پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در سومین نشست اندیشه های راهبردی با موضوع زن و خانواده

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم‌
اللّهمّ سدّد السنتنا بالصّواب و الحكمة
خوش آمد عرض ميكنم به همه‌ى برادران و خواهران، و تشكر ميكنم از شركت حضار محترم در اين كار دسته‌جمعىِ بسيار بااهميت. همچنين تشكر ويژه‌اى دارم از سخنرانان و سخنگويان؛ چه آنهائى كه مطالبى را عرضه كردند، چه آنهائى كه اعتراضاتى را بيان كردند. از رئيس و مدير برنامه، جناب آقاى دكتر واعظزاده هم صميمانه تشكر ميكنم؛ هم به خاطر اداره‌ى خوب اين جلسه، و هم بيشتر به خاطر تمهيد و سازماندهى اساسى‌اى كه براى شكل و محتواى اين جلسه، ايشان به كمك يك جمعى در طول چند ماه انجام دادند.

 هدف از اين جلسه و اين نشستها، تبادل نظر عالمانه با جمعهاى نخبگانى است درباره‌ى مسائل اساسى كشور. اگر گفته ميشود انديشه‌هاى راهبردى، بله، در واقع سعى بر اين است كه به يك انديشه برسيم؛ منتها ميتوان تقسيم كرد، تنويع كرد؛ انديشه در باب عدالت، انديشه در باب زن و خانواده؛ بعد فهرست طولانى‌اى داريم در حدود بيست و چند موضوع، كه هر كدام از اينها عنوان انديشه رويش دارد؛ انديشه‌ها به اين لحاظ است؛ والّا بنا بر اين است كه اين جمع نخبگانى با زايش فكرى و معنوى و كمكى كه به اسلام و نظام جمهورى اسلامى خواهند كرد، ان‌شاءالله در هر زمينه‌اى به يك نظر واحد و يك انديشه‌ى واحد برسيم.

 البته در اين جلسات، غرض اين نيست كه ما از صفر تا صدِ يك موضوع را بررسى كنيم - كه عملى هم نيست - غرض، باز شدن راه مواجهه‌ى با مسائلى است كه براى يك كشور و براى آينده مطرح است. ميخواهيم بخصوص از جهات نظرى گشايشى بشود، راهى باز شود، تا نخبگان كشور، مغزهاى فعال كشور و مجربان در هر رشته‌اى بتوانند سهمى بر عهده بگيرند براى انعقاد يك فكر صحيح، كه قاعده‌ى اجرا و عمل و برنامه‌ريزى خواهد شد؛ قصد اين است. هم در عرصه‌ى نظرى، ما نقاط ضعفى داريم، نقاط قوّتى داريم؛ هم در عرصه‌هاى كاربردى، نقاط ضعفى داريم، نقاط قوّتى داريم؛ اينها در اين جلسات شناخته ميشود. با بحثى كه صاحب‌نظران و مجربان هر رشته‌اى با تكيه‌ى بر معلومات و دستاوردهاى علمى خود ميكنند، ما ميتوانيم نقاط قوّت خودمان را تشخيص بدهيم و نقاط ضعف خودمان را هم تشخيص بدهيم و درصدد علاج بربيائيم. بخواهيم آن نقاط رخنه‌پذير يا نقاط سست را ترميم كنيم، اصلاح كنيم و ضعفها را برطرف كنيم.

 بايد بدانيم در حوزه‌ى نظريه‌پردازى، كجا جلوئيم، كجا عقبيم. يك جاهائى واقعاً ما جلو هستيم، در يك مواردى هم واقعاً عقبيم. در همين زمينه‌ى مسئله‌ى زن، اين همه منابع و تعاليم اسلامى در دسترس ماست: آيات كريمه‌ى قرآن؛ چه آياتى كه مستقيماً به اين مسئله ارتباط پيدا ميكند، و چه آياتى كه با كليت خود، با عموم و اطلاقِ خود شامل اين مورد ميشود، در اختيار ماست؛ اينها را بايد تئوريزه كنيم؛ به شكل نظريه‌ها و مجموعه‌هاى قابل تشعب، قابل استفاده و قابل استنتاج دربياوريم و در اختيار همه بگذاريم؛ هم در اختيار خودمان براى برنامه‌ريزى، هم در اختيار مخالفين، هم در اختيار استفساركنندگان؛ كه اشاره كردند و درست است. امروز در دنيا استفساركنندگان و سؤال كنندگان از نظرات جمهورى اسلامى - كه تجربه‌ى سى ساله‌اى را با خود دارد - زياد شده‌اند. البته شماها هم قاعدتاً اطلاع داريد، ما هم از كلانش اطلاع داريم؛ زياد مراجعه ميكنند، زياد ميپرسند، در موضوعات مختلف زياد ميخواهند بدانند، كه در جمهورى اسلامى چه چيزى وجود دارد. خب، اينها را بايد براى آنها فراهم كرد.
 قبلاً دو تا نشست داشتيم: يك نشست مربوط به الگوى اسلامى - ايرانى پيشرفت بود، يك نشست هم مربوط به عدالت بود؛ كه اگرچه دو موضوع جداگانه هستند، اما در طول همند. كارهاى خوبى انجام گرفته. من مايلم برادران و خواهران اين را بدانند؛ چون در كارى كه از حالا به بعد ميخواهيم نسبت به موضوعِ امشب داشته باشيم، تأثير ميگذارد. بدانيد كار با جديت پيش ميرود. آقاى دكتر واعظزاده اشاره كردند. تفاصيل كارهائى كه شده، بيش از آن مقدارى است كه حتّى ايشان به عنوان گزارش گفتند؛ چون بناى بر اختصار داشتند. كارهاى جدىِ خوبى شده. بخصوص اين مركزى كه براى الگوى اسلامى - ايرانى پيشرفت تشكيل شد، با كمك محققين مشغول كارهاى بسيار خوبى است. در واقع اين جلسات هر كدام بذرى را در يك سرزمين مستعدى ميپاشد. آبيارى اين سرزمين به عهده‌ى عواملى است كه بعضى تا حالا تمهيد شده‌اند، بعضى هم در فكر هستيم كه ان‌شاءالله تمهيد بشوند. البته فضاى عمومى جامعه هم كمك ميكند تا ببالد. ما خيلى عجله هم نداريم. البته مايليم كارها سريع پيش برود - يعنى با تنبلى و عقب‌ماندگى و اينها هيچ موافق نيستيم - اما شتابزدگى در كار نيست. ما نميخواهيم شتابزده كار كنيم؛ ميخواهيم كار، متين، عميق، ماندگار، قابل عرضه و قابل دفاع از آب دربيايد. ان‌شاءالله اين جلسات - هم اين جلسه، هم دو جلسه‌ى قبلى - اين نقش را ايفاء خواهد كرد؛ من يك اطمينانى به اين معنا دارم.

