پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

بیانات در دیدار گروه كثیری از پرستاران نمونه كشور

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌
 اولاً روز پرستار و ايام ولادت زينب كبرى، اين زن نمونه‌ى تاريخ بشر را به همه‌ى شما برادران و خواهران عزيز و پرستاران محترم تبريك عرض ميكنيم. اميدواريم كه خداوند به پاداش اين خدمت بزرگ، اين تلاش بسيار ارزشمند، رحمت خود، هدايت خود و فضل خود را شامل حال همه‌ى شما و همه‌ى پرستاران كشور و مجموعه‌ى دست‌اندركاران مسئله‌ى سلامت در كشور بفرمايد.
 عمده‌ى عرض امروز ما و ديدار امروز ما، متوجه به تشكر از زحمات پرستاران است. حقيقتاً جا دارد كه به همه‌ى مجموعه‌ى پرستارى در كشور، انسان عرض تشكر كند و از اين كار بزرگ و پرفرسايش و وظيفه‌ى سنگينى كه شما بر عهده گرفته‌ايد، تقدير شود.
 مسئله‌ى سلامت جزو اولين مسائل مهم زندگى جوامع است. اين حديث معروف «نعمتان مجهولتان الصّحّة و الأمان» حقيقتاً انگشت اشاره‌اى است به يك امر اساسى و حياتى. هم سلامت، هم امنيت در شمار نعمتهاى بزرگى است كه انسان تا از آن نعمتها محروم نباشد، اهميت و ارزش آن را نميفهمد؛ مثل هوا، مثل تنفس. تا وقتى انسان تنفس ميكند، اهميت اين نعمت رايگان و همه‌جائى را درك نميكند؛ تنفس كه مشكل شد، انسان آن وقت احساس ميكند چه نعمت بزرگى از دست رفته است. مجموعه‌ى پزشكى و پرستارى و بقيه‌ى دستگاه‌هاى سلامت، در واقع تأمين كننده‌ى اين نعمت بزرگ براى جامعه‌اند. و نقش پرستار در اين ميان، نقش بسيار برجسته‌اى است. پرستار در يك تلاش و چالش دائمىِ روحى و روانى است؛ فقط مسئله‌ى جسم او نيست. خستگى روحى، مواجهه‌ى با بيمار و دردمند و احساس وظيفه‌ى اينكه بايد براى اين دردمند و بيمار، هم علاج جسمانى، هم علاج روحى و معنوى تقديم كند، مسئله‌ى بسيار فرساينده‌اى است، كار سنگينى است. اين وظيفه‌ى سنگين را پرستاران بر عهده گرفته‌اند.
 مطمئن باشيد كه هر لحظه‌اى، ثانيه‌اى، دقيقه‌اى كه در اين كار، با توجه به احساس تكليف در مقابل بيمار، در مقابل انسان دردمند ميگذرانيد، يك حسنه‌اى را از خداى متعال و يك پاداش اجرى را از حضرت ربوبى دريافت ميكنيد. هيچ ثانيه‌اى در محاسبات الهى از بين نميرود. نبايد تصور كرد كه لحظات دشوار براى يك پرستار بر بالين يك بيمار، در محاسبات الهى مورد غفلت قرار خواهد گرفت؛ اينجور نيست. هر لحظه‌اى كه ميگذرانيد و هر تلاشى كه ميكنيد، هر كفّ نفسى كه در مقابل سختى‌ها از خود نشان ميدهيد، اين يك حسنه‌اى است، يك كار در خور اجر است و خداى متعال همه‌ى اين لحظات را ثبت ميكند. اين كارهاى دشوار را كه تأثيرهاى بزرگ و مهمى دارد، بايد قدر دانست.
