پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

خطبه‌های نماز جمعه‌ی تهران‌

 بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

الحمدللَّه ربّ‌العالمین نحمده و نستعینه و نؤمن به و نستغفره و نتوکّل علیه و نصلّی و نسلّم علی حبیبه و نجیبه و خیرته فی خلقه حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم محمّد و علی اله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما بقیّةاللَّه فی‌الارضین. قال‌اللَّه‌الحکیم فی کتابه: قال موسی لقومه استعینوا باللَّه واصبروا انّ‌الارض للَّه یورثها من یشاء من عباده والعاقبة للمتّقین(1)

همه‌‌ی برادران و خواهران نمازگزار عزیز را به رعایت تقوا و پرهیزگاری و توجه به اهمیت نقش تقوا در حیات طیبه‌ی انسانی، توصیه و دعوت میکنم. همچنین به همه‌ی قشرها و آحاد مردم و هر کس در هر شغل و مسؤولیتی که قرار دارد، توصیه میکنم که به تناسب شغل و مسؤولیت خود، تقوا و پرهیزگاری را مراعات کنند. یعنی توجه نمایند که وظیفه‌ی الهی آنها در این شغل و موقعیت چیست و دقیقاً آن وظیفه و مسؤولیت را عمل کنند.

امروز، به مناسبت میلاد باسعادت مولی‌الکونین و امیرالمؤمنین(علیه‌الصّلاة والسّلام) که با روزهای جشن عمومی انقلاب ما مصادف شده است، تبریک صمیمانه‌ی خود را به شما نمازگزاران و همه‌ی ملت ایران و مسلمانان عالم و بلکه به همه‌ی ملتهای مستضعف و تشنه‌ی عدالت عرض میکنم و امیدوارم خداوند به برکت امیر مؤمنان، فضل و رحمت خود را بر جامعه‌ی اسلامی و مردم مسلمان - بخصوص در ایران اسلامی - نازل کند.

مطلبی که در خطبه‌ی اول مطرح خواهم کرد، مطلب کوتاهی در باب انقلاب عظیم اسلامیمان میباشد و آن این است که اگرچه در دوران کنونی و در این قرن - یعنی در قرن بیستم میلادی - در سرتاسر عالم انقلابهای گوناگونی به وجود آمد، اما انقلاب اسلامی در ایران، یک انقلاب استثنایی بود. تاکنون، همه چیز این انقلاب استثنایی بوده است و از این جهات، با انقلابهای دیگر قابل مقایسه نیست.

البته، بحث بر سر انقلابهاست. تحولاتی که با کودتاهای نظامی در دنیا انجام گرفته، اگرچه در بعضی از کشورها، اسم همان تحولات را هم انقلاب میگذارند، اما آنها قابل این نیستند که وقتی درباره‌ی انقلاب بحث میکنیم، از آنها هم صحبت کنیم. وجود آنها، حساب دیگر و مسأله‌ی دیگری است. بحث بر سر انقلابهاست؛ یعنی آن تحولاتی که به وسیله‌ی مردم انجام گرفت و ناظر به اصول و مبانی اعتقادی و اجتماعی جامعه بود. اگرچه این‌گونه انقلابها، در چند ده سال اخیر در دنیا زیاد اتفاق افتاده است، اما هیچ کدام مثل انقلاب اسلامی ما نبود و به همین خاطر است که این انقلاب با گذشت یازده سال، همچنان درخشندگی خود را در سطح جهان حفظ کرده‌است.

دو خصوصیت از خصوصیات استثنایی این انقلاب را مطرح میکنم که همین دو خصوصیت، بیشترین تأثیر را در وجهه‌ی این انقلاب در دنیا داشت؛ همچنان‌که بیشترین تأثیر را در پیروزی و ماندگاری انقلاب در کشور اسلامی داشت. همین دو خصوصیت بود که با گذشت چندین سال، هنوز موجب شده است که در گوشه و کنار عالم، به پیروی از این انقلاب و در پرتو آن، از سوی کسانی حداقل حرکات و تحولات و تلاشهایی انجام بگیرد.

یکی از این دو خصوصیت، عبارت بود از این که مبنای این انقلاب، ارزشهای دینی و اخلاقی و معنوی بود و خصوصیت دیگر این بود که انقلاب بر پایه‌ی اراده و خواست مردم در تشکیل و اداره‌ی حکومت باقی ماند. یعنی پس از پیروزی انقلاب، اهمیت نقش مردم از آنها سلب نشد و به عنوان یک عنصر برای انقلاب باقی ماند. این دو خصوصیت، در انقلاب ما وجود دارد.

انقلابهای دیگر، غالباً بر مبنای تفکرات مادّی انجام گرفته است. ممکن است این تفکرات، افکار مادّی مکتبی و مسلکی - یعنی تفکرات مارکسیستی و کمونیستی - باشد و یا این که اعتقادی هم به یک مکتب مادّی نداشته باشند؛ بلکه بر مبنای مادّینگری - مثل گروههای میهن‌دوست و میهن‌پرستی که در بعضی از کشورها اقداماتی را انجام میدهند و بینش دینی ندارند - عمل کنند.

