پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

بيانات مقام معظم رهبرى در اجتماع مردم نوشهر

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم
الحمدللَّه ربّ العالمين. والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى‌القاسم محمّد و على آله الأطيبين الأطهرين المنتجبين، الهداة المهديّين المعصومين، سيّما بقيةاللَّه فى الارضين.
اوّلاً خداى متعال را شكرگزارم كه اين سفر را پيش آورد تا يك بار ديگر با شما مردان و زنان مؤمن و پرشور و انقلابى و شهيدپرور اين استان، به اين مناسبت، ملاقاتى داشته باشيم. حقّ مازندران، حقّ عظيمى است. بنده بارها گفته‌ام كه با توجه به سرمايه‌گذاريهاى خباثت‌آميز رژيم منحوس پهلوى در اين استان از يك طرف، و سرمايه‌گذاريهاى دشمنان دين و ملحدين و منافقين در اين استان از طرف ديگر، اگر ما مى‌خواستيم همه چيز را بر طبق روال عادى حساب كنيم، نمى‌توانستيم اين همه ايمان و اخلاص و شورى را كه در اين استان چه در دوران انقلاب، چه در دوران جنگ، چه در صحنه‌ى نظامى و چه در صحنه‌ى سياسى مشاهده شد، پيش‌بينى كنيم. اين، نشان‌دهنده‌ى ايمان عميق و خالصانه‌ى شما مردم عزيز است. اين، نشان‌دهنده‌ى لطف خدا بر شما زن و مرد مؤمن و فداكار است. من تلاشهاى شما در جبهه را هم فراموش نكرده‌ام. يگانهاى شما را بنده از نزديك ديده‌ام. شهداى شما و جانبازان عزيز شما، آيتِ صِدقند بر اين‌كه رزمندگان شما، خوب تلاش و خوب مبارزه كردند.
هرجا كه مشاهده كرديد فداكاران راه اسلام از شهدا و جانبازان زيادند، بدانيد كه دلهاى زنان و مردان و پدران و مادران، با عشق الهى و عشق اسلام و عشق امام و عشق به انقلاب آغشته است. اين مادران شهدا، اين پدرانِ عزيز از دست داده، اين خانواده‌هاى جوان پرورده و به ميدان جنگ فرستاده، مجاهدت بزرگى كردند. خدا را سپاسگزارم كه يك بار ديگر با شما روبه‌رو شدم و اين اظهار اخلاص و ارادت به مردم مازندران را به زبان خود عرض كردم.
البته اين سفر، سفرى نيست كه خواسته باشم به مازندران بيايم. اين سفر، يك سفر نظامى بود و من آمده‌ام تا براى كار لازمى، رزمندگان و نظاميان ارتش و سپاه را، در نوشهر از نزديك ببينم و كارشان را مشاهده كنم. ديدار با شما مردم عزيز مازندران، با تفصيل بيشتر، ان‌شاءاللَّه در آينده، به‌طور مستقل انجام خواهد گرفت. اما از همين فرصت كوتاه براى طرح دو، سه مطلب مختصر، كه امروز از مسائلِ روزِ دنياست استفاده كنم. اين مسائل اگرچه مربوط به مسلمانهاست و اگرچه پاى ما در ميان است؛ اما نشان‌دهنده‌ى چهره‌ى بشريت مظلوم و ستم‌كش امروز است.