 البته تكاليف هم سنگين است. به تكاليف هم بايد توجه كرد. اخلاق پرستارى، مثل اخلاق پزشكى يك فريضه است، يك وظيفه است. اجر شما بسيار زياد است، تكليف شما هم بسيار سنگين است؛ چون بيمار انسانى، يك ماشين نيست؛ يك مجموعه‌ى آهن و فولاد و پيچ و مهره نيست؛ فقط جسم نيست. روح انسان، احساسات انسان، عواطف انسان، بخصوص در هنگامى كه مريض است، دردمند است، خيلى نيازمند لطف است، نيازمند نوازش است. گاهى يك لبخند شما، از دارو و درمانى كه براى اين بيمار به كار ميرود، ارزشش بيشتر است، اثرش بيشتر است. بيمار دچار آشفتگى است، دچار ناراحتى است - بخصوص بيماران سخت - كمك به او، فقط كمك به جسم او نيست؛ جسم او را با دارو و درمان و تزريق و تدابير پزشكى بايستى علاج كرد؛ اما روح او با محبت، با لطف، با نوازش، با مهربانى درمان ميشود. گاهى اين درمان روحى، حتّى جاى درمان جسمى را هم ميگيرد؛ اين، هم علمى است، هم به تجربه ثابت شده است كه شادى روح انسان، شادى عصبى و احساسى انسان، بر روى جسم او تأثير مثبت ميگذارد. اين، دست شماست؛ در اختيار پرستاران است.
 پرستار كار سختى را بر عهده دارد، اجر بزرگى را هم دارد؛ اما وظيفه‌ى سنگينى هم دارد. اين تعادل ميان وظيفه و پاداش، ميان حق و تكليف، يكى از اركان بزرگ مفاهيم اسلامى و مبانى اسلامى است. اين بازآموزى‌اى كه وزير محترم بيان كردند - كه بسيار باارزش است - جا دارد كه در زمينه‌ى نه فقط مسائل علمى، بلكه در زمينه‌ى اخلاق پرستارى هم وجود داشته باشد. حقيقتاً بايد منشور اخلاقى پرستارها فراهم شود، ميثاق پرستارى و معاهده‌ى پرستارى بايد تعليم داده شود و تدريس شود؛ پرستار عظمت كار خود را - كه طبعاً اين عظمت كار، ملازم با اهميت شخصيت خود اوست - بداند؛ كار را آنچنان كه شايسته است، انجام دهد.
 بنده خسته‌نباشيد عرض ميكنم به همه‌ى پرستاران عزيز در سرتاسر كشور؛ بخصوص به شما پرستاران نمونه، و از خداوند متعال مسئلت ميكنم كه به شماها كمك كند و توفيق بدهد تا اين ارزش والائى كه شما براى شغل خود و كار خود انتخاب كرده‌ايد، به وسيله‌ى كرام كاتبان، در ثبت الهى محفوظ بدارد و شما را مأجور كند و ان‌شاءاللَّه عاقبت به خير باشيد.
 خوب، در جمهورى اسلامى روز پرستار را با ولادت حضرت زينب كبرى‌ (سلام اللَّه عليها) برابر قرار داده‌اند؛ اين هم معناى بزرگى دارد. زينب كبرى‌ يك نمونه‌ى برجسته‌ى تاريخ است كه عظمت حضور يك زن را در يكى از مهمترين مسائل تاريخ نشان ميدهد. اينكه گفته ميشود در عاشورا، در حادثه‌ى كربلا، خون بر شمشير پيروز شد - كه واقعاً پيروز شد - عامل اين پيروزى، حضرت زينب بود؛ والّا خون در كربلا تمام شد. حادثه‌ى نظامى با شكست ظاهرى نيروهاى حق در عرصه‌ى عاشورا به پايان رسيد؛ اما آن چيزى كه موجب شد اين شكست نظامىِ ظاهرى، تبديل به يك پيروزى قطعىِ دائمى شود، عبارت بود از منش زينب كبرى‌؛ نقشى كه حضرت زينب بر عهده گرفت؛ اين خيلى چيز مهمى است. اين حادثه نشان داد كه زن در حاشيه‌ى تاريخ نيست؛ زن در متن حوادث مهم تاريخى قرار دارد. قرآن هم در موارد متعددى به اين نكته ناطق است؛ ليكن اين مربوط به تاريخ نزديك است، مربوط به امم گذشته نيست؛ يك حادثه‌ى زنده و ملموس است كه انسان زينب كبرى‌ را مشاهده ميكند كه با يك عظمت خيره‌كننده و درخشنده‌اى در عرصه ظاهر ميشود؛ كارى ميكند كه دشمنى كه به حسب ظاهر در كارزار نظامى پيروز شده است و مخالفين خود را قلع و قمع كرده است و بر تخت پيروزى تكيه زده است، در مقر قدرت خود، در كاخ رياست خود، تحقير و ذليل شود؛ داغ ننگ ابدى را به پيشانى او ميزند و پيروزى او را تبديل ميكند به يك شكست؛ اين كارِ زينب كبرى‌ است. زينب (سلام اللَّه عليها) نشان داد كه ميتوان حجب و عفاف زنانه را تبديل كرد به عزت مجاهدانه، به يك جهاد بزرگ.