همه‌‌ی انقلابها این‌گونه‌اند. حتّی انقلابهایی که مقدّمات آنها مذهبی یا اسلامی بوده است، در انتها از حالت اسلامی بودن خارج شدند؛ مثل بعضی از کشورها که در اول، انقلابشان در مساجد شکل گرفت و نهضت از مساجد یا مدارس دینی شروع شد - هم در آسیا و هم در آفریقا - لیکن بعد که حرکات رشد پیدا کرد، چون در میان مذهبیون، قوّت رهبری کافی وجود نداشته، دیگران آمدند و امور را قبضه کردند و خط را از حالت مذهبی، به سمت لامذهبی بردند.

تقریباً هیچ نقطه‌ای از دنیا را که در آن انقلاب شده باشد، سراغ ندارم که از این قاعده‌ی کلی خارج باشد؛ ولی در کشور ما این‌طور نشد. انقلاب از خانه‌ی مذهب - یعنی مسجد و مدرسه‌ی دینی - آغاز شد و جهتگیری مذهبی در انقلاب روزبه‌روز افزایش پیدا کرد و نقش مذهب و ارزشهای معنوی، آن‌قدر قوی شد که کسانی را به میدان انقلاب کشاند که معمولاً در هیچ انقلابی، این‌گونه آدمها به میدان نمیآیند. حتّی افراد مسن و بیخبر از مسایل سیاسی و آدمهایی را که در شهرها و روستاهای دورافتاده زندگی میکنند، به میدان انقلاب و مبارزه کشاند. علاوه‌ی بر این، روحیه‌ی مذهبی در این انقلاب کاری کرد که در دوران انقلاب، کمترین ضایعه به وجود آید. این، نکته‌ی مهمی است که اگر کسانی در انقلابهای مادّی دنیا - مخصوصاً انقلاب اکتبر کشور روسیه - مطالعه کرده باشند، معنای این مطلب را خیلی خوب میفهمند.

آن جاهایی که انقلابی بر اساس لامذهبی به وجود آمده، در هنگام شکوفایی انقلاب و اوج نهضت انقلابی، ضایعات فراوانی ایجاد شده است؛ چون مردمی که تحت هیچ قانون و قاعده و ضابطه‌یی نیستند و نظامی را از بین بردند و هنوز هم چیزی جایگزینش نشده، قاعدتاً در معاملات اجتماعی و برخوردها و انتقام‌گیریشان، خیلی بی‌محابا عمل میکنند. در آن انقلابی که اشاره شد، از این قبیل قضایا زیاد اتفاق افتاده است. کسانی که قضایای آن انقلاب و امثال آن را خوانده باشند، این نکته را تصدیق میکنند. انتقام‌کشیها، سوءاستفاده‌ها، آدمهای ناباب، مدتی بخشی از کشور را برای خودشان قرق میکنند و چه‌قدر اموال را از بین میبرند و چه‌قدر نفوس بیگناه را نابود میکنند و از این قبیل.

این مسایل، در انقلاب ما اتفاق نیفتاد. در این‌جا، وقتی مردم تهران دکانها را بستند و زندگی را تعطیل کردند و همه وارد میدان مبارزه شدند، از شهرها و روستاهای اطراف، برای مردم نان آوردند؛ یعنی همدردی کامل کردند. در این‌جا، مسأله‌ی خشم مردم به خاطر یک قضیه‌ی مادّی نبود؛ بلکه مسأله‌ی دین و معنویت و خدا بود و این به سبک دیگری در زندگی مردم اثر میگذارد و به فعالیتهای آنها شکل میدهد. بعد هم وقتی انقلاب پیروز شد، حکومتی که به‌وجود آمد، بر اساس انقلاب، یک حکومت اسلامی بود؛ یعنی جمهوری اسلامی. این حکومت، به سمت چپ و راست حرکت نکرد؛ بلکه در خط مستقیم دین باقی ماند. وقتی جمهوری اسلامی هم تشکیل شد، با گذشت زمان راه دین را رها نکرد؛ بلکه درست در قانونگذاری و انتخاب مسؤولان و مجریان و کارگزاران اصلی نظام - مثل نمایندگان مجلس و دیگران - مردم با معیارهای اسلامی وارد میدان شدند.

دین، خصوصیت انقلاب بود و ماند. این‌طور نبود که روزی دین خصوصیت انقلاب باشد و پس از چندی، این خصوصیت از انقلاب گرفته بشود و به چیز دیگری تبدیل بشود. این یک خصوصیت، در هیچ‌یک از انقلابها نبود وهمین، یکی از مهمترین عوامل بود تا هر جای دنیا قلبی برای دین و اسلام میتپد، به جمهوری اسلامی - که برای اسلام حرکت میکند و به اعلای کلمه‌ی اسلام فکر میکند - علاقه‌مند باشد.

خصوصیت دوم، مردمی بودن است. انقلابهای دیگر - آنها که حقیقتاً انقلاب بودند - پس از پیروزی خود، اغلب نسبت به مردم بیاعتنا شدند. کودتاها و حرکات نظامی و امثال اینها را کاری نداریم. انقلابها، همیشه در همه جای دنیا به دست مردم به وجود آمده؛ اما بعد از آن که به پیروزی رسیده یا در آستانه‌ی پیروزی قرار گرفته، احزاب یا حزب جای انقلاب و مردم را گرفته است و مردم کنار رفته‌اند. مثل کشورهای کمونیستی و سوسیالیستی دنیا که نظامهای خیلی از آنها، با یک انقلاب به‌وجود آمده بود و مردم در آن نقش داشتند و به گروه انقلابی و مبارز مردم کمک کرده بودند؛ اما در همه‌ی این کشورها، به مجرد این‌که انقلاب به پیروزی نزدیک شد یا به پیروزی رسید، مردم دیگر هیچکاره شدند و حزب همه‌کاره شد. حزب کمونیست یا هر اسم دیگری که برای حزبِ حاکم داشتند، هر کاری که خواست بکند، به نام مردم کرد، اما مردم در هیچ کار نقش نداشتند؛ همان مردمی که به خیابانها آمده بودند، یا به نحوی از انحا مبارزه کرده بودند، یا مثلاً از گروه مبارز پشتیبانی کرده بودند.

