پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

بيانات در ديدار با گروه‌ كثيري‌ از دانشجويان‌ و دانش‌آموزان‌، به‌مناسبت‌ يوم‌الله سيزدهم‌ آبان‌

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم‌
خاطرات‌ دوران‌ نهضت‌ و انقلاب‌، غالبا حوادث‌ پر معنا و خط دهنده‌يي‌ هستند كه‌ جهت‌ مسير و حركت‌ نهضت‌ و انقلاب‌ را به‌ ما و آيندگان‌ نشان‌ مي‌دهند. علت‌ اين‌ كه‌ شما ملاحظه‌ مي‌كنيد برخي‌ از خاطرات‌ دوران‌ نهضت‌ و انقلاب‌، در ذهنها ماندگارتر و در چشمها پررنگتر و جذابترند، اين‌ است‌ كه‌ از جهت‌ ارايه‌ي‌ خط كلي‌ نهضت‌ و انقلاب‌ پيروز اسلامي‌ گوياتر و رساترند. خاطره‌ي‌ مربوط به‌ سيزده‌ي‌ آبان‌، از اين‌ قبيل‌ خاطره‌هاست‌.
من‌ مايلم‌ كه‌ در اين‌ خصوص‌ قدري‌ به‌ عمق‌ تفكر اسلامي‌ و قرآني‌ توجه‌ كنيم‌ و شعار را با مبناي‌ فكري‌ آن‌ تطبيق‌ بدهيم‌ و با توجه‌ به‌ عمق‌ اين‌ مبنا، قدر شعار را بيشتر بدانيم‌ و به‌ وسيله‌ي‌ آن‌، سمت‌ حركت‌ در انقلاب‌ را با دقت‌ مراقبت‌ كنيم‌; چون‌ يكي‌ از چيزهايي‌ كه‌ همه‌ ـ مخصوصا شما جوانها ـ بايد به‌ آن‌ توجه‌ داشته‌ باشيد، همين‌ سمتگيري‌ انقلاب‌ و خط مستقيم‌ آن‌ است‌. اين‌ را بايد حفظ كرد و با دقت‌ و مراقبت‌، به‌ آن‌ توجه‌ كرد كه‌ اگر اين‌ مراقبت‌ بود، هيچ‌ خطري‌ ما و انقلاب‌ را تهديد نخواهد كرد.
در سيزدهم‌ آبان‌ ـ همان‌طور كه‌ همه‌ مي‌دانيد ـ سه‌ خاطره‌ است‌ كه‌ هر سه‌ي‌ آنها در ارتباط با امريكاست‌. دو خاطره‌ مربوط به‌ ضربه‌يي‌ است‌ كه‌ امريكا به‌ ما زد و يك‌ خاطره‌ مربوط به‌ سيلي‌يي‌ است‌ كه‌ ملت‌ ما به‌ امريكا نواخت‌.
خاطره‌ي‌ تبعيد حضرت‌ امام‌(رضوان‌الله‌تعالي‌عليه‌) اولين‌ خاطره‌ي‌ مربوط به‌ آن‌ روز است‌; چون‌ قضيه‌ي‌ كاپيتولاسيون‌ ـ يعني‌ حاكميت‌ قضايي‌ دولت‌ امريكا ـ در سايه‌ي‌ حكومت‌ دست‌نشانده‌اش‌ در كشور ايران‌، در حال‌ استقرار بود. اصلا معنا و لازمه‌ي‌ استكبار همين‌طور چيزهاست‌ و مشخصه‌ي‌ مستكبر نيز تحميل‌ چنين‌ حاكميتي‌ است‌.
امام‌(ره‌) در مقابل‌ اين‌ حادثه‌، موضع‌ سختي‌ گرفتند. بيانات‌ ايشان‌ در سرتاسر كشور پخش‌ شد و دستگاه‌ وابسته‌ي‌ به‌ امريكا، احساس‌ خطر كرد و با همان‌ تشخيص‌ غلطي‌ كه‌ معمولا اصحاب‌ شياطين‌ دارند، اولا خيال‌ مي‌كردند فشار روي‌ شخص‌، مقاومتها را كم‌ مي‌كند; غافل‌ از اين‌كه‌ فشار بر مؤمنين‌، استقامتشان‌ را زيادتر مي‌كند. ثانيا تصور مي‌كردند كه‌ شخص‌ را بايد از ميان‌ بردارند; غافل‌ از اين‌ كه‌ جريان‌، جريان‌ الهي‌ بود. آنها امام‌ را تبعيد كردند و همان‌ تبعيد تا هنگام‌ بازگشت‌ آن‌ بزرگوار در دوازدهم‌ بهمن‌ نيز ادامه‌ پيدا كرد.
دومين‌ خاطره‌، خاطره‌ي‌ دانش‌آموزان‌ شهيدي‌ است‌ كه‌ در ادامه‌ي‌ همان‌ نهضتي‌ به‌ وجود آمد كه‌ حدود پانزده‌ سال‌ قبل‌ از آن‌، طاغوتيان‌ خيال‌ كرده‌ بودند با تبعيد امام‌ از بين‌ خواهد رفت‌; ولي‌ برخلاف‌ ميل‌ آنان‌ روزبه‌روز قويتر شده‌ و آفاق‌ جامعه‌ را فراگرفته‌ و مرد و زن‌ و پير و جوان‌ و نوجوان‌ را به‌ صحنه‌ كشانده‌ بود. دانش‌آموزان‌ ما به‌ خيابانها آمدند و مزدوران‌ امريكايي‌ ـ كه‌ ما يقينا جنايات‌ شاه‌ و دستگاهش‌ را به‌حساب‌ آنها مي‌گذاريم‌ ـ اين‌ عزيزان‌ را شهيد كردند. ايـن‌ هـم‌ ضـربه‌ي‌ دومـي‌ بـود كـه‌ در ايـن‌ روز امريكاييها به‌ مـا ملت‌ ايران‌ زدند.
