پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

بيانات معظم له در ديدار برگزيدگان المپيادهاى جهانى و كشورى و افراد ممتاز آزمونهاى سراسرى 80 و 81

بسم الله الرّحمن الرّحيم
اين جلسه که جمعي از جوانانِ هوشمند و نخبه ما در يک فضاي صميمي گرد آمده اند و شايد مهمترين مطالبي که به نظرشان مي رسيده تا در اين جلسه مطرح کنند، آنها را بر زبان مي آورند، براي من جلسه خيلي شيريني است.
از نظر من، تشکيل اين جلسه، بر اساس يک هدف نمادين است. ما مي خواهيم با اين کار، به علم و هوشمندان و نخبگان جامعه احترام کنيم تا شاخصِ ميان يک فکر و ذهنِ با ضريب هوشي بالاتر، يک شاخص ممتاز در کشور محسوب شود و در واقع يک حالت مسابقه، شوق، حرکت عمومي و از سويي تکريم و احترام نسبت به اين پديده و اين حقيقت، به وجود آيد. شما نمونه اي از کساني هستيد که ما مي خواهيم در جامعه اعلام شود که نظام اسلامي و مسؤولان و حرکت کلّي کشور به اينها احترام مي گذارد. اين همان فرهنگ سازي اي است که در زبان و ذهن بعضي از شما عزيزان بود. البته اين جلسه براي من فوايد بزرگ ديگري هم داشت و دارد؛ همچنان که در اغلب جلساتي که من با جوانان دارم، اين بهره را مي برم.
من با دقّت به حرفهاي شما گوش کردم. شما الان به مسائلي توجّه مي کنيد که دغدغه هاي اصلي من هم همانهاست. شما به اهميت دادن به علوم پايه، به علوم محض، به پژوهش، به فراهم آوردن بستر مناسب براي رشد علمي و فکري، به استفاده دانش در همه جاي جهان و مخلوط نکردن بهره مندي از دانش ديگران با بهره مندي از همه فرآورده هاي فرهنگي آنها اشاره کرديد. اينها همان حرفهايي است که در مواجهه با جوانان و دانشجويان و قشر دانا و هوشمند جامعه، دغدغه هاي اصلي مرا تشکيل مي دهد. خدا را شکر مي کنم که مي بينم همان چيزهايي که در ذهن من وجود داشته و در مجامع دانشگاهي و با مسؤولان دانشگاهي و با جوانان با اين نيّت مطرح مي کردم که در ذهنها گسترش پيدا کند و به مطالبات عمومي تبديل شود، نتيجه بخش شده است. يعني شما هوشمندان، همان چيزهايي را مي خواهيد که ما مي خواستيم شما آنها را بخواهيد.
در مورد کارهايي که بايد براي نخبگان جامعه انجام گيرد، يک نکته را عرض کنم. البته در همه مجموعه هاي اجتماعي، برنامه ريزيهايي براي قشر متوسّط و عمومي مي شود و چاره اي هم نيست. برنامه ريزيهاي عمومي را نمي شود با محاسبه نخبگان انجام داد؛ ليکن اين حرکت تحصيلي و کاري، بتدريج به نقطه اي مي رسد که بايد براي نخبگان حساب ويژه اي باز کرد.
در برنامه ريزي براي نخبگان، هدف ما بايد چه باشد؟ البته هدف نبايد به هيچ وجه تحقيرِ غيرنخبگان باشد؛ چون غيرنخبگان ممکن است کارهايي انجام دهند که بسيار برجسته و ممتاز و والا باشد؛ اين بديهي است. اما يک جامعه بدون دارا بودن استخوان بنديهاي ذهني قوي، در حرکت جهاني نخواهد توانست از سربالاييهاي دشوار و پيچهاي سخت عبور کند. بنابراين، جامعه همچنان که به بدنه فکري نياز دارد، به نقطه ممتاز فکري هم نياز دارد. بنابراين اگر هوشمنداني در جامعه هستند که از لحاظ ذهني نخبه اند، اينها مي توانند به پيشرفت علم و فرهنگ و هنر و کار و پيشرفت هر چيزي که جامعه به آن نياز دارد، کمک کنند. بنابراين، منهاي اين که ما بخواهيم غيرنخبه را مورد تغافل قرار دهيم، بايد براي نخبگان، حسابي باز کرد. ممکن است به نظر بيايد اين يک تبعيض است؛ اما تبعيض همه جا غيرعادلانه نيست؛ گاهي اوقات تبعيض، عين عدالت است. اين حساب باز کردن براي نخبگان، عين عدل است؛ به خاطر اين که ما بايد نخبه و هوشمند را در حدّي که مي تواند رشد کند، رشد بدهيم.
