پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

بيانات معظم له در ديدار دانشجويان و دانش آموزان در سالروز تسخير لانه جاسوسى آمريكا

بسم الله الرّحمن الرّحيم
در ابتدا به همه شما جوانان عزيز، دانشجويان، دانش آموزان و عزيزان اين ملت خوشامد عرض مي کنم و اميدوارم که در ايام متبرّک ماه رجب و ماه شعبان که در پيش است و ماه رمضان که به زودي فراخواهد رسيد، دلهاي پاک و گرم و نفسهاي مطهّر شما بتواند با ارتباط صميمي هرچه بيشتر خود با خداي بزرگ، رحمت الهي را براي اين ملت جلب کند.
امروز مناسبت ديدار ما سيزدهم آبان است که «روز مبارزه با استکبار» نامگذاري شده است و عنوان بسيار مهم و پر عمق و پيچيده و درخور تأمّلي است. جا دارد که جوانان عزيز، هم کلمه استکبار و هم کلمه مبارزه را پيش خودشان در بحثهاي دانشجويي و دانش آموزي درست بشکافند و به اعماق عنواني که اصطلاح جديدي است و انقلاب وارد فرهنگ سياسي دنيا کرد، درست برسند. اين، خصوصيتِ همه حرکتهاي اصيل و پرمغز و ريشه دار است که در فرهنگ سياسي عالم، واژه هاي تازه اي را وارد مي کنند تا بتوانند مفاهيم مورد نظر خود را درست ادا کنند. کلمه استکبار و مبارزه با استکبار از اين قبيل است. سه حادثه اي هم که در مثل سيزده آبان اتّفاق افتاده است، مجموعاً و با هم درخور تأمّل و تعمّق و ژرف بيني است. اگر دقّت کنيد، هر کدام از اين سه حادثه، يک چهره از استکبار و يک چهره از مردمي را که در مقابل استکبارند، نشان مي دهد. ترکيب اين چهره ها، يک حقيقت سياسي مهم را روشن مي کند.
حادثه اوّل، حادثه تبعيد امام در سال 1343 است. قضيه اين گونه بود که امريکاييها قانون کاپيتولاسيون را در ايران به کرسي نشاندند. معناي کاپيتولاسيون اين است که امريکاييها يا افراد وابسته به هر قدرت بيگانه مسلّطي در هر کشور ديگر، اگر جنايتي کردند، دستگاه قضايي آن کشور حق ندارد جنايت آنها را رسيدگي کند، به محاکمه آنها بپردازد و حکم صادر کند! آن روز بيش از دويست هزار نفر امريکايي در مشاغل مختلف در ايران حضور داشتند. معناي اين قانون - که در مجلس وابسته فاسدِ آن روز به دستور دربارِ وابسته فاسد تصويب شد - اين بود که اگر از اين دويست، يا سيصد هزار نفر امريکايي ساکن ايران که حقوقهاي کلاني مي گرفتند و در همه امور کشور دخالت مي کردند، يک نفر جنايتي مرتکب شد - قتلي کرد، دزدي اي کرد، هر کاري کرد - دادگستري و دستگاه قضايي ايران حق ندارد به او بگويد بالاي چشمت ابروست و بايستي قضاوت درباره او زير نظر امريکاييها انجام شود! اين، يکي از قوانين ذلّتبار براي همه ملتهايي بود که به آن تن دادند. اما امام تسليم نشدند و مقاومت کردند. فرياد امام در قم، در ميان طلاّب علوم ديني بلند شد و اين قانون را تقبيح کردند. رژيم وابسته هم عکس العمل نشان داد؛ امام را گرفت و به ترکيه تبعيد کرد. اين مربوط به چه شرايطي است؟ اين مربوط به آن شرايطي است که دولت امريکا با دولت ايران کمال دوستي و همبستگي را دارد با هم منافع مشترک دارند و امريکا در ايران حضور دارد. يکي از نشانه ها و ثمرات حضور قدرت امريکا در کشور ما، همين قضيه است.