حادثه‌ي‌ سوم‌، باز نتيجه‌ي‌ طبيعي‌ همين‌ جريان‌ است‌. نهضت‌ اول‌ آن‌ قدر غريب‌ است‌ كه‌ مي‌توانند رهبر آن‌ را از داخل‌ خانه‌ بربايند و تبعيد كنند. با گذشت‌ حدود پانزده‌ سال‌، نهضت‌ اول‌ آن‌ قدر پر حجم‌ و پركيفيت‌ مي‌شود كه‌ جوانان‌ و نوجوانان‌ دانش‌آموز را هم‌ به‌ خيابانها مي‌كشد و بلافاصله‌ بعد از آن‌، پيروزي‌ نهضت‌ و انقلاب‌ و تشكيل‌ نظامي‌ بر مبناي‌ اسلام‌ را مشاهده‌ مي‌كنيم‌.
از اين‌ جا به‌ بعد، نوبت‌ تهاجم‌ ابتدايي‌ سربازان‌ و فرزندان‌ كتك‌ خورده‌ي‌ همين‌ انقلاب‌ است‌ كه‌ اين‌ يك‌ امر طبيعي‌ است‌ و اشتباه‌ را آن‌ كساني‌ كردند كه‌ حمله‌ي‌ انقلاب‌ به‌ امريكا و بغض‌ فرزندان‌ انقلاب‌ نسبت‌ به‌ او را يك‌ چيز عجيب‌ دانستند! اين‌، طبيعيترين‌ حادثه‌يي‌ بود كه‌ بايد در كشور ما انجام‌ مي‌گرفت‌. عكس‌العمل‌ انقلابيون‌ نسبت‌ به‌ امريكايي‌ كه‌ ضامن‌ همه‌ي‌ فجايع‌ دوسه‌ دهه‌ي‌ اخير قبل‌ از انقلاب‌ بوده‌ است‌، همين‌ است‌ كه‌ وقتي‌ ملت‌ انقلابي‌ توانست‌ و قدرت‌ پيدا كرد، هر طور كه‌ مي‌تواند، نفرت‌ خودش‌ را نسبت‌ به‌ مستكبران‌ و زورگوها و قلدرها و متجاوزان‌ نشان‌ بدهد.
حادثه‌ي‌ سوم‌، در همين‌ روز اتفاق‌ افتاد. اين‌جا ديگر مسأله‌ بر عكس‌ شد. يعني‌ جوانان‌ ما و دانشجويان‌ مسلمان‌ پيرو خط امام‌ ـ همان‌ اسمي‌ كه‌ خودشان‌ آن‌ را انتخاب‌ كرده‌بودند و گويا بود و جهت‌ را روشن‌ مي‌كرد ـ به‌ سفارت‌ امريكا حمله‌ كردند و آن‌ حادثه‌ي‌ عجيب‌ تاريخي‌ اتفاق‌ افتاد. مسأله‌، مسأله‌ي‌ سفارت‌ و اعضاي‌ آن‌ و اين‌ قبيل‌ مسايل‌ نبود; مسأله‌ اين‌ بود كه‌ امپراتوري‌ عظيم‌ زر و زور و تزوير با اين‌ عرض‌ و طول‌ در دنياي‌ معاصر كه‌ تمام‌ ملتها و رهبرانشان‌ را در مواجهه‌ با قدرت‌ استكباري‌ خود تحقير مي‌كند و دولتهاي‌ برخاسته‌ از ملتها را به‌ چيزي‌ نمي‌انگارد و هر وقت‌ اراده‌ كند، آنها را بر مي‌دارد و يا به‌ آنها تهاجم‌ مي‌كند، يكجا تحقير بشود و به‌ دنيا نشان‌ داده‌ شود كه‌ زور زورگويان‌، يك‌ چيز مطلق‌ نيست‌ و اراده‌ي‌ مستكبران‌، امر غالب‌ بر فطرت‌ جهان نيست‌.
آنها خواستند اين‌ باور غلط در ذهن‌ مردم‌ واقع‌ بشود; در حالي‌ كه‌ اين‌ باور واقعيت‌ ندارد. امريكاييها، در آن‌ حادثه‌ تحقير شدند كه‌ هنوز هم‌ غبار ملالتش‌ از چهره‌ي‌ سردمداران‌ مستكبر امريكا زدوده‌ نشده‌ است‌ و در آينده‌ هم‌ زدوده‌ نخواهد شد. هر كدام‌ از اين‌ سه‌ حادثه‌، پرمعنا و كاملا روشن‌ است‌.
در اين‌جا مايلم‌ دو مطلب‌ را مطرح‌ كنم‌:
اول‌ اين‌ است‌ كه‌ از اوايل‌ پيروزي‌ انقلاب‌، براي‌ جمعي‌ كه‌ از صحنه‌هاي‌ اصلي‌ انقلاب‌ جدا بودند و روح‌ حقيقي‌ انقلاب‌ را درك‌ نكرده‌ بودند، عادت‌ شده‌ است‌ كه‌ تكرار كنند و بگويند و بنويسند كه‌ اگر ما از اول‌ انقلاب‌ با امريكا مواجهه‌ نمي‌كرديم‌، در طول‌ اين‌ چند سال‌، اين‌ همه‌ خطر و زحمت‌ از طرف‌ امريكا براي‌ انقلاب‌ و ملت‌ ما پيش‌ نمي‌آمد!! ممكن‌ است‌ پشت‌ سر اين‌ گويندگان‌، دستهاي‌ تبليغاتچيهاي‌ خود امريكاييها و غربيها قرار داشته‌ باشند، من‌ به‌ اين‌ قسمت‌ و به‌ اين‌ بعد قضيه‌ كاري‌ ندارم‌. اصلا خود حرف‌، حرفي‌ غلط و ساده‌لوحانه‌ است‌ ـ البته‌ اگر مغرضانه‌ نباشد.