هدف ديگري که در خصوص برنامه ريزي براي نخبگان وجود دارد، اين است که اينها احساس کنند مي توانند از استعداد خود استفاده نمايند؛ احساس بن بست نکنند. صحبت فرار مغزها مي شود. فرار مغزها ابعاد گوناگوني دارد. يک بُعد بسيار زشت و بد آن اين است که بيگانگاني مي خواهند بيايند از ثروت ملي انساني يک کشور سوء استفاده کنند. کشوري انسانهايي را پرورش دهد و استعدادهايي را - با همه عوامل به وجود آورنده استعدادهاي درخشان - به وجود آورد و به قول دوستمان اين را در طبق اخلاص بگذارد و به ديگران بدهد؛ ديگران هم بيايند با صرف پول - که غالباً زحمت ديگري هم نمي کشند - اين ثروت را به ثَمَن بَخْس از اين ملت بگيرند و او را محروم کنند؛ اين، بُعد بسيار بد و دردناک قضيه است.
بُعد ديگري هم وجود دارد که البته به اين بدي نيست؛ اما آن هم في نفسه خوب نيست. آن اين است که جوان نخبه اي احساس کند که در محيط خارج از کشور، زندگي به او راحت تر و خوشتر مي گذرد و دغدغه اش کمتر است؛ شغل بهتري پيدا مي کند و امکانات تحصيلي بهتري دارد. بنابراين، اين جا را رها کند و برود. اين هم بُعدي از ابعادِ نامطلوب اين کار است.
بُعد ديگري در اين کار وجود دارد و آن، عشقِ به علم است. من يکي دو سال پيش از اين به جماعتي از جوانان که اين جا بودند، در خصوص رفتنِ نخبگان به خارج از کشور گفتم: مي شود اسم اين را مهاجرت نخبگان براي تکميل خود و استفاده از امکانات موجود دنيا گذاشت؛ منتها با اين نيّت که اين تکميل، براي کشورشان و مردمي که آنها را پرورش دادند و به آنها خدمت کردند، باشد.
برخي از دوستان گفتند که اسلام افراد را به طلبِ علم تحريض کرده و بايد طلبِ علم کرد. هر جاي دنيا که علمي وجود دارد و مي توان از آن استفاده کرد و براي رفتن ما محذوري وجود ندارد، بايد رفت و علم را براي ملت و کشوري که متعلّق به آن هستيم، به دست آورد. بنابراين تلاش براي نخبگان، يک هدفش بايد اين باشد که آنهايي که احساس مي کنند نمي توانند در اين جا دست و پاي علمي بزنند، پر و بال علمي باز کنند و ببينند مي توانند. بايد براي اينها کارهايي انجام گيرد و - به قول يکي از شما - برنامه ريزي شود. با برنامه ريزي منظّمي بروند معلومات را ياد بگيرند و برگردند. اينها کارهايي است که بايد صورت گيرد؛ ما اين را از دوستانمان در دولت خواسته ايم؛ خود آنها هم اظهار کرده اند که به اين کارها، هم در زمينه پژوهش و هم در زمينه حمايت و پشتيباني نخبگان، علاقه مندند.
شما که از استعدادي برخوردار هستيد و فرض هم مي کنيم که ان شاءالله امکانات براي تکامل و تعالي علمي و فکري شما فراهم شود و بتوانيد در همان رشته هايي که مورد علاقه تان است، کار علمي بکنيد، همّتتان بايد به چه چيزي گماشته شود؟ آن چيزي که به نظرم از همه مهمتر مي آيد، اين است که همّت جامعه علمي ما بايد به توليد علم گماشته شود. ما نبايد به ترجمه و فراگيري اندوخته هاي ديگران اکتفا کنيم. نه اين که فرا نگيريم؛ هيچ کس نمي گويد از ديگران فرا نگيريم؛ چرا، بايد فرا گرفت؛ ليکن علم را بايد توليد کرد.