 مسئله‌ى زن و خانواده براى كشور، جزو مسائل درجه‌ى يك است. دوستان، خانمها و آقايانى كه آمدند صحبت كردند، اين معنا را ثابت كردند. هيچ لزومى ندارد كه ما بيش از آنچه شما گفتيد و خيلى وسيع و خوب بيان كرديد، چيزى بگوئيم. خود اين بيانات نشان داد كه مسئله بسيار مهم است. اولاً نقش و سهم بانوان در نظام، يك نقش فوق‌العاده و ممتاز است؛ همچنان كه در اصل انقلاب، نقش بانوان ممتاز بود. حالا شايد جوانهاى عزيزى كه در جلسه هستند و در دوران مبارزات نبودند يا در دوران انقلاب نبودند، نميدانند آنجا چه اتفاقى افتاد؛ جز از طريق گزارشهائى كه همه‌اش هم متأسفانه ناقص است. همه‌ى گزارشهائى كه از دوران مبارزه و دوران انقلاب بيرون آمده، گزارشهاى ناقص و يكجانبه و كوتاه است. يك كار بزرگى هم در اين زمينه داريم، كه اگرچه جزو انديشه‌هاى راهبردى نيست، اما جزو كارهاى راهبردى است و ان‌شاءالله بايد دنبال شود. آن كسانى كه سابقه دارند، ميدانند كه زنان، هم در دوران مبارزه نقش داشتند، هم بخصوص در همان دوران انقلاب - يعنى آن يك سال و نيمى كه حركت انقلابىِ عمومى شروع شد - نقش داشتند. زنان يك نقش مؤثر و بى‌جايگزين داشتند؛ كه اگر نبودند زنان توى اين اجتماعات، بلاشك اين اجتماعات عظيم و اين تظاهرات عظيم، آن اثر را نميبخشيد؛ علاوه بر اينكه در بعضى جاها مثل مشهد ما، اصلاً شروع اين تظاهرات، از زنان شد. يعنى اولين حركت عمومىِ مردمى، يك حركت زنانه بود. البته مورد تعرض پليس هم قرار گرفتند. بعد از آن بود كه حركتهاى مردانه راه افتاد. هم در مبارزات اينجور بود، هم در ايفاى نقش در تشكيل نظام، هم در دوران بسرعت پديد آمده‌ى بعد از تشكيل نظام؛ يعنى دوران جنگ، دوران محنت، دوران امتحان سخت؛ «حتّى اذا ضاقت عليهم الأرض بما رحبت».(1) اوضاع و احوال در دوران جنگ سخت شد. حالا بعضى‌ها جنگ را از تلويزيون و راديو و اينها ميشنفتند، بعضى‌ها با جسم و جان و تنِ خودشان توى ميدان جنگ بودند. اين گزارشهاى پر از حماسه و شور كه از جنگ داده ميشود، همه‌اش هم درست است - من چون خيلى از اين كتابهاى مربوط به خاطرات رزمندگان را ميخوانم، ميدانم همه‌ى اينها درست است - آن شور و شوق و آن عشق به مجاهدت و شوق به شهادت و عدم بيم از مرگ و اينها، همه‌اش همينى است كه توى گزارشها هست و درست است؛ ليكن نگاه كلان به جنگ، يك نگاه كاملاً محنت‌بار بود. خب، آن گردانى كه جلو با شوق و ذوق دارد ميجنگد، او كه نميداند توى قرارگاه اصلى نسبت به مجموعه‌ى جبهه چه حالتى وجود دارد، چه ضعفهائى هست، چه نگرانى‌ها و دغدغه‌هاى جدى‌اى هست؛ و پشت سر قرارگاه اصلى، در سطح كلان، در كشور، چه كمبودهائى، چه دلهره‌هائى وجود دارد. دوران سختى بود. در اين دوران سخت، نقش زنان، يك نقش فوق‌العاده بود؛ نقش مادران شهدا، نقش همسران شهدا، نقش زنان مباشر در ميدان جنگ، در كارهاى پشتيبانى و بعضاً بندرت در كارهاى عملياتى و نظامى - كه من بخش كارهاى پشتيبانى‌اش را خودم از نزديك در اهواز ديدم - يك نقش فوق‌العاده بود. زنها حتّى در بخشهاى نظامى هم فعال بودند؛ همين نوشته‌ى خانم حسينى - دا - اين را نشان ميدهد. اينها يك مجموعه‌ى كارى است كه واقعاً با هيچ معيارى، با هيچ ترازوئى قابل اندازه‌گيرى نيست. مادر، مادر شهيد، مادر دو شهيد، مادر سه شهيد، مادر چهار شهيد؛ شوخى نيست؛ اينها به زبان آسان مى‌آيد. بچه‌ى انسان سرما ميخورد، دو تا سرفه ميكند، چقدر نگران ميشويم؟ يك بچه‌ى انسان برود كشته بشود، دومى برود كشته بشود، سومى برود كشته بشود؛ شوخى است؟ و اين مادر با همان احساسات مادرانه‌ى سالم و جوشان و پرفوران، آنچنان نقشى ايفاء كند كه صد تا مادر ديگر تشويق بشوند بچه‌هاشان را بفرستند ميدان جنگ. اگر اين مادرها آن وقتى كه جنازه‌ى بچه‌هاشان مى‌آمد يا حتّى نمى‌آمد، آه و ناله ميكردند، گله ميكردند، يقه چاك ميزدند، اعتراض به امام و اعتراض به جنگ ميكردند، مطمئناً جنگ در همان سالهاى اول و در همان مراحل اول زمينگير ميشد. نقش مادران شهدا اين است.