مسأله‌ اين‌ نيست‌ كه‌ ملت‌ ايران‌ آيا حق‌ داشت‌ به‌ امريكا تعرض‌ بكند يا نه‌؟ و اگر حق‌ داشت‌ يا حق‌ نداشت‌، آيا مقتضاي‌ عقل‌ و حكمت‌ اين‌ بود كه‌ به‌ امريكا تعرض‌ بكند يا نه‌؟ اصلا قضيه‌ اين‌ نيست‌; بلكه‌ مسأله‌ اين‌ است‌ كه‌ انقلابي‌ با جوهر فكري‌ اسلام‌، ممكن‌ نيست‌ از تعرض‌ امريكا و امثال‌ آن‌، خود را بر كنار بداند. استكبار جهاني‌، بر تخت‌ فرعوني‌ امپراتوري‌ زر و زورش‌ كه‌ ننشسته‌ تا صرفا تماشا كند و بي‌تفاوت‌ بماند و مشاهده‌ كند كه‌ در ميان‌ ملتها، فكرها و انديشه‌هايي‌ رشد مي‌كند كه‌ پايه‌ي‌ اين‌ انديشه‌ها، واژگون‌ كردن‌ تخت‌ استكباري‌ است‌.
معلوم‌ است‌ كه‌ بي‌ تفاوت‌ نمي‌ماند. معلوم‌ است‌ كه‌ با دستگاههاي‌ اطلاعاتي‌ و ايدئولوگهاي‌ مخصوص‌ خود، كاملا تشخيص‌ مي‌دهد كه‌ كجا و كدام‌ فكر و كدام‌ ملت‌ و كدام‌ شخص‌، براي‌ او تهديد محسوب‌ مي‌شود و سعي‌ مي‌كند با تمام‌ قوا، اين‌ تهديد را از خودش‌ رفع‌ كند و در اين‌ خصوص‌، حتي‌ شخصيتها را ترور كند و قبل‌ از آن‌ كه‌ نهضت‌ ملتها به‌ ثمر برسد، آنها را زيرفشارهاي‌ وحشيانه‌ قرار دهد.
آيا فكر مي‌كنيد آن‌جايي‌ كه‌ استكبار احساس‌ خطر مي‌كند، نسبت‌ به‌ انقلابي‌ كه‌ علي‌رغم‌ ميل‌ او، رشد كرده‌ و پيروز شده‌ و دولت‌ و ملتي‌ تشكيل‌ داده‌ و شعاري‌ در دنيا مطرح‌ كرده‌ و همه‌ي‌ اركانش‌ تهديدي‌ نسبت‌ به‌ عرش‌ قدرت‌ استكبار است‌، آرام‌ و نجيب‌ و بي‌ تفاوت‌ خواهد بود و در گوشه‌يي‌ خواهد نشست‌؟!
استكبار، با همه‌ي‌ وجود به‌ مقابله‌ با انقلاب‌ و نظام‌ جمهوري‌ اسلامي‌ كمر بست‌. اگر انقلاب‌ اسلامي‌ ـ به‌ فرض‌ محال‌ ـ متعرض‌ امريكا هم‌ نمي‌شد، آن‌قدر فشار و حيله‌ و خدعه‌ از طرف‌ استكبار و امريكا، عليه‌ اين‌ انقلاب‌ و نظام‌ انجام‌ مي‌گرفت‌، تا يا منحرفش‌ كنند و يا بكلي‌ نابودش‌ نمايند. اين‌، روش‌ امريكا و استكبار در مقابل‌ انقلاب‌ اسلامي‌ است‌ و انقلاب‌ اسلامي‌ با جوهر و طبيعت‌ و ماهيت‌ اسلامي‌ خود، چنين‌ خصومت‌ و دشمني‌يي‌ را از طرف‌ استكبار اقتضا دارد.
نكته‌ي‌ دومي‌ كه‌ جوانها بايد به‌ آن‌ توجه‌ كنند، اين‌ است‌ كه‌ ما چرا با فلان‌ دولت‌ يا فلان‌ رژيم‌ مخالفيم‌؟ آيا اين‌ درست‌ است‌ كه‌ كسي‌ تصور كند موضعگيري‌ ما در مقابل‌ قدرتهاي‌ استكباري‌ عالم‌، يك‌ موضعگيري‌ موسمي‌ يا مصلحتي‌ يا تاكتيكي‌ است‌، يا نه‌؟! البته‌ كه‌ اين‌ تصور غلطي‌ است‌. معنا و مفهوم‌ استكبار، يك‌ مفهوم‌ قرآني‌ است‌ و چيزي‌ نيست‌ كه‌ بي‌خود و بي‌دليل‌، در فرهنگ‌ انقلاب‌ ما به‌وجود آمده‌ باشد. مفهوم‌ استكبار، مقابله‌ با استكبار را از سوي‌ مسلمين‌ و مؤمنين‌ و نظام‌ و انقلاب‌ اسلامي‌ اقتضا مي‌كند; آن‌ هم‌ نه‌ به‌ صورت‌ مصلحتي‌ و موسمي‌ و تاكتيكي‌; بلكه‌ به‌ صورت‌ هميشگي‌ اين‌ مقابله‌ وجود دارد. ذات‌ انقلاب‌ اين‌ است‌ و تا انقلاب‌ هست‌، چنين‌ چيزي‌ هم‌ خواهد بود.
