد. «و يا قوم استغفروا ربّكم ثّم توبوا اليه يرسل السّماء عليكم مدراراً و يزدكم قوّة الى قوّتكم».(76) قرآن اين‌گونه به ما ياد مى‌دهد؛ يعنى استغفار، به خدا برگشتن، توجّه و رعايت امر و نهى الهى، پاكدامنى، تقوا، راستگويى، روح برادرى و برابرى، احسان به زيردستان، تواضع در مقابل برادران و خواهران مسلمان، كمك به درماندگان، عبادت پروردگار، نوافل، تلاوت قرآن، دعا و توسّل و تضرّع.
وقتى اين ارزشها در يك كشور و در ميان ملتى وجود داشته باشد، اگر همراه با آن، عامل ديگر هم كه تلاش باشد، بشود، هيچ چيز نخواهد توانست آن ملت را از پيمودن راه سعادت و صلاح باز بدارد. مراقب باشيد دوران سازندگى، دوران جهاد اكبر هم هست: خودسازى، مبارزه با شيطان و مبارزه با نفس و توبه‌ى الى‌اللَّه.
اين استان، اهل توسّل و تضرّع و توجّه به خدا و اقامه‌ى مجالس و محافل دينى است. از قديم اين‌طور بوده است؛ بعد از انقلاب هم بهتر و بيشتر و با كيفيّت تر شده است. من به جوانان توصيه مى‌كنم نماز جماعت را، حضور در مساجد، اقامه‌ى مجالس دعا و تضرّع و فهميدن مفاهيم اين دعاها را كه بفهميد با خدا چه مى‌گوييد و چه صحبت مى‌كنيد جدّى بگيريد. از يك طرف بازوانِ فعّال و گامِ استوار در راه سازندگى علمى و عملى؛ از يك طرف دلِ خاشع و خاضع در مقابل پروردگار و توجّه و توسّل به خداى متعال و استمداد از اولياى مطهّر و معصومش؛ بخصوص حضرت بقيةاللَّه الاعظم ارواحنافداه. اين خواهد توانست همان حيات طيّبه‌اى را كه قرآن وعده كرده است و انقلاب براى آن است، ان‌شاءاللَّه براى شما مردم به ارمغان آورد.
يك بار ديگر از همه‌ى برادران و خواهران عزيزم در شهرسارى و همچنين از برادران و خواهرانى كه از شهرهاى ديگر استان به سارى تشريف آوردند تشكّر مى‌كنم. شنيدم كه بعضى با پاى پياده از بعضى شهرها راه افتادند و اين‌جا آمدند. ان‌شاءاللَّه اين گامها در راه خدا استوار باشد و اين چهره‌هاى با محبّت در مقابل انوار لطف و فضل پروردگار قرار گيرد، و خداى متعال به همه‌ى شما مردم عزيز در اين شهر و در شهرهاى ديگر، تفضّلات خودش را عنايت كند.
ما ان‌شاءاللَّه چند روز كوتاهى در اين استان هستيم؛ با جمعيتهاى اين استان در شهرهاى مختلفى ملاقات خواهيم كرد و اميدواريم كه اين سفر، اين ديدارها، اين گفتنها و شنيدنها، در راه خدا و براى خدا باشد و ان‌شاءاللَّه از شما و ما مشمول لطف و قبول پروردگار قرار گيرد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
74) نحل: 97
75) نور:31
76) هود:52