درد بزرگى كه انسانها در طول تاريخ دچار آن بوده‌اند، درد تحميق از طرف قدرتمندان زور و زردار بوده است. يعنى كسانى پول و لذّت دنيا را براى خودشان جمع كرده‌اند؛ قدرت را در قبضه‌ى خودشان نگه داشته‌اند و علاوه بر همه‌ى اينها، براى اين‌كه بتوانند كارشان را در بين آحاد بشر پيش ببرند، ملتها را فريب داده‌اند. مثلاً شما ببينيد كسى مثل فرعون آن مرد ظالم و زورگو و هتّاك درباره‌ى چهره‌ى نورانى موسى‌بن‌عمران، پيغمبر بزرگوار الهى و سفير آسمان بر روى زمين، مى‌گويد: «انّى اخاف ان يبدّل دينكم او ان يظهر فى الارض الفساد.(43)»؛ موسى فسادانگيز است و مردم را گمراه مى‌كند! اين، درد بزرگ بشر تا امروز بوده است. وقتى كه راديو و تلويزيون ساخته شد و از شرق و غرب دنيا، آدمها با هم ارتباط پيدا كردند، عده‌اى از ساده‌لوحها شايد خيال كردند كه روزگار تحميق انسانها ديگر تمام شده است. اما افسوس! همان قدرتى كه در طول تاريخ، پول را و قدرت و علم و همه‌ى ذخاير الهى در عالمِ وجود را به زيان بشر به‌كار برده است، اين را هم به زيان بشريت به‌كار بُرد و امروز هم به كار مى‌برند.
برادران و خواهران! يك سال است كه يك ملت قتل‌عام مى‌شود. اين شوخى است؟! من و شما يك چيزى مى‌شنويم! چند روز شهرهاى مختلف كشورمان، در طول فواصلى، زير بمباران دشمن قرار مى‌گرفت؛ شما ببينيد مردم چه وضعى پيدا مى‌كردند! يك سال است كه در يك كشور اروپايى، مردم كشتار مى‌شوند. آن‌جا ديگر آفريقا نيست؛ اعماق جنگلهاى آمازون نيست؛ شرق آسيا نيست. آن‌جا اروپاست؛ همان جايى است كه دولتهايش براى ساير كشورهاى عالم، حق حيات قائل نيستند؛ چون مى‌گويند: «آنها متمدّن نيستند و ما متمدّنيم». در همان‌جا، يك سال است كه يك ملت كشتار مى‌شود. كدام زبان مى‌تواند بگويد بر سرِ مسلمانان بوسنى‌هرزگوين چه آوردند؟! كدام قلم مى‌تواند اين را ترسيم كند؟! كدام رسانه‌ى جهانى، كدام خبرگزارى از اين خبرگزاريهاى معروف دنيا، حاضر شدند بروند حقايق آن‌جا را بنويسند و منعكس كنند؟!
يك سال است، بزرگ و كوچك و زن و مرد و مريض و سالم و افراد و آحاد انسان، در آن‌جا كشته مى‌شوند؛ لگدمال مى‌شوند؛ به عِرض و ناموسشان تعرّض مى‌شود؛ خانه‌هايشان خراب مى‌شود. از اوّلِ اين مدت تا به حال كه شايد يك سال هم بيشتر است دولتهاى بزرگ و در رأس آنها امريكا، فقط هر چندگاه يك بار، نگاهى كرده‌اند، يك كلمه حرفى از زبانشان صادر شده و گاهى اظهار تأسفى كرده‌اند!
من به‌عنوان آدمى كه طبيعت اين تمدّن مبتنى بر ماديّت را مى‌شناسم؛ طبيعت اين سياستمداران دروغگو و دغلباز دنياى امروز را مى‌شناسم، توقّع نداشتم كه اينها بروند از مردم بوسنى‌هرزگوين حمايت كنند. الان هم كه مى‌گويند حمايت مى‌كنيم، مى‌دانم دروغ مى‌گويند. آن روز هم كه گفتند «ما صربها را محاصره دريايى مى‌كنيم»، بنده مى‌دانستم دروغ مى‌گويند و نكردند.