 آنچه كه از بيانات زينب كبرى‌ باقى مانده است و امروز در دسترس ماست، عظمت حركت زينب كبرى‌ را نشان ميدهد. خطبه‌ى فراموش نشدنى زينب كبرى‌ در بازار كوفه يك حرف زدن معمولى نيست، اظهارنظر معمولى يك شخصيت بزرگ نيست؛ يك تحليل عظيم از وضع جامعه‌ى اسلامى در آن دوره است كه با زيباترين كلمات و با عميق‌ترين و غنى‌ترين مفاهيم در آن شرائط بيان شده است. قوّت شخصيت را ببينيد؛ چقدر اين شخصيت قوى است. دو روز قبل در يك بيابان، برادر او را، امام او را، رهبر او را با اين همه عزيزان و جوانان و فرزندان و اينها از بين برده‌اند، اين جمع چند ده نفره‌ى زنان و كودكان را اسير كرده‌اند، آورده‌اند در مقابل چشم مردم، روى شتر اسارت، مردم آمده‌اند دارند تماشا ميكنند، بعضى هلهله ميكنند، بعضى هم گريه ميكنند؛ در يك چنين شرائط بحرانى، ناگهان اين خورشيد عظمت طلوع ميكند؛ همان لحنى را به كار ميبرد كه پدرش اميرالمؤمنين بر روى منبر خلافت در مقابل امت خود به كار ميبرد؛ همان جور حرف ميزند؛ با همان جور كلمات، با همان فصاحت و بلاغت، با همان بلندى مضمون و معنا: «يا اهل الكوفه، يا اهل الغدر و الختل»؛ اى خدعه‌گرها، اى كسانى كه تظاهر كرديد! شايد خودتان باور هم كرديد كه دنباله‌رو اسلام و اهل‌بيت هستيد؛ اما در امتحان اينجور كم آورديد، در فتنه اينجور كورى نشان داديد. «هل فيكم الّا الصّلف و العجب و الشّنف و الكذب و ملق الاماء و غمز الاعداء»؛ شما رفتارتان، زبانتان با دلتان يكسان نبود. به خودتان مغرور شديد، خيال كرديد ايمان داريد، خيال كرديد همچنان انقلابى هستيد، خيال كرديد همچنان پيرو اميرالمؤمنين هستيد؛ در حالى كه واقع قضيه اين نبود. نتوانستيد از عهده‌ى مقابله‌ى با فتنه بربيائيد، نتوانستيد خودتان را نجات دهيد. «مثلكم كمثل الّتى نقضت غزلها من بعد قوّة انكاثا»؛ مثل آن كسى شُديد كه پشم را ميريسد، تبديل به نخ ميكند، بعد نخها را دوباره باز ميكند، تبديل ميكند به همان پشم يا پنبه‌ى نريسيده. با بى‌بصيرتى، با نشناختن فضا، با تشخيص ندادن حق و باطل، كرده‌هاى خودتان را، گذشته‌ى خودتان را باطل كرديد. ظاهر، ظاهر ايمان، دهان پر از ادعاى انقلابيگرى؛ اما باطن، باطن پوك، باطن بى‌مقاومت در مقابل بادهاى مخالف. اين، آسيب‌شناسى است.
