پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جمع اقشار مختلف مردم در روز ميلاد پربركت حضرت ولى عصر(عج)

بسم الله الرحمن الرحيم
اين روز بزرگ و يادبودِ يکي از درخشانترين لحظه هاي تاريخ را به همه مستضعفين عالم؛ بخصوص مسلمانان جهان در هر نقطه اي که هستند و به ويژه به ملت عزيز و بزرگ و مبارز و رشيد ايران و همچنين به شما برادران و خواهران - مخصوصاً خانواده هاي محترم شهيدان و جانبازان و آزادگان عزيز - که لطف کرديد، تشريف آورديد و روز عيد ما را عيد کرديد و اين محفل نوراني و صميمي را تشکيل داديد، تبريک عرض مي کنم. اميدواريم که امروز بر شما عيد و مبارک باشد و مشمول برکات روز ولادت آن مظهر عدل الهي و مصداق بارز ميثاق بزرگ پروردگار، قرار گيريد.
روز ولادت حضرت مهدي موعود ارواحنافداه، يک عيد حقيقي براي همه افراد بشر و آن کساني است که ستمي کشيده اند، رنجي برده اند، دلشان سوخته است، اشکي ريخته اند، انتظاري کشيده اند و يا با مشاهده ناملايمات در طول حيات خود و در هر نقطه اي از عالم - و حتّي در هر نقطه اي از تاريخ - مصيبتي تحمل کرده اند. همه آنها در مثل چنين روزي و به ياد امروز، احساس شادماني و اميد و نشاط کرده اند.
اين ولادت بزرگ و اين حقيقت عظيم، متعلّق به يک ملت و يک زمان خاص نيست؛ بلکه متعلق به بشرّيت است. اين «ميثاق الله الّذي أخذه و وکده» ، ميثاق خدا با انسان است. «وعد الله الذي ضمنه» ؛ اين، وعده خداست که تحقّق آن را ضمانت کرده است. همه انسانهاي طول تاريخ، نسبت به اين پديده عظيم و شگفت آور، احساس نياز معنوي و قلبي کرده اند؛ چون تاريخ، از اوّل تا امروز و از امروز تا لحظه طلوع آن خورشيد جهانتاب، با ظلم و بدي و پليدي آميخته بوده است. همه کساني که از ظلمي رنج برده اند - چه آنهايي که به خودشان ظلم شده است و رنج برده اند و چه آنهايي که به ستمکشي ديگران نگاه کرده اند و رنج برده اند - با ياد ولادت اين منجي عظيم تاريخ و بشر، در دلشان اميدي به وجود مي آيد.
به همين خاطر، شما مي بينيد که اين حقيقت، مخصوص شيعه هم نيست؛ بل همه اديان و مذاهب، عقيده دارند که يک منجي و يک دست مقتدر الهي، در مقطعي از تاريخ خواهد آمد و در نجات بشر از ظلم و جور، معجزه گري خواهد کرد. فرقي که ما شيعيان با ديگران و بقيه فِرَق اسلامي و غير اسلامي داريم، اين است که ما اين شخص عظيم و عزيز را مي شناسيم؛ اسمش را مي دانيم، تاريخ ولادتش را مي دانيم، پدر و مادر و آباء و اجداد عزيزش را مي شناسيم و قضايايش را مي دانيم؛ ولي ديگران اينها را نمي دانند. آنها عقيده پيدا نکردند يا باخبر نشدند و نمي دانند؛ ولي ما مي دانيم. تفاوت اين جاست. به همين دليل است که توسّلات شيعه، زنده تر و پرشورتر و با معناتر و با جهت تر است.
پس امروز، روز عيد واقعي است؛ يعني روز ولادت، براي همه بشر و تاريخ -حتّي براي گذشتگان - عيد است. کساني بودندکه در دوران تاريک فرعونها و نمرودها و ابوجهلها و سلاطين ظالم، در فقر و ظلم و تبعيض سر کردند و مُردند و رنج کشيدند و روي خوبي نديدند؛ امروز براي آنها هم عيد است. اگر روح آنها در عالم برزخ، از بعضي از تفضّلاتي که پاره اي از ارواح برخوردارند، بهره مند باشد؛ يقيناً مثل چنين روزي، شادي خواهند کرد. امروز با بقيه ايام و اعياد، تفاوت دارد. واقعاً اگر ما امروز را «عيد الله الاکبر» بناميم، مبالغه و گزاف نيست.
