پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

فقه و احکام شرعی

راه‌های جلوگیری از تسلط شیطان
اولین چیزی که موجب میشود که انسان بتواند در مقابل دشمنش - که مراد، شیطان است - ایستادگی کند و مانع بشود از تصرف دشمن و تسلط دشمن، [این است که:] «واعظ من قلبه»؛ از قلب خود واعظی برای خود داشته باشد.
صفات دوست ایمانی
اخوان، منظور مطلق معاشرین، علی‌الظاهر نیست. یعنی آن کسانی که میخواهید به عنوان برادران خود و افرادی که با آنها صداقت دارید، افراد نزدیک، کسانی را که به این عنوان میخواهید انتخاب کنید، این دو صفت را در آنها حتماً ملاحظه کنید.
ویژگی‌های دوست واقعی
صداقت مرزهائی دارد که اگر این خطوط اصلی و این مرزها وجود داشت، صداقتی که آثار فراوان شرعی و برادری شرعی بر آن مترتب است، مترتب خواهد شد
صفای میان شیعیان
فی الکافی، عن الباقر (علیه‌السّلام)؛ «أ یجی‌ء احدکم الی اخیه فیدخل یده فی کیسه فیأخذ حاجته فلا یدفعه». حضرت امام محمد باقر (علیه‌السّلام) از یکی از اصحابشان سؤال میکنند - که این مقدمه دیگر ذکر نشده که آن صحابی که بود و چه سؤال کرده بود و از کجا آمده بود؛ اینها دیگر توی این روایت نیست - که آیا در آنجائی که شما هستید، وضعیت اینجوری است که یکی از شماها بیاید دستش را توی جیب برادر دینی‌اش بکند و هر چه که لازم دارد، از توی جیب او بردارد، او هم ناراحت نشود؟ به این حد رسیده‌اید که جیبتان برای همدیگر رایگان باشد؟
توجه به حقوق مؤمنین
فی الکافی، عن ابان بن تغلب، قال: «کنت اطوف مع ابی‌عبدالله(علیه السلام) فعرض لی رجل من اصحابنا کان سالنی الذهاب معه فی حاجه». ابان بن تغلب میگوید: یکی از اصحابمان -از برادران شیعه- از من خواسته بود که برای انجام یک حاجتی با او بروم و یک کاری را برایش انجام دهم.
حالا ابان بن تغلب با حضرت ابی‌عبدالله [امام صادق] (علیه السلام) در حال طواف گرد خانه‌ی خداست. «فاشار الیّ». آن برادری که از من درخواست کرده بود با او بروم و کاری برایش انجام دهم، در اثنای طواف به من اینجوری اشاره کرد که بیا. «فکرهت ان ادع اباعبدالله(علیه السلام) و اذهب الیه؛ دلم نخواست که در حال طواف، حضرت را رها کنم و سراغ او بروم. خب، واقعاً هم چه اقبال بزرگی است که انسان با امام معصوم گرد خانه‌ی خدا طواف کند.
دوستی و خدمت بی‌منّت
اگر چنانچه ما به هم خدمتی کردیم و به یکدیگر فایده‌ای رساندیم، چه در عرضِ هم باشیم - مثل ما مردم معمولی کوچه و بازار که به حسب شأن اجتماعی، در عرض یکدیگر قرار داریم - چه آن کسی که به حسب موقعیت اجتماعی، شأن بالاتری دارد؛ مثلاً رئیس یک تشکیلاتی است، دیگر نباید سر یکدیگر منّتی داشته باشیم.