 با اين بيان قوى، با اين كلمات رسا، آن هم در آن شرائط دشوار، اينگونه صحبت ميكرد. اينجور نبود كه يك عده مستمع جلوى حضرت زينب نشسته باشند، گوش فرا داده باشند، او هم مثل يك خطيبى براى اينها خطبه بخواند؛ نه، يك عده دشمن، نيزه‌داران دشمن دور و برشان را گرفته‌اند؛ يك عده هم مردم مختلف‌الحال حضور داشتند؛ همانهائى كه مسلم را به دست ابن‌زياد دادند، همانهائى كه به امام حسين نامه نوشتند و تخلف كردند، همانهائى كه آن روزى كه بايد با ابن‌زياد در مى‌افتادند، توى خانه‌هايشان مخفى شدند - اينها بودند توى بازار كوفه - يك عده هم كسانى بودند كه ضعف نفس نشان دادند، حالا هم نگاه ميكنند، دختر اميرالمؤمنين را مى‌بينند، گريه ميكنند. حضرت زينب كبرى‌ با اين عده‌ى ناهمگون و غير قابل اعتماد مواجه است، اما اينجور محكم حرف ميزند. او زن تاريخ است؛ اين زن، ديگر ضعيفه نيست. نميشود زن را ضعيفه دانست. اين جوهر زنانه‌ى مؤمن، اينجور خودش را در شرائط دشوار نشان ميدهد. اين زن است كه الگوست؛ الگو براى همه‌ى مردان بزرگ عالم و زنان بزرگ عالم. انقلاب نبوى و انقلاب علوى را آسيب‌شناسى ميكند؛ ميگويد شماها نتوانستيد در فتنه، حق را تشخيص بدهيد؛ نتوانستيد به وظيفه‌تان عمل كنيد؛ نتيجه اين شد كه جگرگوشه‌ى پيغمبر سرش بر روى نيزه رفت. عظمت زينب را اينجا ميشود فهميد.
 روز پرستار، سالروز ولادت حضرت زينب است؛ اين هشدار به زنان ماست: نقش خودتان را پيدا كنيد. عظمت زن بودن را در آميختن حجب و حيا و عفاف زنانه با عزت مسلمانانه و مؤمنانه، درك كنيد. زن مسلمان ما اينجور است.
 دنياى فاسد غرب خواستند بروز زن را، شخصيت زن را در روشهاى غلط و انحرافى كه همراه با تحقير جنس زن است، به زور به ذهن دنيا فرو كنند: زن براى اينكه شخصيت خودش را نشان بدهد، بايستى براى مردان چشم‌نواز باشد. اين شد شخصيت براى يك زن؟! بايستى حجاب و عفاف را كنار بگذارد، جلوه‌گرى كند تا مردها خوششان بيايد. اين تعظيم زن است يا تحقير زن؟ اين غرب مستِ ديوانه‌ى از همه جا بى‌خبر، تحت تأثير دستهاى صهيونيستى، اين را به عنوان تجليل از زن عَلم كرد؛ يك عده هم باور كردند. عظمت زن به اين نيست كه بتواند چشم مردها را، هوس هوسرانان را به خودش جلب كند؛ اين افتخارى براى يك زن نيست؛ اين تجليل زن نيست؛ اين تحقير زن است. عظمت زن آن است كه بتواند حجب و حيا و عفاف زنانه را كه خدا در جبلّت زن وديعه نهاده است، حفظ كند؛ اين را بياميزد با عزت مؤمنانه؛ اين را بياميزد با احساس تكليف و وظيفه؛ آن لطافت را در جاى خود به كار ببرد،آن تيزى و بُرندگى ايمان را هم در جاى خود به كار ببرد. اين تركيب ظريف فقط مال زنهاست؛ اين آميزه‌ى ظريف لطافت و بُرندگى، مخصوص زنهاست؛ اين امتيازى است كه خداى متعال به زن داده است؛ لذا در قرآن به عنوان نمونه‌ى ايمان - نه نمونه‌ى ايمان زنان، نمونه‌ى ايمان همه‌ى بشر؛ زن و مرد - دو زن را مثال ميزند: «و ضرب اللَّه مثلا للّذين امنوا امرأت فرعون»(1) و «مريم ابنت عمران»؛(2) يكى زن فرعون است، دومى هم حضرت مريم است. اينها اشاره‌ها و نشانه‌هائى است كه منطق اسلام را نشان ميدهد.