مردم، حتّی این حق را نداشتند که یک نماینده به مجلس قانونگذاری بفرستند. در هیچ‌کدام از این کشورها که به اصطلاح کنگره‌های ملی دارند و همان مجالس قانونگذاری آنهاست، نمایندگان مردم حضور ندارند! اصلاً مردم هیچ نقشی نداشتند. این، چیز خیلی عجیبی است. اما همین چیز عجیب، همه جای دنیا بود.

در یکی از سفرهایی که یکی دو سال قبل به یکی از همین کشورهای سوسیالیستی رفته بودیم، یکی از همراهان ما که از نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی بود، با مقامات مجلس ملی آن کشور راجع به مجلس صحبتهایی کرده بود. اطلاعاتی از مجلس ما به آنها داده بود و اطلاعاتی هم از مجلس آنها گرفته بود. ما نشسته بودیم و راجع به موضوعی صحبت میکردیم. ایشان، با یک قیافه‌ی خیلی جدی پیش ما آمد و گفت: ما چیزهای مهمی از این آقایان - که میهمانشان بودیم - یاد گرفتیم. او گفت: وقتی که راجع به مجلس با اینها صحبت کردیم، از اینها پرسیدیم که مجلسِ شما چگونه است و چند عضو دارد و چه مواقعی تشکیل میشود و رئیسش چگونه انتخاب میگردد؟ معلوم شد که مجلس ملی اینها، متشکل از افرادی است که به‌وسیله‌ی دستگاهها و سازمانهای حزبیِ وابسته به خودِ حکومت تشکیل میشود. یعنی مثلاً پانصد، ششصد نفر آدم به عنوان اعضا و نمایندگان کنگره، به وسیله‌ی همان دستگاههای حزبی انتخاب میشوند. بعد این افراد که نام تجمعشان کنگره‌ی ملی است، سالی دو مرتبه جلسه تشکیل میدهند!!

شما ببینید در این کشور که فقط سالی دومرتبه مجلس قانونگذاریشان تشکیل میشود، قانون را چه کسی وضع میکند؟ اختیار قانونگذاری دست کیست؟ دست همانهایی است که در رأس تشکیلات حکومت قرار دارند. اگر بپرسید اسم حکومت شما چیست؟ میگویند: حکومت دموکراتیک سوسیالیستی؛ یعنی حکومت مردمی. اسمش مردمی است، در حالی که در هیچ امری از امور آن کشور، مردم دخالت ندارند و این، همان مردمی هستند که انقلاب را به پیروزی رساندند. اسم این کشورها هم کشور انقلابی است. همه‌ی انقلابهایی که ما در دنیا دیدیم و کشورهایی که بر اساس یک انقلاب، نظامی را به وجود آوردند، تقریباً به همین شکلی بودند که مطرح کردم.

در کشور ما، انقلاب از روز اول، همه‌ی نقشها در همه‌ی امور را به مردم داده‌است. یعنی مجلس را - که محل قانونگذاری است - مردم تشکیل میدهند و نمایندگان مردم به آن جا میروند و هیچ‌کس هم حق ندارد نماینده‌یی را به مردم تحمیل کند. یک نفر نماینده هم از این دویست و هفتاد نفر، بدون آرای مردم به مجلس نمی‌آید. رئیس جمهور را - که مجری امور و مدیر و رئیس اداره‌ی کشور است - مردم با آرای خودشان انتخاب میکنند. هر کسی را که دلشان خواست، انتخاب میکنند. اختیار با مردم است.

این وضعی که انتخابات ریاست جمهوری در ایران دارد، حتّی در کشورهای دموکراتیک غرب هم این وضعیت نیست؛ چون در آن کشورها، احزاب در مقابل هم صف‌آرایی میکنند و هر حزبی، اسم کسی را به عنوان کاندیدا ذکر میکند. مردمی که به آن کس رأی میدهند، در حقیقت به آن حزب رأی میدهند و خیلیها آن کس را اصلاً نمیشناسند. به هر جهتی طرفدار این حزبند و انگیزه‌های گوناگون اقتصادی و سیاسی و غیرسیاسی موجب میشود که طرفدار فلان حزب باشند و به خاطر طرفداری آن حزب، به کاندیدای آن تشکیلات رأی میدهند و خود آن کاندیدا را هم اصلاً نمیشناسند.

در ایران، این‌گونه نیست. در ایران، یکایک کسانی که کاغذ رأی را در صندوق میاندازند، آن شخص را میشناسند و به عنوان رئیس جمهور به او رأی میدهند. این دوره، همین‌طور بود. دو دوره‌ی قبل هم که من رئیس جمهور بودم، همین گونه بود. دوره‌ی قبلش هم به همین شکل بود. در همه‌ی این ادوار - که تا حالا پنج انتخاب رئیس جمهوری داشته‌ایم - مردم به کسی که رأی دادند، خودشان او را شناختند و رأی دادند. پس، در انتخاب دستگاه قانونگذاری، مردم مباشرتاً و مستقیماً دخالت میکنند.