اصلا مفهوم‌ استكبار در قرآن‌ همين‌ است‌ كه‌ عنصري‌ يا شخصي‌ يا جمعي‌ يا جناحي‌، خود را بالاتر از حق‌ به‌حساب‌ آورد و زير بار حق‌ نرود و خود و قدرتش‌ را ملاك‌ حق‌ قرار بدهد! اولين‌ مستكبر در تاريخي‌ كه‌ قرآن‌ براي‌ ما ترسيم‌ مي‌كند، ابليس‌ است‌: "ابي‌ واستكبر". او، اولين‌ مستكبر است‌.
ممكن‌ نيست‌ فرض‌ كنيم‌ كه‌ يك‌ مسلمان‌ يا مؤمن‌ يا موحد، حتي‌ يك‌ روز يا يك‌ لحظه‌، از دشمني‌ با ابليس‌ و شيطان‌ منصرف‌ بشود. اصلا خط اسلام‌، يعني‌ خط ضد ابليس‌ و شيطان‌. در طول‌ دعوت‌ انبيا، مستكبران‌ كساني‌ بودند كه‌ دعوت‌ الهي‌ و توحيد را قبول‌ نكردند و با آن‌ به‌ مقابله‌ برخاستند و زور گفتند: "قال‌ الملا الذين‌ استكبروا من‌ قومه‌ لنخرجنك‌ يا شعيب‌". وقتي‌ پيامبر سخن‌ حق‌ مي‌گويد و مردم‌ را به‌ حق‌ دعوت‌ مي‌كند، مستكبران‌ مي‌گويند: اگر زياد حرف‌ بزني‌، تو را اخراج‌ مي‌كنيم‌!
اين‌ لحن‌ زورگويانه‌، در مقابل‌ داعي‌ به‌ حق‌ است‌. اين‌، معنا و تصويري‌ روشن‌ از استكبار است‌ كه‌ در دنياي‌ امروز، همان‌ نظام‌ سلطه‌ مي‌باشد و در محيط سياسي‌ دنيا، همان‌ روح‌ ابرقدرتي‌ و هرآن‌ چيزي‌ است‌ كه‌ به‌ سمت‌ ابرقدرتي‌ كشش‌ داشته‌ باشد و تمايل‌ پيدا بكند. قدرتهايي‌ كه‌ هنوز ابرقدرت‌ نيستند، اما خودشان‌ را نيمه‌ابرقدرت‌(!) مي‌دانند، آنها هم‌ در برخوردشان‌ همين‌طورند.
امروز، متأسفانه‌ محيط زندگي‌ بشر از تصرفات‌ و عملكرد گروههاي‌ استكباري‌ در سرتاسر دنيا سرشار است‌. البته‌، در رأسشان‌ امريكاست‌. اين‌كه‌ دولتي‌ در آن‌ سر دنيا به‌خود حق‌ مي‌دهد علي‌رغم‌ منافع‌ ملتهاي‌ منطقه‌، منافع‌ خودش‌ را تأمين‌ بكند، اين‌ همان‌ روح‌ استكبار است‌ و چيز ديگري‌ نيست‌. اين‌كه‌ دولتي‌ به‌خود حق‌ مي‌دهد كه‌ اگر دولتي‌ مخالف‌ او بود، صريحا و علنا و بدون‌ هيچ‌ خجالتي‌ بگويد: من‌ او را برمي‌اندازم‌، اين‌ روح‌ استكبار است‌; همين‌ چيزي‌ كه‌ امروز از امريكا نسبت‌ به‌ بسياري‌ از دولتهاي‌ امريكاي‌ لاتين‌ و بعضي‌ جاهاي‌ ديگر دنيا سر مي‌زند. استكبار، چون‌ جوابي‌ ندارد و منافعش‌ در خطر است‌ و منفعتش‌ با سقوط آن‌ دولت‌، بيشتر تأمين‌ مي‌شود، اين‌ موضع‌ را مي‌گيرد.
اگر شما امروز به‌ صحنه‌ي‌ سياسي‌ دنيا نگاه‌ كنيد، از اين‌ قبيل‌ چيزها زياد مشاهده‌ مي‌كنيد. اين‌كه‌ قدرتها بيايند كشوري‌ را قرق‌ كنند و ملتي‌ را از خانه‌ي‌ خودش‌ بيرون‌ نمايند و بزور، دولت‌ ديگري‌ را در آن‌ جا تشكيل‌ دهند و جاي‌ آنها بنشانند، اين‌ همان‌ حركت‌ استكباري‌ است‌. در حادثه‌ي‌ فلسطين‌، قدرتهاي‌ زورگوي‌ دنيا دست‌ به‌دست‌ هم‌ دادند و يك‌ ملت‌ را از خانه‌ي‌ خودش‌ بكلي‌ آواره‌ كردند. اين‌، چيز خيلي‌ بزرگ‌ و عجيبي‌ است‌. امروز، دنيا به‌ اين‌ رويه‌ عادت‌ كرده‌ است‌ كه‌ ملتي‌ را از داخل‌ كشورش‌ اخراج‌ كنند و سپس‌ بزور، آدمهايي‌ را از جاهاي‌ مختلف‌ دنيا بياورند و در آن‌جا بنشانند و يك‌ ملت‌ دروغين‌ و مصنوعي‌ به‌وجود بياورند و دولتي‌ را هم‌ در رأسش‌ بگذارند تا منافع‌ قدرتهاي‌ بزرگ‌ در آن‌ منطقه‌ي‌ عربي‌ حساس‌ تأمين‌ بشود !!اين‌، همان‌ استكبار است‌.