 انقلاب ما انقلاب زينبى است. از اول انقلاب، زنان يكى از برجسته‌ترين نقشها را در اين انقلاب ايفاء كردند. هم در خود حادثه‌ى بزرگ انقلاب، هم در حادثه‌ى بسيار بزرگ هشت سال دفاع مقدس، نقش مادران، نقش همسران، از نقش مجاهدان اگر سنگين‌تر و دردناك‌تر و تحمل‌طلب‌تر نبود، يقيناً كمتر نبود. مادرى كه جوان خودش را، عزيز خودش را، دسته‌ى گل خودش را هجده سال، بيست سال - كمتر، بيشتر - پرورش داده، با آن محبت مادرانه او را به ثمر رسانده، حالا او را به طرف ميدان جنگ ميفرستد، كه معلوم نيست حتّى جسد او هم برخواهد گشت يا نه. اين كجا، رفتن خود اين جوان كجا؟ كه خوب، اين جوان، با شور و هيجان جوانى، همراه با ايمان و روحيه‌ى انقلابيگرى، حركت ميكند و ميرود. كار اين مادر، از كار آن جوان اگر بزرگتر نباشد، كوچكتر نيست. بعد هم كه جسد او را برميگردانند، افتخار ميكند كه بچه‌ى من شهيد شده. اينها چيز كمى است؟ اين، حركت زنانه، حركت زينب‌گون در انقلاب ما بود.
 عزيزان من، خواهران، برادران! انقلاب ما اينجورى پيش رفت. قدرت و عظمت اين انقلاب به اين چيزهاست؛ به دل دادن به معنويت، مجذوب شدن در مقابل لطف الهى. وقتى كه دشمن ميخواهد زينب كبرى‌ را به آنچه كه برايش پيش آمده، شماتت كند، ميفرمايد: «ما رأيت الاّ جميلا»؛ جز زيبائى، چيزى نديدم. برادرانش، فرزندانش، عزيزانش، نزديكترين يارانش، اينها در مقابل چشمش قطعه قطعه شدند، به خاك و خون تپيدند، خونشان ريخته است، سرهايشان بالاى نيزه رفته است؛ ميگويد جميل، زيبا! اين چه جور زيبائى‌اى است؟ اين زيبائى را همراه كنيد با آنچه كه نقل شده است كه زينب كبرى‌ حتّى در شب يازدهم نماز شبش ترك نشد. در طول دوران اسارت، انقطاع الى‌اللَّه‌اش، دلبستگى‌اش به خداى متعال، رابطه‌اش با خداى متعال سست نشد، كم نشد، بلكه بيشتر شد. اين زن، الگوست.
 همان رشحات و خرده‌ريزه‌هائى كه از اين حقيقت در جامعه‌ى ما، در انقلاب ما وجود دارد، اين انقلاب را عظمت بخشيده است؛ همين‌هاست كه به كورى چشم دشمن، ملت ايران را با اين همه دشمنى، امروز مثل يك چهره‌ى الهام‌بخش در مقابل ملتها قرار داده است. ملت ايران امروز به عنوان يك ملت الهام‌بخش در بين ملتهاى مسلمان است. البته دشمنها اين را نمى‌پسندند، سعى هم ميكنند كتمانش كنند؛ اما واقع قضيه اين است.