 همسران صبور شهدا، زنهاى جوان، شوهران جوانِ خودشان را در آغاز زندگى شيرين خانوادگىِ مورد آرزو از دست بدهند. اولاً راضى بشوند اين شوهر جوان بلند شود برود جائى كه ممكن است برنگردد؛ بعد هم شهادت او را تحمل كنند؛ بعد هم افتخار كنند، سرشان را بالا بگيرند. اينها آن نقشهاى بى‌بديل است. بعد آنچه كه تا امروز ادامه دارد، همسرى با جانبازان است. خانمهائى رفتند همسر جانبازان شدند. يك مرد ناقصِ معيوبِ احياناً بداخلاقِ به خاطر وضع جسمى يا اختلالات ناشى از موج‌گرفتگى و غيره را انسان به عنوان يك متعهد و يك مسئول، داوطلبانه و بدون هيچ اجبارى برود پذيرائى‌اش را به عهده بگيرد، خيلى فداكارى كرده است. يك وقت شما ميگوئيد من مى‌آيم روزى دو ساعت از شما پذيرائى ميكنم. خب، هر روزى كه شما ميرويد، او از شما تشكر ميكند. يك وقت هست كه نخير، شما خودتان را به عنوان همسر او توى خانه‌ى او ميگذاريد؛ شديد بدهكار! يعنى طبيعت كار اين است كه بايد شما اين كار را بكنيد. اينها اين فداكارى را كردند. اصلاً نميشود نقش زنان را محاسبه كرد.

 و من اقرار كنم، اعتراف كنم؛ اول كسى كه اين نقش را فهميد، امام بزرگوار ما بود - مثل خيلى چيزهاى ديگرى كه اول او فهميد، در حالى كه هيچكدام از ماها نميفهميديم - همچنان كه امام نقش مردم را فهميد. امام تأثير حضور مردم را درك كرد، آن وقتى كه هيچ كس درك نميكرد. بزرگانى با يك تعبيرات زشتى به ما ميگفتند كه شما فكر ميكنيد با همين مردم ميشود كار بزرگى انجام داد؟! آنچنان با تحقير حرف ميزدند، كأنه اصلاً انسان نيست آن كسى كه به او اشاره ميكنند! امام نه؛ امام قدر مردم را دانست، مردم را شناخت، توانائى‌هاى آنها را درك كرد، كشف كرد، فراخوان داد. امام چون صادق بود، چون سخن از آن دل پاكِ بزرگِ نورانى بيرون مى‌آمد، اثر گذاشت؛ لذا همه آمدند توى ميدان. آن روزى كه روز تشكيل كميته بود، از همه‌ى قشرها آمدند توى كميته؛ دانشجو آمد، استاد آمد، طلبه آمد، عالم طراز بالا آمد، مردم كوچه و بازار آمدند؛ آمدند عضو كميته شدند. آن روزى كه نوبت جنگ شد، همه به دستور امام رفتند داخل ميدان جنگ شدند. آن روزى كه امام در اواخر عمرش فرمود بايد برويد، بسازيد، درست كنيد - استغناء - آمدند وارد ميدان سازندگى شدند. آن راهگشائى‌ها تا امروز هم ادامه دارد. به نظر من الان هم هرچه ما داريم پيش ميرويم، ضرب دست امام است. ايشان آنچنان اين گوى را محكم پرتاب كرده، كه حالا حالاها امثال بنده بايد دنبالش بدويم. اين مردم حركت كردند. نسل به نسل هم دارد دست به دست ميشود.

 امام در زمينه‌ى زن هم همين جور بود. امام نقش زنان را فهميد؛ والّا بودند بزرگانى از علما كه ما با اينها بگومگو داشتيم، كه اصلاً زنها در تظاهرات شركت بكنند يا نكنند! آنها ميگفتند زنها در تظاهرات شركت نكنند. آن حصار محكمى كه انسان به او تكيه ميداد، خاطرجمع ميشد، تا بتواند در مقابل اينجور نظراتى كه از مراكز مهمى هم ارائه ميشد، بايستد، حصار رأى امام و فكر امام و عزم امام بود. رحمت خداى متعال تا ابدالآبدين بر اين مرد بزرگ باد.

 به هر حال نقش زنان، يك نقش بى‌بديلى است. پس خود اين نقش، اقتضاء ميكند؛ چون آينده دارد. تازه از عمر انقلاب، سى و دو سال گذشته. سى دو سال براى يك انسان هم عمر جوانى است، چه برسد براى يك تاريخ. اين نظام الهى بايد صدها سال عمر كند. ما هنوز در اول جوانى‌اش هستيم. آينده احتياج دارد به اين حضور زنانه در مجموعه‌ى حضور ملى. پس بايستى ما راجع به مسئله‌ى زن و حفظ اين ظرفيت كه در جامعه‌ى ما وجود دارد، تلاش كنيم. اين دليل اول است براى اينكه بايد به مسئله‌ى زن بپردازيم. دليل دوم، مسئله‌ى خانواده است. گويندگان محترمِ امشب درباره‌ى خانواده بسيار بحثهاى خوبى كردند. حقيقتاً بحثها خوب بود. من اگر بخواهم داورى كنم، خواهم گفت كه متوسطِ بحثها از سطح خوب بالاتر بود؛ حرفهاى درست، آمارهاى خوب، استنباطهاى خوب، استنتاجهاى خوب، از زواياى مختلف. يك قضيه‌ى چندبعدى را، از هر بعدى، يك صاحب‌نظرى، يك انديشمندى بررسى كرد. نورافكنها را انداختيد به پيكره‌ى اين موضوع حساس و مهم. انسان ميتواند اين زوايا را ببيند. ما واقعاً استفاده كرديم.

 بنابراين مسئله‌ى خانواده، مسئله‌ى بسيار مهمى است؛ پايه‌ى اصلى در جامعه است، سلول اصلى در جامعه است. نه اينكه اگر اين سلول سالم شد، سلامت به ديگرها سرايت ميكند؛ يا اگر ناسالم شد، عدم سلامت به ديگرها سرايت ميكند؛ بلكه به اين معناست كه اگر سالم شد، يعنى بدن سالم است. بدن كه غير از سلولها چيز ديگرى نيست. هر جهازى، مجموعه‌ى سلولهاست. اگر ما توانستيم سلولها را سالم كنيم، پس سلامت آن جهاز را داريم. مسئله اينقدر اهميت دارد.

