پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

سخنراني‌ در ديدار با مسؤولان‌ و كارگزاران‌ نظام‌ جمهوري‌ اسلامي‌ ايران‌، به‌ مناسبت‌ عيد سعيد غدير

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم‌
متقابلا اين‌ عيد سعيد را به‌ همه‌ي‌ ملت‌ عظيم‌الشأن‌ ايران‌ و به‌ ساير مسلمين‌ در سرتاسر عالم‌ و به‌ شما برادران‌ و خواهران‌، صميمانه‌ تبريك‌ عرض‌ مي‌كنم‌. امسال‌، به‌ خاطر آغاز پانزدهمين‌ قرن‌ اعلام‌ ولايت‌ در غديرخم‌، خصوصيتي‌ دارد. بزرگداشت‌ عيد مبارك‌ غدير در تمام‌ سالهاي‌ بعد از انقلاب‌، معناي‌ روشنتر و مفهوم‌ زيباتر و شيرينتري‌ را براي‌ ملت‌ ما داشته‌ است‌ و دارد. عيد غدير، حقيقتا يكي‌ از عظيمترين‌ اعياد اسلامي‌ است‌ و بنا بر بعضي‌ از روايات‌، بزرگتر از اعياد ديگر است‌ و در اين‌ باب‌ كه‌ فضيلت‌ عيدغدير نسبت‌ به‌ ديگر اعياد، چه‌قدر افزونتر است‌، روايات‌ معتبري‌ هم‌ داريم‌.
علت‌ اهميت‌ عيدغدير، مسأله‌ي‌ ولايت‌ است‌. در اين‌ ماه‌ ـ ذي‌ حجه‌الحرام‌ ـ هم‌ عيدغدير را داريم‌ و هم‌ روز مباهله‌ را كه‌ آن‌ هم‌ اشاره‌ي‌ روشني‌ به‌ مسأله‌ي‌ ولايت‌ است‌. به‌ خاطر اين‌ دو خاطره‌ ـ كه‌ هر دو مربوط به‌ ولايت‌ است‌ ـ بعضي‌ از بزرگان‌، اين‌ ماه‌ را "شهرالولاية‌" و افضل‌ ماهها دانسته‌اند.
وقتي‌ براي‌ يك‌ ملت‌، قضيه‌ي‌ ولايت‌ و حكومت‌ حل‌ شود، آن‌ هم‌ به‌ شكلي‌ كه‌ در غديرخم‌ حل‌ شد، حقيقتا آن‌ روز براي‌ آن‌ ملت‌، عيد است‌. چون‌ اگر ما بگوييم‌ كه‌ مهمترين‌ و حساسترين‌ مسأله‌ي‌ هر ملتي‌، همين‌ مسأله‌ي‌ حكومت‌ و ولايت‌ و مديريت‌ و حاكميت‌ والاي‌ بر آن‌ جامعه‌ است‌، اين‌ تعيين‌كننده‌ترين‌ مسأله‌ براي‌ آن‌ ملت‌ است‌. ملتها هركدام‌ به‌ نحوي‌، اين‌ قضيه‌ را حل‌ كرده‌اند; ولي‌ غالبا نارسا و ناتمام‌ و حتي‌ زيانبخش‌.
پس‌، اگر ملتي‌ توانسته‌ باشد اين‌ مسأله‌ي‌ اساسي‌ را به‌ نحوي‌ حل‌ كند كه‌ در آن‌، همه‌ چيز آن‌ ملت‌ ـ كرامت‌ او، معنويت‌ او، توجه‌ او به‌ خدا، حفظ سعادت‌ دنيايي‌ او و بقيه‌ي‌ چيزهايي‌ كه‌ براي‌ يك‌ ملت‌ مهم‌ است‌ ـ رعايت‌ شده‌ باشد، واقعا آن‌ روز و آن‌ لحظه‌، براي‌ آن‌ ملت‌ عيد است‌. در اسلام‌، اين‌ قضيه‌ اتفاق‌ افتاد. روز عيد غدير، ولايت‌ اسلامي‌ ـ يعني‌ رشحه‌ و پرتوي‌ از ولايت‌ خدا در ميان‌ مردم‌ ـ تجسم‌ پيدا كرد و اين‌چنين‌ بود كه‌ دين‌ كامل‌ شد. بدون‌ تعيين‌ و تبيين‌ اين‌ مسأله‌، دين‌ واقعا ناقص‌ مي‌ماند و به‌ همين‌ خاطر بود كه‌ نعمت‌ اسلام‌ بر مردم‌ تمام‌ شد. مسأله‌ي‌ ولايت‌ در اسلام‌، اين‌طور مسأله‌يي‌ است‌.
ولايت‌، يعني‌ حاكميت‌ و سرپرستي‌ در جامعه‌ي‌ اسلامي‌، طبيعتا چيزي‌ جدا از ولايت‌ و سرپرستي‌ و حكومت‌ در جوامع‌ ديگر است‌. در اسلام‌، سرپرستي‌ جامعه‌، متعلق‌ به‌ خداي‌ متعال‌ است‌. هيچ‌ انساني‌ اين‌ حق‌ را ندارد كه‌ اداره‌ي‌ امور انسانهاي‌ ديگر را به‌عهده‌ بگيرد. اين‌ حق‌، مخصوص‌ خداي‌ متعال‌ است‌ كه‌ خالق‌ و منشي‌ و عالم‌ به‌ مصالح‌ و مالك‌ امور انسانها، بلكه‌ مالك‌ امور همه‌ي‌ ذرات‌ عالم‌ وجود است‌. خود اين‌ احساس‌ در جامعه‌ي‌ اسلامي‌، چيز كم‌نظيري‌ است‌. هيچ‌ قدرتي‌، هيچ‌ شمشير برايي‌، هيچ‌ ثروتي‌، حتي‌ هيچ‌ قدرت‌ علم‌ و تدبيري‌، به‌ كسي‌ اين‌ حق‌ را نمي‌دهد كه‌ مالك‌ و تصميم‌گيرنده‌ درباره‌ي‌ سرنوشت‌ انسانهاي‌ ديگر باشد. اينها ارزش‌ هستند. حق‌ توليت‌ امور و زمامداري‌ مردم‌ را به‌ كسي‌ اعطا نمي‌كند. اين‌ حق‌، متعلق‌ به‌ خداست‌.