ما اين مشکل تاريخي را داريم و متأسّفانه اين مشکل در حکومتهاي وابسته و فاسد پيشينِ اين کشور ريشه دارد و بلايي است که از صدوپنجاه سال پيش بر سرِ ما آمده و بايد خود را بتدريج از اين بلا رها کنيم. آن اين است که از اوّلي که پرتو علمِ جديد در اين کشور افتاد، نخبگان آن روز کشور، به فکر ترجمه افتادند. نه فقط ترجمه آثار علمي، بلکه حتّي فکر و انديشه ترجمه اي؛ همه چيز به صورت ترجمه از آنچه ديگران انجام دادند و خود را در چارچوب قالبهاي آنها درآوردن. اين گروه، مطلقاً جرأت ايجاد يک فضاي جديد علمي را به خود ندادند. نه فقط گفتند علم را از آنها بگيريم، بلکه معتقد بودند بايد فرهنگ و اخلاق و تفکرات و عقايد سياسي و اجتماعي را هم از آنها بگيريم!
بدترين مشکلِ يک کشور اين است که تمدّن و هويّت خود را فراموش کند. ما بايد امروز در صدد ساختن تمدّن خود باشيم و باور کنيم که اين ممکن است. در تبليغات گذشته اين کشور در خصوص ناتواني ايراني و توانايي غربيها آن قدر مبالغه شده که امروز اگر کسي بگويد ما کاري کنيم که غربيها به علم ما احتياج پيدا کنند، مي بينيد که در دلها يک حالت ناباوري به وجود مي آيد: مگر چنين چيزي ممکن است؟ بله؛ من عرض مي کنم مي شود. شما همت کنيد پنجاه سال ديگر اين طوري شود. البته اين چيزها در کوتاه مدّت اتفاق نمي افتد؛ اما اگر شما امروز در راه درست قدم برداريد، هيچ اشکالي ندارد که پنجاه سال ديگر، جهت اتوبان علم - که امروز يکطرفه و از يک سو به سوي ديگر است - يا دو طرفه شود، يا يکطرفه و از اين سو به آن سو شود؛ چه مانعي دارد؟ مگر يک روز اين طور نبود؟ يک روز علم را غربيها از شرق و از همين ايران گرفتند. پايه گذار بسياري از علومي که امروز در دنيا رايج است، ايرانيها هستند. در رياضي، فيزيک، پزشکي، نجوم و بسياري از علوم ديگر، ايرانيها پايه گذار بودند. اصلاً رنسانسِ اروپا بر اساس ترجمه هايي که در کشورها و مناطق اسلامي انجام گرفته بود، صورت گرفت. ما مي توانيم اين را تصوّر کنيم که يک روز ايران توليد کننده خلاقّ علم شود.
امروز همه همّت ما اين است که نه فقط علم را، بلکه فرآورده هاي علمي و فناوري و خرده فناوري را از آنها ياد بگيريم و آن را در اين جا تقليد کنيم. اين کاري نيست که يک ملت بايد به آن همّت بگمارد. البته اين کارها بايد بشود و چاره اي نيست. وقتي انسان چيزي را ندارد، آن را از کسي که دارد، مي گيرد. وقتي ساخت آن را بلد نيست، از کسي که آن را بلد است، ياد مي گيرد - در اين شکي نيست - اما بايد راه نو و فکر نو و بن بست شکني را وجهه همّت خود قرار دهد.