ما از آنها توقّع نداريم. آنها حتّى حاضر نشدند اجازه بدهند چهارتا جوان مسلمان از اطراف دنيا بلند شوند بروند به آن بيچاره‌ها كمك كنند، يا چهار تا سلاح دستشان بدهند تا بتوانند از جان خودشان محافظت كنند. آن‌وقت در دنيايى كه اين فاجعه يك قلمش است، قضاياى فلسطين هم هست؛ قضاياى كشورهاى گوناگون در اطراف دنيا هم هست؛ قضيه‌ى سربريدن دموكراسى در كشور الجزاير هم هست؛ سركوب مسلمانها در نقاط مختلف دنيا هست؛ تبعيد كردن فلسطينيها هست... و همه‌ى اين كارهاى فاجعه‌آميز، يا به وسيله‌ى خودِ قدرتهاى مسلّط دنيا صورت مى‌گيرد، يا به تشويق آنها انجام مى‌شود و يا در مقابل چشم آنها و با استفاده از خونسردى آنها انجام مى‌گيرد. آن‌وقت همين سياستمداران دروغگو؛ همين كسانى‌كه براى هزاران زن بوسنيايى دل نسوزاندند؛ همين كسانى كه براى نسل‌كشى يك ملت، اهميتى قائل نشدند، صدايشان را بلند مى‌كنند و با استفاده از ابزار تبليغاتى و ارتباطات قوى ادّعا مى‌كنند كه «ما با تروريسم مخالفيم؛ ما طرفدار حقوق بشريم!» فهرست درست مى‌كنند و اين كشور و آن كشور را در فهرست تروريستها مى‌نويسند و خودشان را طرفدار حقوق بشر مى‌دانند! اين چيست؟ اين همان دردِ قديمىِ بشر است. اين همان تحميقى است كه از زمان فرعون و قبل از فرعون و بعد از فرعون، سراغ داريم. اين، همان است، و بشريّت، بشريّت مظلومى است. اين را بدانيد: اين بشرى كه زير سايه‌ى اين قدرتمندان و اين قدرتها، در سطح عالم اداره مى‌شود، بشر مظلومى است. اين‌جاست كه معلوم مى‌شود فرياد آسمانى اسلام كه به انسانها ارزش مى‌دهد؛ دروغگويى را زشت مى‌شمارد و صدق را علامت ايمان مى‌داند، چقدر باارزش است.
امروز بشريّت محتاج اسلام است. عزيزان من! جوانان مؤمن و پرشورى كه خدا دلهاى شما را به نور ايمان روشن و منوّر كرده است! امروز بشريّت به همان ايمانى كه شما داريد محتاج است.
چند هفته‌اى است كه عليه جمهورى اسلامى ايران در سطح دنيا تبليغات مى‌كنند. چه كسانى؟ همان كسانى كه از اوّلِ انقلاب تا امروز، روسياهى‌شان براى ملت ايران آشكار بوده و روزبه‌روز در چشم ملت ايران روسياهتر شده‌اند؛ يعنى صهيونيستها؛ يعنى عوامل امريكا؛ يعنى پنجه‌ها و سرانگشتهاى شيطان بزرگ. سطح دنيا را از جنجال تبليغاتى عليه جمهورى اسلامى پر كرده‌اند!
من چند نكته را در اين باب مى‌گويم: نكته‌ى اوّل اين‌كه، اين جنجالهاى تبليغاتى عليه جمهورى اسلامى، تازگى ندارد و مال امروز و ديروز نيست. از اوّلِ انقلاب اين بحثها بود. البته اوّلِ اوّلِ انقلاب را نمى‌گويم؛ چون اوّلِ اوّلِ انقلاب، دشمن گيج بود؛ سرگيجه داشت؛ نمى‌فهميد چه‌شده است؛ قدرت نداشت موقعيّت را درك كند. لذا، آن چند ماه اوّلِ انقلاب، تبليغاتى از اين قبيل نبود. اما هنوز چند ماهى نگذشته بود كه سناى امريكا عليه جمهورى اسلامى ايران مصوّبه‌اى گذراند و دشمنى خودش را با اسلام و نظام جمهورى اسلامى و امام بزرگوار ما روشن و واضح كرد. اين اقدامها، از آن‌روز تا امروز، ادامه داشته است. پس اينها تازگى ندارد. هميشه دشمن مى‌خواهد ضربه‌ها و حمله‌هاى خود را بزرگ نشان دهد.
يادتان هست در دوران جنگ تحميلى، وقتى جوانان ما سرزمينهايى را مى‌گرفتند و ضربات سختى را به دشمن وارد مى‌كردند و دشمن هم در مقابل، پاتك كوچكى مى‌كرد، جنجال راه مى‌انداخت كه «ما عمليات كرديم. چنين كرديم، چنان كرديم»؟ دشمن اگر حركتى تعرّض‌آميز انجام مى‌دهد، مى‌خواهد آن را بزرگ نمايش دهد تا روحيه‌ى طرف مقابل را تضعيف كند. خودشان كه حمله مى‌كنند، حملاتشان را بزرگ مى‌شمارند و در راديوهايشان، جنجال راه مى‌اندازند؛ اين از آن نقل مى‌كند و آن از اين نقل مى‌كند! اينها تازگى ندارد. اينها با اسلام بدند؛ با جمهورى اسلامى بدند؛ با استقلال يك ملت به شدّت دشمنند و با ملتى كه بخواهد در مقابل آنها استقلال خودش را حفظ كند، از اعماق قلب كينه مى‌ورزند. پس، اينها تازگى ندارد.
نكته‌ى دوم اين است كه جنجالهاى خصمانه و غرض‌آلود دشمنان ما، از اوّل در روحيه‌ى اين ملت بزرگ و مقاوم اثر نگذاشته است و امروز هم كمترين اثرى ندارد. روحيه‌ى ايمانىِ قوى و عميق اين مردم، چيزى نيست كه با اين تبليغات غرض‌آلود دشمنان، متزلزل شود. مردم، ملتِ خودشان، كشورِ خودشان، دينِ خودشان، فرهنگِ خودشان، مسؤولين و انقلاب باشكوه و بسيار قيمتىِ خودشان را دوست مى‌دارند. با اين حرفها كه مردم متزلزل نمى‌شوند!
من خدا را شكر مى‌كنم كه ارتباط شخصى خودم را با آحاد مردم و با طبقات محروم و مستضعف و خانواده‌هاى شهدا حفظ كرده‌ام و نگذاشته‌ام اشتغالات زياد، اين ارتباطات را قطع كند. به فضل الهى توفيق پيدا كرده‌ام بسيارى از حرفهاى مردم را از زبان خودشان بشنوم. لذا، آنچه را كه مى‌گويم ناشى از چيزى است كه از اعماق ايمان مردم درك و لمس و مشاهده مى‌كنم. اين مردم، اسلام را انتخاب كرده‌اند؛ اسلام را وسيله‌اى براى اصلاح امور دين و دنيا دانسته‌اند و دشمن، البته نمى‌خواهد بگذارد. اين، روشن است. وقتى شما مى‌خواهيد خانه‌ى خودتان را، خودتان اداره كنيد، كسى كه تا ديروز غاصب خانه‌ى شما بوده، مايل است كه تا مدتى مزدورى بگيرد و خانه‌ى شما را از بيرون سنگباران كند؛ آب خانه‌ى شما را قطع كند و اگر بتواند، سيم برق شما را ببرد. راهش چيست؟ راهش مقاومت است. آنها مى‌خواهند همان روابط ارباب و رعيتى كه قبل از انقلاب ميان قدرتمندان و مسؤولين خائنِ كشورِ ايران برقرار بود، دوباره به‌وجود آيد. وقتى مى‌بينند نمى‌شود، اذيّت مى‌كنند؛ سنگ‌اندازى مى‌كنند. راهش مقاومت كردن است و اين را ملت ما فهميده است.
به فضل پروردگار، اين ملت قدرت آن را دارد كه بدون اعتنا به خصومتهاى دشمنان و بدون اين‌كه پيش كسى دست دراز كند، كشور و خانه‌ى خود را با دست خودش بسازد. مردم اين را فهميده‌اند، و جوانان ما اين را درك كردند. لذاست كه وقتى احساس كنند مسؤولين كشور برايشان كار و تلاش مى‌كنند، دوستشان مى‌دارند.
نكته‌ى بعدى اين‌است كه ما تا آن‌جا كه صدايمان مى‌رسد، فرياد روشنگرانه‌ى خود را به سطح آفاق عالم مى‌رسانيم. اين طور نيست كه ما در مقابل حرفهاى آنها ساكت بمانيم! خداى متعال وسايل و ابزارهايى در اختيار جبهه‌ى حق قرار داده است كه باطل، هر كارى هم بكند، نمى‌تواند جلو نفوذ حق را بگيرد. ما يك راديو داريم، آنها دهها راديو دارند. ما ابزارهايمان ابزارهاى فوق مدرنِ امروزى براى پخش صدا نيست، آنها ابزارهايشان بسيار قوى و رساست. آنها سرمايه‌هاى زيادى را فقط براى دروغ و لجن‌پراكنى، كنار مى‌گذارند.
همه‌ى اينها هست؛ اما درعين‌حال، اگر شما به هر يك از كشورهايى كه آوازه‌ى انقلاب اسلامى در آن‌جا پيچيده است برويد، تعجّب مى‌كنيد. البته كشورهايى را كه از لحاظ فرهنگ با ما خيلى فاصله دارند، عرض نمى‌كنم. مردم آن كشورها ما را نمى‌شناسند. از اسلام خبرى ندارند. از وضع ما هم خبرى ندارند. راه شناختشان همان راديو خودشان است. اما كشورهاى اسلامى و كشورهايى كه تحت تأثير صددرصد صداهاى دشمنان قرار ندارند، اگر شما با مردمشان تماس بگيريد، آحاد مردم به جمهورى اسلامى عشق مى‌روزند. بحث يك نفر و دو نفر نيست؛ بحث توده‌ى جمعيت است. شما ببينيد امروز مسؤولين كشورهاى مختلف، چقدر وارد كشور ايران مى‌شوند و در اين شهر راه مى‌روند! چه كسى مى‌فهمد!؟ چه كسى به خودش زحمت مى‌دهد كه از دكانش بيرون بيايد و سرِ خيابان برود، كه فلان رئيس جمهورى را كه از آن‌جا آمده نگاه كند و ببينيد؟ اهميتى به اينها نمى‌دهند! ولى رئيس جمهور ما وقتى به كشورهاى ديگر مى‌رود، مردم از اين شهر تا آن شهر صف مى‌كشند كه او را ببينند؛ برايش شعار بدهند و دست تكان بدهند. اين، معنايش چيست؟ خانواده و خانه و مجموعه و مدرسه و مركزهاى فرهنگى بسيارى در دنيا هست كه ما از آنها هيچ خبرى نداريم؛ اما وقتى به آن‌جاها وارد مى‌شويد، مى‌بينيد عكس امام را آن بالا زده‌اند! اينها از كجا و براى چيست؟ چه كسى عكس امام، اسم امام و شرح حال امام را در اين كشورهاى گوناگون در آفريقا، در آسيا، حتى در اروپا؛ در همين كشورهايى كه تازه از شوروى سابق جدا شده‌اند و استقلال پيدا كرده‌اند بُرده و راجع به امام با اينها حرف زده است؟
شخصيتهاى برجسته‌اى از اينها، آدمهايى معمولى بودند كه بعد به بركت نام امام، پيام امام و پيام اين انقلاب و فداكاريهاى شما مردم همين شما جوانان و شما پدران و مادران چشمشان باز شد و تبديل به انقلابيّون بزرگ شدند. رهبر مسلمانان زنده و بيدار يكى از كشورها، كه من اسم نمى‌خواهم بياورم، آمد پيش من، گفت: «ما آدمهايى معمولى بوديم و امام ما را زنده كرد.» اين آدم، آدمى است كه هزاران انسان، در يك نقطه از عالم، از او الهام مى‌گيرند. ما با كدام ابزار پيشرفته و با كدام فنآورى فوق مدرن، اين كارها را انجام داديم؟ امروز هم همان بساط برقرار است. ما هم مى‌گوييم. ما هم حقايق را بيان مى‌كنيم. بنده هم به مسلمانان عالم پيام مى‌دهم كه تا اعماق جوامع اسلامى برود و در فضاى زندگى آنها، به فضل الهى، بپيچد.
خداى متعال به سخن حق بركت داده است و بركت مى‌دهد. «ضرب اللَّه مثلاً كلمةً طيبةً كشجرة طيبة اصلها ثابت و فرعها فى السماء.(44)» ريشه در زمين است، اما شاخ و برگها، تمام فضا را پركرده است. قضيه همين است. اين‌طور نيست كه آنها هرچه مى‌خواهند عليه ملت ايران بگويند؛ ما هم مثل بعضى از كشورهاى ديگر و بعضى از مسؤولين ديگر، صمٌ‌بكم بنشينيم و در جوابشان حرفى نزنيم. نخير؛ حرف مى‌زنيم. آن حرف هم مخصوص ميدان شهر شما نيست. آن، حرفى است كه در دنيا، به فضل الهى، مى‌پيچد. و اين، كار خداست كه در دورترين نقاط، حرفها را مى‌گيرند، پيامها را مى‌گيرند، حقايق را مى‌فهمند و افشاگريها را انجام مى‌دهند.
البته ما حقايق را بيان مى‌كنيم. ما در كار هيچ ملتى دخالت نمى‌كنيم. علّت اين‌كه مى‌بينيد افرادى از گوشه و كنار دنيا و پشتيبانان ياوه‌گويشان، ادّعا مى‌كنند كه «ايران در كار كشورها دخالت مى‌كند»، همين است. دخالتى نيست. حرف به آن‌جا مى‌رود و طرفدار به‌وجود مى‌آيد. سخن حق، در دل آنها مى‌نشيند. آن رئيس جمهور بيچاره، ادّعا مى‌كند كه «ايران در كشور ما دخالت مى‌كند!» از او پرسيده‌اند: «شما به چه دليل مى‌گوييد كه ايران دخالت مى‌كند؟» گفته است: «افرادى را كه مى‌گيريم، وقتى به خانه‌هايشان مى‌رويم، مى‌بينيم عكس امامِ ايران در خانه‌ى آنهاست» به او گفته‌اند: «اين دليل دخالت است؟! اين دليل نفوذ آنهاست؛ دليلِ اين است كه حرف آنها را قبول دارند.» حقيقت قضيه نيز همين است.
مسأله، اسلام است. شوخى كه نيست! حالا آن امريكايى نمى‌فهمد اسلام يعنى‌چه؛ تو كه در يك كشور به‌اصطلاح اسلامى بزرگ شده‌اى و اگر بپرسند «دينت چيست؟» به دروغ خواهى گفت «اسلام!»، بايد بفهمى كه مردم از اسلام جدا شدنى نيستند. اين مردم مصر، مردم الجزاير، مردم سودان، مردم كشورهاى ديگر، مسلمانند. اين‌جا هم پرچم اسلام بلند است و هر كس دلش براى اسلام مى‌تپد، اين پرچم را در اين‌جا عزيز مى‌شمارد.
نكته‌ى آخر اين‌كه ما با اين شَلتاقها و قرشمال‌بازيهايى كه عليه انقلاب در راديوها و جنجالهاى مطبوعاتى به وجود مى‌آورند، از اصول اسلام و انقلاب و ارزشهايى كه جوانان اين ملت برايش خون دادند و جوانان جانباز، براى آن، سلامتى‌شان را از دست دادند و اين ملت برايش سرمايه‌گذارى معنوى كرده، يك سرِسوزن دست برنخواهيم داشت. يك بار ديگر هم من اين را عرض كنم اگرچه قبلاً هم بارها گفته‌ام آنهايى كه از جمهورى اسلامى خشمگينند و مدام بحث تروريسم و طرفدارى ما از تروريسم و نقض حقوق بشر در ايران و از اين حرفهاى بى‌معنا و بى‌محتوا را مطرح مى‌كنند، حرف دلشان چيز ديگر است. آنها كه مى‌گويند «ايران طرفدار تروريسم است»، خودشان هم مى‌دانند كه دروغ مى‌گويند. تروريست خودشانند. خودشان طرفدار خشن‌ترين تروريستهاى دنيا، يعنى صهيونيستها هستند. خودشان مى‌دانند كه ايران طرفدار تروريسم نيست. اگر گاهى مى‌گويند كه «در جمهورى اسلامى، حقوق بشر نقض مى‌شود»، خودشان مى‌دانند كه دروغ مى‌گويند و مى‌فهمند كه اين، حرف بى‌محتوا و بى‌ربطى است. وانگهى، خودشان به حقوق بشر اصلاً علاقه‌اى ندارند! حقوق بشر يعنى چه؟ ديديد كه در امريكا چطور آدمها را سوزاندند؟ ديديد چطور سياهان را، كه شهروندان امريكا بودند، چگونه تار و مار كردند؟ حقوق بشر يعنى چه؟ به حقوق بشر اعتقادى ندارند! اينها حرف است؛ اينها ظاهر كار است! باطن كار، چيز ديگرى است.
آنها از چند چيز به شدّت ناراحتند؛ منتها نمى‌خواهند صريحاً آن را بگويند. اوّل همين مسأله‌ى عدم جدايى دين از سياست است. مسأله‌ى اصلى اين است. آنها با پيامى كه امام بزرگوار از قلب و متن اسلام بيرون كشيد و در فضاى اين جامعه و سراسر عالم پخش كرد كه «دين از سياست جدا نيست. دين عين سياست است؛ سياست عين دين است. دين فقط براى گوشه‌ى محراب نيست؛ دين براى صحنه‌ى زندگى است؛ براى اداره بشر است»؛ و اين اساس مبارزه‌ى عظيم ملت ايران و ساير ملتهاى مبارز مسلمان شد، مخالفند. آنها از اين عصبانى‌اند. مى‌گويند: «دين و سياست را از هم جدا كنيد!» يعنى‌چه؟ يعنى: هركس مى‌خواهد متديّن باشد، متديّن باشد؛ منتها وقتى مى‌خواهيد كسى را براى رياست جمهورى انتخاب كنيد، كارتان نباشد كه بايد مرد متدّينى باشد! يك آدمى را، ولو لاابالى، ولو بى‌دين، ولو بى‌تقوا، بگذاريد بيايد امور اجرايى كشور را اداره كند! وقتى مى‌خواهيد نماينده‌اى به مجلس بفرستيد، كارتان نباشد كه او متديّن و پايبند به دين باشد. ولو لاابالى، ولو بى‌دين، ولو بى‌اعتنا به اصول و اخلاق و ارزشهاى اسلامى باشد، او را انتخاب كنيد. مقصودشان چيست؟ چون مى‌دانند كه اگر كسى در رأس كشور يا در مجلس شوراى اسلامى، متديّن و پايبند به دين باشد، بر ضدّ مصالح ملت، با آنها نمى‌سازد؛ مصالح آنها را بر مصالح كشور و ملت، مقدّم نمى‌كند. اما كسى كه لاابالى است، برايش مسأله‌اى نيست. مسأله‌ى اصلىِ آدم بى‌دين و لاابالى، خودِ اوست. مى‌گويند: «شما مى‌خواهى رئيس باشى، مى‌خواهى متنعّم باشى، مى‌خواهى در دنيا لذّت ببرى؛ اين به عهده‌ى ما! آن‌طور كه ما مى‌گوييم عمل كن!» مثل عمّال رژيم فاسد و ننگين پهلوى كه اين‌طور بودند و امروز هم، متأسفانه، در دنياى اسلام، رژيمهايى مانند آن، هستند. آن‌طورى مى‌خواهند. لذا، مشكل اصلى آنها مسأله‌ى دين و سياست است كه اينها از هم جدا باشند. مسأله‌ى بعدى، مسأله‌ى فلسطين است. آنها مى‌خواهند كه جمهورى اسلامى نگويد: «من با خيانت به ملت فلسطين مخالفم.» اين را مى‌خواهند بگويند. مى‌گويند: «همان‌طور كه ديگران مى‌آيند پاى ميز مذاكره مى‌نشينند و بر سرِ خانه‌ى فلسطينيها و سرنوشتشان معامله مى‌كنند، شما هم قبول كنيد!» ما كه به فلسطين لشكر نفرستاده‌ايم؛ اما همين كه با آنچه كه بر سر فلسطين مى‌آورند مخالفيم، اينها را مى‌سوزاند. مشكلشان اينهاست.