 جامعه‌ى اسلامى، بدون بهره‌مندى كشور از نهاد خانواده‌ى سالم، سرزنده و بانشاط، اصلاً امكان ندارد پيشرفت كند. بالخصوص در زمينه‌هاى فرهنگى و البته در زمينه‌هاى غير فرهنگى، بدون خانواده‌هاى خوب، امكان پيشرفت نيست. پس خانواده لازم است. حالا نقض نشود كه شما ميگوئيد در غرب خانواده نيست، پيشرفت هم هست. آنچه كه امروز در ويرانى بنياد خانواده در غرب روزبه‌روز بيشتر دارد نمودارهايش ظاهر ميشود، اينها اثرش را خواهد بخشيد؛ هيچ عجله‌اى نبايد داشت. حوادث جهانى و حوادث تاريخى اينجور نيست كه زودبازده و زوداثر باشد؛ اينها بتدريج اثر خواهد گذاشت؛ كمااينكه تا حالا هم اثر گذاشته. آن روزى كه غرب به اين پيشرفتها دست پيدا كرد، در آنجا هنوز خانواده سر جاى خودش بود؛ حتّى مسئله‌ى جنسيت با همان رعايتهاى اخلاقىِ جنسى - البته نه به شكل اسلامى، بلكه به شكل خاص خودش - وجود داشت. اگر كسى با معارف غربى آشنا باشد، هم در اروپا و هم بعداً در آمريكا اين را مى‌بيند و مشاهده ميكند. اين مسئله‌ى رعايتهاى اخلاقىِ دو جنس نسبت به يكديگر، مسئله‌ى حيا، پرهيز از تهمت، اينها چيزهائى بود كه آن روز وجود داشت. اين بى‌بندوبارى‌ها و اباحيگرى‌ها بتدريج در آنجا به وجود آمده. آن روز يك زمينه‌هائى فراهم شد و به اينجا رسيد. وضع امروز هم فرداى بسيار تلخ و سختى را براى آنها رقم ميزند. اين هم جهت دوم.

 جهت سوم هم اين است كه در اين سى و دو سال، مسئله‌ى زن از نظر جبهه‌ى دشمنان ما، در يكى از بالانشينهاى جدول اعتراضها به ماست. از اول انقلاب روى مسئله‌ى زن تكيه كردند، به ما اعتراض كردند، در رديف تروريسم و در رديف نقض حقوق بشر قلمداد كردند. هنوز هيچ خبرى هم نبود. معلوم هم نبود كه جامعه‌ى اسلامى با جنس زن چه كار خواهد كرد. آنها شروع كردند كه: اسلام عليه زن است، اسلام چنين است. البته اين مسئله تا امروز هم ادامه دارد. خب، ما در اين زمينه بايستى مواجهه كنيم، مقابله كنيم. افكار عمومى جهان را نميشود دست‌كم گرفت. همه كه مغرض نيستند، همه كه خباثت ندارند؛ خباثت مال يك عده‌ى خاص است، مال سياستگران و سياست‌سازان و برنامه‌ريزان و اينهاست؛ ما نبايد اجازه بدهيم كه عامه‌ى مردم دچار اين اغواى بزرگ قرار بگيرند؛ لذا بايد وارد شويم.

 البته اين را هم بگوئيم؛ غرب رندانه از زير بار طرح مسئله‌ى خانواده در ميرود. توى همه‌ى بحثهائى كه اينها ميكنند، بحث زن هست، اما اصلاً بحث خانواده نيست. خانواده، نقطه‌ى ضعف غرب است. مسئله‌ى زن را مطرح ميكنند، اما اصلاً اسم خانواده را نمى‌آورند؛ با اينكه زن از خانواده جدا نيست. بنابراين رسيدن به اين مسئله، لازم است.

 خب، اين جلسه هم كه خيلى خوب بود. آنچه كه ما در اين جلسه فهميديم، علاوه بر استفاده‌اى كه از محتواى مطالب دوستان كرديم، مهم اين بود كه فهميديم در حوزه‌ى زن و خانواده، از لحاظ علمى  -  كارشناسى، كارهاى برزمين‌مانده الى ماشاءالله داريم. اينقدر كار بر زمين مانده داريم كه بعضى از همين پيشنهادهائى كه دوستان كردند - كه مركزِ چنينى تشكيل شود، مركزِ چنانى تشكيل شود - همه‌اش درست است؛ بايد واقعاً بشود. البته ما قبلاً با دوستانى كه در دفتر هستند، آقاى‌واعظزاده و ديگران، درباره‌ى ادامه‌ى كار اين نشست در مورد مسئله‌ى زن و خانواده صحبت كرديم؛ كارهائى در ذهن دارند. هم در زمينه‌ى مسائل نظريه‌پردازى كارهاى مهمى ان‌شاءالله انجام خواهد گرفت، هم در زمينه‌ى گفتمان‌سازى، و هم در زمينه‌ى نزديك كردن اين گفتمان به اجرا؛ كه البته اگر به صورت گفتمان در آمد، اجراى آن ديگر كار دشوارى نيست. يعنى همان اشكالاتى كه به مجلس و شوراى نگهبان و دولت و غيره دارند، همه‌ى آنها برطرف ميشود. گفتمان يك جامعه مثل هواست، همه تنفسش ميكنند؛ چه بدانند، چه ندانند؛ چه بخواهند، چه نخواهند. بايد اين گفتمان‌سازى انجام بگيرد؛ كه البته نقش رسانه‌ها و بالخصوص نقش روحانيون و نقش بزرگان و اساتيد دانشگاهى حتماً نقش بارز و مهمى است.

 خب، ما بايد در اين زمينه، خلأهاى نظرى را پر كنيم. نتيجه اين خواهد شد كه سرمايه‌گذارى پژوهشى در حد طاقت لازم است؛ اين را ما تصديق ميكنيم. ما با مراجعه‌ى به مقاله‌هاى دوستان - كه چكيده‌ى مقاله‌ها و خود مقاله‌ها را قبلاً به من دادند، من هم يك مرورى كرده‌ام - به اين نتيجه ميرسيم كه بايستى مجموعه‌ى نظام، سرمايه‌گذارى مهمى در حد طاقت و امكانات خود در زمينه‌ى پژوهش در اين مسئله بكند.