 قدرت اين ملت به موشك و توپ و تانك و هواپيما و وسائل جنگى نيست؛ اينها هم لازم است، داريم هم الحمدللَّه؛ اما قدرت اين ملت به ايمان اوست. ملت ما به توفيق الهى، به هدايت پروردگار، به كمك خداوند، در زمينه‌هاى سخت‌افزارى هم به صورت جهشى پيش رفت. امكاناتى كه ما امروز داريم، نه قابل مقايسه‌ى با امكانات اوائل انقلاب ماست - و به طريق اولى‌ قبل از انقلاب - نه قابل مقايسه‌ى با خيلى از كشورهائى است كه سالهاى متمادى اين دردسرها را هم نداشتند؛ دل بسته بودند به كمك بيگانگان و دشمنان. الحمدللَّه ملت ايران در اين جهات هم خيلى جلو است؛ اما اينها مايه‌ى قدرت ما نيست. مايه‌ى قدرت كشور اسلامى و ملت اسلامى، ايمان اوست؛ آن جوهر ايمانى است در او. براى او فرق نميكند كه اين امكان مادى را دارد يا ندارد. سى سال پيش اين ملت ايستاد. امروز هم سى سال است كه تحريم كرده‌اند، تهديد كرده‌اند، حمله‌ى نظامى كرده‌اند، خباثت كرده‌اند، شبكه‌هاى تنيده‌ى سياسى و امنيتى را به جان او انداخته‌اند؛ اين ملت هم همين طور روزبه‌روز به صورت مضاعف رشد كرده، پيش رفته؛ نه فقط عقب نرفته، متوقف هم نشده؛ حتّى به طور متعارف هم رشد نكرده، بيش از متعارف رشد كرده. بنابراين عظمت ملت ايران به خاطر همين جوهر ايمانى است.
 حالا بى‌عقلها ملت ايران را تهديد ميكنند! رئيس جمهور آمريكا هفته‌ى گذشته به زبان تلويح و اشاره، تهديد اتمى كرد. اين تهديدها در ملت ايران كارگر نيست، اما اين مايه‌ى ننگى شد براى تاريخ سياسى آمريكا؛ اين نقطه‌ى سياهى شد در كارنامه‌ى دولت آمريكا. تهديد اتمى؟! معلوم شد پشت صحنه‌ى نمايش صلح‌دوستى و بشردوستى و پايبندى و اصرار بر معاهدات اتمى چيست. معلوم شد پشت صحنه‌ى نمايش دستِ دوستى دراز كردن چيست. ادبيات روباه‌منش تبديل شد به ادبيات گرگ‌منش. تا حالا ميگفتند كه بله، ما دست دوستى دراز ميكنيم، ما چنين، چنان؛ معلوم شد كه پشت قضيه چيست؛ معلوم شد كه طبيعت خونخوار و سلطه‌طلب دنبال چيست. اينها ميخواهند اتم را و قدرت اتمى را وسيله‌اى قرار بدهند براى سلطه‌ى بر دنيا. قدرتهاى اتمى همه‌شان همين جورند؛ همه‌شان اين را وسيله و ابزارى قرار ميدهند براى اينكه بتوانند بر ملتها سلطه پيدا كنند، بر دنيا سلطه پيدا كنند. هيچكدام اين معاهدات اتمىِ آژانس بين‌المللى انرژى اتمى را نه امضاء كرده‌اند، نه قبول كرده‌اند، و نه به طريق اولى‌ عمل ميكنند. اينها دروغگوى واضحند. آن وقت در مورد كشورهاى ديگر بنا ميكنند ايرادگيرى، نكته‌گيرى، كه به فلان بخش از معاهده، به فلان بند از معاهده، عمل نشد. قبول ندارند؛ اينها ميخواهند رقيبى در عرصه‌ى نيروى اتم و سلاح اتمى در مقابلشان نباشد؛ مسئله اين است.