من دو سه سال پيش در يک اجتماع دانشجويي در يکي از دانشگاهها گفتم: امروز ما به جنبش نرم افزاري احتياج داريم. يک جنبش و يک حرکت و يک تلاش عمومي لازم است. اين تلاش عمومي، فقط وابسته به مديريّتها نيست. شما ناگهان با خودتان فکر نکنيد که مديريّتها نمي کنند، پس چطور مي شود؛ همه اش مربوط به مديريّتها نيست. خواست و اراده شما - يکي از شما بچه هاي عزيز گفتيد عشق؛ بله، عشق - عاشقانه کار کردن و با عشق دنبال علم و تحقيق رفتن و خواستن، اينها نقش دارد. اين قلّه هاي علمي اي که شما در دنيا مشاهده مي کنيد، هميشه با رفاه همراه نبوده است. البته علم با خودش رفاه و سيادت سياسي و برتري نظامي مي آورد؛ در همه بخشهاي اقتصادي و سياسي نفوذ کلمه ايجاد مي کند؛ پول يک کشور را تقويت مي کند و اقتصاد يک کشور را رونق مي دهد. اينها همه هنرهاي علم است؛ اما وقتي خود علم مي خواهد به وجود آيد، لزوماً در بستري از رفاه و راحتي و لذّت و چرب و شيرينهاي دنيا به وجود نمي آيد.
يکي از دوستان اسم ژاپن را آوردند. مي دانيد ژاپن در چه شرايطي به دنبال علم رفت و دانشمندان و صنعتگران ژاپني در چه شرايط سختي کار کردند؟ امروز ژاپن در دنيا در قلّه علمي قرار دارد. الان خيلي از کارهايي که شما مي بينيد امريکا در اين منطقه مي کند - مسأله عراق و امثال آن - و ظاهر صددرصد سياسي دارد، باطنش در جهت رقابت با امثال ژاپن و چين است که مثل يک غول جلو مي آيند؛ يعني در واقع، دعوا، دعواي اصولي و بنياني است؛ منتها ميدانهاي دعوا، به اقتضاي زمان تغيير پيدا مي کند. حضور در يک منطقه نفت خيز و تصرّف نفت يک کشور غني نفتي - که عراق باشد - و سررشته داري امور نفت در آينده، که در صنعت دنيا خيلي مؤثّر است، چيزهايي است که مي تواند به دست آوردن ثروت را به دنبال داشته باشد. امريکاييها هميشه از جنگ براي به دست آوردن پول استفاده کرده اند. هميشه جنگ و حالت جنگي در دنيا براي آنها پول آور و پولساز بوده است؛ براي اين که بتوانند عقب ماندگيهاي علمي نسبي خود را در مقابل رقباي بالقوّه و تازه نفس جبران کنند!
وقتي بنا باشد علم در جامعه رشد پيدا کند، البته مسؤولان بايد امکانات را فراهم کنند. حرفي که من مي زنم، به شما مي گويم؛ من به آقاي دکتر «معين» و دوستان دولت و وزارت، چيز ديگري مي گويم؛ به آنها مي گويم بايد کمک کنند؛ بارها هم صحبت کرده ايم. اما به شما عزيزان خودم که مثل فرزندان من هستيد، عرض مي کنم: دنبال توليد علم، ژرف بيني و ژرف يابي در علم باشيد. حال که هوش و استعداد و آمادگي ذهني داريد، همّت را به اين کار بگماريد. به اين که چارچوبهاي عادّي را ياد بگيريد، يا در فلان چيز - به قول شما - نمره بياوريد، فکر نکنيد؛ به علم فکر کنيد. البته اين، فرهنگ حمايت از علم و پژوهش و کارهاي مديريّتي را لازم دارد. اما عامل ديگري که ممکن است حتّي بر عوامل قبلي غلبه کند، ميل و علاقه و اراده و خواست شماست. همّت کنيد کشور را از لحاظ علمي بسازيد.