قضيه دوم، قضيه سيزدهم آبان سالِ پنجاه وهفت است که دوران شور و اعتلاي مبارزات ضدّ رژيم و ضدّ امريکايي در ايران است. اين باز يک چهره ديگر را نشان مي دهد. در چنين روزي، دستگاههاي وابسته به رژيم - که همه يا بسياري از آنها تربيت شده و دستور گرفته از امريکاييها بودند - حتّي به دانش آموزان هم رحم نکردند. در اين حادثه، دهها دانش آموز کشته شدند. البته هميشه مي کشتند، هميشه برروي مردم فشار مي آوردند؛ اما اين طور يکجا در شهر تهران اين تعداد دانش آموز به خاک و خون کشيده شوند، اين هم يک چهره ديگرِ استکبار است. اين مربوط به کجاست؟ اين مربوط به آن جايي است که مبارزات ملت با آن استکبارِ زياده طلب و فزوني خواه بالا مي گيرد. در چنين شرايطي، استکبار ديگر به هيچ چيز رحم نمي کند. علي رغم همه شعارهاي انسان دوستي و مردم دوستي و طرفداري از جوانان، حتّي با دانش آموز هم که سر و کار مي افتد، دهها دانش آموز را به قتل مي رساند!
قضيه سوم، چهره ديگري است. مربوط به آن وقتي است که همين ملت - که سالهاي متمادي آن ظلمها و آن تحقيرها و آن دخالتها و آن غارتگريها را تحمّل کرده است - ديگر به پيروزي رسيده است. در دوران پيروزي اين ملت، امريکا به زاويه رانده شده است؛ اما اين جا هم دستگاه جاسوسي امريکا از تلاش باز نمي ماند و حرکاتي انجام مي دهد که مردم و امام را دچار سوءظنّ شديد نسبت به سفارت امريکا مي کند و جواناني از ميان دانشجويان، در چنين روزي، از راهپيمايي روز سيزدهم آبان استفاده و سفارت امريکا را تسخير مي کنند. جوانان دانشجو به آن جا رفتند و اسناد و مدارک را جمع آوري کردند و دهها جلد کتاب - در حدود هفتاد جلد يا شايد هم بيشتر - منتشر نمودند که اين کتابها نشان دهنده ارتباط سفارت امريکا با عناصر وابسته خودشان در داخل کشور ما - بعضي مربوط به قبل از انقلاب، بعضي هم مربوط به بعد از انقلاب - بود. بعضي از آنها حتي در دولت موقّتِ آن روز انقلاب هم منصب و مقام داشتند؛ يعني امريکاييها دست بر نداشته بودند!
بنابراين، سه چهره از استکبار در روز سيزدهم آبان ماه ديده مي شود: يکي در دوران اوج اقتدار امريکا در ايران که کاپيتولاسيون را به وجود مي آورد و مقاومت امام را که مظهر مقاومت ملت ايران بود، و پاسخ جوانان را - که آن روز، اوّل جوانان حوزه علميه، بعد هم جوانان همه کشور پاسخ دادند - به همراه دارد. قضيه دوم در هنگامِ اوج مبارزات همين ملت با استکبار است که نشان دهنده خوي درّندگي استکبار است که حتّي دانش آموز و نوجوان را به خاک و خون مي کشد. قضيه سوم هم مربوط به وقتي است که اين ملت بعد از سالها اسارت توانسته است روي پاي خود بايستد. انقلابش پيروز شده است و دولت تشکيل داده؛ اما آنها جاسوسي مي کنند! اين جا ملت مقتدرانه وارد ميدان مي شود و ماجراي سفارت امريکا اتّفاق مي افتد. اينها سه رمز و سه نماد بودند. اگر اين سه قضيه را بر روي هم جمع کنيد، به طور کلّي چهره استکبار، چهره مردم مظلوم، سرنوشت استکبار و سير حرکت استکباري در کشور ما شناسايي مي شود.
چرا مردم با استکبار مبارزه کردند و چرا استکبار بد است؟ بايد توجّه کنيد، اوّلين احساسي که يک ملت در مقابله با روح و خوي استکباري دارد، احساس ديني نيست؛ احساس غيرت ملي است؛ احساس هويّت و احساس وجود است؛ چون استکبار وقتي وارد کشوري شد و بر آن کشور مسلّط گرديد، هويت ملي آن ملت را انکار مي کند. منابع آن کشور را غارت مي کند، در امور سياسي آن کشور دخالت مي کند؛ اما همه اينها فرع انکار هويّت آن ملت است. استکبار، اوّل هم که وارد مي شود، نمي گويد من مي آيم تا هويت ملي شما مردم را انکار کنم؛ اين طور که نمي آيد؛ به بهانه هاي مختلف وارد مي شود. وقتي وارد شد، آن چيزي را که هدف مي گيرد، هويت ملي است. يعني فرهنگ، اعتقادات، دين، اراده، استقلال، حکومت، اقتصاد و همه چيز را از آن ملت سلب مي کند و در مشت خود مي گيرد؛ همان چيزي که در ايران قبل از انقلاب اتّفاق افتاده بود. اين احساس است که ملتها را در مقابل استکبار به جوش و خروش مي آورد؛ لذا شما مي بينيد ملتهايي که اين را هم ندارند، مسلمان هم نيستند، امروز - نه آن روز؛ آن روز کسي جرأت نمي کرد در مقابل امريکا بايستد؛ اين راه را ملت ايران باز کرد - تا آن جايي که مي توانند، در مقابل امريکا مي ايستند.