 سياست هسته‌اى ما واضح است؛ بارها هم گفته‌ايم و تكرار كرديم: ما اهل استفاده‌ى از سلاحهاى مخرب جمعى نيستيم؛ اما آنها هم بدانند كه در مواجهه‌ى با ملت، از اينجور تهديدها و اينجور گنده‌گوئى‌ها طرفى نخواهند بست. ملت ايران اينها را با همه‌ى ادعاهائى كه دارند، در مقابل خود ذليل خواهد كرد و به زانو در خواهد آورد.
 مجامع جهانى حق ندارند اين تهديد رئيس جمهور آمريكا را رها كنند، حق ندارند اين را به فراموشى بسپرند؛ بايد دنبال كنند، بايد گريبان او را بگيرند. چرا تهديد هسته‌اى ميكنيد؟ چرا دنيا را به ويرانه شدن تهديد ميكنيد؟ چرا جرأت ميكنيد چنين غلطى بكنيد؟ هيچ كس نبايد جرأت كند بشريت را با يك چنين تهديدهائى مواجه كند. به زبان آوردنش هم غلط است؛ ولو خودشان بگويند نه، ما نيتش را نداريم؛ اشتباه كرديم به زبان آورديم. به زبان هم نبايد بياورند. از اظهارات اينچنينى كه تهديد صلح بشرى است، تهديد امنيت جامعه‌ى جهانى است، نميشود به‌آسانى گذشت.
 البته ملت ايران در مقابل اينجور حرفها شكست‌ناپذير است. ملت ايران را نميتوانند با اين چيزها عقب بنشانند. ما اجازه نخواهيم داد آمريكائى‌ها با اين وسائل، با اين ابزارها، دوباره بخواهند آن سلطه‌ى جهنمى خودشان را بر كشور ما تجديد كنند؛ اين را ملت ايران اجازه نخواهد داد. اينها همچنان در آرزوى همان سلطه‌اى هستند كه به وسيله‌ى خيانت حكومت طاغوتى پهلوى - كه لعنت خدا و بندگان خدا بر آنها باد - در اين كشور سالهاى متمادى اجراء كردند؛ خواب آن روزها را مى‌بينند. ملت ايران اجازه‌ى اين چيزها را نخواهد داد.
 ما على‌رغم دشمن، در همه‌ى عرصه‌ها، به توفيق الهى، به كمك الهى، به فضل الهى، پيش خواهيم رفت؛ اين را بدانيد. جوانهاى ما تلاش ميكنند. ان‌شاءاللَّه ايمان روزافزون جوانها و بصيرت روزافزون ملت ما، هم بر اين تهديدها فائق خواهد آمد، هم بر ترفندهائى كه براى به هم ريختن اوضاع داخلى كشور - از قبيل آنچه كه در سال 88 ديده شد - به كار بردند، فائق خواهد آمد.
 ملت ما ملت بصيرى است، ملت باايمانى است. اميدواريم خداوند متعال به بركت ادعيه‌ى زاكيه‌ى حضرت بقيةاللَّه (ارواحنا فداه) روزبه‌روز بر اين بصيرت بيفزايد و ملت ما را ان‌شاءاللَّه در همه‌ى ميدانها پيروز و سرافراز كند و شما جوانها ان‌شاءاللَّه در آينده‌ى نه چندان دورى، عظمت كشورتان را، پيشرفت كشورتان را، و نياز همين ابرقدرتها را به خودتان حس كنيد و ببينيد.
 رحمت پروردگار به روح مطهر امام بزرگوار و ارواح مطهر شهيدان. اميدواريم كه خداوند متعال همه‌ى شما را موفق و مؤيد و منصور بفرمايد.
 والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌
 
1) تحريم: 11
2) تحريم: 12