مخاطب من، جمع معدود شما نيست. نخبگاني در رديف شما در کشور هستند که يا قبل از شما بوده اند و يا بعد از شما خواهند آمد. نخبگان علمي در هر رشته اي که هستند، بايد براي تقويت و توليد علم در داخل تلاش کنند. اين کشور بحمدالله از اين امکانات برخوردار است. امروز به برکت انقلاب، راه انديشيدن باز شده است؛ اما يک روز بود که اصلاً چنين اجازه اي داده نمي شد. شما ببينيد قبل از انقلاب، در همين محيط دانشگاهي کشور، اصلاً اين فکر راه نداشت که يک ايراني ممکن است بتواند در ساختن علمي کشور خود، با استقلال حرکت کند. بعضي از شما دوستان گفتيد و درست هم گفتيد که برنامه هاي علمي و تحصيلي و آموزشي در کشور ما چيزي بود که ديگران براي کشوري که بايد هميشه از آن استفاده کنند و آن را استثمار نمايند، طرّاحي کرده بودند و همان عمل مي شد. فرهنگي هم در کنارش وجود داشت؛ فرهنگ وابستگي علمي و عملي به غرب و بزرگ انگاشتن غرب؛ به طوري که اصلاً نمي شود به سايه او رسيد؛ چه برسد که به خود او رسيد و اصلاً او را عقب گذاشت. انقلاب آمد اينها را به هم زد.
امروز در اين کشور، نخبه پروري و راه يافتن به المپيادهاي جهاني مشاهده مي شود. البته اينها ضايعاتي هم دارد که دوستمان اشاره کردند: معرفي کردن چهره ها و آسان کردن کار دستگاههاي پولساز و کمپانيهايي که دنبال فکر و ذهن و مغزِ کارآمد هستند تا آنها را بربايند؛ اما اين حرکت به خودي خود يک حرکت علم پروري در جامعه ما بود؛ نشان دهنده جرأت و جسارت کشور و طبقه جوان ما بود؛ براي اين که بتوانند در ميدانهاي علمي، خود را نشان دهند و اثبات کنند که مي توانند.
نکته آخر اين است که پيشرفت علمي و اقتباس علمي - که من به اقتباس معتقدم؛ اما به ترجمه محض و اکتفاي به ترجمه، معتقد نيستم - کاري لازم است و اسلام هم ما را به اين، امر مي کند. به هرحال گرفتن علم از ديگران، با گرفتن فرهنگِ ديگران اشتباه نشود. اين مغالطه بزرگي است که کسي بگويد علم غربيها خوب است، پس فرهنگ و سيستم زندگي و اخلاقشان هم خوب است؛ نه، اينها با هم ملازمه اي ندارد. علمشان خوب است؛ اما اين علم، پروريده و ساخته اين فرهنگ نيست؛ حتّي اين فرهنگ به اين علم ضرر هم مي زند. علم، موّلدها و عناصر به وجودآورنده خاص خود را دارد؛ بايد آنها را پيدا کرد. فرهنگ بي بندوباري، بي ديني، خودپرستي، گرايش به پول و مادّه و اصيل دانستن مادّيگري و ارزشهاي مادّي، فرهنگهاي غلطي است که امروز غرب دچار اينهاست. اگر آن مردم، پارسا و صالح و نيکوکار و کم اعتنا به زخارف دنيا بودند، اين دانش براي دنيا مفيد مي شد؛ همچنان که در دوره شکوفايي اسلامي در قرن چهارم و پنجم و ششم هجري، برجستگان علمي اي به وجود آمدند و دانش را به اوج قلّه آن روز رساندند و به هيچ وجه فرهنگي که امروز در غرب رايج است - فرهنگ بي بندوباري و بي ديني و امثال اينها - بر آنها حاکم نبود؛ مثل ابن سيناها، محمّدبن زکريّاي رازيها، خوارزميها و ديگران. اينها در فرهنگي مثل فرهنگ غرب رشد نکردند؛ همچنان که دانشمندان بزرگ غرب و کساني که دانش غرب را پايه گذاري کردند، هرگز در چنين فرهنگي رشد نکردند. بنابراين پيشروي و برتري علمي غرب را به هيچ وجه به معناي برتري فرهنگ غرب ندانيد.