اين‌كه‌ امروز مشاهده‌ مي‌كنيد امريكاييها با خونسردي‌ تمام‌، از كشتار هزاران‌ انسان‌ حرف‌ مي‌زنند و انفجار بمب‌ در هيروشيما و كشتار هزاران‌ انسان‌ را عادي‌ تلقي‌ مي‌كنند و مي‌گويند: آن‌ اقدام‌ به‌ مصلحت‌ بود و ما چنين‌ كاري‌ را لازم‌ دانستيم‌!!، همان‌ روح‌ استكبار است‌. اگر هواپيمايي‌ را با سرنشينانش‌ ساقط مي‌كنند و مورد اعتراض‌ قرار مي‌گيرند، مي‌گويند: قضيه‌يي‌ بود كه‌ تمام‌ شد، صحبتش‌ را نكنيد!!
به‌طور طبيعي‌، براي‌ آنها آدمكشي‌ و جنايت‌، يك‌ امر معمولي‌ است‌; اما آن‌جايي‌ كه‌ پاي‌ منافع‌ خودشان‌ در ميان‌ باشد و يا فرضا يك‌ شهروند آنها در گوشه‌يي‌ از دنيا غلطي‌ كرده‌ باشد و چند نفر از فشار رنج‌ و ناراحتي‌، بلايي‌ سر او بياورند، در اين‌ هنگام‌، دنيا را از جنجال‌ پر مي‌كنند; چون‌ براي‌ خودشان‌ حقي‌ در زندگي‌ و حيات‌ قايلند كه‌ براي‌ هيچ‌يك‌ از افراد بشر، اين‌ حق‌ را قايل‌ نيستند. اين‌، همان‌ روح‌ استكبار است‌ كه‌ در نظام‌ سلطه‌ي‌ كنوني‌ دنيا وجود دارد.
ما در دنيا اعلام‌ كرده‌ايم‌ كه‌ انقلاب‌ اسلامي‌، با نظام‌ سلطه‌ مخالف‌ است‌. نظام‌ سلطه‌، يعني‌ اين‌كه‌ دولتها و قدرتهايي‌ زور بگويند و ملتها و گروهها و كشورها و دولتهايي‌، آن‌ زور را قبول‌ كنند. طرفين‌، طرفين‌ نظام‌ سلطه‌اند و ما نظام‌ سلطه‌ را ردكرديم‌ و رد مي‌كنيم‌ و با آن‌ به‌ مبارزه‌ بر مي‌خيزيم‌. ما در نظام‌ سلطه‌، طرفين‌ را مقصر مي‌دانيم‌; هم‌ سلطه‌گر و هم‌ سلطه‌پذير را. استكبار، به‌ معناي‌ همين‌ نظام‌ سلطه‌ است‌.
امروز كه‌ شما به‌ كل‌ نظام‌ غربي‌ نگاه‌ مي‌كنيد، از اين‌ خصوصيت‌ استكبار و سلطه‌، نشانه‌هايي‌ را مي‌بينيد. البته‌، در دنيا هيچ‌ دولتي‌ پرروتر و وقيحتر از رژيم‌ امريكا، سلطه‌ و استكبار را آشكار نمي‌كند; اما اين‌ خصوصيت‌، مخصوص‌ امريكا هم‌ نيست‌. در كل‌ نظامهاي‌ غربي‌ و كساني‌ كه‌ تابع‌ آنها هستند ـ مثل‌ دولتهاي‌ ارتجاعي‌ و وابسته‌ و نظامهايي‌ كه‌ براي‌ خودشان‌ قدرتي‌ هستند ـ خصوصيات‌ سلطه‌ خودش‌ را نشان‌ مي‌دهد; اگر چه‌ دنيا آنها را به‌عنوان‌ ابرقدرت‌ نپذيرد.
همين‌ جنجال‌ مربوط به‌ حجاب‌ در اروپا را مشاهده‌ كنيد. علي‌رغم‌ شعارهاي‌ آزادي‌يي‌ كه‌ مي‌دهند، ولي‌ يك‌ گرايش‌ كوچك‌ و يك‌ مظهر محدود از تفكر غير و ضد خودشان‌ را به‌ هيچ‌ وجه‌ تحمل‌ نمي‌كنند. اين‌، همان‌ روح‌ استكبار است‌، همان‌ "لنخرجنك‌ يا شعيب‌" است‌ كه‌ چون‌ بر خلاف‌ نظر ما حرف‌ مي‌زني‌، اصلا تحملت‌ نمي‌كنيم‌.
فشاري‌ كه‌ روي‌ ملت‌ لبنان‌ براي‌ تحميل‌ نظام‌ فرقه‌يي‌ و تحميل‌ اقليت‌ بر اكثريت‌ وارد آورده‌ مي‌شود، برخلاف‌ همه‌ي‌ ادعاهاي‌ دمكراسي‌ است‌; اما مشاهده‌ مي‌كنيم‌ كه‌ چنين‌ تحميلي‌ از سوي‌ كساني‌ وارد مي‌شود كه‌ مدعي‌ دمكراسي‌ در دنيا هستند !!اين‌، يكي‌ از نشانه‌هاي‌ سلطه‌ در دنياست‌ و از خصوصيات‌ استكبار مي‌باشد.
اين‌كه‌ مشاهده‌ مي‌كنيد در سرتاسر دنيا، تبليغات‌ عليه‌ گروههاي‌ مبارز و مسلمان‌ و مخلص‌، غالبا تبليغات‌ طرفدار استكبار است‌ و انسانهاي‌ فداكاري‌ را كه‌ براي‌ نجات‌ خودشان‌ از شرايط بد زندگي‌، دست‌ از جان‌ شسته‌اند، تروريست‌ معرفي‌ مي‌كنند، همه‌ي‌ اينها از همان‌ خصوصيات‌ استكبار است‌.