مسأله‌ى ديگر، دفاع از حقوق مسلمانهاى دنياست. مى‌گويند: «چرا از مسلمانهاى دنيا دفاع مى‌كنيد؟! چرا آنها را بيدار مى‌كنيد؟!» مسائلى كه مورد ناراحتى آنهاست، اينهاست. مسائل اصولى است. تروريسم و حقوق بشر و حقوق اقليّتها و از اين حرفها، بهانه‌هايى است كه بر زبان جارى مى‌كنند.
من در پايان صحبت به شما اين را عرض كنم: برادران عزيز؛ خواهران عزيز و همه‌ى ملت ايران! تا وقتى شما پايبند به ارزشهاى دينتان هستيد؛ تا وقتى به كشورتان ايران عزيز علاقه‌منديد؛ تا وقتى به ايرانى علاقه‌منديد؛ تا وقتى كه براى اسلام و قرآن احترام قائليد و به پيروى از حرف قرآن، دستتان در دست يكديگر است؛ تا وقتى كه مسؤولين كشور را دوست مى‌داريد و با چشم باز آنها را انتخاب مى‌كنيد و تا آخر پشتِ سرشان مى‌ايستيد همچنانى كه الان، بحمداللَّه، همين‌طور هست تا وقتى‌كه جوانان شما نگذارند شور و احساس دينى و انقلابى‌شان كم شود؛ تا وقتى كه روحانيون در صحنه‌اند؛ تا وقتى كه در اين كشور، دين منشأ زندگى است و تا وقتى كه حكومت قرآنى به فضل الهى بر ايران پرتو افكنده است و اين كشور در سايه‌ى قرآن زندگى مى‌كند، امريكا كه هيچ، اگر بزرگتر از امريكا و حتى همه‌ى قدرتهاى شيطانى با هم شوند، نخواهند توانست عليه اين كشور هيچ غلطى انجام دهند.
در پايان، چند دعا مى‌كنم:
پروردگارا! اين دلها را كه از محبّت و معرفت تو منوّر است، به فضل و لطف خودت، روزبه‌روز منوّرتر كن. پروردگارا! بر قوّت معنوى اين ملت، بيفزا. پروردگارا! بر عزّت اسلام و مسلمين بيفزا. پروردگارا!، ما احساس مى‌كنيم كه با عزّت اسلام و جمهورى اسلامى، خون شهيدان ما، بحمداللَّه، هدر نرفته است؛ پروردگارا! خون اين عزيزان را روزبه‌روز در دنيا عزيزتر كن. پروردگارا! دشمنان اين ملت را به خودشان مشغول كن؛ كيد آنها را به خودشان برگردان. پروردگارا! قلبهاى آنها را آن چنان كه هست مرعوب عظمت اين ملت قرار بده. پروردگارا! گرفتاريهاى اين ملت را برطرف كن. پروردگارا! دستهاى گره ساز دشمن را قطع كن. پروردگارا! آن دست و بازوهايى را كه سعى مى‌كنند گره از كار مردم باز كنند، قوّت بده. پروردگارا! مسؤولين دلسوز كشور را موفّق بدار. پروردگارا! اين ملت عزيز را مشمول الطاف خود قرار بده. پروردگارا! قلب مقدّس امام زمان را از ما راضى كن. پروردگارا! ما را شايسته‌ى شيعه‌ى او بودن، قرار بده.
پروردگارا! چشم همه‌ى ما را به جمالش روشن بگردان. پروردگارا! روح مطهّر امام و ارواح مقدّسه‌ى شهدا را، در اعلى عليّينِ بركات و درجات خود قرار بده.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
43) غافر: 26
44) ابراهيم: 24