فرهنگ اسلامي، فرهنگ ارزشمندي است که براي يک جامعه و يک مجموعه انساني، بالاترين ارزشها را دارد و مي تواند يک جامعه را حقيقتاً سرافراز، خوشبخت، عزيز و پيشرو کند؛ منتها ما در قرنهاي متمادي به فرهنگ اسلامي خود عمل نکرديم. از اسلام، يک مشت عمليّات فردي را - که بعضي از آنها آميخته به چيزهاي غلط و احياناً خرافي بود - رايج کرديم. مسؤولان و مديران کشور هم در آن دوران انسانهاي شهوتران، عيّاش، فاسد و بي فکري بودند؛ اگر عرضه اي هم به خرج دادند، عرضه شان در اين بوده که بتوانند کمربند حکومتي خود را محکم نگه دارند؛ اما کاري نکردند. ما چند قرن به اين مشکل مبتلا بوديم. در يکي دو قرن اخير نيز از همه جهت وضع ما بد بود؛ به خاطر اين که رقيب قدرتمندي مثل غرب و اروپاي استعماري به وجود آمد که به اين اکتفا نکرد که بنشيند و نگاه کند؛ تهاجم کرد و تهاجم او با مانعي مواجه نشد؛ وضعي پيش آمد که همه شاهد آن هستيم.
اميدوارم ان شاءالله خداوند شما را موفّق بدارد. از خداي متعال کمک بخواهيد. مشکلاتي که در مورد مسائل رفاهي و کمک آموزشي و کمک پژوهشي ذکر کرديد، رسيدگي مي شود. پيشنهادهايي هم که مطرح شد، پيشنهادهاي خوبي است. ديدم آقاي دکتر معين يادداشت مي کنند. آقاي دکتر معين در مجموعه وزارت و دولت، اينها را مورد ملاحظه جدّي قرار دهند. آن نکته اي هم که يکي از دوستان درباره سربازي مطرح کردند، به نظرم فکر خوبي است. شما همين پيشنهاد را مکتوب کنيد و به من بدهيد تا بگويم روي آن کار کنند؛ شايد همان طور بشود. خلاصه آن پيشنهاد اين است که نخبه هايي که بناست به سربازي بروند، در بخشهاي پژوهشي موجود در نيروهاي مسلّح - چه ارتش و چه سپاه - مشغول کارهاي پژوهشي شوند. البته پيشنهادهاي ديگري هم شبيه اين قبلاً به من شده بود. من شنيدم در اردوي شما هم پيشنهادهايي مطرح شده است. به هرحال من آماده هستم که در اين زمينه به دانشجويان - که البته اين مربوط به دانشجويان پسر است - کمک لازم را بکنم. بقيه چيزهايي هم که مطرح کرديد، بايد به دست اهتمام و پيگيري سپرده شود و دنبال گردد تا ان شاءالله اين کارها صورت گيرد. شما در واقع در زمينه پژوهش و مانند آن، پيشنهادهاي سازنده اي را به طور مدوّن به من نداديد. البته بحثهاي خوبي کرديد؛ اما اين که چه کار مي شود کرد، فقط يکي از دوستان پيشنهادي کردند و آن اين بود که يک جمع مشاوره اي به وجود آيد. البته اين جمع مشاوره اي خوب است. من الان هم در زمينه هاي مختلف، بخصوص در زمينه مسائل دانشگاهها و مسائل علمي کشور، از اشخاص صاحب صلاحيت، خيلي مشورت مي گيرم. البته مشاوره خيلي معجزه نمي کند؛ شما بياييد خودتان فکر کنيد. براي همين جنبش نرم افزاري اي که من گفتم، بنشينيد پيشنهاد تدوين کنيد. عجله هم نمي کنيم - يعني نمي گوييم ظرف يک يا دو ماه به ما پيشنهاد بدهيد - بنشينيد فکر کنيد و يکي دو سال ديگر قراري بگذاريد و باز پيش ما بياييد و بگوييد پيشنهاد ما اينهاست؛ يعني حقيقتاً به راهکارهاي عملي برسيد. از آنچه که به عنوان پيشنهادِ ناشي از لمس واقعيّتها به ما داده شود، کاملاً استقبال مي کنيم و همّت مي کنيم که ان شاءالله آنچه ممکن است، تحقّق پيدا کند.
اميدواريم خداوند به شما کمک کند تا بتوانيد براي آينده کشورتان مفيد واقع شويد و همان کساني باشيد که گردونه علم را در کشور پيش مي برند و آن را به نقطه مطلوب خود مي رسانند. ان شاءالله مسؤولان هم بتوانند هرچه بيشتر امکان پيشرفت شما را فراهم کنند.
والسّلام عليکم و رحمةالله و برکاته