در قضيه ولادت آن بزرگوار و اعتقادي که به اين حقيقت است، اگر انسان در دو ناحيه و در دو جهت جستجو کند، آثار عظيمي را مشاهده مي کند:
اوّل، از جهت معنوي و روحي و تقرب الي الله و جهات تکامل فردي انسان است. کسي که اعتقاد به اين مسأله دارد، چون با مرکز تفضّلات الهي و نقطه اصلي و کانون اشعاعِ رحمت حق، رابطه اي روحي برقرار مي کند، توفيق بيشتري براي برخورداري از وسايل عروج روحي و تقرب الي الله دارد. به همين خاطر است که اهل معنا و باطن، در توسّلات معنوي خود، اين بزرگوار را مورد توجّه و نظر دائمي قرار مي دهند و به آن حضرت توسّل مي جويند و توجّه مي کنند. نفسْ پيوند قلبي و تذکر و توجّه روحي به آن مظهر رحمت و قدرت و عدل حق تعالي، انسان را عروج و رشد مي دهد و وسيله پيشرفت انسان را - روحاً و معناً - فراهم مي کند.
اين، يک ميدان وسيع است. هر کس که در باطن و قلب و دل و جان خود، با اين بزرگوار مرتبط باشد، بهره خودش را خواهد برد. البته، توجّه به کانون نور، بايد توجّه حقيقي باشد. لقلقه زبان در اين زمينه، تأثير چنداني ندارد. اگر انسان، روحاً متوجّه و متوسّل شد و معرفت کافي براي خود به وجود آورد، بهره خودش را خواهد برد. اين، يک ميدان فردي و تکامل شخصي و معنوي است.
جهت و وجهه دوم عبارت است از ميدان زندگي اجتماعي و عمومي و آن چه مربوط به سرنوشت بشر و ملتهاست. در اين زمينه، اعتقاد به قضيه مهدي و موضوع ظهور و فَرَج و انتظار، گنجينه عظيمي است که ملتها مي توانند از آن بهره هاي فراواني ببرند. شما کشتي اي را در يک درياي توفاني فرض کنيد! اگر کساني که در اين کشتي هستند، عقيده داشته باشند که اطرافشان تا هزار فرسنگ، هيچ ساحلي وجود ندارد و آب و نان و وسايل حرکت اندکي داشته باشند، چه کار مي کنند؟ آيا هيچ تصوّر مي شود که اينها براي آن که حرکت کنند و کشتي را پيش ببرند، تلاشي بکنند؟ نه؛ چون به نظر خودشان، مرگشان حتمي است. وقتي انسان مرگش حتمي است، ديگر چه حرکت و تلاشي بايد بکند؟ اميد و افقي وجود ندارد.
يکي از کارهايي که مي توانند انجام دهند، اين است که در اين مجموعه کوچک، هر کس به کار خودش سرگرم شود. آن کسي که اهل آرام مردن است، بخوابد تا بميرد و آن که اهل تجاوز به ديگران است، حق ديگران را بگيرد تا آن که چند ساعتي بيشتر زنده بماند. طور ديگر هم اين است که کساني که در همين کشتي هستند، يقين داشته باشند و بدانند که در نزديکي شان ساحلي وجود دارد. اين که آن ساحل دور و يا نزديک است و چقدر کار دارند تا به آن برسند، معلوم نيست؛ اما قطعاً ساحلي که در دسترس آنهاست، وجود دارد. اين افراد چه کار مي کنند؟ تلاش مي کنند که خود را به آن ساحل برسانند و اگر يک ساعت هم به آنها وقت داده شود، از آن يک ساعت براي حرکت و تلاش صحيح و جهت دار، استفاده خواهند برد و فکرشان را روي هم خواهند ريخت و تلاششان را يکي خواهند کرد تا شايد بتوانند خود را به آن ساحل برسانند.
اميد، چنين نقشي دارد. همين قدر که اميدي در دل انسان به وجود آمد، مرگ بالهاي خود را جمع مي کند و کنار مي رود. اميد موجب مي شود انسان تلاش و حرکت کند، پيش ببرد، مبارزه کند و زنده بماند. فرض کنيد ملتي در زير سلطه ي ظالمانه قدرت مسلّطي قرار دارد و هيچ اميدي هم ندارد. اين ملت مجبور است تسليم شود. اگر تسليم نشد، کارهاي کور و بي جهتي انجام مي دهد. اما اگر اين ملت و جماعت، اميدي در دلشان باشد و بدانند که عاقبتِ خوبي حتماً وجود دارد، چه مي کنند؟ طبيعي است که مبارزه خواهند کرد و مبارزه را نظم خواهند داد و اگر مانعي در راه مبارزه وجود داشته باشد، آن را بر طرف خواهند کرد.
