پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

ديدار نخبگان جوان دانشگاهى با رهبر انقلاب

بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم

خيلى روز شيرين و ساعت خوشى براى بنده است كه در جمع يك مجموعه ى نخبه، زبده و اميدبخش براى آينده ى كشور، بنشينيم و راجع به يكى از اساسى ترين و اصلى ترين مسائل كشور - كه مسئله ى پيشرفت علم و بر اساس آن پيشرفت فناورى است - بحث كنيم. همه ى مطالبى هم كه برادران و خواهران و جوانان عزيز ما آمديد اينجا و بيان كرديد، اين فكر را در انسان تقويت ميكند كه جريان نخبه پرورى و توسعه ى فكر سازنده در بين جوانان كشور، يك جريان رو به رشدى است؛ داراى پيشرفت است و آينده ى خوبى را نويد ميدهد. من حرفهاى دوستان در سال گذشته را هم كم و بيش در ياد دارم - غير از اينكه حالا يادداشت شده و ثبت شده - آنها هم همين جور است. نكاتى كه به ذهن جوانان و نخبگان ما ميرسد كه فكر ميكنند اينجا بايد مطرح و بيان كنند، براى ما شاخص است. انسان مى بيند كه هم توجه و انگيزه ها براى پيشرفت علم و اعتناء به اهميت علم و فناورى بيشتر شده، هم جهتگيريها با اهداف والاى نظام جمهورى اسلامى هم خوان تر و منطبق تر شده است.

خب، حالا اين مطلب را من عرض بكنم - شايد پاسخى هم باشد به سؤالى كه اين برادر عزيزمان در پايان جلسه مطرح كردند - كه علم براى يك جامعه ى انسانى، يك موهبت الهى است: هم علوم ارزشى و علوم معرفتى، و هم علومى كه به انسان كمك ميكند تا در اين طبيعت عظيم و در اين خلقت شگفت آور خداى بزرگ، از گنجينه هائى كه خدا براى انسان در اين طبيعت قرار داده، بيشتر و بهتر استفاده كند. از اول پيدايش انسان، حركت انسان به سمت پيدا كردن رموز طبيعت و كشف كردن كوچه پس كوچه هاى تو در توى اين ساخت عظيم و بافت بزرگ به كار گرفته شده و اسلام و همه ى اديان اين را تأييد ميكنند. شما نميتوانيد در هيچ دينى - بخصوص دين اسلام - يك تعبير و جمله اى پيدا كنيد كه نشان دهنده ى اين باشد كه اين علوم دنيوى فايده اى ندارد يا مضر است يا نبايد دنبالش رفت؛ بعكس، همه ى اين دانشهائى كه تا امروز بشر به آنها دست پيدا كرده - كه وسيله اى است براى اينكه انسان بتواند از اين حقيقتى كه وجود دارد و اين طبيعتى كه خدا براى ما آفريده، بهتر استفاده كند - و همچنين دانشهائى كه تا امروز بشر به آنها دست پيدا نكرده - شايد دانشهاى بيشترى در آينده پيدا خواهد شد كه حجم و كميت آنها از همه ى دانشهاى بشرى از اول تا حالا بيشتر است و بشر در آينده به آنها دست پيدا خواهد كرد - همه ى اين دانشها از نظر اسلام باارزش است.

خودِ علم ارزش است. اين ارزش را كسانى ميتوانند به ضد ارزش تبديل كنند كه از او عليه منافع بشريت استفاده كنند؛ اما خودِ دانش يك ارزش است. به بركت دانش، معرفت خدا هم آسان ميشود. كسانى كه داراى علم اند، بيشتر ميتوانند حقانيت پيام پيغمبران و حقانيت پيام راستين اسلام را بفهمند. علم را با شهوات، با غرضها و با چيزهائى كه در عالم مادى و گرايشهاى مادى وجود دارد، مخلوط نبايد كرد. آنى كه آنجا بد است، او ضد ارزش حركت كردنِ آنها و شهوانى و نفسانى بهره گيرى كردن از علم است، نه خود علم. بنابراين علم يك ارزش است؛ در اين شك نكنيد. هم علوم معرفتى، علوم ارزشى، علوم حقيقى يا اعتبارى اى مثل فلسفه يا فقه يا امثال اينها خيلى با ارزش است و هم علومى كه وسيله ى كشف دنياى موجودِ در اختيار بشر و كشف رازهاى آن و توانا شدن بر استفاده ى بهتر از اين گنجينه ى عظيم است.