 دوم: بررسى و نقد نظريه‌هاى رائج دنيا، بدون انفعال. اين مسئله‌ى بدون انفعال، خيلى مسئله‌ى مهمى است. البته من امشب از اولين سخنران كه مطالبى را بيان كردند، تا آخر، اين روح را ديدم؛ ديدم نگاه، نگاه انتقادى است به وضعى كه در غرب در مورد زن و بخصوص در مورد خانواده وجود دارد. البته انتقادهائى كه شما به غرب كرديد، بيشتر در زمينه‌ى خانواده بود؛ اما عقيده‌ى من اين است كه بيشترين جريمه‌ى غرب در مسئله‌ى زن و خانواده، در نگاهش به زن است؛ و اين را با يك جمله و دو جمله نميشود توصيف كرد. بزرگترين ضربه و اهانت به كرامت زن را همين سياست غربى دارد انجام ميدهد. همين فمينيستهاى افراطى هم - كه خب، لايه‌هاى متعددى دارند - من حيث لايشعر دارند به زن ضربه ميزنند. حالا من حيث لايشعر كه ميگوئيم، نگاه خوشبينانه است - يعنى اينهائى كه دست‌اندركارند، ظاهراً نميفهمند چه كار دارند ميكنند - احتمال دارد سياستگذارانى، برنامه‌ريزانى در پشت صحنه هستند كه آنها ميفهمند دارند چه كار ميكنند؛ كمااينكه اين احتمال در همان پروتكلهاى صهيونيسم كاملاً پيش‌بينى شده. يعنى ضايع كردن جنس زن و او را مظهرى براى استفاده‌ى شهوانى مرد قراردادن، در مواد آن پروتكلها هست. حالا ممكن است كسى در اعتبار و صحت سند آن پروتكل خدشه كند، ليكن وقتى آدم دستگاه صهيونيسم و شبكه‌ى تبليغاتى صهيونيسم را ملاحظه ميكند، مى‌بيند عملاً همين كار را ميكنند؛ حالا اگر هم برايشان واجب نشده، به نحو مستحب دارند انجام ميدهند؛ ملتزمند اين كار را بكنند، و دارند ميكنند. زن را ضايع ميكنند. يعنى آنچنان رسم و عرف و عادتِ لايتخلف شده كه كسانى جرأت نميكنند برخلاف آن رفتار كنند. در يك مجلس رسمى، يك مرد بايد با لباس رسمى بيايد؛ پاپيون بزند، يقه‌اش بسته باشد، آستينش هم تا سر مچ باشد؛ نه اجازه دارد شلوارك بپوشد، نه اجازه دارد تى‌شرت بپوشد؛ اما يك خانم در همان جلسه‌ى رسمى، حتماً بايستى بخشهاى مهمى از بدنش عريان باشد؛ اگر پوشيده‌ى كامل بيايد، محل اشكال است؛ اگر بدون جذابيتها بيايد، محل اشكال است؛ اگر آرايش‌نكرده بيايد، محل اشكال است! اين شده عرف. افتخار هم ميكنند. در غرب، بخصوص در آمريكا و در شمال اروپا - كشورهاى اسكانديناوى - مراكز مهمى وجود دارد كه اصلاً بناى كارش بر عرضه‌ى جنسى زن در مقابل مرد است؛ در روزنامه‌ها و مجلات هم تبليغ ميشود، هيچ كس هم اعتراض نميكند! اين شده عرف، اين شده عادت. چه ضربه‌اى براى زن از اين بالاتر؟ الگو درست كردن براى زنان به اين شكل - زنانِ خودشان را ميگويم، و كشورهائى كه دنباله‌رو آنهايند، نه زنان ما را - يكى از بزرگترين ضربه‌هائى است كه دارند ميزنند. بنابراين نبايد در مقابل اين فرهنگ غلط انفعال داشت. غرب در قضيه‌ى زن و خانواده، در يك گمراهى و ضلالت عميقى به سر ميبرد. فقط خانواده نيست؛ بلكه در مورد شخصيت زن، هويت زن، غرب در يك گمراهى عجيبى است.

 ما بايد در اين بررسى‌ها، از دارائى‌هاى علمى خودمان - كه كم هم نيست - استفاده كنيم. ده‌ها نظريه و الگوى مترقى در همين زمينه‌ى زن و خانواده ميشود استخراج كرد. اينها نظريه‌پردازى بشود، تئوريزه بشود، با جوانبش، با اجزايش، تدوين بشود و ارائه بشود. اينها كارهاى ميان‌مدت و بلندمدتى است كه حتماً بايستى انجام بگيرد. تعاليم ناب و مترقى اسلام در قرآن و حديث بايد مورد استفاده قرار بگيرد.

 البته من يك چند تا يادداشت اينجا نوشته‌ام، اما هم وقت كم است، هم خيلى از حرفها همين جا زده شد؛ بنابراين نيازى نيست كه حالا بنده هم آنها را تكرار كنم. از مجموع اين چيزهائى كه من نوشتم، آنچه كه مايلم اينجا عرض كنم، اين است كه فى‌الجمله نگاه اسلام به زن - به حيث جنس - يك نگاه فوق‌العاده متعالى است. به نظر من خيلى از اين مشكلات مربوط به بانوان، ناشى است از مشكلات حيات جمعى خانواده، به حيثى كه زن در آن محور است. ما خلأهاى قانونى و عادتى و سنتىِ عجيب و فراوانى داريم. گاهى اوقات خانمهائى با ما تماس ميگيرند - يا از مجلس، يا از حوزه، يا از مراجعات گوناگون مردمى، يا از مراكز ديگر - و مشكلاتشان را ميگويند؛ اين مشكلات عمدتاً مربوط ميشود به مشكلات داخل خانواده. اگر زن داخل خانواده امنيت روانى داشته باشد، امنيت اخلاقى داشته باشد، آسايش داشته باشد، سَكَن داشته باشد، حقيقتاً شوهر براى او لباس محسوب شود - همچنان كه او لباس شوهر است - و همچنان كه قرآن خواسته، مودّت و رحمت بين اينها باشد، و اگر «و لهنّ مثل الّذى عليهن»(2) در خانواده رعايت شود - اين چيزهائى كه اصول كلى و اساسى است - آنگاه مشكلات بيرون خانواده براى زن قابل تحمل خواهد شد؛ اصلاً بر اينها فائق مى‌آيد. اگر زن در آسايشگاه خود، در سنگر اصلى خود، بتواند مشكلات خودش را كاهش بدهد، بلاشك در عرصه‌ى اجتماع هم خواهد توانست.