يكي‌ از كساني‌ كه‌ در قرآن‌، راجع‌ به‌ او كلمه‌ي‌ استكبار و مستكبر به‌ كار رفته‌، شخص‌ فرعون‌ است‌. او، درباره‌ي‌ موسي‌ چنين‌ حرفهايي‌ مي‌زد. بنابراين‌، مسأله‌ي‌ استكبار يك‌ مسأله‌ي‌ قرآني‌ است‌. ما با همه‌ي‌ اين‌ جلوه‌هايي‌ كه‌ بيان‌ شد، مخالفيم‌. مبارزه‌ي‌ ملت‌ ايران‌، يك‌ مبارزه‌ي‌ شعاري‌ و احساساتي‌ و موسمي‌ و تاكتيكي‌ نيست‌; بلكه‌ يك‌ مبارزه‌ي‌ قرآني‌ و عميق‌ و داراي‌ ريشه‌ي‌ مكتبي‌ است‌.
ما با همه‌ي‌ مظاهر استكبار در دنيا برخورد مي‌كنيم‌. با امريكا بيشتر از ديگر دولتها و مستكبران‌ عالم‌ برخورد مي‌كنيم‌; چون‌ بيشتر از همه‌ مستكبر است‌; چون‌ جاهلانه‌تر و غرورآميزتر از همه‌، نسبت‌ به‌ ملتهايي‌ كه‌ با او روبه‌رو هستند ـ و بيش‌ از همه‌ نسبت‌ به‌ ملت‌ ما ـ استكبار را به‌ كار مي‌برد. تحليل‌ مبارزه‌ي‌ مردم‌ ايران‌، اين‌ گونه‌ است‌. البته‌، تحليل‌ گران‌ غالبا وابسته‌ به‌ محافل‌ سياسي‌ جهت‌دار، قضاياي‌ ايران‌ را صادقانه‌ تحليل‌ نمي‌كنند; بلكه‌ مسايل‌ را مغرضانه‌ تحليل‌ مي‌كنند. آنها مي‌گويند: در ايران‌ دو جناح‌ وجود دارد. يك‌ جناح‌ اين‌گونه‌ مي‌گويد و جناح‌ ديگر آن‌گونه‌! يا مثلا مي‌گويند: تمهيدات‌ و مقدمات‌ را فراهم‌ مي‌كنند تا با فلان‌ و بهمان‌ شخصيت‌ كنار بيايند! اينها، تحليلهاي‌ دشمنان‌ ماست‌. اينها، تحليلهاي‌ بيگانه‌ از واقعيت‌ است‌.
در ايران‌، هركسي‌ كه‌ به‌ انقلاب‌ اسلامي‌ و به‌ اسلام‌ و به‌ پايه‌هاي‌ اسلامي‌ اين‌ انقلاب‌ اعتقاد دارد، لاجرم‌ به‌ مبارزه‌ي‌ هميشگي‌ با پرچمداران‌ قدرت‌ استكباري‌ دنيا ـ كه‌ امروز در رأس‌ آنها امريكاست‌ ـ نيز اعتقاد دارد. البته‌، بوق‌ تبليغات‌ دست‌ دشمنان‌ ماست‌. آنها، روشهاي‌ تبليغاتي‌ را هم‌ خيلي‌ خوب‌ مي‌دانند. پولهاي‌ زيادي‌ را خرج‌ يادگرفتن‌ تبليغات‌ كردند و خيلي‌ خوب‌ مي‌توانند ملتي‌ را به‌ خشونت‌ و وحشيگري‌ و آداب‌ نداني‌ و ماجراجويي‌ متهم‌ كنند; فقط به‌ دليل‌ اين‌ كه‌ نسبت‌ به‌ حق‌ انساني‌ خود پافشاري‌ كرده‌ و نسبت‌ به‌ متعرضان‌ و متجاوزان‌ به‌ حقوق‌ انساني‌ تعرض‌ كرده‌ است‌; كما اين‌كه‌ در اين‌ چند سال‌، از اين‌ كارها نسبت‌ به‌ ملت‌ ما كردند; ولي‌ ما كه‌ اين‌جا نشسته‌ايم‌، نبايد تحت‌ تأثير آن‌ تبليغات‌ قرار بگيريم‌.
چرا بايد در داخل‌ كشور انقلابي‌ و ايران‌ اسلامي‌، كسي‌ تصور كند كه‌ فرياد و خروش‌ عليه‌ امريكا، يك‌ عمل‌ خشونت‌آميز و ماجراجويانه‌ است‌؟! اين‌، تبليغ‌ آنهاست‌. ماجراجويي‌ را آن‌ دزدي‌ مي‌كند كه‌ وارد حريم‌ خانه‌ي‌ شما مي‌شود; نه‌ شما كه‌ او را از خانه‌ بيرون‌ مي‌كنيد يا عليه‌ او شكوه‌ مي‌كنيد يا سر او داد مي‌كشيد يا مظلوميت‌ خودتان‌ را اين‌جا و آن‌جا نقل‌ مي‌كنيد.