اين دنيائى كه در اختيار ماست، اين زمينى كه در اختيار ماست، اين موادى كه در اختيار ماست، اى بسا ميليونها برابر بهره اى كه امروز بشر از آنها استفاده ميكند، قابل بهره بردارى باشد. از همين آب، از همين خاك، از همين مواد، از همين هوا، از همين موادى كه در زير زمين هست و از همين چيزهائى كه در اختيار ماست و ما ارزش اينها را نميدانيم، اى بسا بشر در آينده بهره هاى خيلى فراوانى ببرد. ما امروز نفت را ميسوزانيم؛ ممكن است در آينده، بهره مندى هائى از نفت براى بشر به دست بيايد و به قدرى ارزشمند بشود كه هيچ عاقلى حاضر نباشد يك قطره ى نفت را بسوزاند؛ به جاى آن از انرژيهاى ديگر استفاده كنند. شما ببينيد، امروز از زباله ى شما بازيافتِ مواد باارزش ميكنند. خب، زباله زباله است؛ اين يك مثال خيلى كوچك است. خيلى از چيزها هست كه ممكن است از آنها استفاده بشود؛ به چه وسيله ميشود آنها را فهميد؟ به چه وسيله ميشود به راههاى دَه توى طبيعت پى برد و راه برد و از آنها استفاده كرد؟ به وسيله ى علم. اينى كه پيغمبر ميفرمايد: «اطلبوا العلم و لو بالصّين»، نميخواهد بگويد برويد فلسفه يا فقه را از چين ياد بگيريد؛ برويد دانش را - هر دانشى؛ علم و آنچه كه بر علم مترتب ميشود يعنى فناورى و توانائيهاى فراوان سرپنجه ى بشرى - ياد بگيريد؛ اينها چيزهاى لازمى است. خب، اين يك مقدارى پرداختن به مسائل بديهى بود؛ يعنى بنده تصور هم نميكردم كه در بين شما جوانان نخبه كسى باشد كه در اين زمينه شك و ترديدى داشته باشد و تصور كند كه حالا اسلام چه ميگويد.

سند چشم انداز هم مطلقاً يك قطعه اى از نگاههاى غربى نيست. ما جهت را عوض كرده ايم. ببينيد، يك نكته اى كه شما جوانها خوب است به آن توجه كنيد، اين است كه خيلى از چيزها هست كه قالب آن ايرادى ندارد، اما جهتش اشكال دارد؛ ما در اسلام هم از اين قبيل چيزها داشتيم. همين حج و عمره اى كه شماها ميرويد و اينقدر دختر جوان ما و پسر جوان ما - با آن دلهاى پاكشان - تحت تأثير آن قرار ميگيرند، اين حج يك رسم جاهلى است و در جاهليت بوده. همين طوافى كه شما ميكنيد، اين طواف را در دوران جاهليت ميكردند. در موسم حج، كه موسم حج هم همين ماه هاى حرام بود، از اطراف عربستان - حالا در بيرون عربستان كسى اعتقاد نداشت - راه مى افتادند و به مكه مى آمدند، براى اينكه اطراف كعبه طواف كنند. قالب كار، همين قالب كارى است كه شما انجام ميدهيد؛ اما محتوا و جهت كار، صد و هشتاد درجه تفاوت دارد. امروز شما اطراف كعبه كه حركت ميكنيد، توحيد را داريد تجسم ميكنيد؛ حركت عظيم عالم بر محور وجود خالق متعال؛ كه اينجا يك حركت سمبليك و يك حركت نمادين به وجود آمد و كعبه شد مظهر توحيد در اسلام، و حج شد بهترين عامل براى توحيد كلمه در يك مجمع عظيم جهان اسلام؛ اين جهتِ امروز آن است. جهت جاهليت صد و هشتاد درجه تفاوت داشت و نقطه ى مقابل اين بود؛ بتهاى گوناگونى بيرون كعبه و درون كعبه آويخته بودند؛ كسانى كه مى آمدند و دور كعبه حركت ميكردند، در واقع دلباخته و دلبسته ى آن بت بودند و از خداى واحدِ احد چيزى نميفهميدند. خودِ اين حركت كردن هم نه فقط آنها را به هم نزديك نميكرد، آنها را از هم دور ميكرد؛ چون دلبستگى هايشان با هم فرق داشت؛ يكى به خاطر فلان بت دور كعبه ميگشت و ديگرى به خاطر فلان بت ديگر كه همه ى اينها توى كعبه جمع بودند. پيغمبر حج و طواف و سعى را مطلقاً تغيير نداد - اين قالب حفظ شد - جهت آن را صد و هشتاد درجه عوض كرد؛ حجى كه مظهر شرك و بت پرستى و خرافه پرستى و عصبيت و جهالت محض بود، تبديل شد به مظهر توحيد، مظهر صفا، مظهر اخلاص و دلباختگى در مقابل ذات اقدس الهى.