بشريت در طول تاريخ و در حيات اجتماعي، مثل همان سرنشينان يک کشتي توفان زده، هميشه گرفتار مشکلاتي از سوي قدرتمندان و ستمگران و قوي دستان و مسلّطين بر امور انسانهاي مظلوم بوده است. اميد، موجب مي شود که انسان به مبارزه بپردازد و راه را باز کند و پيش برود. وقتي به شما مي گويند انتظار بکشيد، يعني اين وضعيتي که امروز رنجتان مي دهد و دلتان را به درد مي آورد، ابدي نيست و تمام خواهد شد. ببينيد چقدر انسانْ حيات و نشاط پيدا مي کند! اين، نقش اعتقاد به امام زمان صلوات الله عليه و ارواحنا فداه است. اين، نقش اعتقاد به مهدي موعود است. اين عقيده است که شيعه را تا امروز، از آن همه پيچ و خمهاي عجيب و غريبي که در سر راهش قرار داده بودند، عبور داده است و امروز بحمدالله پرچم عزّت و سربلندي اسلام و قرآن، در دست شما ملت مسلمان و شيعه ايران است. هر جا که چنين اعتقادي باشد، همين اميد و مبارزه وجود دارد.
به همين خاطر، يکي از اساسيترين کارهاي استعمار و استکبار و ايادي آن، اين بوده است که عقيده اميد و مبارزه را در دل مردم از بين ببرند. بارها خواسته اند  اين چراغ را خاموش کنند؛ ولي نتوانسته اند. ما مي دانيم که استعمار و استکبار، چه تلاشي را در اين جهت - نه فقط در ايران؛ بلکه در سطح دنياي اسلام - انجام داده است تا اين چراغ را خاموش کند. در گزارش بسيار مهمّي که مربوط به سالها قبل است و جديد نيست، تلاش گروههاي تبليغي مسيحيّت که از اروپا به سمت شمال افريقا اعزام مي شدند تا جاده استعمار را در آن جا صاف کنند، نشان داده شده بود. يکي از غصّه هاي دينداران دنيا اين است که قدرتمندانِ مسلّط بر کشورهاي مسيحي، تبليغ علي الظّاهرِ دين مسيح در سطح دنيا را وسيله اي براي پيش بردن ماشين استعمار قرار دادند و اينها جاده صاف کن استعمار شدند. گروههاي تبليغي و به اصطلاح تبشيري را به عنوان تبليغ مسيحيّت - که ظاهرش تبليغ مسيحيّت بود؛ اما باطنِ قضيه اين بود که راه را باز کنند تا استعمارگران اروپايي از کشورهاي مختلف اروپاي آن روز، وارد کشورهاي اسلامي شوند و قدرت سياسي را قبضه کنند - به اطراف دنيا فرستادند و متأسفانه در بسياري از جاها هم موفّق شدند.
اين گزارش، مربوط به گروههاي تبليغي در شمال افريقاست. گزارشگر مي نويسد: «يکي از مشکلات ما در سرِ راه تبليغ مسيحيّت و پيشرفت استعمار در شمال آفريقا و منطقه تونس و مغرب اين است که اين مردم اعتقاد دارند که مهدي موعود خواهد آمد و اسلام را سربلند خواهد کرد». گزارشگر، اين را در گزارش رسمي خود مي نويسد و براي هيأتي که مسؤول رسيدگي به اين کارهاست، مي فرستد. بنابراين، نفس اعتقاد به مهدي موعود، باعث ايجاد مشکل براي استکبار و استعمار شده بود؛ در حالي که اعتقادي که برادران ما در آن مناطق دنيا دارند، به روشني و وضوح اعتقادي که ما امروز در اين جا داريم نيست؛ بلکه بيشتر ابهامات و کلّي گويي وجود دارد تا تعيين مصداق و مورد و نام و خصوصيّات. در عين حال، استعمارگران از اين اميد ترسيدند.