 هم در مسئله‌ى خود زن، هم در مسئله‌ى خانواده، اسلام حرفهاى جالب، برجسته و مهم دارد. اولاً نگاه اسلام به جنسيت، يك نگاه درجه‌ى دو است؛ نگاه اول و درجه‌ى يك، حيث انسانيت است؛ كه در آن، جنسيت اصلاً نقشى ندارد. خطاب، انسان است. البته «يا ايّها الّذين ءامنوا» است، «يا ايّها الّذين ءامنّ» نيست؛ يعنى صيغه‌ى ءامنوا، صيغه‌ى مردانه است، نه صيغه‌ى زنانه؛ اما اين به هيچ وجه به معناى اين نيست كه در اين خطاب، مرد بر زن ترجيح دارد؛ اين ناشى از عوامل ديگر است؛ آن عوامل هم براى ما روشن است. حالا نميخواهيم وارد آن بشويم كه چرا ما مثلاً در زبان فارسى جمعيت را ميگوئيم مردم؛ از مرد ميگيريم، نميگوئيم زنُم؛ در انگليسى «HUMAN»، چرا «MAN»؟ اين نشانه‌ى اين نيست كه غلبه‌ى فرهنگ مردانه اين را به وجود آورده و در لغت يك چنين تصرفى كرده؛ نه، اين يك عوامل ديگرى دارد. بالاخره در داخل خانواده، مرد نماى بيرونى است، زن نماى داخلى است. بخواهيد يك خرده ذوقى‌تر بگوئيد، مرد پوست بادام است، زن مغز بادام است. از اين قبيل تعبيرات ميشود كرد. مرد ظاهرتر است، ساختمان او اينجورى است؛ خداى متعال او را براى اين كار ساخته و پرداخته، زن را براى يك كار ديگرى؛ بنابراين بروز و ظهور و نمايش و نمودداشتن در مرد بيشتر است؛ به خاطر همين خصوصيات، نه به خاطر ترجيح. اما در زمينه‌ى مسائل اصلى انسان - كه مربوط به انسان است - زن و مرد هيچ فرقى ندارند. خب، شما ببينيد در تقرب الى‌الله، يك زنى مثل حضرت زهرا، مثل حضرت زينب، مثل حضرت مريم هستند؛ رتبه‌شان، رتبه‌هاى فوق تصور امثال ماهاست. در آيه‌ى شريفه‌ى سوره‌ى احزاب، زن و مرد هيچ فرقى با هم ندارند؛ شايد اصلاً اين هم به خاطر همين است كه خواستند آن تصورات جاهلى مربوط به زن را بكوبند: «انّ المسلمين و المسلمات و المؤمنين و المؤمنات و القانتين و القانتات و الصّادقين و الصّادقات و الصّابرين و الصّابرات و الخاشعين و الخاشعات و المتصدّقين و المتصدّقات و الصّائمين و الصّائمات و الحافظين فروجهم و الحافظات و الذّاكرين الله كثيرا و الذّاكرات». از اسلام تا ذكر، يك فاصله‌اى است. يك سلسله مدارك متدرّجى هم وجود دارد. آدم در اين تعبيرات دقت كند، اين را پيدا ميكند. «اعدّالله لهم مغفرة و اجرا عظيما».(3) همه جا مرد، زن: مردِ خاشع، زنِ خاشع؛ مردِ متصدق، زن متصدق؛ با هم هيچ فرقى ندارند.

 در سوره‌ى مباركه‌ى آل‌عمران، بعد از آن «ربّنا»ها ميگويد: «فاستجاب لهم ربّهم انّى لا اضيع عمل عامل منكم من ذكر او انثى بعضكم من بعض»(4). مرد و زن هيچ تفاوتى ندارند. حتّى يك جا براى كوبيدن همين انديشه‌هاى جاهلى كه عرض كردم، زن را از مرد بالا ميكشد؛ كه يك چنين حالتى را جز در مورد اشخاص، انسان در قرآن ديگر پيدا نميكند: «ضرب الله مثلا للّذين كفروا امرأت نوح و امرأت لوط».(5) نمودار كفار، اين دو تا زنند: «امرأت نوح و امرأت لوط». نه نمودار براى زنها؛ نه، براى زن و مرد. «كانتا تحت عبدين من عبادنا صالحين فخانتاهما»(6) تا آخر. «و ضرب الله مثلا للّذين ءامنوا امرأت فرعون»؛ خداى متعال اينجا هم براى مؤمنين دو تا زن را اسم مى‌آورد. حالا شما ببينيد از اول تاريخ تا آخر دنيا، چه تعداد مؤمن، اعم از بزرگان، صلحا، اولياء، انبياء آمدند و رفتند. وقتى ميخواهد براى اينها يك نمودار، يك مجسمه، يك نماد معرفى كند، دو تا زن را معرفى ميكند: يكى «امرأت فرعون» - اذ قالت ربّ ابن لى عندك بيتا فى الجنّة و نجّنى من فرعون  و عمله»(7) تا آخر - دوم «و مريم ابنت عمران الّتى احصنت فرجها فنفخنا فيه من روحنا و صدّقت بكلمات ربّها».(8) اصلاً چيز عجيبى است. بنابراين جنسيت يك امر ثانوى است، يك امر عارضى است؛ در كاركردهاى زندگى معنا پيدا ميكند، در سير اصلى بشر هيچ تأثيرى ندارد و معنائى پيدا نميكند. حتّى كارهايشان با هم متفاوت است. «جهاد المرأة حسن التّبعّل»؛(9) يعنى ثواب مجاهدت آن جوانى را كه رفته توى ميدان جنگ و جان خودش را كف دستش گرفته، به خاطر اين كار، به اين زن ميدهند؛ چون اين كار هم زحمتش كمتر از آن نيست. البته شوهردارى خيلى سخت است. با توقعاتشان، با انتظاراتشان، با بداخلاقى‌هاشان، با صداى كلفتشان، با قد بلندترشان؛ خب، زنى بتواند با اين شرائط، محيط خانه را گرم و گيرا و صميمى و داراى سكينه و آرامش - سَكَن - قرار بدهد، خيلى هنر بزرگى است؛ اين واقعاً جهاد است؛ اين شعبه‌اى از همان جهاد اكبرى است كه فرموده‌اند؛ جهاد با نفس است.
 حالا در مورد خانواده، حرف خيلى زياد است. مسئله‌ى همسرى، مسئله‌ى مادرى، اينها همه‌اش بايد تفكيك شود. زن در خانواده يك نقش همسرى دارد؛ اين نقش همسرى، فوق‌العاده است؛ ولو اصلاً مادرى‌اى وجود نداشته باشد. فرض كنيد زنى است؛ يا مايل نيست به زايمان، يا به هر دليلى امكان زايمان برايش وجود ندارد؛ اما همسر است. نقش همسرى را نبايد دست‌كم گرفت. ما اگر ميخواهيم اين مرد در داخل جامعه يك موجود مفيدى باشد، بايد اين زن در داخل خانه همسر خوبى باشد؛ والّا نميشود.