قالبها اشكالى ندارند. تكنولوژى هسته اى هيچ گناهى نكرده، گناه مال آن كسى است كه جهت او را جهت تخريب انسانها قرار ميدهد. يا مثلاً فناوريهاى پيشرفته ى نانو، يا صنايع الكترونيك بسيار پيشرفته و آيروديناميك و امثال اينها گناهى ندارند؛ اينها خيلى خوبند و ابزارهائى هستند براى اينكه انسان بتواند در دنيا از منابع و فرصتهائى كه خدا در اين طبيعت قرار داده، به بهترين وجهى استفاده كند. گناه مال آن كسانى است كه از اين نعمت خدادادى و از اين گنجينه ى الهى، براى زورگوئى به بشر، تسلط به ديگران و پامال كردن حقوق ديگران استفاده ميكنند. شما كه مبناى خوبى داريد، شما كه به خدا معتقديد، شما كه به كرامت انسان معتقديد، شما كه با ظلم و غصب و تعدى و تجاوز مخالفيد، شما كه استكبار و جامعه ها يا حكومتهاى برآمده ى از شهوات شخصى و جمعى را تقبيح ميكنيد، شما اين علوم را ياد بگيريد تا ارزشهاى خودتان را در دنيا ترويج كنيد و معارف خودتان را در دنيا حاكم كنيد. اين چيز بدى است؟! يك نفر سوار هواپيما ميشود و براى عياشى و هرزگى، به فلان شهرِ فلان كشور ميرود؛ يك نفر هم سوار همين هواپيما ميشود، ميرود براى زيارت خانه ى خدا؛ اين هواپيما كه گناهى ندارد؛ جهتها فرق ميكند. شما دانش و فناورى را فرا بگيريد و از هوش ويژه اى كه در شما هست - كه من حالا اشاره خواهم كرد و بعضى از دوستان هم گفتند - استفاده كنيد، براى اينكه در اين جهت، قله را فتح كنيد. آن وقت از اين موقعيت و از اين فرصت، براى نشر ارزشهاى حقيقى - به جاى ارزشهاى دروغين، به جاى نفسانيات، به جاى هرزگى، به جاى سلطه ى زر و زور بر سرنوشت بشر - استفاده كنيد.

امروز بيش از دو ميليارد انسان در دنيا گرسنه اند! اين شوخى است؟ امروز ملتهائى بر روى طلا راه ميروند، ولى شكمشان گرسنه است. نظام جهانى نظام سلطه است؛ نظام استكبار است؛ نظام ظلم است. به چه وسيله آمريكا به اينجا رسيد؟ چه طور توانست اينجور به دنيا زورگوئى كند؟ چون دانش داشت و از دانش استفاده كرد. غربيها در اين مسابقه ى جهانى اى كه در طول تاريخ وجود داشته، سوء استفاده كردند.

ببينيد در طول تاريخ، علم در بين ملتهاى دنيا دست به دست گشته؛ شما هيچ ملتى را پيدا نميكنيد كه از اول تا آخر، دانش در اختيار آنها بوده؛ نه، اين يكى از سنتهاى خداست. در اين مسابقه ى در بين جوامع بشرى - ملتها مسابقه دارند و از هم جلو ميزنند - از لحاظ دانش يك وقتى شرق جلو بود، يك وقتى كشورهاى اسلامى جلو بودند و يك وقتى بخصوص كشور ايران جلو بود؛ همين حالتى كه امروز شما در بعضى از كشورهاى غربى مشاهده ميكنيد كه از لحاظ علم در رتبه ى بالائى هستند و ديگران بايد سرشان را بالا كنند تا آنها را ببينند، يك روز كشور شما همين حالت را داشت و كشورهاى اروپائى و كشورهاى شرقى و غربى بايد به بالا نگاه ميكردند تا ميتوانستند دانشمند ايرانى را ببينند؛ دانشمندان عظيمى كه نه فقط در علم، حتّى در فناورى - فناوريهاى متناسب با آن روز - از همه ى دنيا جلو بودند. يك روزى اينجورى بوده؛ يك روز هم غربيها جلو افتادند.