در همين کشور خود ما، يکي از بزرگان علما و روحانيون محترمي که امروز بحمدالله در ميان ما هستند و برکات وجود ايشان باز هم شامل حال مردم مي شود، براي من نقل مي کردند که در اوايل روي کار آمدنِ رژيم منحوس و فاسد و وابسته پهلوي، آن کودتاگرِ بي سوادِ فاقدِ هر گونه معرفت و معنويّت ، يکي از آخوندهاي وابسته به دربار را صدا کرد و از او پرسيد اين قضيه امام زمان چيست که چنين مشکلاتي براي ما درست کرده است؟! آن آخوند هم بر طبق دل و ميل او، جوابي مي گويد و آن قلدر هم مأموريت مي دهد که برويد مسأله را حل و تمام کنيد و اين اعتقاد را از دل مردم بيرون بياوريد! او مي گويد: اين کار آسان نيست و خيلي مشکلات دارد و بايد کمک کم کم و با مقدّمات شروع کنيم. البته آن مقدّمات به فضل پروردگار و با هشياري علماي ربّاني و آگاهان اين کشور، در آن دوران ناکام ماند و نتوانستند آن نقشه شوم را عملي کنند. در کشور ما، يک کودتاچي غاصب، از طرف دستگاههاي قدرت استعماري مأموريت داشت که بيايد ايران را قبضه کند و کشور را دو دستي تحويل دشمن دهد و براي آن که بتواند بر اين مردم مسلّط شود، يکي از مقدّمات لازمش اين بود که عقيده به مهدي موعود را از ذهن مردم پاک کند.
عقيده به امام زمان، نمي گذارد مردم تسليم شوند؛ به شرطي که اين عقيده را درست بفهمند. وقتي که اين عقيده به طور حقيقي در دلها جا بگيرد، حضور امامِ غايب در ميان مردم حس مي شود. امام بزرگوار و عزيز و معصوم و قطب عالم امکان و ملجأ همه خلايق، اگر چه غايب است و ظهور نکرده، اما حضور دارد. مگر مي شود حضور نداشته باشد؟ مؤمن، اين حضور را در دل خود و با وجود و حواس خويش حس مي کند. آن مردمي که مي نشينند، راز و نياز مي کنند؛دعاي ندبه را با توجّه مي خوانند و زيارت آل ياسين را زمزمه مي کنند و مي نالند، مي فهمند چه مي گويند. آنها حضور اين بزرگوار؛ را حس مي کنند؛ ولو هنوز ظاهر نشده و غايب است. غيبت او، به احساس حضورش  ضرري نمي زند. ظهور نکرده است؛ اما هم در دلها و هم در متن زندگي ملت حضور دارد. مگر مي شود حضور نداشته باشد؟
شيعه خوب کسي است که اين حضور را حس کند و خود را در حضور او احساس نمايد. اين، به انسان اميد و نشاط مي بخشد. اين ملت بزرگ، بيش از همه چيز به همين اميد نياز دارد؛ ملتي که در راه خدا و براي عظمت اسلام، مجاهدت و مبارزه مي کند و افتخار طول تاريخ بشر و همه تاريخ اسلام شده و پرچم اسلام را در زمان ما به اهتزاز در آورده است. چنين ملتي، بيشتر از همه چيز، به همين اميد درخشان احتياج دارد. آن اعتقاد، اين اميد را به او مي بخشد.
 قبل از پيروزي انقلاب، دشمن از همه وسايل استفاده مي کرد تا مردم را از پيروزي انقلاب نااميد کند. مي گفتند: «مگر مي شود چنين انقلابي بر پا شود و ملت با دستِ خالي بر دستگاهِ تا دندان مسلّح پيروز گردد؟! اصلاً ممکن نيست!» اين نااميدي را با هزار زبان، در ميان مردم ترويج مي کردند؛ ولي مردم، اميدشان را از دست ندادند.
امام بزرگوار ما به عنوان يک رهبر تمام عيار، بيشترين همّت خود را به اميدوار نگاه داشتن مردم گماشته بود. وقتي مردم اميدوارند، حرکت و تلاش مي کنند. در مقابلِ تلاش مردم، هيچ قدرتي نمي تواند مقاومت کند. فقط بايد مردم اميدوار باشند. امام بزرگوار، از همه وسايلِ الهي و ملکوتي و معنوي استفاده کرد و اين اميد را در مردم دميد و به برکت آن اميد، اين پيروزي بزرگ به دست آمد.