خداي‌ متعال‌، اين‌ ولايت‌ و حاكميت‌ را از مجاري‌ خاصي‌ اعمال‌ مي‌كند. يعني‌ آن‌ وقتي‌ هم‌ كه‌ حاكم‌ اسلامي‌ و ولي‌ امور مسلمين‌، چه‌ بر اساس‌ تعيين‌ شخص‌ ـ آن‌چنان‌كه‌ طبق‌ عقيده‌ي‌ ما، در مورد اميرالمؤمنين‌ و ائمه ‌(عليهم‌السلام‌) تحقق‌ پيدا كرد ـ و چه‌ بر اساس‌ معيارها و ضوابط انتخاب‌ شد، وقتي‌ اين‌ اختيار به‌ او داده‌ مي‌شود كه‌ امور مردم‌ را اداره‌ بكند، باز اين‌ ولايت‌، ولايت‌ خداست‌; اين‌ حق‌، حق‌ خداست‌ و اين‌ قدرت‌ و سلطان‌ الهي‌ است‌ كه‌ بر مردم‌ اعمال‌ مي‌شود. آن‌ انسان‌ ـ هركه‌ و هرچه‌ باشد ـ منهاي‌ ولايت‌ الهي‌ و قدرت‌ پروردگار، هيچ‌گونه‌ حقي‌ نسبت‌ به‌ انسانها و مردم‌ ديگر ندارد. خود اين‌، يك‌ نكته‌ي‌ بسيار مهم‌ و تعيين‌كننده‌ در سرنوشت‌ جامعه‌ي‌ اسلامي‌ است‌.
و اما آن‌ كسي‌ كه‌ اين‌ ولايت‌ را ازطرف‌ خداوند عهده‌دار مي‌شود، بايد نمونه‌ي‌ ضعيف‌ و پرتو و سايه‌يي‌ از آن‌ ولايت‌ الهي‌ را تحقق‌ ببخشد و نشان‌ بدهد، يا بگوييم‌ در او باشد. خصوصيات‌ ولايت‌ الهي‌، قدرت‌ و حكمت‌ و عدالت‌ و رحمت‌ و امثال‌ اينهاست‌. آن‌ شخص‌ يا آن‌ دستگاهي‌ كه‌ اداره‌ي‌ امور مردم‌ را به‌ عهده‌ مي‌گيرد، بايد مظهر قدرت‌ و عدالت‌ و رحمت‌ و حكمت‌ الهي‌ باشد. اين‌ خصوصيت‌، فارق‌ بين‌ جامعه‌ي‌ اسلامي‌ و همه‌ي‌ جوامع‌ ديگري‌ است‌ كه‌ به‌ شكلهاي‌ ديگر اداره‌ مي‌شوند. جهالتها، شهوات‌ نفساني‌، هوي‌ و هوس‌ و سلايق‌ شخصي‌ متكي‌ به‌ نفع‌ و سود شخصي‌ يا گروهي‌، اين‌ حق‌ را ندارند كه‌ زندگي‌ و مسير امور مردم‌ را دستخوش‌ خود قرار بدهند. لذا در جامعه‌ و نظام‌ اسلامي‌، عدالت‌ و علم‌ و دين‌ و رحمت‌ بايد حاكم‌ باشد; خودخواهي‌ نبايد حاكم‌ بشود، هوي‌ و هوس‌ ـ از هر كس‌ و در رفتار و گفتار هر شخص‌ و شخصيتي‌ ـ نبايد حكومت‌ كند.
سر عصمت‌ امام‌ در شكل‌ غايي‌ و اصلي‌ و مطلوب‌ در اسلام‌ هم‌ همين‌ است‌ كه‌ هيچ‌گونه‌ امكان‌ تخطي‌ و تخلفي‌ وجود نداشته‌ باشد. آن‌جايي‌ هم‌ كه‌ عصمت‌ وجود ندارد و ميسر نيست‌، دين‌ و تقوا و عدالت‌ بايد بر مردم‌ حكومت‌ كند كه‌ نمونه‌يي‌ از ولايت‌ الهي‌ محسوب‌ مي‌شود. پس‌، روز عيد غدير، روز ولايت‌ و روز تعيين‌كننده‌يي‌ در سرنوشت‌ جامعه‌ي‌ اسلامي‌ است‌.
اهميتي‌ كه‌ به‌ اين‌ روز داده‌اند، چه‌ خود نبي‌اكرم‌ (صلي‌الله‌عليه‌واله‌وسلم‌) كه‌ بنا به‌ وحي‌ الهي‌، يك‌ موقعيت‌ استثنايي‌ و روزگرم‌ و جايگاه‌ سختي‌ را انتخاب‌ كرد، تا اهميت‌ قضيه‌ را نشان‌ بدهد، و چه‌ روايات‌ ما و ائمه‌ي‌ اطهار(عليهم‌السلام‌) كه‌ به‌ اين‌ روز، اين‌قدر اهميت‌ دادند، به‌ خاطر اين‌ است‌ كه‌ مسأله‌ي‌ ولايت‌ و حكومت‌ در اسلام‌، مسأله‌ي‌ اساسي‌ و مهم‌ است‌. اگر اسلام‌ ـ كه‌ دين‌ خداست‌ و مي‌خواهد زندگي‌ مردم‌ را بر اساس‌ ارزشهاي‌ الهي‌ اداره‌ بكند ـ در امر حكومت‌، دچار يك‌ وضعيت‌ دنيايي‌ شد; دچار همان‌ چيزي‌ شد كه‌ جوامع‌ ديگر به‌ آن‌ مبتلا هستند، مصالح‌ مترتب‌ بر نظام‌ اسلامي‌، بكلي‌ از آن‌ سلب‌ خواهد شد. در دستگاه‌ اداره‌كننده‌ و مديريت‌ و حاكميت‌، بايد يك‌ نظام‌ معنوي‌ و الهي‌ باشد.
اين‌كه‌ علماي‌ اسلام‌ و ملت‌ انقلابي‌ ما و دلسوزان‌ جامعه‌، اين‌قدر روي‌ مسأله‌ي‌ ولايت‌ فقيه‌ عادل‌ تكيه‌ مي‌كنند و امام‌ بزرگوار ما(رضوان‌الله‌تعالي‌عليه‌)، آن‌ را آن‌قدر مهم‌ مي‌شمردند، به‌ خاطر همين‌ بود كه‌ اگر اين‌ مسأله‌ي‌ معنوي‌ را از جامعه‌ي‌ اسلاميمان‌ سلب‌ بكنيم‌ ـ همچنان‌كه‌ آن‌ كساني‌ كه‌ دلسپرده‌ به‌ روشهاي‌ غربي‌ بودند و ارزشهاي‌ غربي‌ براي‌ آنها اصل‌ بود، در باب‌ حكومت‌ در جامعه‌ي‌ اسلامي‌، مي‌خواستند در سالهاي‌ اول‌، به‌ همان‌ شيوه‌هاي‌ غربي‌ عمل‌ بكنند ـ و اگر ما اين‌ اشتباه‌ را مي‌كرديم‌ و بكنيم‌ كه‌ در مسأله‌ي‌ حكومت‌ و مديريت‌ جامعه‌، ملاك‌ و معيار اسلامي‌ را فراموش‌ بكنيم‌ و به‌ سمت‌ همان‌ فرمهاي‌ رايج‌ دنيايي‌ برويم‌، معناي‌ جامعه‌ي‌ اسلامي‌ ما از بين‌ خواهد رفت‌. اين‌ نقطه‌، تعيين‌كننده‌ است‌.
شايد اين‌ حديث‌ را ماها بارها گفته‌ايم‌ و شنيده‌ايم‌ و نقل‌ كرده‌ايم‌ كه‌ "لاعذبن‌ كل‌ رعيه‌ في‌الاسلام‌ اطاعت‌ اماما جائرا ليس‌ من‌ الله‌ عز و جل‌ و ان‌ كانت‌ الرعيه‌ في‌ اعمالها بره‌ تقيه‌ ولاعفون‌ عن‌ كل‌ رعيه‌ في‌الاسلام‌ اطاعت‌ اماما هاديا من‌ الله‌ عز و جل‌ و ان‌ كانت‌ الرعيه‌ في‌ اعمالها ظالمه‌ مسيئه‌". حاصل‌، اين‌كه‌ اگر دستگاه‌ مديريت‌ جامعه‌، صالح‌ و سالم‌ باشد، خطاهاي‌ متن‌ جامعه‌، قابل‌ اغماض‌ است‌ و در مسير جامعه‌، مشكلي‌ به‌وجود نخواهد آورد. اما اگر مديريت‌ و رأس‌ جامعه‌، از صلاح‌ و سلامت‌ و عدل‌ و تقوا و ورع‌ و استقامت‌ دور باشد، ولو در ميان‌ مردم‌ صلاح‌ هم‌ وجود داشته‌ باشد، آن‌ صلاح‌ بدنه‌ي‌ مردم‌، نمي‌تواند اين‌ جامعه‌ را به‌ سرمنزل‌ مطلوب‌ هدايت‌ كند. يعني‌ تأثير رأس‌ قله‌ و هرم‌ و مجموعه‌ي‌ مديريت‌ و دستگاه‌ اداره‌ كننده‌ در يك‌ جامعه‌، اين‌قدر فوق‌العاده‌ است‌. اين‌ است‌ كه‌ ما روي‌ مسأله‌ي‌ غدير، اين‌قدر تكيه‌ مي‌كنيم‌.
مسأله‌ي‌ غدير، يعني‌ گزينش‌ علم‌ و تقوا و جهاد و ورع‌ و فداكاري‌ در راه‌ خدا و سبقت‌ در ايمان‌ و اسلام‌ و تكيه‌ روي‌ اينها در تشخيص‌ و تعيين‌ مديريت‌ جامعه‌. اين‌ قضيه‌، يك‌ قضيه‌ي‌ ارزشي‌ است‌. به‌ اين‌ معنا، غدير نه‌ براي‌ شيعيان‌، بلكه‌ براي‌ همه‌ي‌ مسلمانان‌، آموزنده‌ و حاوي‌ درس‌ است‌ و مي‌تواند مورد تجليل‌ و تكريم‌ قرار بگيرد كه‌ حالا نمي‌خواهيم‌ در اين‌ زمينه‌ها، وارد بحثهاي‌ فرقه‌يي‌ و طايفه‌يي‌ بشويم‌ و نبايد بشويم‌. عيد غدير، حقيقتا براي‌ مردم‌ عيد است‌; چون‌ به‌ يادآورنده‌ي‌ يك‌ امر حساس‌ و مهم‌ است‌.
امروز گرفتاريهاي‌ عمده‌ي‌ ملتها در دنيا، گرفتاري‌ ناشي‌ از مديران‌ و دستهاي‌ گرداننده‌ي‌ جامعه‌ است‌. آنها فاسدند كه‌ فساد در ملتها، ريشه‌ي‌ همه‌ي‌ ارزشها و اصالتها را مي‌كند و از بين‌ مي‌برد. آنها فاسدند كه‌ ملتها، ذليل‌ و برده‌ و نوكرصفت‌ بار مي‌آيند. آنها فاسدند كه‌ قدرتهاي‌ شيطاني‌، بر ملتهايشان‌ تسلط پيدا مي‌كنند. آنها فاسد و بي‌بندوبارند كه‌ در متن‌ جوامعشان‌، ايمان‌ بكلي‌ رخت‌ برمي‌بندد. امروز، اين‌ بلاي‌ عمومي‌ جوامع‌ غربي‌ است‌; بلاي‌ بي‌ايماني‌ و سردرگمي‌ و عدم‌ تكيه‌ي‌ روحي‌ به‌ يك‌ نقطه‌ي‌ مطمئن‌ و بقيه‌ي‌ انواع‌ فسادهايي‌ كه‌ در دنيا هست‌. چيز خيلي‌ خطرناك‌ و بلاي‌ بزرگي‌ است‌ و همين‌ نقطه‌، جوامعي‌ را كه‌ به‌ آن‌ دچار هستند، به‌ باد فنا خواهد داد. اين‌ ظواهر، تعيين‌كننده‌ نيست‌. اين‌ مهم‌ است‌ كه‌ آحاد يك‌ ملت‌، بر گرد يك‌ محور ايماني‌ جمع‌ نشده‌ باشند.
البته‌ آقايان‌ و بخصوص‌ مسؤولان‌، اين‌ نكته‌ را توجه‌ داشته‌ باشند كه‌ اگر ما بر نقش‌ مديريت‌ و سرپرستي‌ در جامعه‌ي‌ اسلامي‌ تكيه‌ مي‌كنيم‌ و آن‌ را تعيين‌كننده‌ معرفي‌ مي‌نماييم‌، با يك‌ گزينش‌، قضيه‌ تمام‌ نمي‌شود. اين‌طور نيست‌ كه‌ يك‌ شخص‌، در رأس‌ برگزيده‌ بشود و شرايط لازم‌ را داشته‌ باشد، بعد ديگر همه‌ چيز به‌ خودي‌ خود، حل‌ خواهد شد. تأثير مديران‌ بالا در سرنوشت‌ جامعه‌ هم‌ تا حدود زيادي‌ از اين‌ جهت‌ است‌ كه‌ مدير برتر و بالاتر، اين‌ قدرت‌ را دارد كه‌ دستها و ايادي‌ چرخاننده‌ي‌ چرخهاي‌ كشور را سالم‌ انتخاب‌ بكند. يعني‌ سلامت‌ آنها، جزو سلامت‌ دستگاه‌ حكومت‌ است‌.
وقتي‌ اميرالمؤمنين‌ علي‌بن‌ابي‌طالب‌ (عليه‌ الصلاه‌ والسلام‌) در رأس‌ حكومت‌ قرار مي‌گيرد، تمام‌ شاخه‌هاي‌ مديريت‌ در جامعه‌، به‌ طرف‌ صلاح‌ حركت‌ مي‌كند; به‌طوري‌ كه‌ اگر يك‌ گوشه‌ از مجموعه‌ي‌ اين‌ دستگاه‌ مديريت‌، ناسالم‌ و ناپاك‌ و غيرمنطبق‌ با معيارها باشد، براي‌ قطع‌ و قلع‌ و قمع‌ آن‌، اميرالمؤمنين‌(ع‌) جنگ‌ چندين‌ ماهه‌ را بر خودش‌ هموار مي‌كند. يعني‌ مجموعه‌ي‌ دستگاه‌ مديريت‌ كشور، بايد علوي‌ باشد.
آن‌ دستگاهي‌ كه‌ حكومتش‌ به‌ شكل‌ ولايت‌ است‌، ارتباط بين‌ ولي‌ و مردم‌، غيرقابل‌ انفكاك‌ مي‌باشد. ولايت‌، يعني‌ سرپرستي‌، پيوند، ارتباط، اتصال‌، به‌هم‌پيچيده‌شدن‌ دوچيز، به‌هم‌جوشيدگي‌ و به‌هم‌پيوستگي‌ كساني‌ كه‌ با يكديگر ولايت‌ دارند. معنا و شكل‌ و مفهوم‌ ولايت‌ در جامعه‌ و نظام‌ اسلامي‌، اين‌ است‌. از اين‌جهت‌، در جامعه‌ي‌ اسلامي‌، كلمه‌ي‌ ولايت‌ به‌ حكومت‌ اطلاق‌ مي‌شود و رابطه‌ي‌ بين‌ ولي‌ و مردم‌، يك‌ رابطه‌ي‌ ولايتي‌ است‌ و ارتباط و اتصال‌ آنها، غيرقابل‌ انفكاك‌ مي‌باشد و تمام‌ اجزاي‌ اين‌ جامعه‌، با يكديگر متصلند و از هم‌ جدا نيستند. قضيه‌، مثل‌ دستگاههاي‌ سلطنت‌، دستگاههاي‌ قدرت‌ و كودتاچيهايي‌ كه‌ بر يك‌ جامعه‌ مسلط مي‌شوند، نيست‌.