اما يك نكته ى مهمى است كه از زمانى كه غربيها جلو افتادند، از اين برترىِ علمى، براى مقاصد سياسى و اقتصادىِ سلطه گرانه استفاده كردند؛ استعمار به وجود آمد. استعمار قبلاً وجود نداشت. معناى استعمار اين است كه يك كشورى با هزارها كيلومتر فاصله، دست اندازى كند به يك كشورى كه منبع ثروت است - مثلاً شبه قاره ى هند - و آنجا را به قدرت شمشير و به قدرت سلاح پيشرفته، در اختيار خودش بگيرد. خب ميدانيد، انگليس هم محاط به درياست. انگليسيها چون در كار كشتيرانى و دريانوردى يك مهارتى پيدا كرده بودند؛ اين دريانوردى را توسعه دادند، خطرپذيرى كردند، ريسك پذيرى كردند، آمدند هندوستان را پيدا كردند و بر آن تسلط پيدا كردند؛ اينجا از برترى علمىِ خودشان استفاده ى سياسى كردند! كارى كه تا آن زمان هيچ كدام از كشورهاى گوناگونى كه داراى برترى علمى بودند، نكرده بودند. هم انگليسيها، هم بلژيكيها، هم هلنديها، اينهائى كه طرف منطقه ى شرق و منطقه ى شبه قاره ى هند رفتند و اول بار استعمار را راه انداختند، و هم آن كسانى كه بعد رفتند آفريقا را گرفتند - گروهى از كشورهاى اروپائى مثل پرتغال - اينها از قدرت پيشرفتِ علمى و توانائى علميشان، استفاده ى سياسى كردند؛ يعنى استعمار را به وجود آوردند. وقتى استعمار به وجود آمد، سرنوشت آن ملت استعمارزده در دست آن ملت استعمارگر قرار گرفت؛ از اين استفاده كردند براى اينكه آنها را در جهالت نگه دارند و تا آنجائى كه البته ميتوانستند، مسابقه ى علمى را متوقف كردند!

اين اتفاقى است كه افتاده و كارى است كه شده. خب، اين سوء استفاده ى از علم بود. دنيا تحولات دارد؛ انسانها در يك حدى محدود نميمانند و انسان را نميشود زندانى كرد. بالاخره جوشش استعداد انسانى - چه در زمينه ى علمى، چه در زمينه ى سياسى - كار خودش را ميكند، و كرد. حركتهاى فراوانى از طرف مردم در جاهاى مختلف دنيا به وجود آمد. وضع امروز دنيا اين است كه قدرتهائى كه داراى پيشرفت علمى هستند، سعى ميكنند اين پيشرفت را به صورت انحصارى نگه دارند. شماها خوب ميدانيد، بخشهائى از دانش در كشورهاى پيشرفته ى غربى هست كه مطلقاً اجازه ى دسترسى به آنها به كسانى خارج از محدوده ى خودشان داده نمى شود؛ يعنى اختصاصى است. مثل اين سندهائى كه وقتى كهنه شد، منتشرش ميكنند؛ دانشى هم كه در اختيار آنهاست، وقتى از آن مرحله ى اهميت و درجه ى اوّلى افتاد، آن وقت اجازه ميدهند ديگرى دست پيدا كند؛ آن وقتى كه خودشان به يك مرحله ى بالاترى رسيده باشند. اين جورى اند و در زمينه ى علم، انحصارطلبند.

خب، در اين دنيا براى به هم زدن اين سلطه، بايد يك حركت علمى كرد. نظام جمهورى اسلامى كه از لحاظ ارزش گذارى و نظام ارزشى، نقطه ى مقابل آن چيزى است كه امروز سلطه گران غربى دنبالش هستند - و خب، موفق هم شده؛ از لحاظ سياسى موفق شده؛ خودش را تثبيت كرده؛ عليه توطئه ها سى سال ايستادگى كرده و در ابعاد مختلف خودش را پيش برده - براى اينكه بتواند هدفهاى خودش را تأمين بكند - كه آن هدفها، هدفهاى والاى انسانى است كه هر انسانى آنها را قبول دارد - بايد دنبال علم برود؛ اين است كه من گفته ام امروز يكى از پايه اى ترين گفتمانهاى كنونى كشور ما بايد گفتمان پيشرفت علم و فناورى باشد؛ اين برو برگرد ندارد. بدون اينكه ما به دنبال پيشرفت علمى و رشد علمى و افزايش توان علمى باشيم، و بدون اينكه اين امكان علمى را در سطح زندگى خودمان بياوريم و زندگى مادى را اعتلاء بدهيم، امكان مقابله ى با آن قدرتها وجود ندارد. اين پرچمى كه در دست جمهورى اسلامى است، در اين صورت در اهتزاز و سرپا خواهد ماند و پيروز خواهد شد. خب، در اين زمينه من شايد يك مقدارى بيش از اندازه ى لازم صحبت كردم؛ به خاطر اينكه تصور نمى كردم اين فكر و ذهنيت در جوانهاى نخبه باشد كه علم و فناورى چه فايده اى دارد؛ لذا يك مقدارى در اين زمينه بيشتر توضيح دادم.