در انتخاب دستگاه اجرایی و رئیس قوّه‌‌ی مجریه، مردم خودشان دخالت میکنند. حتّی در انتخاب رهبر - با این که رهبری یک منصب الهی است و تابع ملاکهای الهی و معنوی و واقعی است - باز مردم نقش دارند؛ کما این که مشاهده کردید مجلس خبرگان که نمایندگان مردمند، مینشینند کسی را معین و انتخاب میکنند. اگر همان کسی که مجلس خبرگان انتخاب کرد، مورد قبول مردم نباشد، باز رهبری او جا نخواهد افتاد. پس، آحاد و عامه‌ی مردم، علاوه بر این‌که به صورت غیرمستقیم - از طریق مجلس خبرگان - رهبر را معین میکنند، مستقیماً هم نسبت به شخص رهبر نظر و تصمیم دارند و نظر و تصمیم و خواست و اراده‌ی آنهاست که در حقیقت یک رهبر را رهبر میکند و به او امکان تصرف و قدرت امر و نهی و قبض و بسط میدهد. البته، نحوه‌ی انتخاب امام(ره) به این شکلی که مطرح کردم، نبود. در حقیقت، عشق مردم به امام(رضوان‌اللَّه‌تعالیعلیه) و اطاعت و تبعیت از ایشان، بیش از انتخاب آنها بود.

در این جا، پشتیبانی و حضور مردم در فعالیتهای سیاسی و اقتصادی و حرکت نظامی وجود دارد. اگر امروز، دولت یا یکی از مسؤولان بخواهد حرکتی را انجام بدهد که مردم آن را نپسندند، میتوانند جلویش را بگیرند. همه جا مردم حضور دارند. این، خصوصیت انقلاب ماست. هیچ انقلابی در دنیا، این گونه نیست. این نکته را از روی بصیرت و اطلاعِ از نزدیک میگویم و این استثنایی است.

نتیجه این است که نظام، نظام مستحکمی است؛ زیرا که مردمی میباشد. آن‌چیزی که به‌وسیله‌ی ابرقدرتها قابل از بین رفتن است، عبارت از حکومتی است که به مردم متکی نیست. آن چیزی که به وسیله‌ی عوامل سازمان جاسوسی امریکا، در یک کشور قابل برداشتن و گذاشتن است، حکومت یا دولتی است که با مردم رابطه‌یی نداشته باشد و پشتوانه‌ی عظیمِ قویِ مردمی، پشت سرش نباشد. حکومتی که دشمن خارجی میتواند چهار نفر را علیه آن به کودتا وادار و تحریک بکند، حکومتی است که روی تخت حکومت نشسته، اما مردم به او وصل نیستند. مردم برای خودشان میروند و او برای خودش حرکت میکند.

نظامی که در آن حاکم - چه رهبر، چه ریاست جمهوری، چه ریاست قوّه‌ی قضاییه، چه مجلس شورای اسلامی - متکی و متصل به مردم و مورد علاقه و پشتیبانی و حمایت آنهاست، نظام جمهوری اسلامی است که نه امریکا و متحدانش و نه شرق و غرب - آن روزی که دو قدرت بزرگ در دنیا وجود داشت - و نه هیچ قدرتی قادر نیست این نظام و حکومت را متلاشی و بلکه متزلزل کند.

امروز در جمهوری اسلامی، دو خصوصیتی که آرزوی همه‌‌ی ملتهاست، به بهترین وجهی وجود دارد: یکی استقلال و دیگری آزادی. استقلال جمهوری اسلامی در دنیا کم‌نظیر است؛ اگر نگوییم بی‌نظیر. ما کشورهای قوی و بزرگی را میشناسیم که صنعتی و پُرادعا و دارای پیشرفتهای گوناگونند که با تمام این خصوصیات، با کشوری معامله‌یی کرده و چند قلم جنس به یک کشور فروخته و پولش را هم گرفته است؛ اما وقتی میخواهد جنس را تحویل بدهد، امریکاییها از آن طرف دنیا اشاره میکنند که تحویل ندهد، این دولت هم دیگر جرأت نمیکند جنس را تحویل بدهد! این کشور، اروپایی و صنعتی و پیشرفته هم است و اگر به او بگویید شما مستقل نیستی، رگهای گردنش بیرون میزند!

ما استقلال را درست معنا میکنیم. استقلال، یعنی جمهوری اسلامی و وضعیتی که ما امروز داریم. هیچ ابرقدرت و قدرتی در طول این یازده سال، در هیچ یک از امور و شؤون، نتوانسته کوچکترین چیزی را بر ما تحمیل کند. این، مفهوم استقلال است. هیچ کشوری این استقلال را ندارد. من میخواهم بگویم حتّی کشورهایی مثل امریکا هم این استقلال را ندارند. لابد بعضی تعجب خواهند کرد. نه، تعجب ندارد. دولت امریکا هم به سرمایه‌دارهای صهیونیست بین‌المللی وابسته است. اگرچه ممکن است از لحاظ ملیت، خود آن سرمایه‌دارها هم امریکایی باشند، اما دولت وابسته است. اگر یک رئیس جمهور در امریکا، آن‌جایی که منافع سرمایه‌دارها ایجاب نمیکند، یک قدم کج بردارد - مثل کندی و امثال او - پایش را از دایره بیرون میکنند و پدرش را درمی‌آورند.

استقلال، یعنی آنچه که امروز در جمهوری اسلامی وجود دارد. هیچ قدرت و دولت و تشکیلاتی در دنیا نتوانست این نظام را وادار کند که بر خلاف آنچه که تشخیص میدهد مصلحتش است - همانی که مسؤولان تشخیص میدهند - قدمی بردارد. آزادییی هم که امروز در نظام جمهوری اسلامی وجود دارد، در هیچ جا نیست. مردم آزادند و حرفشان را میزنند و آرای خود را اظهار میکنند. این توده‌ی مردمند که در نماز جمعه‌ها و راهپیماییها و در جنگ و مراسم گوناگون و در همه‌ی آن چیزهایی که مربوط به مسایل سیاسی و عمومی است، حضور داشتند و دارند. حرف مردم، همان حرفی است که ما از زبانشان میزنیم. حرف آنها، همان چیزی است که مسؤولان مورد اعتماد مردم، از زبان مردم میگویند. خود آنها هم، همینها را تکرار می‌کنند.

در جمهوری اسلامی، یک عده از اول انقلاب تا حالا بودند و باز هم هستند که در گوشه و کنار نق میزنند و میگویند: ما آزادی نداریم! این نق را کجا میزنند؟ آیا در یک اتاق دربسته میگویند؟ در نظامی که اختناق وجود دارد و آزادی نیست، کسی که آزادی ندارد، نمیتواند حرفش را بزند. اگر بخواهد بگوید من آزادی ندارم، مجبور است همین حرف را هم در یک پستو و اتاق و یک جمع خصوصی - همان‌طوری که ما در زمان رژیم گذشته بودیم - بیان کند؛ اما این آقایان، در روزنامه‌ی کثیرالانتشار و مجله‌یی که ممکن است چند هزار نسخه چاپ بشود، حتّی در رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی حرف میزنند و میگویند: ما آزادی نداریم!! خدا آنها را به دست خودشان رسوا کرد. همین که در یک روزنامه، یک نفر مینویسد و چاپ میشود و میگوید ما آزادی نداریم، دلیل این است که او دروغ میگوید. اگر آزادی نداشت، نباید این حرف چاپ میشد و یا در بلندگوی عمومی کشور پخش میگردید. پیداست که او خلاف میگوید و خودش نمیفهمد که آبروی خودش را می‌برد.

می‌گویند: اینهایی که به نمازجمعه میآیند، همه‌ی ملت نیستند!! میگوییم: بسیار خوب، اینهایی که در راهپیمایی میلیونی 22 بهمن حاضر میشوند، چه‌طور؟ آنهایی که تشیع جنازه‌ی امام آمدند و ده، یازده میلیون انسان در تهران جمع شدند، چه‌طور؟ آیا آن جمعیت، همه‌ی ملت است یا نه؟ ملت، اسلام را میخواست، جمهوری اسلامی را میخواهد، دنبال سر رهبری است، پشت سر نظام جمهوری اسلامی است و هر کس که در راه اسلام حرکت میکند و صدق و امانت او برای مردم آشکار شده، مورد اعتماد مردم است و مردم پشت سر او هستند.

برادران و خواهران عزیز! آنچه که نتیجه میگیریم، این است که یازده سالِ گذشته، تجربه‌ی موفق جمهوری اسلامی را به ما نشان میدهد. اساس مسأله برای یک ملت، در درجه‌ی اول عبارت از همین استقلال و آزادی است. البته، بهای کسب استقلال و آزادی سنگین است، زحمت و مشکلات دارد و تا مدتی هم سختی زندگی دارد. تصور من این است که یا همه‌ی این مدت و یا بخش عمده‌ی این مدت را گذرانده‌ایم و ان‌شاءاللَّه به سمت زندگیِ بهتر میرویم. شرطش این است که مردمی که در صحنه بودند و این انقلاب را به وجود آوردند و حفظ کردند، همچنان در صحنه بمانند و شما مردم میمانید. این، برای من مثل روز روشن است و تجربه‌ی یازده ساله، این را نشان داد.

من به نوبه‌ی خود، به‌عنوان یک طلبه و خدمتگزار کوچک شما و شاگرد کوچک امام و سرباز کوچک انقلاب و اسلام عرض میکنم که ما در راه اسلام و زندگی و حیات طیبه‌ی اسلامی برای شما مردم و جامعه‌ی اسلامی در دنیا، از هیچ کوششی فروگذار نمیکنیم و هیچ عاملی هم به فضل پروردگار نخواهد توانست ما را از این صراط مستقیم و خط روشن منحرف کند. مهم این است که تمسک به اسلام را حفظ کنیم و از دشمنان خدا و اسلام واهمه نکنیم و نترسیم. این درس را از امیرالمؤمنین علی(علیه‌السّلام) و از شاگرد و فرزند شایسته‌ی او - امام عزیزمان - گرفته‌ایم و آنها این خط را برای ما ترسیم کردند و ان‌شاءاللَّه پیش خواهیم رفت.