خشونت‌ را آن‌ كسي‌ مي‌كند كه‌ جان‌ صدها و هزارها انسان‌ انقلابي‌ از هر كشوري‌ ـ از جمله‌ كشور و ملت‌ ما ـ برايش‌ هيچ‌ ارزشي‌ ندارد; نه‌ ما كه‌ نسبت‌ به‌ روش‌ خشونت‌ و وحشيگري‌ دشمنان‌ و اين‌گونه‌ قدرتها فرياد مي‌كشيم‌ و نه‌ آن‌ بيچاره‌هايي‌ كه‌ در لبنان‌ و امثال‌ آن‌، زير فشار نيروهاي‌ امريكايي‌ و مزدوران‌ سياسي‌ و نظامي‌ آنان‌، به‌ عمل‌ انتحاري‌ دست‌ مي‌زنند تا وجود و حضور و بغض‌ خودشان‌ را نشان‌ بدهند. بله‌، تبليغات‌ جهاني‌، اين‌ حركت‌ را به‌ عنوان‌ خشونت‌ و ماجراجويي‌ و از آداب‌ به‌ دور بودن‌ و امثال‌ آن‌ وانمود مي‌كند; اما رفتار خودشان‌ را نمي‌بينند!!
شما دانشجويان‌ و دانش‌آموزان‌ و جوانان‌، براي‌ نسل‌ آينده‌ و دوره‌ي‌ بعد، پايه‌هاي‌ اصلي‌ انقلابيد. امروز هم‌ شما در انقلاب‌ تأثير زيادي‌ داريد; چون‌ جوانيد. امروز هم‌ شما در جبهه‌ي‌ سياسي‌ و نظامي‌ و سازندگي‌ و هر جاي‌ ديگر كه‌ بتوانيد حضور داشته‌ باشيد، عنصر فعال‌ انقلابيد; اما فردا شما پايه‌هاي‌ انقلاب‌ هستيد. امروز، عناصر مؤثريد; ولي‌ فردا ستونهاي‌ انقلاب‌ هستيد. توجه‌ كنيد انقلاب‌ را با ريشه‌ها و مباني‌ فكري‌ و منطقيش‌، بدرستي‌ بشناسيد.
امروز كه‌ يازده‌ سال‌ از آن‌ روزهاي‌ خونين‌ مي‌گذرد، نسل‌ جوان‌ ملت‌ ايران‌ حق‌ندارد آن‌ روزهاي‌ سياه‌ قبل‌ از آن‌ را از ياد ببرد. در حركت‌ عظيم‌ ملت‌ ايران‌، نسل‌ جوان‌ بايد پيشرو باشد. براي‌ نسل‌ جوان‌ ـ بخصوص‌ نسل‌ جوان‌ دانشجو ـ بي‌ تفاوتي‌ و خونسردي‌ جايز نيست‌. آن‌ جواني‌ كه‌ به‌ سرنوشت‌ كشور نينديشد و حوادث‌ و خصومتهايي‌ را كه‌ نسبت‌ به‌ كشورش‌ در دنيا سازماندهي‌ مي‌شود، نبيند و نسبت‌ به‌ آنها نجوشد و نخروشد، آن‌ جوان‌ لايق‌ اين‌ نيست‌ كه‌ نام‌ جوان‌ شهروند يك‌ ملت‌ انقلابي‌ را روي‌ خودش‌ بگذارد. روح‌ جوان‌، آن‌ روح‌ پر تپشي‌ است‌ كه‌ در سختيها، به‌داد كشورو ملت‌ رسيد و آنها را نجات‌ داد.
جوان‌ نسل‌ امروز، از اين‌ جهت‌ كه‌ در دوراني‌ مثل‌ دوران‌ سياه‌ خفقان‌ و اختناق‌ رضاخاني‌ و محمدرضاشاهي‌ نبوده‌، شانس‌ آورده‌ است‌. سختيهايي‌ كه‌ جوانان‌ آن‌ روزگار تحمل‌ كردند، هيچ‌ وقت‌ نبايد از ياد جوانان‌ امروز برود. البته‌، اين‌ فداكاري‌ مخصوص‌ ملت‌ ما هم‌ نبود; جوانها و نوجوانهاي‌ ملتهاي‌ ديگر هم‌، در دوران‌ اشغال‌ كشورشان‌ و يا در دوران‌ اختناق‌ حاكم‌ بر ملتشان‌، فداكاريها كردند.
امروز، شما جوانان‌ وظيفه‌ داريد انقلاب‌ را با همه‌ي‌ وجود، تا اعماق‌ جانتان‌ نفوذ و رسوخ‌ بدهيد و مفهوم‌ انقلاب‌ و مباني‌ فكري‌ آن‌ را از بن‌ دندان‌ درك‌ كنيد و براي‌ هنگامي‌ كه‌ اين‌ ملت‌ بدان‌ احتياج‌ دارد و در دو صحنه‌ مبارزه‌ مي‌كند، آن‌ را در خود ذخيره‌ كنيد. صحنه‌ي‌ اول‌، صحنه‌يي‌ است‌ كه‌ انقلاب‌ را از لحاظ اقتصادي‌ يا نظامي‌ و يا سياسي‌ تهديد مي‌كند كه‌ بايد آن‌ ذخيره‌ را براي‌ دفاع‌ از انقلاب‌ و كشورتان‌ ـ به‌ هرگونه‌ كه‌ زمان‌ و موقعيت‌ اقتضا مي‌كند ـ به‌كار بنديد. صحنه‌ي‌ دوم‌، صحنه‌ي‌ سازندگي‌ است‌. بهترين‌ سازندگان‌، سازندگان‌ انقلابيند. بهترين‌ پديدآورندگان‌ دنياي‌ آباد باغ‌ انقلاب‌، كساني‌ هستند كه‌ از انقلاب‌ جوشيده‌اند و انقلاب‌ در جان‌ آنها رسوخ‌ كرده‌ است‌. شما جوانان‌ بايد براي‌ اين‌ دو صحنه‌، خودتان‌ را هر لحظه‌ آماده‌ داشته‌باشيد.
من‌ به‌عنوان‌ فردي‌ كه‌ جريانها را مي‌شناسد و از جريانهاي‌ جهاني‌ و پشت‌ پرده‌ و توطئه‌هاي‌ دشمن‌ آگاه‌ است‌ و از اول‌ انقلاب‌ با آنها سروكار داشته‌ است‌، مي‌گويم‌ كه‌ جوانان‌ عزيز! دشمن‌ روي‌ شما سرمايه‌گذاريهاي‌ زيادي‌ مي‌كند; حواستان‌ جمع‌ باشد. عده‌يي‌ را به‌ بي‌تفاوتي‌ مي‌كشاند و عده‌يي‌ را دلسرد و مأيوس‌ مي‌كند. يأس‌، بزرگترين‌ آفت‌ جوان‌ است‌. جوانها بدانند كه‌ متأسفانه‌ يأس‌ به‌ روح‌ جوان‌ زودتر راه‌ پيدا مي‌كند; همچنان‌ كه‌ اميد اين‌گونه‌ است‌. در مقابل‌ يأسي‌ كه‌ دشمن‌ مي‌خواهد به‌ جوانها تلقين‌ و تزريق‌ كند، خودتان‌ را مصونيت‌ بدهيد.
جواني‌ كه‌ مظهر طهارت‌ و صفا و پاكي‌ است‌، دشمن‌ مي‌خواهد او را به‌ فساد و بي‌صفايي‌ و ناپاكي‌ ـ در انواع‌ مختلفش‌ ـ بكشاند. همچنين‌ عده‌يي‌ را با تزريق‌ تأملات‌ و تفكرات‌ غلط سياسي‌، از راه‌ صحيح‌ منحرف‌ كند. اوايل‌ انقلاب‌، عده‌يي‌ جوان‌ در اين‌ كشور پيدا شدند و اسلحه‌ به‌ دست‌ گرفتند و با دولتي‌ انقلابي‌ ـ كه‌ شرق‌ و غرب‌ با آن‌ مبارزه‌ مي‌كرد ـ جنگيدند! دشمن‌، در مغز اين‌ بيچاره‌ها و طفلكها، فكر غلط سياسي‌ تزريق‌ كرده‌ بود. در همين‌ دانشگاه‌ تهران‌، در سال‌ 58 و 59، دانشجو سنگرسازي‌ كرد و اسلحه‌ به‌دست‌ گرفت‌ و به‌ سمت‌ دولت‌ و ملت‌ انقلابي‌ تيراندازي‌ كرد. اين‌ كار، با كدام‌ مقياس‌ قابل‌ فهم‌ و باور است‌؟! دانشجويي‌ كه‌ بايد در برابر دشمنان‌ انقلاب‌ سينه‌ سپر كند و سپر بلاي‌ اين‌ انقلاب‌ بشود، خودش‌ بلايي‌ به‌ جان‌ اين‌ انقلاب‌ شد! اين‌، اصلا قابل‌ باور نيست‌; اما اتفاق‌ افتاد.
البته‌، انقلاب‌ موج‌ خروشاني‌ است‌ كه‌ هر چيزي‌ بخواهد با او مقابله‌ كند، آن‌ را تحمل‌ نمي‌كند. انقلاب‌، آنها و بزرگتر از آنها را با خودش‌ برد. بعضي‌ توانستند با جريان‌ انقلاب‌ همسو شوند و بالاخره‌ خودشان‌ را به‌ نحوي‌ با انقلاب‌ همراه‌ كنند و نجات‌ پيدا كنند; اما عده‌يي‌ ديگر هم‌ در اين‌ اقيانوس‌ مواج‌ غرق‌ و نابود شدند و صد البته‌، نابودي‌ معنوي‌ از نابودي‌ جسمي‌ خطرناكتر است‌.
امروز، هر انديشه‌يي‌ كه‌ جوان‌ را دچار اين‌ احساس‌ بكند كه‌ از مسؤولان‌ و پيشروان‌ انقلاب‌ و مديران‌ كشور جداست‌، اين‌ انديشه‌ و تفكر، از نوع‌ همان‌ تفكرات‌ سياسي‌ غلط تزريق‌ شده‌ است‌. امروز بايد ملت‌ و دولت‌، پشت‌به‌پشت‌ و دست‌به‌دست‌ هم‌ و در كنار يكديگر، با تمام‌ توان‌ تلاش‌ كنند تا همه‌ي‌ طلسمهاي‌ استكبار و سلطه‌ را بشكنند و از بين‌ ببرند. اين‌، صحنه‌ي‌ بسيار مهم‌ و حساسي‌ است‌. تفكري‌ كه‌ شما را هدايت‌ خواهد كرد و بايد بكند، تفكر اسلامي‌ است‌. بايد در دانشگاهها به‌ تفكرات‌ اسلامي‌ و كار اسلامي‌، خيلي‌ اهميت‌ بدهيد.
اميدوارم‌ خداوند متعال‌ به‌ شما توفيق‌ دهد و تأييدتان‌ بكند. از همه‌ي‌ شما برادران‌ و خواهران‌، مخصوصا خانواده‌هاي‌ شهداي‌ عزيز دانشجوي‌ مسلمان‌ پيرو خط امام‌، تشكر مي‌كنم‌. يقينا اين‌ پاداش‌ مجاهدتها و صدق‌ و صفاي‌ آنهاست‌. خداوند به‌ همه‌ي‌ شما توفيق‌ بدهد و همه‌ي‌ ما را در راه‌ تحكيم‌ نظام‌ اسلامي‌ و گسترش‌ تفكر اسلامي‌ در سراسر دنيا، كمك‌ كند.
والسلام‌ عليكم‌ و رحمه‌الله‌ و بركاته‌