ببينيد، علم مايه ى قدرت و ثروت است. اگر كشور شما و نظام جمهورى اسلامى بايد به اين قدرت و اقتدار دست پيدا كند تا بتواند از ملت خود، از كشور خود، از ارزشهاى خود و از نظام خود پشتيبانى كند و مصونيت ببخشد - كه قدرت فايده اش اين است؛ اقتدار براى زورگوئى به ديگران نيست، براى جلوگيرى از زورگوئى ديگران است - و اگر در كنار اين به ثروت احتياج دارد تا بتواند مشكلات گوناگونى را كه ميراث سالها حكومت استبدادى در اين كشور است برطرف كند، بايد علم را به دست بياورد. براى يك ملت، علم وسيله اى است براى رسيدن به اقتدار ملى و ثروت ملى.

خوشبختانه ما در اين زمينه امكانات زيادى داريم. اگر درست محاسبه بشود، شايد بتوان گفت واقعاً حدود صد و پنجاه سال ملت ايران را متوقف نگه داشتند. اين استعداد جوشانى را كه شما امروز مى بينيد، اين مال امروز نيست؛ هميشه نسلهاى ايرانى اين استعداد را داشته اند. اينها به دلايل مختلف متوقف مانده؛ عمده اش هم به خاطر حاكميت حكومتهاى مستبد و جائر در همه ى زمانها - و بخصوص در اين برهه ى آخر، به اضافه شدنِ وابستگى و فساد - بوده. اين عقب ماندگى وجود دارد. ليكن استعداد ملت ايران، يك استعدادِ از متوسط بالاتر است؛ اين را ما بارها گفته ايم. بعضيها خيال كردند كه ما اين را ادعا ميكنيم؛ حالا بتدريج در سطح جهان هم دارد اين معنا منعكس ميشود. گواهيها و تصديقهاى جهانى نسبت به هوش بسيار زياد ايرانى، مكرر در جاهاى گوناگونى دارد تكرار ميشود. توى مجلات آمريكائى مينويسند و بخصوص از بعضى از دانشگاههاى ما اسم مى آورند. البته اين اسم آوردنها مغرضانه است؛ آن دانشگاهى كه آنها اسم مى آورند - چه در تهران، چه در اصفهان - اينها دانشگاههاى برترند، شكى نيست؛ اما نام آوردن آنها مغرضانه است؛ چون دانشگاه بر پايه ى نيروى انسانى است: دانشجو و استاد و البته مديريت. هم دانشجو و هم استاد، از همين نسلهاى ايرانى هستند؛ بنابراين، اين عموميت دارد و مخصوص دانشگاه خاصى نيست. در هر جائى كه تلاشى صورت بگيرد، همين برجستگى نمايان خواهد شد كه آنها در مواردى به آن اعتراف ميكنند. بنابراين ما از اين امكان بسيار بالاى انسانى برخورداريم؛ يعنى هوش و استعدادِ از متوسط بالاترِ انسانى در ايران.

اين ميتواند عقب ماندگى را جبران كند. اين سالهائى كه شما راه افتاديد و اين كاروان علم در كشور حركت كرده، دستاوردهاى بسيار زيادى داشته. همين تقريباً ده دوازده سال اخير كه اين تفكر علم گرائى و دنبال علم رفتن و نهضت توليد علم و نهضت نرم افزارى و مسئله ى نخبه پرورى در كشور شروع شده، تا امروز ما خيلى پيشرفت كرده ايم. اين پيشرفتها مغتنم است.