 بعد از پيروزي انقلاب هم، دشمنان اين ملت، دائماً آيه يأس خواندند. مرتّب مي گفتند و مي گويند: «شما نمي توانيد کشور را اداره کنيد! مگر مي شود با امريکا در افتاد؟! مگر مي شود در مقابل دنياي مادّي مقاومت کرد؟! فايده اي ندارد.بايد تسليم شد و بايد قبول کرد!» هر جا پيروزي اي بود، آن را در راديوها و رسانه هاي جهاني کتمان کردند؛ نگفتند و يا عوضي گفتند! هر جا مختصر ناکامي اي بود، از کاه، کوهي درست کردند! با همه اين تبليغات، مردم ما مأيوس نشدند. جنگ را گذراندند، بعد از جنگ را پشت سر گذاشتند و به سازندگي مشغول شدند. تا امروز - به فضل پروردگار - مردم تلاش و مجاهدت کرده اند و اميدشان روز به روز بيشتر شده است؛ چون پيشرفت را مشاهده مي کنند.
 اين ملت، در اول انقلاب کجا قرار گرفته بود و امروز کجاست؟ آن روز، ما جز يک ويرانه در اختيار نداشتيم و اين کشور همه چيزش وابسته بود و بسياري از آنچه که از دوران رژيم گذشته باقي مانده بود، همراه با وابستگي و پايه هاي بي بنياد و سست بود. امروز، ملت ما حرکت کرده، نيرومند شده، قدرت نظامي خود را سنجيده و قدرت سياسيش را مشاهده کرده است. ديده است که چطور در مقابل دنياي ظلم و استکبار مي شود مقاومت کرد. سازندگي را تجربه کرده است. الان - به فضل پروردگار - براي هر کس که نگاه مي کند، در همه جاي کشور، تلاشِ سازندگي محسوس است.
 معلوم است که اميد اين ملت را نمي توانند از او بگيرند. حال، دشمن به تلاشهاي مفتضح افتاده است. اين که شما مي بينيد دستگاه سياسي امريکا، گيج گيج مي خورند و کارهاي نسنجيده انجام مي دهند و نمي دانند در مقابل ملت و دولت ايران چه بکنند؛ بر اثر قدرت و اميد شماست. به خاطر عزم راسخ اين ملت است که دشمن نمي داند در مقابل مردم ايران چه بايد بکند و کارهاي ابلهانه انجام مي دهد.
آنچه که امروز از طرف قدرتمندان و سياستمداران امريکا - چه رئيس جمهور آن و چه ديگراني که اين کارها را مي کنند و اين حرفها را مي زنند - صادر مي شود، به ضرر خود آنهاست. قضاوت دنيا هم اين است که به ضرر آنهاست. يک دولت، بايد اين قدر خود را در دنيا مفتضح کند که براي خرابکاري در يک کشور ديگر بودجه بگذارد؟! شما خيال مي کنيد عقلا و سياستمداران عالم و انسانهاي با فرهنگ دنيا نمي فهمند اين کار چقدر وقيح و شرم آور است؟ بديهي است که تلاش آنها، ناموفّق است. همه، اين را مي دانند. از روز اوّلِ انقلاب، اينها عليه جمهوري اسلامي بودجه گذاشتند، خرج کردند، اسم هم نياوردند و جايي هم ننوشتند. اين بمب گذاريها و اين منافق پروريها، همه با بودجه همينهاست. چقدر تا به حال توانستند موفّق شوند؟! معلوم است که امروز هم مثل آن زمان ناموفّقند. در اين، شبهه نيست.
اينها اين قدر رسوايي خود را در مقابل افکار عمومي دنيا، مفتضحانه بر ملا کردند که اقدام خود را به صورت يک مصوّبه گذراندند! اين، همان داغ باطله خدايي به پيشاني آنهاست. ديگران و عقلاي عالم مي فهمند؛ اما خودِ اينها نمي فهمند! رژيم امريکا خيال کرد که با تصويب مبلغي - حال بيست ميليون دلار نه؛ دويست ميليون دلار، دو ميليارد دلار - براي خرابکاري در ايرانِ بزرگ و سربلند و اسلامي، کشور ما را در انزوا قرار خواهد داد؛ ولي خودش در انزوا قرار گرفت؛ بدون اين که بداند و بفهمد!