در جامعه‌ي‌ اسلامي‌، دستگاه‌ مديريت‌ و حاكميت‌ جامعه‌، همه‌ و همه‌، متكي‌ به‌ مردم‌، جزو مردم‌، همراه‌ با مردم‌، متصل‌ به‌ مردم‌ ـ به‌ تمام‌ معناي‌ اتصال‌ ـ هستند و جدا نيستند. آن‌جايي‌ كه‌ دستگاههاي‌ حكومت‌، به‌ راهي‌ مي‌روند و مصالح‌ مردم‌، به‌ راه‌ ديگري‌، به‌ خاطر همين‌ احساس‌ جدايي‌ است‌. مصالح‌ دستگاه‌ حاكم‌، يك‌ چيز است‌; مصالح‌ مردم‌، يك‌ چيز ديگر. مصالح‌ دستگاه‌ حاكم‌، پيوند با امريكا و قدرتهاي‌ مسلط و استعمارگران‌ و غارتگران‌ منابع‌ نفتي‌ و اين‌ چيزهاست‌ ـ همچنان‌كه‌ در دوران‌ رژيم‌ منحوس‌ پهلوي‌، در كشور ما بود و امروز در خيلي‌ از كشورهاي‌ ديگر هست‌ ـ مصالح‌ مردم‌، يك‌ چيز ديگر است‌. مصالح‌ مردم‌ در اين‌ است‌ كه‌ آن‌ دستگاه‌ حاكم‌ و آن‌ نوكران‌ و پيوستگان‌ بيگانه‌ را از سر راه‌ كمال‌ خودشان‌ بردارند. مصالح‌ اين‌ دو، بكلي‌ در دوجهت‌ قرار دارد. ليكن در نظام‌ اسلامي‌، اين‌طور نيست‌. در نظام‌ اسلامي‌، حاكم‌، ولي‌ و دوست‌ و سرپرست‌ و برادر و مرتبط و براي‌ مردم‌ است‌.
اين‌، يكي‌ از افتخارات‌ جمهوري‌ اسلامي‌ است‌ كه‌ توانسته‌ ولايت‌ اسلامي‌ را پياده‌ كند. ما هنوز نتوانسته‌ايم‌ خيلي‌ از احكام‌ اسلامي‌ را به‌طور كامل‌ تحقق‌ ببخشيم‌. يك‌ جامعه‌، تا به‌طور كامل‌ اسلامي‌ بشود، زمان‌ زيادي‌ لازم‌ است‌; ليكن‌ بحمدالله‌ مسأله‌ي‌ حكومت‌ و ولايت‌، در جامعه‌ي‌ اسلامي‌ ما تحقق‌ بخشيده‌ شد. شكل‌ اسلامي‌، علي‌رغم‌ طرد و نفي‌ و بغض‌ و عناد قدرتهاي‌ جهاني‌، در جامعه‌ي‌ ما پياده‌ شد. دشمنان‌ اسلام‌، مخالفت‌ هم‌ كردند; اما بحمدالله‌ روزبه‌روز در جامعه‌ي‌ ما، ثابت‌تر و درخشانتر و ماندگارتر شده‌ است‌.
ما مسؤولان‌ وظيفه‌ داريم‌ كه‌ ولايت‌ الهي‌ و اسلامي‌ را در جامعه‌ي‌ خودمان‌، در شكل‌ پرجاذبه‌ي‌ آن‌، براي‌ انسانهاي‌ مشتاق‌ و محروم‌، هرچه‌ بيشتر تحقق‌ ببخشيم‌. قدم‌ اول‌ اين‌ است‌ كه‌ از راه‌ مردم‌ جدا نشويم‌ و فراموش‌ نكنيم‌ كه‌ همين‌ مردم‌، پابرهنگان‌، طبقات‌ ضعيف‌، اين‌ كساني‌ كه‌ در معيارهاي‌ مادي‌ جوامع‌، چيزي‌ به‌حساب‌ نمي‌آيند، صاحبان‌ اصلي‌ كشورند و پيروزيهاي‌ اين‌ انقلاب‌ و اين‌ كشور و عزت‌ ايران‌، به‌ خاطر فداكاريهاي‌ آنان‌ به‌دست‌ آمده‌ است‌. فراموش‌ نكنيم‌ كه‌ اين‌ مردم‌ بودند كه‌ اسلام‌ را براي‌ اين‌ كشور الهي‌ و اسلامي‌ خواستند و اراده‌ كردند و آن‌ را تحقق‌ بخشيدند. از مردم‌ جدا نشويد.
اين‌، افتخار نظام‌ و جامعه‌ي‌ اسلامي‌ است‌ كه‌ قريب‌ دوازده‌ سال‌ از پيروزي‌ اين‌ انقلاب‌ مي‌گذرد و با وجود اين‌همه‌ تبليغات‌ و كارشكنيهاي‌ دشمنان‌، مردم‌ روزبه‌روز به‌ آرمانهاي‌ اين‌ انقلاب‌ و اين‌ نظام‌ اسلامي‌، علاقه‌مندتر و دلبسته‌تر شده‌اند و دشمن‌ حقيقتا در مقابل‌ خواست‌ و اراده‌ي‌ اين‌ مردم‌، عاجز مانده‌ است‌.