من البته قانع نيستم. نه اينكه تصور كنيد بنده حالا خيال ميكنم ما به مقصود رسيده ايم؛ نه، خيلى كار دارد تا اين عقب ماندگى تاريخى و طولانى جبران بشود. بخصوص كه ما تنها هستيم؛ ما تنها هستيم! كسى از نظام اسلامى و انديشه ى اسلامى حمايت نميكند. اين چينيها - كه الان شما مشاهده كرديد و در جريان المپيك در پكن، يك گوشه اى از توانائيهاى فنى چينيها نشان داده شد و در واقع رو شد - خيلى پيشرفتهاى خوبى دارند از لحاظ علمى؛ اما توجه داشته باشيد، اينها در سال 1948 - كه چين جديد و چين كمونيست در آن سال تشكيل شده - هيچ چيز نداشتند! وليكن شوروى - يك حكومت باسابقه تر از لحاظ ايدئولوژى، و با سابقه ى بسيار بيشتر از لحاظ پيشرفتهاى علمى و فنى - هر چه داشت در اختيار چين قرار داد؛ زمان استالين هم بود. وجود يك كشور عظيم مثل چين - البته آن وقت جمعيتش مثل حالا نبود؛ اما بالاخره كشور بزرگ، پهناور و پرجمعيتى بود - در كنار كشور بزرگ شوروى و در قلب آسيا، براى شوروى كمونيستىِ آن روز خيلى باارزش بود. هر چه داشتند، در اختيار چينيها گذاشتند؛ حتّى انرژى هسته اى را. انرژى هسته اى را جوانهاى ما خودشان به دست آوردند. چينيها انرژى هسته اى را مثل يك هديه اى از روسها گرفتند؛ كمااين كه به كره ى شمالى هم دادند؛ هم چينيها دادند، هم روسها دادند. ببينيد پيشرفتهاى كشورهائى مثل چين، به بركت حمايتهاى فوق العاده و استثنائى كشورهاى ديگر بود. هند هم همين جور است؛ البته از جهات ديگرى. آن وقتى كه بين روسيه و چين اختلاف به وجود آمد - ميدانيد ديگر، تا چند ده سال متمادى بعد از دوره ى استالين، بين اين دو كشور بزرگ كمونيستى اختلاف شديد و عميقى بود؛ مثل اختلاف شرق و غرب و شايد هم يك خرده تندتر - اين اختلاف موجب شد كه روسها آمدند به كمك هنديها كه همسايه ى چين بود؛ چينيها هم رفتند به كمك پاكستان كه رقيب هند بود! يعنى عوامل سياسى در يارگيريها تأثير گذاشت. آن وقت چينيها انرژى هسته اى را دادند به پاكستان؛ روسها هم انرژى هسته اى و بسيارى از پيشرفتها را دادند به هند. يعنى هم هند، هم پاكستان، دستاوردهايشان را از ديگران گرفتند.

من هر چه نگاه ميكنم، مى بينم هيچ كشورى از اين كشورهائى كه در زمينه هاى مختلف چنين پيشرفتهائى پيدا كرده اند، مثل كشور ما نيست! ما مظلومانه، تنها و در بين اين همه دشمنيها - در حالى كه هم شرقِ كمونيستى و هم غربِ سرمايه دارى با ما به جد دشمن بودند؛ اروپا هم كه مايل بود يك نقش مثلاً ميانه اى ايفا كند، هيچگونه كمكى به ما نكرد، بلكه ضربه هم زد - اين جوانهاى باهوش و زيرك و احياناً بسيار زبل از ميان ملت ما، توانستند اين نهالها را رشد بدهند و به ثمر برسانند. كارهاى بزرگى شده؛ اين خيلى اميدبخش است. در آينده هم ميتوانيد اين كارها را انجام بدهيد. لذا من نگاهم به آينده، نگاه خيلى خوبى است؛ اگرچه وضع كنونى را قابل تحسين ميدانم، اما به هيچ وجه قناعت به اين وضع را مجاز نميشمارم، براى هيچ كس: نه براى دولتيها، نه براى خود شما جوانها، نه براى اساتيدتان. ما هنوز خيلى بايد راه برويم؛ خيلى بايد حركت كنيم. فاصله ى ما هنوز با آن قله ها - حتّى، برخى پائين تر از قله ها - زياد است. بايد اين فاصله ها را طى كنيم.

البته اينها ثروت و پول لازم دارد؛ پول را هم از همين راه بايد به دست بياوريم. دوستان اشاره كردند - اغلب اين نكاتى كه دوستان گفتند، نكات درستى است؛ در محاسبات ما و در يادداشتهائى كه به ما دادند، همه ى اين نكات وجود دارد - ثروت را از همين راه بايد به دست بياوريم. آن روزى كه ما بتوانيم درآمد كشور را از راه دانشمان به دست بياوريم و درِ چاههاى نفت را پلمب كنيم، آن روز براى ما روز خوبى است. امروز ما داريم از ذخائرمان ميخوريم. بيشتر بودجه ى كشور از نفت است. نفت ذخيره ى ماست. گنجينه مان را داريم تخليه ميكنيم؛ از روى ناچارى. بايد روزى برسد كه بتوانيم از دانش خود نان بخوريم و اين ملت بتواند از دانش خود ثروت توليد كند. آن وقت خودِ آن ثروت به پيشرفت دانش كمك خواهد كرد. يك هم افزائى پى در پى دارند: علم به ثروت كمك ميكند، ثروت به علم كمك ميكند؛ دائماً هم افزائى به وجود مى آيد. ما بايد دنبال اين روز باشيم.