امروز شما به مناطق مختلف دنيا نگاه کنيد - من حالا نمي خواهم از کشورها اسم بياورم؛ اما اين خبرها، خبرهاي موجودِ ساري و جاري در دنياست - در فلان کشور که امريکاييها پايگاه نظامي دارند و به مردم ظلم مي کنند، عليه آنها تظاهرات ملي مي شود. در فلان کشور که فلان مقام امريکايي مي خواهد برود، مردم قبل از آمدن او روي ديوارها مي نويسند که نيا! در فلان کشور، فلان قرارداد استعماري و استکباري را با دولت آن کشور امضا مي کند و مردم به جوش و خروش مي آيند؛ منتها دولتها به خاطر مصالح خودشان نمي گذارند صداهاي مردم همه گير شود. دستگاه تبليغاتي استکبار هم که دنيا را گرفته است. امروز تقريباً امپراتوري خبري، فضاي تبليغاتي دنيا را پر کرده است. اين راديوهايي که شما اطّلاع داريد به زبان فارسي در ايران امواج منتشر مي کنند، اينها بخشي از همان امپراتوري عظيم خبري براي اغفال ملتهاست؛ اکثر هم در مشت صهيونيستها يا سرمايه داران بزرگي است که منافعشان با منافع امريکا گره خورده است. نمي گذارند اين خبرها در دنيا درست پخش شود؛ اما ملتها در مقابل دخالت استکباري مي ايستند و به جوش و خروش مي آيند. در عين حال هر ملتي اين توفيق و اقبال را ندارد که بتواند کاري را که ملت ايران کرد، بکند. امتياز ملت مسلمان ما، همين احساس ايستادگي در مقابل استکبار، همين احساس عزّت ملي و غرور ملي و احساس مقابله با آن قدرتي است که مي خواهد وجود او را انکار کند. ملت ايران، کارِ کارستان و جانانه اي کرد؛ براي همين هم با ملت ايران بسيار بسيار بدند. کاري که ملت ايران کرد، تا آن روز هيچ ملتي با امريکا نکرده بود. با تجربه هايي که برايشان پيش آمد، تا امروز هم نگذاشته اند که اين تجربه در ملتها و در کشورهاي ديگر تکرار شود؛ ولي البته نخواهند توانست. قدرت ملتها بالاخره فائق خواهد آمد؛ که حالا اين به عهده آينده است و اگر ما هم نبينيم، شما ان شاءالله آن روزها را خواهيد ديد.