 ما در دوران مبارزه و بعد از دوران مبارزه، دوران پيروزى انقلاب، آزمايش كرديم؛ مردانى كه همسران همراه داشتند، هم در مبارزه توانستند پايدار بمانند، هم بعد از انقلاب توانستند خط درست را ادامه بدهند. البته عكسش هم بود. من گاهى به اين دخترها و پسرهائى كه مى‌آمدند خطبه‌ى عقدشان را ميخواندم - آن وقتهائى كه ميخواندم؛ حالا كه توفيق ندارم - ميگفتم خيلى از خانمها هستند كه شوهرهاشان را اهل بهشت ميكنند؛ خيلى خانمها هم هستند كه شوهرانشان را اهل جهنم ميكنند؛ دست آنهاست. البته مردها هم عيناً همين نقش را دارند. در باب خانواده، نقش مردها را هم بايستى ناديده نگرفت. بنابراين نقش همسرى، يك نقش بسيار مهمى است. بعد هم نقش مادرى است؛ كه خب، اينجا مفصل بياناتى كردند و خيلى بحث زياد است.

 از جمله‌ى مسائلى كه مطرح ميشود، مسئله‌ى اشتغال بانوان است. اشتغال بانوان از جمله‌ى چيزهائى است كه ما با آن موافقيم. بنده با انواع مشاركتهاى اجتماعى موافقم؛ حالا چه از نوع اشتغال اقتصادى باشد، چه از نوع اشتغالات سياسى و اجتماعى و فعاليتهاى خيرخواهانه و از اين قبيل باشد؛ اينها هم خوب است. زنها نصف جامعه‌اند و خيلى خوب است كه اگر ما بتوانيم از اين نيمِ جامعه در زمينه‌ى اينگونه مسائل استفاده كنيم؛ منتها دو سه تا اصل را بايد نديده نگرفت. يك اصل اين است كه اين كار اساسى را - كه كارِ خانه و خانواده و همسر و كدبانوئى و مادرى است - تحت‌الشعاع قرار ندهد. ميشود هم. به نظرم ميرسد مواردى داشتيم كه خانمهائى اينطور عمل ميكردند. البته يك قدرى به آنها سخت ميگذرد؛ هم درس خواندند، هم درس دادند، هم خانه‌دارى كردند، بچه آوردند، بزرگ كردند، تربيت كردند. پس ما با آن اشتغال و مشاركتى كاملاً موافق هستيم كه به اين قضيه‌ى اصلى ضربه و صدمه نزند؛ چون اين جايگزين ندارد. شما اگر بچه‌ى خودتان را در خانه تربيت نكرديد، يا اگر بچه نياورديد، يا اگر تارهاى فوق‌العاده ظريف عواطف او را - كه از نخهاى ابريشم ظريف‌تر است - با سرانگشتان خودتان باز نكرديد تا دچار عقده‌ى [عاطفی] نشود، هيچ كس ديگر نميتواند اين كار را بكند؛ نه پدرش، و نه به طريق اولى‌ ديگران؛ فقط كار مادر است. اين كارها، كار مادر است؛ اما آن شغلى كه شما بيرون داريد، اگر شما نكرديد، ده نفر ديگر آنجا ايستاده‌اند و آن كار را انجام خواهند داد. بنابراين اولويت با اين كارى است كه بديل ندارد؛ تعيّن با اين است.

 آن وقت همين جا وظيفه‌اى بر دوش دولت است. بايد به آن خانمهائى كه حالا به هر دليلى، به هر جهتى، با هر ضرورتى، كار تمام‌وقت يا نيمه‌وقت را قبول كرده‌اند، كمك بشود تا بتوانند به مسئله‌ى مادرى برسند، به مسئله‌ى خانه‌دارى برسند. با مرخصى‌ها، با زمان بازنشستگى، با مدت كار روزانه، به نحوى بايستى دولت كمك كند تا اين خانمى كه حالا به هر دليلى آمده اينجا شاغل شده، بتواند به آن قضيه هم برسد.

 دومين مسئله، مسئله‌ى محرم و نامحرم است. مسئله‌ى محرم و نامحرم در اسلام جدى است. البته بخش عمده‌اى از اين قضيه‌ى محرم و نامحرم باز برميگردد به خانواده. يعنى چشم پاك و دل بى‌وسوسه و ريب براى هر يك از زوجين موجب ميشود كه محيط خانواده از طرف او تقويت و گرم شود؛ مثل يك كانون گرمابخشى، محيط را گرم ميكند. اگر آن طرف مقابل هم همين چشم پاك و دل خالى از وسوسه را داشت، طبعاً اين دوجانبه خواهد شد و محيط ميشود محيط كانون خانوادگىِ گرم و بامحبت. اگر چنانچه نه، چشم خائن، دست خائن، زبان دو وجه، دل بى‌محبت و بى‌اعتقاد به همسر و همسرى وجود داشت، ولو ظاهرسازى‌هائى هم باشد، محيط خانواده سرد ميشود.