البته جهتگيريها، بايد جهتگيريهاى درست و معنوى و الهى باشد؛ همچنان كه در اظهارات خيلى از اين جوانهاى عزيز هم همين را ديديم؛ اين گرايشهاى عزيز در بين اين جوانها، حقيقتاً دل انسان را روشن ميكند و خرسند ميكند. نكات خوبى گفته شد؛ در ذهن بنده هم بود، من هم ميخواهم همينها را تأكيد بكنم. خب، خوشبختانه بنياد نخبگان و آقاى دكتر واعظزاده، الحمدللَّه خيلى خوب فعالند؛ من خيلى خوشحالم از اين كه حركت را شروع كرده اند، كار را آغاز كرده اند؛ ليكن بايد به ضعفهائى كه وجود دارد توجه كنند و پى در پى ضعفها را بر طرف كنند.

يكى از ضعفها ناهماهنگيهاست؛ در بخشهاى مرتبط با دانش و علم و فناورى، بايستى هماهنگى كامل بوجود بيايد. ما مسئله ى ارتباط صنعت و دانشگاه را مطرح كرديم - كه خب، الحمدللَّه در اين زمينه دارد كار ميشود و بيشتر هم كار خواهد شد؛ حالا مسئولين مطالبى هم درباره ى ارتباط نخبگان با مراكز تحقيقاتى يا با صنايع و امثال اينها، با ما در ميان گذاشتند كه مژده بخش است و ان شاءاللَّه در وقت خودش به شما گفته خواهد شد و اطلاع خواهند داد - ليكن هماهنگى بين خود مراكز علمى خيلى لازم است؛ يعنى دو وزارت علوم و بهداشت با همين معاونت علمى و فناورى رئيس جمهور و بنياد نخبگان و سازمان پژوهشهاى علمى و صنعتى و هر بخشى از بخشها كه در اين زمينه ها همكارى ميكنند، يك ارتباط و همكارى و هم افزائىِ دائم لازم است كه مبادا اينها كار هم را خنثى بكنند يا حلقه هاى مفقوده و خلأهائى در اين زمينه - از قبيل همين كه يك خانمى راجع به مشكل جوانهاى خوارزمى بيان كردند - بوجود بيايد.

يك چيز ديگرى كه من اينجا لازم است مطرح بكنم - اگر چه مخاطبش در واقع كس ديگرى است - مسئله ى بزرگداشت نخبگان و تكريم نخبگان است. در اين زمينه، در واقع رسانه هاى ما و بخصوص رسانه ى ملى و صدا و سيما، مخاطبند. خب، شما ملاحظه كنيد در تبليغاتى كه انجام ميگيرد: هنرپيشه ها و هنرپيشه هاى خارجى و اسمهاى گوناگون تبليغ و ترويج ميشوند. مثلاً مسابقه ميگذارند توى تلويزيون و سؤال ميكنند: اسم قهرمانِ اولِ فلان فيلم چى بود؟ اگر گفتى و بلد بودى برنده ميشوى! حالا ندانند اين را؛ مگر چه كسرى و چه نقصى وارد ميشود؟ فرض كنيد ميليونها نفر اين فيلم را نديده اند و اين هنرمند يا اين بازيگر را نميشناسند؛ اين شد يك نقيصه؟ كه شناخت او بشود يك امتياز؟! يا مثلاً ورزش. خب البته ميدانيد و بارها گفته ام، من از طرفداران ورزش قهرمانى ام؛ يعنى من بر خلاف يك حرفى كه گفته ميشد آقا! ورزش قهرمانى چيست؛ بنده گفتم كه نه، ورزش قهرمانى لازم است. ورزش قهرمانى در واقع نخبه پرورىِ در باب ورزش است؛ اين ميشود يك قله؛ تا قله نباشد، دامنه نيست. وقتى يك قله درست شد، آن وقت دامنه - يعنى ورزش عمومى - شكل خواهد گرفت. بنابراين بنده به ورزش قهرمانى معتقدم؛ به اين قهرمانهائى هم كه ميروند و پرچم كشورمان و سرود ملى كشورمان را اينجا و آنجا به چشم و گوش مردم دنيا ميرسانند، علاقه مندم؛ از آنها هم تشكر ميكنم؛ خيلى هم دوستشان ميدارم؛ گاهى هم پيش من مى آيند. اما حرف من اين است كه چرا ما بايد يك نخبه ى علمى را كمتر از يك نخبه ى ورزشى بها بدهيم؟ ما چقدر نخبه هاى علمى داريم كه در قله اند؛ چقدر نخبه ى علمى داريم كه اگر چنانچه دست كشورهاى ديگر به اينها برسد، آنها را فوراً ميقاپند و ميبرند؛ اينها را بايد تجليل كنيم.