امروز دنياي‌ اسلام‌، به‌ جامعه‌ي‌ اسلامي‌ ما متوجه‌ است‌. هرچه‌ در اين‌جا اسلام‌، بهتر و قويتر و واقعيتر پياده‌ بشود، مسلمانان‌ در كشورهاي‌ اسلامي‌ و در سرتاسر عالم‌، اميدوارتر مي‌شوند. اين‌ جوانان‌ و گروههاي‌ اسلامي‌ كه‌ با مظلوميت‌، در فلسطين‌ و در بسياري‌ از كشورهاي‌ اسلامي‌، با كفر و استكبار و ايادي‌ آنها مبارزه‌ مي‌كنند، پشتگرمي‌ و دلگرميشان‌، به‌ جمهوري‌ اسلامي‌ است‌. ايستادگي‌ اين‌ ملت‌ است‌ كه‌ آنها را شاداب‌ نگهداشته‌ و سختيها را بر آنها هموار كرده‌ است‌.
امروز در دنياي‌ اسلام‌، حكامي‌ وجود دارند كه‌ براي‌ مسلماناني‌ كه‌ تحت‌ حكومت‌ آنها هستند و براي‌ ملتهاي‌ مظلومشان‌، از سم‌ مهلك‌ خطرناكترند. اين‌ حكومتهايي‌ كه‌ آلت‌ دست‌ استكبار جهاني‌ هستند، براي‌ منافع‌ و اهداف‌ استكبار دل‌ مي‌سوزانند; اما براي‌ ملتها و منافعشان‌، نه‌. اين‌ حادثه‌ي‌ اخيري‌ كه‌ در مني‌ اتفاق‌ افتاد، حادثه‌ي‌ واقعا تلخ‌ و مصيبت‌باري‌ بود. البته‌ حادثه‌، مشكوك‌ هم‌ هست‌. درباره‌ي‌ علت‌ حادثه‌، آن‌ چيزي‌ كه‌ حكام‌ سعودي‌ گفتند و ادعا كردند، به‌ آساني‌ نمي‌پذيريم‌. حادثه‌، حادثه‌ي‌ مشكوكي‌ است‌. تعداد كثيري‌ از مردم‌ مسلمان‌ و حاجي‌، جانشان‌ را در اين‌ حادثه‌ از دست‌ دادند و مظلومانه‌ مردند يا كشته‌ شدند. بايد تحقيق‌ بشود. بايد مسلمانان‌ تحقيق‌ كنند و سران‌ كشورهاي‌ اسلامي‌، اين‌ قضيه‌ را دنبال‌ نمايند. چنين‌ حادثه‌ي‌ تلخ‌ و مصيبت‌باري‌، در اظهارات‌ و گفته‌هاي‌ حكام‌ سعودي‌، آن‌چنان‌ بازگو مي‌شود كه‌ نشانه‌ي‌ بي‌اعتنايي‌ آنها به‌ نفوس‌ مسلمين‌ و حيات‌ آنهاست‌; آن‌ هم‌ با كشته‌ شدن‌ صدها و شايد هزاران‌ مسلمان‌; در حالي‌ كه‌ در اسلام‌، جان‌ يك‌ مسلمان‌ هم‌ محترم‌ است‌. اگر در اين‌ حادثه‌، دست‌ عمد و خيانت‌ مؤثر بوده‌ باشد ـ آن‌چنان‌كه‌ گفته‌ شده‌ و حدس‌ زده‌ شده‌ و خلافش‌ هم‌ هنوز ثابت‌ نشده‌ ـ جنايت‌ عظيمي‌ اتفاق‌ افتاده‌ است‌. جنايت‌، لزوما اين‌ نيست‌ كه‌ هزار و چند صدنفر يا بيشتر مسلمان‌ كشته‌ شوند; حتي‌ اگر يك‌ نفر هم‌ به‌ آن‌ شكل‌ و مظلومانه‌ و بدون‌ جرم‌ كشته‌ بشود، جنايت‌ عظيمي‌ رخ‌ داده‌ است‌.
البته‌ حرفي‌ كه‌ چند نفر آخوند درباري‌ از كشورهاي‌ اسلامي‌ بزنند و تعريف‌ و ستايش‌ كنند كه‌ اين‌قدر خدمت‌ كرديد و چگونه‌ خدمت‌ كرديد، مسؤوليت‌ حكام‌ سعودي‌ را هم‌ از بين‌ نمي‌برد. اين‌، قضيه‌ي‌ اول‌ هم‌ كه‌ نيست‌; تا حالا اين‌گونه‌ قضايا مكرر اتفاق‌ افتاده‌ است‌. كشتار فاجعه‌آميز حجاج‌ ايراني‌، زشت‌ترين‌ و نمونه‌ي‌ وحشيانه‌ترين‌ آن‌ بود. غير از آن‌ هم‌، قضاياي‌ متعددي‌ در گذشته‌ اتفاق‌ افتاده‌ است‌. اين‌ حادثه‌ي‌ اخير هم‌ كه‌ خودش‌ قضيه‌ي‌ بسيار مهمي‌ است‌.
امروز، آن‌ ملت‌ و مركزي‌ كه‌ مسلمانان‌ با توجه‌ به‌ آن‌، در ميان‌ اين‌همه‌ گرفتاري‌، دلشان‌ اميد پيدا مي‌كند، مردم‌ ايران‌ و نظام‌ جمهوري‌ اسلامي‌ است‌. اين‌ مسلمانان‌ مظلوم‌ فلسطيني‌ و لبناني‌ كه‌ به‌طور روزمره‌ مورد تهاجم‌ جنايت‌آميز اسرائيل‌ قرار دارند و همين‌ روزها هم‌ آمدند بمباران‌ كردند و اين‌ جناياتها ادامه‌ دارد، اميدشان‌ به‌ هيچ‌كدام‌ از اين‌ قدرتها و مدعياني‌ كه‌ ادعا مي‌كنند، نيست‌. اگر اميدي‌ داشته‌ باشند ـ كه‌ دارند ـ به‌ انقلاب‌ اسلامي‌ و به‌ حركت‌ پربركت‌ ملت‌ مسلمان‌ ماست‌. شما، مايه‌ي‌ اميد مسلمانان‌ هستيد.
امروز، به‌ خاطر همين‌ خصوصيات‌ در جمهوري‌ اسلامي‌، هر كسي‌ كه‌ براي‌ عزت‌ و پيشرفت‌ اين‌ جمهوري‌، براي‌ اصلاح‌ امور مردم‌ در اين‌ جمهوري‌ و براي‌ موفقيتهاي‌ روزافزون‌ اين‌ نظام‌ مقدس‌ تلاش‌ بكند، براي‌ كل‌ جهان‌ اسلام‌ مجاهدت‌ و تلاش‌ كرده‌ و در حقيقت‌، اسلام‌ را پشتيباني‌ كرده‌ است‌. امروز، مسأله‌، مسأله‌ي‌ يك‌ ملت‌ نيست‌. مسايل‌ ما، مسايل‌ دنياي‌ اسلام‌ و مسايل‌ ملتهاست‌. مسأله‌ي‌ ما، مسأله‌ي‌ اصل‌ اسلام‌ و پرچم‌ و علم‌ اسلام‌ مي‌باشد كه‌ در جهان‌ به‌ اهتزاز درآمده‌ است‌. هر كسي‌ كه‌ امروز در جهت‌ تضعيف‌ نظام‌ جمهوري‌ اسلامي‌، حركتي‌ انجام‌ بدهد، حرفي‌ بزند و اقدامي‌ بكند، دامنه‌ي‌ كار خلاف‌ او، به‌ همه‌ي‌ ملتهاي‌ مسلمان‌، گسترش‌ پيدا مي‌كند. يعني‌ بايد بداند كه‌ اين‌ كار، فقط خيانت‌ به‌ اين‌ ملت‌ نيست‌; خيانت‌ به‌ اسلام‌ و به‌ ملتهاي‌ متعدد و به‌ تاريخ‌ اسلام‌ است‌.
امروز دشمن‌، به‌ ايجاد اختلاف‌ و شكاف‌ در ميان‌ مردم‌ ما، چشم‌ دوخته‌ است‌. امروز تنها اميد دشمن‌، اين‌ است‌. با حمله‌ي‌ نظامي‌ ـ حتي‌ با بمب‌ اتم‌ ـ نمي‌شود اين‌ انقلاب‌ و اين‌ نظام‌ را از بين‌ برد. با دست‌به‌دست‌هم‌ دادن‌ و از جوانب‌ مختلف‌ حمله‌ كردن‌ هم‌ نمي‌شود. استكبار نمي‌تواند با كار نظامي‌، مسأله‌ي‌ جمهوري‌ اسلامي‌ و انقلاب‌ اسلامي‌ را براي‌ خودش‌ حل‌ كند; با فشار اقتصادي‌ هم‌ نمي‌شود.
در اين‌ يازده‌ سال‌، آگاهي‌ مردم‌ ما را تجربه‌ كردند. مردم‌، اوضاع‌ را خوب‌ مي‌دانند. مردم‌، چه‌قدر سختي‌ گذراندند و چه‌ كمبودهايي‌ را تحمل‌ كردند. همه‌ي‌ اينها، ناشي‌ از آگاهي‌ مردم‌ است‌. مردم‌ مي‌دانند كه‌ استكبار جهاني‌، به‌ چه‌ اميدي‌ روي‌ نظام‌ جمهوري‌ اسلامي‌ فشار مي‌آورد و چه‌ مي‌خواهد. مردم‌ ما مي‌دانند كه‌ استكبار جهاني‌ فشار مي‌آورد، براي‌ اين‌كه‌ راه‌ برگشت‌ استعمارگران‌ را به‌ اين‌ كشور باز كند. مردم‌ ما مي‌دانند كه‌ بسياري‌ از نابسامانيها و كمبودها و مشكلات‌، به‌ خاطر دشمني‌ و دخالت‌ و خباثت‌ دشمنان‌ جهاني‌ ماست‌. و اين‌ را هم‌ مي‌دانند كه‌ با تكيه‌ به‌ نيروي‌ خودشان‌، با مقاومت‌ و پشتكار و يگانگي‌ و همكاري‌ و صميميتشان‌ با دولت‌ و مسؤولان‌ اجرايي‌ كشور، خواهند توانست‌ اين‌ مشكلات‌ را حل‌ كنند; همچنان‌كه‌ خيلي‌ از اين‌ مشكلات‌ را حل‌ كردند.
پس‌، مي‌دانند كه‌ از اين‌ راه‌ هم‌ نمي‌توانند به‌ اين‌ انقلاب‌ و اين‌ نظام‌ جمهوري‌ اسلامي‌، صدمه‌ بزنند. اميدشان‌، به‌ دو، سه‌ نقطه‌ي‌ داخلي‌ است‌ و از همه‌ مهمتر، ايجاد اختلاف‌ و شكاف‌ بين‌ مسؤولان‌، بين‌ دولت‌ و ملت‌، بين‌ آحاد مردم‌، بين‌ دستگاههاي‌ گوناگون‌ و بين‌ شخصيتهاي‌ مختلف‌ است‌. اين‌، تنها اميد آنهاست‌. اگر توانستند اختلاف‌ ايجاد كنند، ايجاد مي‌كنند; اگر هم‌ نتوانستند، وانمود مي‌كنند كه‌ اختلاف‌ هست‌. تقريبا تمام‌ دستگاههاي‌ تبليغي‌ دنيا ـ آنهايي‌ كه‌ نسبت‌ به‌ مسايل‌ ايران‌ اهتمام‌ دارند ـ امروز همتشان‌ را در اين‌ متمركز كرده‌اند كه‌ ثابت‌ كنند در دستگاههاي‌ اصلي‌ نظام‌ جمهوري‌ اسلامي‌، اختلاف‌ عميق‌ هست‌! براي‌ اين‌كه‌ هم‌ چهره‌ي‌ اين‌ نظام‌ را در دنيا مغشوش‌ جلوه‌ بدهند و بگويند نظامي‌ مبتلا به‌ مشكلات‌ خودش‌ و درگير اختلافات‌ و جنگ‌ قدرت‌ است‌ ـ از اين‌ تعبيراتي‌ كه‌ مي‌كنند ـ و هم‌ اگر صدايشان‌ به‌ گوش‌ ملت‌ ما و هر كس‌ ديگر رسيد، او را مأيوس‌ و نااميد كنند.
اين‌ نكته‌ را براي‌ آن‌ عرض‌ مي‌كنم‌، تا توجه‌ بكنيد كه‌ مسأله‌ي‌ اختلاف‌، چه‌قدر براي‌ دشمن‌ مهم‌ است‌. كساني‌ كه‌ زبان‌ و قلمشان‌ در جامعه‌ كار مي‌كند و ذهنها و دلها و نفوسي‌ متوجه‌ آنها مي‌شود، مواظب‌ باشند كه‌ دشمن‌ از اظهارات‌ آنها سوء استفاده‌ نكند. امروز، هر حركتي‌ كه‌ نمايش‌ دودستگي‌ و اختلاف‌ عميق‌ و توأم‌ با تضاد باشد و هر حركتي‌ كه‌ مسؤولان‌ نظام‌ و مجريان‌ كشور و مديران‌ زحمتكش‌ و دلسوز و خدمتگزار را تضعيف‌ بكند، حركتي‌ برخلاف‌ مصالح‌ اين‌ ملت‌ و بر ضد خواسته‌هاي‌ اسلام‌ و امام‌ بزرگوارمان‌ است‌.
بحمدالله‌ در جامعه‌ي‌ ما، دلها به‌ هم‌ نزديك‌ است‌. از آن‌ انگيزه‌هاي‌ خودخواهانه‌ و قدرت‌طلبانه‌يي‌ كه‌ نظايرش‌ در دنيا ديده‌ مي‌شود، در جامعه‌ي‌ ما بندرت‌ ديده‌ مي‌شود. نمي‌گويم‌ وجود ندارد ـ شيطان‌ همه‌ جا هست‌ ـ اما آن‌طوري‌ كه‌ در دنيا معمول‌ است‌، در جامعه‌ي‌ ما نيست‌. به‌ آن‌ شدتي‌ كه‌ همه‌ جا هست‌، بحمدالله‌ اين‌جا نيست‌. اين‌جا، معنويت‌ و وظيفه‌ي‌ ديني‌ حاكم‌ است‌. كوشش‌ كنيد كه‌ اين‌ جامعه‌ و اين‌ نظام‌ اسلامي‌ و اين‌ كشور اسلامي‌ را با وحدت‌ كلمه‌، يكپارچگي‌، مديريت‌ توأم‌ با محبت‌ و عواطف‌ و همراهي‌ مردم‌، آن‌چنان‌ بسازيد و پيش‌ ببريد كه‌ اميد ملتها، با ديدن‌ شما روزافزون‌ بشود. اين‌، آن‌ چيزي‌ است‌ كه‌ اسلام‌ از ما مي‌خواهد.
غديرخم‌، براي‌ كساني‌ كه‌ اهل‌ معنا و معنويت‌ و درك‌ حقايقند، درسهاي‌ فراوان‌ و بي‌نهايت‌ و فوق‌العاده‌يي‌ دارد. براي‌ ما نيز، درس‌ صفا و معنويت‌ و تقوا در مديريت‌ كشور و همه‌ي‌ بازوهاي‌ گرداننده‌ و اجرايي‌ دارد. ما بايد اين‌ درس‌ را از غدير بگيريم‌ و مطمئنا در اين‌ راه‌، دست‌ قدرت‌ الهي‌، كمك‌ و پشتيبان‌ ماست‌. اراده‌ي‌ الهي‌ بر اين‌ است‌ كه‌ در اين‌ برهه‌ از زمان‌، ان‌شاءالله‌ كلمه‌ي‌ حق‌ پيروز بشود و اسلام‌ جايگاه‌ برجسته‌ي‌ خودش‌ را در دنيا پيدا بكند و اين‌ تلاشهاي‌ دشمنان‌ هم‌، به‌ جايي‌ نخواهد رسيد.
ان‌شاءالله‌ خداي‌ متعال‌، به‌ همه‌ي‌ شما توفيق‌ بدهد و ما را هدايت‌ و كمك‌ كند كه‌ راه‌ را بشناسيم‌ و آن‌ را ان‌شاءالله‌ با قوت‌ و استقامت‌ طي‌ كنيم‌.

والسلام‌ عليكم‌ و رحمة‌الله‌ و بركاته‌