وحدت و تقوا و خداترسی و یاد خدا و رعایت دستور الهی در همه‌ی امور را در هر جا که هستید، حفظ کنید و «اللَّه‌اکبر»تان را نگه دارید. دشمنی با دشمنان خدا را در دلتان حفظ کنید و انگیزه‌ی خدمت برای اسلام و مسلمین در سراسر عالم و کار و تلاش برای ساختن این کشورِ اسلام و ولیّ‌عصر(ارواحنافداه) را حفظ نمایید. بدانید که با این خصوصیات، هیچ قدرتی نخواهد توانست کاری بکند. آن روزی که دو ابرقدرت در دنیا بود و میتوانستند با هم همدست بشوند و مکرر هم با یکدیگر همدست شدند، نتوانستند این ملت را از راهش ذره‌یی منحرف کنند و صدمه‌ی واقعی به او بزنند. امروز هم که در حقیقت، یکی از دو ابرقدرت از ابرقدرتی افتاده و آن دیگری هم گیج گیج میخورد و نمیداند که چه وضعیتی در دنیا در جریان است و ملّتها به سمت هوشیاریِ بیشتر پیش میروند، به فضل پروردگار، شیطانهای عالم هیچ غلطی نخواهند توانست بکنند.

بسم‌اللَّه‌‌الرّحمن‌الرّحیم‌

والعصر. انّ‌الانسان لفی خسر. الّاالّذین امنوا و عملوا الصّالحات وتواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر.

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌‌الرّحیم‌

الحمدللَّه ربّ‌‌العالمین والصّلاة والسّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم‌محمّد و علی علیّ‌امیرالمؤمنین والصّدّیقةالطّاهرة والحسن والحسین سیّدی شباب اهل‌الجنّة و علیّ‌بن‌الحسین و محمّدبن‌علیّ و جعفربن‌محمّد و موسیبن‌جعفر و علیّ‌بن‌موسی و محمّدبن‌علی و علیّ‌بن‌محمّد والحسن‌بن‌علیّ والخلف‌القائم‌المهدی حججک علی عبادک و امناءک فی بلادک و صلّ علی ائمّةالمسلمین و حماةالمستضعفین و هداةالمؤمنین. اوصیکم عباداللَّه بتقویاللَّه و نظم امرکم‌

فقط دو جمله‌‌ی کوتاه مطرح کنم: یکی درباره‌ی وضعیت قطعنامه‌ی 598 که باید همه‌ی دنیا بدانند رژیم عراق بر خلاف ادعاهای صلح‌طلبی، فقط به دنبال یک آتش‌بس بود تا خودش را بتواند نجات بدهد. این حرفی بود که در طول چند سال گذشته، بارها در همین جایگاه مقدس نماز جمعه گفتیم. آن وقتی که او میگفت: ما صلح میخواهیم، دنیا به ما میگفت: شما چرا قبول نمیکنید؟ ما میگفتیم: اینها صلح نمیخواهند، اینها دنبال آتش‌بسند؛ برای این‌که بتوانند خودشان را نجات بدهند. این موضوع، حالا ثابت شد.

طبیعی است که آنها هم برای این‌که خودشان را مقبول و موجه کنند، بگویند جمهوری اسلامی قبول نمی‌کند؛ لیکن واقعیات روشن است. افرادی که عاقلند، بدون حتّی اندک تأملی میتوانند بفهمند قضیه چیست. صدام حسین سوءنیت دارد و حسن‌نیت نشان نمیدهد. وضعیتی که او به وجود آورده است، اعتماد به استقرار صلح در منطقه را کم میکند. البته، ما بعید میدانیم که آنها این‌قدر ابله باشند که بخواهند مجدداً آتش جنگ را شعله‌ور کنند؛ چون بیشتر به ضرر خودشان است. اما اگر جنگ هم شروع نشود، صلح در منطقه استقرار پیدا نکرده و آرامش نیست.

این، وضعیتی است که آنها به وجود آورده‌اند، راهش هم عمل کردن به قطعنامه است. قطعنامه، وحی منزل نیست؛ اما چیزی است که مورد اتفاق واقع شده است. کسی که میخواهد زیرش بزند، در حقیقت قصد اخلالگری و خرابکاری دارد. بهانه‌هایی هم که عنوان میکنند، همه از این قبیل و در این راه است. مسأله‌ی اسرا را مطرح میکنند. ما میگوییم: اگر شما قطعنامه را عمل کرده بودید، حالا اسرا در خانه‌هایشان بودند. در حقیقت، شما هستید که اسرا را نگه داشتید؛ برای خاطر این‌که در انجام قطعنامه اخلال می‌کنید.

مطلب دوم این است که در طول یازده سال گذشته، هر وقت دستگاههای جهانی، از نفوذ کلمه‌ی جمهوری اسلامی در میان ملتها خیلی ترسیدند، چند تهمت به جمهوری اسلامی زدند. حساب کار آنها دست ماست. هر وقت میبینیم این چند تهمت در دنیا خیلی رواج پیدا میکند، میفهمیم که دستگاههای استکبار، از نفوذ کلمه‌ی جمهوری اسلامی خیلی میترسند. ممکن است حوادثی در گوشه و کنار باشد که ما خبر نداریم، ولی آنها اطلاع دارند و میترسند و این چند تهمت را ردیف میکنند:

یکی تهمت ارتباط با اسرائیل است؛ چون می‌دانند ملتهای مسلمان روی اسرائیلِ غاصب حساسند و نیز میدانند آن دولتی که به معنای واقعی کلمه و صادقانه، با ملتهای مسلمان همصداست، در درجه‌ی اول جمهوری اسلامی است. میدانند که امام فقید بزرگوار ما، از اوایل شروع نهضت، مبارزه‌ی با اسرائیل را یک رکن اساسی نهضت قرار داده بود. به همین خاطر، برای این‌که نفوذ جمهوری اسلامی در میان ملتها کم بشود، یک خبر و شایعه و زمزمه و معامله‌یی درست میکنند و میگویند در جایی، کسی از کسی چیزی خریده و چیزی فروخته است؛ یکی از طرف جمهوری اسلامی و یکی هم از طرف اسرائیل!

این، یکی از این تهمتهایی است که همیشه میگفتند و عجیب و طُرفه این‌که همان کسانی این تهمتها را به صورت جنجال مطرح میکنند که خودشان علناً و یا در خفا، با اسرائیل رابطه دارند! بعضی از همین دولتهای مرتجع منطقه که با اسرائیل ارتباطات پنهانی و مخفی دارند، در رادیوهایشان به شکلی این قضیه را به صورت جنجالی مطرح میکنند. ما اعلان میکنیم که حتّی یک روز و یک ساعت، با دولت غاصبِ غیرقانونیِ خبیث اسرائیل، دوستی و محبت و کوچکترین و ضعیفترین نوع رابطه را هم نداشتیم و نخواهیم داشت.

نکته‌ی سوم و آخر این است که ما از بیداری اسلامی در سراسر دنیا حمایت میکنیم و مسلمانهایی را که در نقاط مختلف عالم می‌خواهند به زندگی و فرهنگ اسلامی خود برگردند، تأیید میکنیم؛ چون حقِ آنهاست. آنچه که امروز در دنیا شنیده میشود، همه یکطور نیست. شعارها، همه به یک حقیقت اشاره نمیکنند. قضاوت درباره‌ی مسایل مسلمانها در عالم، قضاوت یکسانی نسبت به همه نیست؛ اما آنچه برای ما محترم است، همان بازگشت به اسلام از سوی مسلمانهاست. امروز، مسلمانان عالم حق دارند اسلام و قرآن را گرامی و عزیز بدارند و گرامی و عزیز هم خواهند داشت و به زندگی اسلامی هم برخواهند گشت و تلاشها و سرکوبها هم هیچ فایده‌یی نخواهد داشت.

دستهای مزدور سعی می‌کنند با توطئه‌ی فرهنگی و تبلیغاتی - از قبیل توطئه‌ی نوشتن کتاب آیات شیطانی به وسیله‌ی آن مزدور قلم به مُزد - ارزش اسلام را از چشمها بزدایند و اسلام را سبک و خفیف کنند؛ ولی اشتباه میکنند، خودشان ضرر میکنند. آن کسی هم که این کتاب را نوشت - که البته این یک نمونه است - و امام بزرگوارمان حکم و فتوای قتل او را صادر کردند، این حکم امام، همچنان به قوّت خودش باقی است و باید اجرا بشود.

احیّی کل الشعوب المستضعفة و کل أبناء امتنا الاسلامیة رجالا و نساءاً بتحیة الاسلام. السلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

أبارک لکم ذکری مولد امیرالمؤمنین علیبن ابی‌طالب(علیه‌السلام) داعیة التوحید والعدالة، والمجاهد فی‌سبیل‌اللَّه حق جهاده، و ولید الکعبة، و شهید المحراب، و أهنئکم بالذکری الحادیة عشرة للثورة الاسلامیة مشعل تحریر الشعوب المظلومة و لواء مقارعة النظام السلطوی العالمی و صوت التوحید و الکرامة الانسانیة.

الثورةالاسلامیة التی یحتفل شعبنا بذکراها الحادیةعشرة حادثة فذة عظیمة، وقعت رغم کل مادبّره جبابرة العالم من مخططات وقائیة، و واصلت مسیرتها رغم کل ما أحیط بها من حقد دفین و عداء شدید. بل ازدادت بفضل اللَّه منعة و صلابة علی مرّالایام، رغم کل التحلیلات و التوقعات.

لم تکن هذه الثورة الاسلامیة تغییرا لنظام سیاسی و اجتماعی لبلد فحسب و لم تکن إطاحة بنظام و إبداله بنظام آخر فقط. کانت منعطفا فی مسیرة التاریخ المعاصر. هذه المسیرة التی کانت تتجه نحوالمادیة و مصادرة القیم المعنویة والاخلاقیة و نحو إبعاد الدین و تثبیت تسلط القوی المادیة الجامحة، و نحو ترکیز الهیمنة بید طواغیت النظام السلطوی العالمی. هذه المسیرة غیّرت اتجاهها صوب تفتّح براعم المعنویات و الارتباط بالدین و تبلور الحکومات الجماهیریة و تزلزل أرکان هیمنة طغاة العالم و انهیار صرح النظام الاستبدادی و الالحادی و اللا إنسانی.

من هنا فان هذه الثورة المبارکة - و إن لم تقف فیمواجهة نظام اجتماعی و سیاسی لبلد من البلدان - الّا أنها فی مواجهة صارمة مع النظام السلطوی العالمی. فهی لم تقارع النظام المستبد الفاسد الحاکم فی ایران فحسب بل قارعت الکیان الفاسد للقوی المستبدة المعادیة للشعوب، و من البدیهی انّ هذا لایعنی إعلان الحرب علی الحکومات و الانظمة الفاسدة و الظالمة، بل یعنی انتشار صحوة علی الصعید العالمی و تفتّح الامل فی نفوس الشعوب و لذلک فانّ القوی المستکبرة المستندة الی البطش والثروة، والعاملة علی نشر ما یعمله الاستکبار العالمی من قیم مادیة و علی رأسها امریکا اعلنت حربا شعواء فی جمیع الابعاد علی هذه الثورة و علی اساسها العقائدی المتمثل بالاسلام المحمدی الاصیل(صلی‌اللَّه‌علیه‌وآله‌وسلم) و علی قائدها الامام الخمینی (رضوان‌اللَّه‌علیه) و علی حملة اعباءها من الشعب الایرانی، و لاتزال هذه الحرب متواصلة و أنا أعلن بثقة و عزم انّ الاستکبار العالمی مُنِیَ بهزیمة فی هذه الحرب و لا ادلّ علی ذلک من بقاء و استحکام هذه الثورة و نظام الجمهوریة الاسلامیة و انتشار المبادیء الفکریة لهذه الثورة فی جمیع ارجاء العالم.

الاعوام الاحد عشر الماضیة - و ان کانت قصیرة فی عمر الزمن - فهی کبیرة جدّا بالنسبة لنا نحن أبناء الشعب الایرانی بما ما رسمناه و تعلّمناه من نضال و صبر و عبرة، و استلهمناه من دروس قرآنیة، و بما لمسناه من قدرة اللَّه و ارادته سبحانه فی هذا الکون. نحن الیوم عازمون علی مواصلة طریق الثورة بثقة فی المستقبل تزید علی ما کنّا علیه فی بدایة المسیر، لانها تنطلق من تجارب السنین الاحدی عشرة، و باستعداد یزید أیضا علی استعدادنا فیالبدایة لانه یقوم أیضا علی تلک التجارب.

بعد رحلة إمامنا العظیم - التی کانت للشعب الایرانی خسارة عظیمة عظم شخصیته الکبری - خامر ذهن العدو امل فی ابتعاد طریق الدولة فی ایران عن طریق الثورة، و حین شاهد علی الصعید العملی ما یخیب ظنّه راح یشیع فی اعلامه حدوث مثل هذا الابتعاد، آملاً أن یبث الیأس فی قلوب الشعوب من الثورة و من النظام الاسلامی الکریم. و نحن نعلن هنا أن هذه الآمال ستبقی حسرة فی قلوبهم بحول‌اللَّه و قوّته ثم یغلبون. و من اجل تبدید الآمال المعقودة علی هذه الثورة و نظام الجمهوریة الاسلامیة راح العدو یکیل للثورة تهمة الاستسلام مقابل اعداء الاسلام و تهمة اقامة العلاقات مع امریکا و اسرائیل، و نحن نعلن أن النضال ضد حکومة العدو الصهیونی والدفاع عن کفاح الشعب الفلسطینی المظلوم و عن الارض الفلسطینیة المغتصبة جزء لایتجزأ من معتقدات الثورة الاسلامیة.

بناء بلدنا علی اساس اقتصاد اسلامی یقوم علی العدل والرفاه العام و تفجیر طاقات العمل والابتکار والانتاج و فتح مقالید کنوز الارض و استئصال الفقر فریضة عاجلة نسخّر لها کل طاقاتنا، غیر اننا الی جانب ذلک مهتمون بصیانة سائر المبادیء و المحاور الاسلامیة للثورة بحذر تام و دقة متناهیة.

نحن نعتبر الدفاع عن کل المسلمین فی العالم و الدفاع عن حریم الاسلام المقدس فی کلّ ارجاء الارض من مهامّ رسالتنا الکبری و لذلک فان کل الذین یکیدون للقیم الاسلامیة و یطعنون بحرمة الاسلام عن طریق التآمر الثقافی والفنّی یندرجون ضمن قائمة الاعداء.

و هنا اعلن أن حکم الامام(رضوان‌اللَّه‌تعالیعلیه) بشأن کاتب الآیات الشیطانیة الذی هو ذاته عمیل الشیطان الاکبر و شیاطین السیاسة العالمیة لایزال ذلک الحکم نافذ المفعول و یتحمّل مهمة تنفیذه کل المسلمین.

مرة أخری أحیّی کل الاخوة والاخوات من ابناء العالم الاسلامی و من أبناء الشعوب المستضعفة فی کل ارجاء الارض و أذکی فی قلوبهم الامل بتذکیرهم بقول اللَّه سبحانه: «بسم‌اللَّه‌الرحمن‌الرحیم. وعداللَّه الّذین امنوا منکم و عملوا الصّالحات لیستخلفنّهم فیالارض کما استخلف الّذین من قبلهم و لیمکّننّ لهم دینهم الّذی ارتضی لهم و لیبدّلنّهم من بعد خوفهم أمنا یعبدوننی لایشرکون بی شیئا»(2).

بسم‌اللَّه‌‌الرحمن‌الرحیم‌

قل هواللَّه احد. اللَّه الصمد. لم یلد و لم یولد. و ولم یکن له کفوا احد.

1) اعراف: 128

2) نور: 55