اينها خيال کردند که افکار عمومي عالم نمي فهمد چقدر اين حرکت سخيف و رسواست. ممکن است حال که افکار عمومي دنيا، اين کار را محکوم  کرده است و هر چه هم بگذرد بيشتر محکوم خواهد کرد، واقعيّات را بفهمند و پشيمان شوند و کاري کنند که ياد اين قضيه به فراموشي سپرده شود؛ اما مگر ما مي گذاريم؟ مگر ما مي گذاريم اين فضاحت امريکايي فراموش شود؟ همه دنيا و همه نسلهاي آينده، بايد بدانند که در دوراني، وقاحت رژيم امريکا به اين جا مي رسد که صريحاً در مقابل يک دولت آزاد و يک ملت مقتدر، بودجه خرابکاري تصويب مي کند! زشتترين و محکومترين کاري که ممکن است دولتي در روابط بين الملل انجام دهد؛ همين کار است. دولتمردان امريکا خيال مي کنند که دنيا تسليم ديکتاتوري آنها خواهد شد!اين خيال، عجب اشتباه پرخسارتي براي آنها خواهد بود! البته امروز آنها سرگرم و مست مبارزاتِ دور از اصول انساني معمول خودشان در باب انتخاباتند و نمي فهمند چه مي کنند. قدري که گرد و غبار فرو بنشيند، آن وقت مي فهمند که چه غلطي کرده اند. خيال مي کنند که دنيا تسليم آنها خواهد شد. عجب اشتباهي!
بسياري از ملتها، در گوشه و کنار دنيا همدست و يکپارچه شدند و محروميتها و سختيها را تحمّل کردند و استبداد داخل کشور را خرد نمودند. شما نگاه کنيد؛ بر بسياري از کشورها در پنجاه يا شصت و يا صد سال پيش، رژيمهاي مستبدي حکمراني مي کردند؛ ولي ملتها مبارزه و تلاش کردند. همه مبارزات صد ساله اخير - بخصوص پنجاه سالِ ميانه اين قرن - در مقابل استبدادهاي داخلي بود. اين ملتها مبارزه کردند و استبداد داخلي را شکست دادند؛ يعني اگر يک هم ميهن خودشان خواست به آنها زور بگويد، او را از تخت سلطنت و قدرت و حکومت به زير کشيدند و تحمّل نکردند. ملتهايي که استبداد داخلي را تحمّل نکردند، آيا استبداد امريکايي را تحمّل خواهند کرد؟! عجب غلطي و عجب اشتباهي!
ممکن است چهار دولت ضعيف و بي شخصيّت و منقطع از ملت خود، در مقابل هارت و هورتها و تشرها و تهديدها و دخالتهاي امريکا تسليم شوند؛ ولي ملتها و دولتهاي با شخصيت که با ملت خودشان روابط مناسبي دارند، نه در اروپا و نه در آسيا و نه در افريقا، تسليم زورگوييهاي امريکا نخواهند شد. اگر ملتي مثل ملت مبارز و رشيد ايران باشد و ميدانهاي مبارزه را تجربه کرده و اين همه شهيد داده باشد و از درياهاي خون عبور کرده باشد و زن و مردش در ميدانهاي خطر، مثل شير غريده باشند؛ امريکا اگر پا جلو بگذارد، اين ملت آنچنان با مشت به دهانش  خواهد کوبيد که از او چيزي باقي نمانَد.
ملتي که به خدا معتقد و مؤمن و متّکي است و به آينده اميدوار است و با پرده نشينان غيب در ارتباط است؛ ملتي که در دلش خورشيد اميد به آينده و زندگي و لطف و مدد الهي مي درخشد، هرگز تسليم و مرعوب نمي شود و با اين حرفها، از ميدان خارج نمي گردد. اين، خصوصيّت اعتقاد به آن معنويّتِ مهدي عليه آلاف التّحية والثناء است. عقيده به امام زمان، هم در باطن فرد، هم در حرکت اجتماع و هم در حال و آينده، چنين تأثير عظيمي دارد. اين را بايد قدر دانست.
 من توصيه مي کنم که اين توسّلات را - که مردم ما بحمدالله داشته اند و دارند و در سالهاي بعد از انقلاب، به فضل پروردگار چندين برابر شده است - هر چه با کيفيّت تر ادامه دهند و توجّهات و الطاف آن بزرگوار را به سمت خود جلب کنند. آن بزرگوار، حاضر است و از ملت و شيعه ي خود، جدا و غافل نيست. او، در ميان مردم حضور دارد و مردم با توجّه و توسّل به او، ان شاءالله راه رشد و هدايت و فتح و پيروزي را به دست خواهند آورد.
اميدواريم همه شما عزيزان، مشمول ادعيّه زاکيّه آن بزرگوار باشيد و همه چشمهاي منتظر، به جمال آن بزرگوار روشن شود.
والسّلام عليکم و رحمةالله