مقابله ملت ما با استکبار، ريشه ديني هم دارد. کلمه استکبار و مستکبر و در مقابلش استضعاف و مستضعف، در قرآن هست. وقتي ملت ما با اين روحيه در مقابل امريکا و دستگاه فاسدِ وابسته به امريکا ايستاد، يک پشتوانه عظيم از اعتقادات و ايمان ديني پشت سرش بود و همين هم توانست او را موفّق کند و پيش ببرد. استکبار وارد هر کشوري مي شود، سعي مي کند آن کشور را تهي کند؛ يعني تا هر جا بتواند، همه چيز آن کشور را به نفع خود مصادره مي کند. امروز خودِ امريکاييها - يعني همان دستگاه تبليغاتي اي که گفتم - در صف مقدّم و بعضي قلم به مزدهاي واقعاً حقير و پست، و شايد هم يک عدّه گول خورده و غافل در داخل کشور ما در صفِ پشت سر آنها خيال مي کنند که اگر امريکا ارتباطاتش با کشوري - مثلاً جمهوري اسلامي - عادّي شد و رابطه برقرار کردند، ناگهان همه مشکلات اقتصادي ملت ايران حل خواهد شد! اگر کسي اين طور فکر کند، خطاي عظيمي مرتکب شده است. ملت ايران، ارتباط با امريکا را يک دوره تجربه کرده است. امريکاييها از سال سي ودو که زمام قدرت استکباري را در ايران در دست گرفتند، تا سالهاي پنجاه وشش و پنجاه وهفت هرچه داشتيم، از ما گرفتند؛ هرچه بوده است، بردند. اغلب گرفتاريهاي امروز ملت ايران مربوط به آن دوران و همچنين دوران تسلّط انگليسيهاست. انگليس هم مثل امريکاست؛ فرقي نمي کند. قبل از امريکاييها، انگليسيها بر سياست ايران مسلّط بودند. از اواخر دوران قاجار تا روي کار آمدن رضاخان، تا بعد - تا سال سي ودو - همه چيز در ايران در دست انگليسيها بود. حکومت مي آوردند، حکومت مي بردند؛ نفت را مي بردند، منابع را مي بردند؛ فرهنگ را رقم مي زدند و هر کار مي خواستند، مي کردند. بعد هم امريکاييها آمدند و در آن رقابت بين المللي خودشان، از انگليسيها تحويل گرفتند؛ مثل يک منطقه مفتوحه!
يک ملت، با ارتباط با دولتي که اهداف استکباري دارد، هيچ خير و سودي نمي برد. الان ببينيد؛ کشورهايي که با امريکا ارتباط دارند - کشورهاي گوناگوني که در آسيا و آفريقا و ساير جاها هستند - بسته به قدرت خودشان؛ اگر قدرت علمي بالايي داشتند، اگر در آنها قدرت پيشرفت دانش و فنآوري و استقلال وجود داشته باشد، به همان اندازه مي توانند مقاومت کنند. اگر در درون خودشان نتوانسته باشند يک بناي شامخ به وجود آورند، آن قدرت استکباري امريکا نه فقط به آنها سودي نمي رساند، بلکه از آنها بهره مي برد، به آنها ضربه هم مي زند؛ آنها را به بازار فروش محصولات خود - چه محصولات نظامي و چه محصولات بي ارزش ديگر - بدل مي کند؛ به غارت منابع آنها مي پردازد و در همه امور آنها هم دخالت مي کند. اين، هدف استکبار است. در اين سه، چهار سال اخير، گاهي امريکاييها در گوشه و کنار گفتند که ما مايليم با ايران ارتباط داشته باشيم! سه، چهار سال است که گاهي اين حرفها را مي زنند. البته اين که گفتن نداشت؛ معلوم است که مي خواهند ارتباط داشته باشند؛ اما هدف آنها از اين ارتباط چيست؟ اين را پوشيده نگه مي داشتند؛ تا اين اواخر که يکي از دولتمردانشان - حالا دولتمردان که چه عرض کنم؛ طرف، خانم بود! - ساده لوحي به خرج داد و چيزي را که آنها نمي گفتند، او در کلماتش افشا کرد! گفت ما با ايران رابطه برقرار مي کنيم؛ ليکن شرط اين رابطه اين است که ايران اوّل بايد مسأله اش را با اسرائيل حل کند! بله؛ اصلاً قضيه همين است. اين را هميشه ما مي گفتيم، اما بعضيها ملتفت نبودند! مسأله اصلي امريکا در رابطه با هر کشوري و بخصوص در رابطه با ايران اسلامي - که امروز بلندترين پايگاه مبارزه با اسرائيل اين جاست - همين مسأله است. صهيونيستها گردانندگان سياست امريکايند. ديديد که همين چند روز قبل، باز آن شخص ديگرشان در محفل صهيونيستها رفت و براي دلخوشي آنها، يا به تعبير وزارت خارجه ما - که تعبير خوبي است - براي خوش رقصي، در مقابل آنها از ايران بدگويي کرد! مسأله، مسأله صهيونيستهاست؛ مسأله حضور نيروي غاصب اسرائيل - مثل يک غدّه سرطاني - در قلب ملتهاي اسلامي است که بزرگترين بدبختيها براي ملتهاي اسلامي از اين ناحيه آمده است. بنابراين، مسأله ارتباطي که مطرح مي کنند، مسأله صادقانه اي نيست. ارتباط براي اين است که بتوانند به طور مرتّب خواسته هاي خودشان را تکرار و ديکته کنند و ما را تهديد نمايند!
ملت ايران کاري کرده است که قدرتي مثل قدرتِ امروز امريکا و دستگاه استکباري، درمانده است. آن کار اين است که ملت و دولت ايران و نظام جمهوري اسلامي اعلان کرده اند که مي خواهند مستقل باشند و در راه آرمانهاي بلند خود، بدون اجازه خواستن از هيچ قدرتي حرکت کنند و باقي بمانند. همين را اينها نمي خواهند. اين که کشور، دولت و ملتي در دنيا هست که براي رأي امريکا، دخالت امريکا و اراده قاهره اين استبداد بين المللي، وزني قائل نيست، همين براي استکبار بسيار مهمّ و سنگين و از آن طرف، بسيار لاعلاج است. در برابر اين، کاري نمي توانند بکنند؛ چه کار مي توانند بکنند؟ اگر ما با کسي اعلان جنگ کرده بوديم، مي گفتند شما جنگ طلبيد. اگر ما به ملتي ظلم کرده بوديم، مي گفتند شما ظالميد. اينها را که نمي توانند بگويند. ملت ايران با هدفهايي که براي خود تعريف کرده و آنها را آسان هم به دست نياورده است، مي خواهد بدون اين که قدرتي دخالت کند، بدون اين که از کسي اجازه بگيرد، در راه شرف و منافع و آرمانهاي خود، با مجاهدتي طولاني حرکت کند. دستگاه استکبار نمي تواند اين را ببيند و تحمل کند. مبارزه با استکبار - که امروز هم مظهر استکبار، دولت و رژيم امريکاست - جزو ذاتِ اين انقلاب و جزو کارها و خواسته هاي اصلي و اساسي اين ملت است. اگر اين ملت مبارزه با استکبار را رها کند، معنايش اين است که به دخالت بيگانه، به ذلت پذيري و به وضعيت بسيار تهديد آميز قبل از انقلاب تن دهد! همه ي آحاد ملت، اين احساس و اين درک را از مسأله مبارزه با استکبار دارند. البته کساني هم در همان اوّلِ انقلاب و پيش از انقلاب بودند که اصلاً دل در گرو بيگانه داشتند. همان روزي که امام کاپيتولاسيون را در منبر عمومي و در ملأعام تخطئه و رد کردند، کساني بودند که مي گفتند نه، چه اشکالي دارد؟! اينها نه هويت ملي سرشان مي شود، نه غيرت ملي سرشان مي شود، نه عزّت ملي مي فهمند يعني چه، نه مي دانند که استقلال يک ملت براي پيشرفت او چقدر اثر دارد؛ اصلاً حاضر نيستند فکر کنند! مردمان حقير و پست و زبوني بودند؛ آن روز هم بودند؛ تو همه ي قشرها هم بودند. البته افراد کمي بودند. زياد نبودند؛ اما بودند. در ميان روشنفکران بودند، در ميان قلم زنها بودند، در ميان ملبّسين به اين لباس - روحاني نماها - بودند؛ در ميان قشرهاي مختلف بودند. توده ملت، آگاهان ملت، افراد با ايمان، بخصوص دلهاي روشن و مغزهاي داراي تحليل، همه موضع امام را تقويت مي کردند. آن روز هنوز کشتار دانش آموزان در ميان نبود؛ مي فهميدند که اين موضع درست است؛ بسياري هم وارد ميدان مي شدند. وقتي که مبارزات با آن وسعت شروع شد و چنگ و دندان خونين عوامل امريکا در ايران آشکار گرديد، عدّه بيشتري فهميدند. وقتي انقلاب پيروز شد، دلهاي ناباورتري به راه آمدند و ايمان پيدا کردند؛ اما در عين حال در همان روز هم من يادم است که در شوراي انقلاب، بعضي از افراد هيأت دولتِ آن روز که در شوراي انقلاب شرکت مي جستند، کار دانشجويان را تخطئه مي کردند و مي گفتند چرا به سفارت امريکا رفتند؟! اينها دلشان آن طرف بود.
کساني که دلشان آن طرف است، الان هم هستند. اينها به چيزي به نام استقلال ملي، هويت ملي، شخصيت و عزّت ملي باور ندارند. تربيتهايشان طوري است که به آنها اجازه نمي دهد درست بفهمند که حضور يک قدرت استکباري در يک کشور، چقدر براي يک ملت، زيانبار و سنگين است. دستورات اسلام هم براي بعضي از آنها چندان اهميت و ارزشي ندارد. اينها هميشه يک اقليت کوچک بودند؛ امروز هم هستند. البته فعّاليت مي کنند، تبليغات مي کنند، تبليغات دشمنان اسلام را ادامه مي دهند؛ اما دلِ متن مردم، بخصوص جوانان - دانشجويان، دانش آموزان و ساير قشرهاي مختلف جوان - هر جا هستند، درک مي کنند که براي يک ملت، بزرگترين اهانت اين است که تسليم قدرت استکباري بيگانه باشد. هرکس که اهل تحليل باشد، اين معنا برايش روشن است که امروز امريکا براي ايران هيچ نقشه اي جز نقشه استکباري ندارد؛ يعني بازگشت به وضعيت قبل از انقلاب! معلوم است که ملت ايران در مقابل اين نقشه مي ايستد. اين، آن جهتگيري ضدّ استبدادي ملت ايران است. البته تلاشهايي از طرف دشمنان هست: تبليغات مي کنند، حرف مي زنند، سفسطه مي کنند؛ بعضي حتّي سعي مي کنند روز سيزده آبان را - که روز مقاومت در مقابل استکبار است - به روز نرمش در مقابل امريکا تبديل کنند! اگر نگوييم ساده لوحي است، ناچاريم بگوييم خيانت است؛ منتها چون انسان نمي خواهد بگويد خيانت، لابد اين کارها از روي ساده لوحي و غفلت است. شما جوانان بايد خيلي هوشيار و بيدار باشيد؛ بايد اهداف دشمن را بشناسيد. امروز قدرت استکباري امريکا هدفش تسلط بر دنياست و اين چيزي نيست که پنهان و پوشيده باشد. حتي دولتهاي اروپايي از تهاجم فرهنگي و از دخالت و از نفوذ مداخله جويانه پول امريکا گله دارند. مسأله، مسأله تصرّف و دست اندازي است. البته کشورهايي هستند که نمي توانند مقاومت کنند و بايستند؛ اما ملت ايران ايستاده است. آن طرفِ مقابل هم تهديد مي کند، تطميع مي کند، چرب زباني مي کند، تبليغات مي کند؛ از همه اينها هم يک هدف را دنبال مي کند، تا اين که راهي بگشايد و مجدّداً وارد کشور ايران شود و دوباره بساطش را پهن کند و بتواند آن وضع شرم آور قبل از انقلاب را براي ملت ايران تکرار نمايد؛ اما بدون ترديد ملت ايران در مقابل اين طمعهاي استکباري، با قدرت تمام خواهد ايستاد.
بحمدالله امروز جمهوري اسلامي در سطح دنيا داراي عزّت و چهره پيشرونده است. تلاشهاي امريکاييها براي اين که بتوانند ملت و دولت ايران را محاصره کنند و در انزوا بيندازند، به جايي نرسيده است و هرگز هم به جايي نخواهد رسيد. ملت ما پشتِ سر مسؤولان نظام ايستاده است. شناختن دشمن از همه مهمتر است. دشمن سعي مي کند خود را دوست جلوه دهد و شعارهاي ملتها را عوض کند؛ کمااين که شعار ضدّيت با صهيونيسم را در ميان بعضي از دولتمردان عرب، تبديل به يک شعار انحرافي کردند! يکي از کارهايشان تبديل کردن شعارهاست. ملت و دولتي تسليم مي شود که دشمن را درست نشناسد، يا دچار فساد و بدبختي باشد؛ اما اگر دشمن شناسي بود - که من اين توصيه را به جوانان دارم - آن وقت شعارها، شعارهاي روشن و آگاهانه اي خواهد بود و آنچه که دشمن مي خواهد، به فضل پروردگار آن را در ميان ملت ايران به دست نمي آورد. اميدواريم خداي متعال شما جوانان را حفظ کند. با نور هدايت خود همه دلها را هدايت کند و گامهاي ملت ايران را استوار بدارد و دشمنان ملت ايران را منکوب فرمايد و ان شاءالله شما جوانان با توجّهات ولي عصر ارواحنافداه آينده هاي روشن و درخشان را در اين کشور ببينيد و با دستِ خودتان بسازيد.
والسّلام عليکم و رحمةالله و برکاته