 در مقالات دوستان خواندم كه همين بيرون رفتنها و همين اشتغالات و اينها موجب ميشود كه گاهى سوءظن‌هاى بيجا به وجود بيايد. ليكن فرقى نميكند؛ بالاخره اگر سوءظن پيدا شد، چه سوءظن، مستند درستى داشته باشد، چه نداشته باشد، اثر خودش را ميبخشد؛ مثل گلوله‌اى است كه از اين لوله بيرون مى‌آيد؛ اگر توى سينه‌ى كسى خورد، ميكُشد؛ چه اين شخص عامد باشد، چه اشتباهاً دستش رفته باشد روى ماشه. گلوله فرقى نميگذارد. گلوله نخواهد گفت چون كسى كه من را شليك كرد، عامد نبود، پس من سينه‌ى اين طرف مقابل را ندرم؛ نه، گلوله ميدرد. اين سوءظن كار خودش را ميكند؛ چه منشأ درستى داشته باشد، چه ناشى از وسواس و مثلاً تصورات و توهماتِ بيجا باشد.
 يك نكته هم مسئله‌ى ازدواج است. ازدواج يك تقدسى دارد از نظر اديانى كه حالا من ميشناسم. من در اين خصوص، تفحص زيادى نكردم. بد هم نيست كه بعضى از دوستانِ آماده‌ى به كار در اين زمينه تفحص كنند. غالباً مراسم ازدواج، يك مراسم مذهبى است؛ مسيحى‌ها آن را توى كليسا انجام ميدهند، يهودى‌ها آن را در كنائسشان انجام ميدهند؛ مسلمانها هم اگرچه در مسجد انجام نميدهند، اما اگر بتوانند، در مشاهد مشرفه، والّا در ايام متبرك دينى و عمدتاً به وسيله‌ى رجال دين، اين را انجام ميدهند. رجل دينى هم وقتى براى ازداوج نشست، مبالغى دين بيان ميكند. بنابراين صبغه، كاملاً صبغه‌ى دينى است. ازدواج يك جنبه‌ى قدسى دارد؛ اين جنبه‌ى قدسى را نبايد از آن گرفت. گرفتن جنبه‌ى قدسى به همين كارهاى زشتى است كه متأسفانه در جامعه‌ى ما رائج شده. اين مهريه‌هاى سنگين به خيال اينكه ميتواند پشتوانه‌ى حفظ خانواده و حفظ زوجيت باشد، تعيين ميشود؛ در حالى كه اينجور نيست. حداكثر اين است كه شوهر از دادن امتناع ميكند، ميبرندش زندان؛ يك سال، دو سال زندان ميماند. در اين اقدام، به زن چيزى نميرسد؛ او بهره‌اى نميبرد، جز اينكه كانون خانواده‌اش هم متلاشى ميشود. اينكه در اسلام از حضرت امام حسين (عليه‌السّلام) نقل شده كه فرمود ما دخترانمان و خواهرانمان و همسرانمان را جز با مهرالسّنه عقد نكرديم، به خاطر اين است؛ والّا ميتوانستند. اگر امام حسين ميخواست مثلاً با هزار دينار هم عقد بكند، ميتوانست؛ لازم نبود مثلاً با پانصد درهم - دوازده و نيم اوقيه - مقيد به اين كار بشود. آنها ميتوانستند، اما كمش كردند. اين كم كردن، با يك محاسبه است؛ اين خيلى خوب است.

 يا همين تشريفات زائد ازدواج - خرجهاى زياد، مجالس متعدد - كه واقعاً انسان دلش ميگيرد وقتى ميشنود. اينها از آن مواردى است كه گفتمان‌سازى ميخواهد. خانمهاى مؤثر، آقايان مؤثر، اساتيد دانشگاه، روحانيون، بخصوص صدا و سيما و رسانه‌ها بايد در اين زمينه‌ها كار كنند؛ اين را از اين حالت بيرون بياورند.

 يك كلمه هم درباره‌ى نقش مردان عرض كنيم. در خانواده هى گفته ميشود نقش زن. دليلش هم واضح است؛ چون زن در خانواده عنصر محورى است. اما اينجور نيست كه مرد در خانواده وظيفه و مسئوليت و نقشى نداشته باشد. مردهاى بى‌خيال، مردهاى بى‌عاطفه، مردهاى عياش، مردهاى قدرنشناس زحمات زن خانه، اينها به محيط خانه لطمه ميزنند. مرد بايد قدردان باشد. جامعه بايد قدردان باشد. حتماً بايستى بر روى كار زنهاى خانه‌دار ارزشگذارى ويژه بشود. بعضى ميتوانستند بروند كار بگيرند، بعضى ميتوانستند تحصيلات عاليه بكنند، بعضى تحصيلات عاليه هم داشتند - من ديدم زنانى را از اين قبيل - گفتند ما ميخواهيم اين بچه را بزرگ كنيم، خوب تربيت كنيم، نرفتيم كار بگيريم. زن نرفته كار بگيرد، آن كار هم زمين نمانده؛ آن ده نفر ديگر رفتند آن كار را گرفتند. بايد از اينجور زنى قدردانى شود. در بياناتى كه حضرات فرمودند، اين بود كه مثلاً بيمه‌هائى براى اينها در نظر گرفته شود. بله، تأمين اقتصادى‌شان، بيمه‌شان، بقيه‌ى چيزهائى كه لازم است، بايد در نظر گرفته شود.

 فرزندان هم نقش دارند. يكى از مهمترين بخشهاى خانواده، فرزندانند؛ نقش آنها هم احترام به والدين است. كه ديگر حالا اين هم داستان مفصلى است.

 به هر حال از شما تشكر ميكنيم. من از اين جلسه راضى هستم. الحمدلله جلسه‌ى خوبى بود. ان‌شاءالله خداوند هم از همه‌ى ما راضى باشد و زحماتى كه كشيديد، منظور نظر حضرت بقيةالله (ارواحنا فداه) باشد و كار هم ان‌شاءالله دنبال شود و دنبال ميشود. يك طرح خوبى هم در زمينه‌ى يك كار بين‌المللى در خصوص زن مطرح شد، كه حالا مجال نشد درباره‌ى آن صحبت كنيم. من آن طرح را ديدم و آن را تأييد ميكنم. از نظرات خانمى هم كه درباره‌ى مسائل بين‌المللى صحبت كردند، ميشود استفاده كرد. خوب است يك كار بين‌المللى در زمينه‌ى زنان انجام بگيرد.

 خداوند متعال به همه‌ى شماها خير بدهد. پروردگارا! رحمت و فضل و هدايت خودت را بر اين جمع نازل كن. پروردگارا! آنچه گفتيم و شنيديم و انجام داديم و خواهيم داد، براى خودت و در راه خودت و خالصاً و مخلصاً قرار بده. پروردگارا! آن را از ما قبول بفرما. پروردگارا! توفيقات خودت را بر اين جمع و بر همه‌ى ملت ايران و بخصوص بر مسئولينى كه در اين زمينه مسئوليتهاى زيادى دارند، نازل بفرما.
والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته‌

1) توبه: 118
2) بقره: 228
3) احزاب: 35
4) آل‌عمران: 195
5) تحريم: 10
6) تحريم: 10
7) تحريم: 11
8) تحريم: 12
9) كافى، ج 5، ص 9