حالا من از باب مثال مرحوم كاظمى آشتيانى را مثال ميزنم - حالا چون بارها اسم ايشان را برده ايم و از دنيا هم رفته، خدا ايشان را رحمت كند - يا همين جوان عزيزى كه آقاى دكتر واعظزاده اسمش را آوردند - كه پارسال اينجا در جمع ما بوده و امسال فوت كرده - خب، اينها تجليل بشوند، شناخته بشوند. ما نخبگان علمىِ تاريخى مان را هم ترويج نميكنيم؛ خيلى از مردم كشور ما علماى بزرگ و دانشمندان بزرگِ رشته هاى مختلف را نميشناسند؛ نه فقط در رشته ى فقه و فلسفه و علوم دينى، بلكه دانشمندانى كه در رشته هاى رائجِ امروز دنيا - در فيزيك، در رياضى، در شيمى، در مكانيك - در تاريخ خود ما برجسته بودند و كارهاى بزرگى آن روز انجام دادند و بعضى از اختراعات آنها حتّى امروز مورد استفاده است. نه جوانهاى ما اسمهايشان را ميدانند، نه ترويجى از آنها ميشود، نه يادى از آنها ميشود! خيلى نقيصه ى بزرگى است. اين هم بايستى حتماً اصلاح بشود.

خب، نكات گوناگون ديگرى هم وجود دارد كه بعضى اش را هم دوستان گفتند. اين مسئله ى راه يافتن پروژه هاى علمى به بازار مصرف؛ كه از جمله ى چيزهاى بسيار مهمى است كه خب دولت بايد حتماً در اين زمينه كمك كند و بنا هم دارند كمك كنند؛ من اطلاع دارم. ان شاءاللَّه در اين زمينه اقداماتى صورت بگيرد كه محصول كارها تجارى بشود.

و آخرين مطلب - كه ديگر حالا ظهر است و ظاهراً وقت اذان است - اينكه افتخار خدمت به كشور از راه علم را شماها خيلى قدر بدانيد. خدمت به كشور از راههاى مختلفى ممكن است؛ يكى از بهترين راههايش خدمت به كشور از راه علم است. خب، سياستمدارها هم خدمت به كشور ميكنند؛ مجاهدان راه خدا و رزم آوران ميدانهاى جنگ هم خدمت به كشور ميكنند، تجار و بازرگانان و بقيه هم خدمت به كشور ميكنند، صنعتگران هم خدمت به كشور ميكنند؛ اما يكى از راههاى برجسته ى خدمت به كشور، از راه علم است؛ به همين دلائلى كه قبلاً عرض شد كه علم مايه ى اقتدار ملى، مايه ى قدرت كشور، مايه ى ثروت كشور و مايه ى سربلندى هر كشورى است. شما در درس خواندن و در حائز شدن رتبه هاى بالاى علمى، اگر اين نيت را بكنيد، كارتان ميشود عبادت. يعنى كار انسان - يك كار واحد - با دو نيت مغاير، دو حالت گوناگون پيدا ميكند: گاهى همان كار ميشود عبادت، گاهى همان كار ميشود معصيت. نمازى كه انسان ميخواند، اگر به قصد تقرب به خدا بخواند، توجهش به خدا باشد، با اخلاص نماز بخواند، اين بالاترين عبادتهاست؛ اگر همين نماز را براى ريا بخواند، اين نماز ميشود معصيت و خود آن نماز، ميشود گناه. ريا، گناه كبيره است؛ مصداقش هم ميشود همان نمازى كه از روى ريا خوانده شد؛ نيت اينقدر مؤثر است. شما اگر چنانچه اين تحصيل را، اين تلاش علمى را، اين سعى براى به دست آوردن رتبه هاى نخبگى را، براى خدمت به مردم و براى خدمت به كشور و براى سربلندى نظام اسلامى انجام بدهيد، بلاشك يكى از حسنات شما خواهد بود.

اميدواريم ان شاءاللَّه خداوند متعال همه ى شماها را توفيق بدهد و به شما كمك كند و ان شاءاللَّه روز به روز بيشتر شاهد گسترش علم و تحقيق در كشور باشيم و ببينيم كه جوانان مؤمن و جوانان صالح ما، توانسته اند در اين مسابقه ى عظيم، پيشاپيش حركت كنند. ان شاءاللَّه خداوند همه ى شماها را محفوظ بدارد.


والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته