پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

دیدار هزاران نفر از قشرهای مختلف مردم در سالروز عید سعید غدیر

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌
تبريك عرض ميكنم اين عيد سعيد، اين روز بزرگ، اين حادثه‌ى عظيم تاريخى را به همه‌ى شما برادران و خواهران عزيز؛ به همه‌ى ملت ايران، به همه‌ى شيعيان و همه‌ى مسلمانان جهان.
عيد غدير را فرموده‌اند: «عيد اللَّه الاكبر»؛ از همه‌ى اعياد موجود در تقويم اسلامى اين عيد بالاتر است؛ پرمغزتر است؛ تأثير اين عيد از همه‌ى اين اعياد بيشتر است. چرا؟ چون تكليف امت اسلامى در زمينه‌ى هدايت، در زمينه‌ى حكومت، در اين حادثه‌ى غدير معيّن شده است. حرفى نيست كه بر طبق توصيه‌ى پيامبر اعظم در غدير عمل نشد - پيغمبر هم طبق بعضى از روايتها خبر داده بود كه عمل نخواهد شد - اما مسئله‌ى غدير، مسئله‌ى ايجاد يك شاخص است، يك معيار و ميزان است. تا آخر دنيا مسلمانان ميتوانند اين شاخص را، اين معيار را جلوى خودشان قرار بدهند و تكليف مسير عمومىِ امت را معيّن كنند. اينى كه پيغمبر اكرم حساسترين زمان را براى اعلام مسئله‌ى ولايت انتخاب كرد، اين انتخابِ پيغمبر نبود، انتخابِ خداى متعال بود. از طرف پروردگار وحى رسيد كه: «بلّغ ما انزل اليك من ربّك».(1) نه اينكه پيغمبر مسئله‌ى امامت و ولايت را از سوى پروردگار قبلاً نميدانست؛ چرا، از اولِ بعثت براى پيغمبر مسئله روشن بود. بعد هم حوادث گوناگون اين بيست و سه سال، آنچنان اين حقيقت را عريان كرد و آشكار كرد كه جاى ترديدى باقى نميگذاشت؛ اما اعلان رسمى بايد در حساس‌ترين زمان اتفاق مى‌افتاد و به دستور پروردگار اتفاق افتاد: «بلّغ ما انزل اليك من ربّك و أن لم تفعل فما بلّغت رسالته»؛(2) يعنى اين يك رسالت الهى است كه بايد بگوئى. بعد هم كه در غدير خم، در نزديكى جحفه، نبى مكرم مردم را متوقف كردند، كاروانهاى حجاج را جمع كردند و اين مطلب را اعلان كردند، آيه‌ى شريفه آمد كه: «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى»؛(3) نعمت كامل شد، دين كامل شد. در سوره‌ى مبارك مائده قبل از آيه‌ى «اليوم اكملت»، اين آيه‌ى مبارك است: «اليوم يئس الّذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم و اخشون»؛(4) امروز روز يأس و نااميدى دشمنان است؛ يعنى معيار مشخص شد، شاخص معلوم شد؛ امت هر وقت بخواهند، هر وقت چشم خود را بر حقيقت باز كنند، شاخص را خواهند ديد، معيار را مشاهده خواهند كرد، ترديدى باقى نخواهد ماند. اهميت غدير اين است.
قضيه‌ى امامت و ولايت آنچنانى كه در تاريخ اسلام هم مشخص است، معلوم است، يك قضيه‌ى الهى است. اين جور نيست كه پيغمبر اكرم با محاسبه‌ى شخصى خود، اميرالمؤمنين را انتخاب كرده باشد؛ اگرچه همه‌ى محاسبات شخصى هم هر كسى را به همين نتيجه ميرساند كه جانشين پيغمبر على است؛ اما اقدام پيغمبر، يك اقدام الهى بود. از اوائل بعثت، آن وقتى كه پيغمبر اكرم خود را در مكه بر قبائل گوناگون عرب عرضه كرد، اسلام را بر آنها عرضه كرد - كه اين يك ماجراى مفصلى است در تاريخ قبل از هجرت، در اوائل بعثت - به اين قبيله رفت، به آن قبيله رفت، رئيس يكى از قبائل كه در تاريخ مشخص شده است - اينها جزو مسلّمات تاريخ است و مسئله‌ى شيعه و سنى در بيان اين وقايع نقشى ندارد؛ خود برادران اهل سنت اين را نقل كرده‌اند - به پيغمبر عرض كرد كه ما حاضريم دسته‌جمعى به اسلام ايمان بياوريم، به يك شرط؛ آن شرط اين است كه بعد از تو، اين كار در اختيار ما باشد؛ رئيس قبيله‌ى ما بشود جانشين تو. در تاريخ دارد كه پيغمبر در پاسخ اين شخص فرمود: نه، «هذا امر سماوىّ»؛ اين يك مطلبى است كه در اختيار من نيست؛ اين آسمانى است، در اختيار خداست. آنها هم ايمان نياوردند و رفتند. پس مسئله‌ى خلافت پيغمبر بر اساس وحى الهى است؛ بر اساس اراده‌ى پروردگار است، دست پيغمبر هم نبود. اما اگر پيغمبر اكرم ميخواست انتخاب بكند، چه كسى را بايد انتخاب بكند؟ آن كسى بايد قاعدتاً مورد گزينش نبى مكرم قرار بگيرد كه همه‌ى معيارهاى اساسى اسلام در او در حد كامل باشد. خب، حالا اميرالمؤمنين را همه‌ى مسلمانان عالم در محاسبه‌ها بسنجند - درست است كه احاديث گوناگونى در فضيلت برخى از صحابه نقل شده است - معيارها را نگاه كنند، پهلوى هم بگذارند، رديف كنند، اينها را با قرآن و با سنت مسلّم مقايسه كنند، ببينند چه كسى برگزيده خواهد شد. علم اميرالمؤمنين، كه علم يكى از معيارهاست؛ پيغمبر اكرم درباره‌ى اميرالمؤمنين طبق نقل همه‌ى مسلمانان - شيعه و سنى - ميفرمود: «انا مدينة العلم و علىّ بابها»،(5) از اين بالاتر چه شهادتى؟ درباره‌ى جهاد اميرالمؤمنين، خداى متعال: «و من النّاس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات اللَّه»،(6) آيه نازل شده است در مورد مجاهدت اميرالمؤمنين و ايثار اميرالمؤمنين؛ درباره‌ى كس ديگرى اين آيه نازل نشده است. درباره‌ى انفاق اميرالمؤمنين: «و يطعمون الطّعام على حبّه مسكينا و يتيما و اسيرا»؛(7) اميرالمؤمنين و خاندان مكرم نزديك او مشمول اين آيه‌اند. «انّما وليّكم اللَّه و رسوله و الّذين امنوا الّذين يقيمون الصّلاة و يؤتون الزّكاة و هم راكعون».(8) همه گفته‌اند اين، درباره‌ى اميرالمؤمنين است. اين معيارها - معيارهاى متعددى كه در اسلام، معيار برگزيدگى است، معيار برترى است - از علم و تقوا و انفاق و ايثار و جهاد و بقيه‌ى معيارهائى كه در اسلام وارد شده است، همه و همه، يكى يكى با اميرالمؤمنين تطبيق ميكند. كيست كه بتواند اين چيزها را در على بن ابى‌طالب (عليه‌السّلام) انكار كند؟
دعوت ما از همه‌ى مسلمانان عالم اين است كه اين حقائق را مورد تأمل قرار بدهند. ما در عالم وحدت امت اسلامى هيچ اصرارى نداريم كه يك فرقه عقائد يك فرقه‌ى ديگر را حتماً قبول كنند؛ نه، وحدت به معناى اين نيست. وحدت به معناى اين است كه با عقائد مختلف، شعب مختلف، مشتركات را بگيرند، موارد محل اختلاف را وسيله‌ى برادركشى و جنگ و دشمنى قرار ندهند؛ مسئله‌ى وحدت اين است.
اما به عنوان بيان حقيقت و طلب حقيقت، اين يك درخواست منطقى است از همه‌ى مسلمانان: بروند تحقيق كنند، ملاحظه كنند، آنچه را كه محققين شيعه نوشتند، علماى بزرگ شيعه در زمان خود ما جمع كردند، نوشتند، تحقيق كردند، در دنياى اسلام آنها را عرضه كردند، نوشته‌ى آنها مورد تقدير علماى اسلام، روشنفكران اسلام، برجستگان اسلام قرار گرفته است، اينها را ملاحظه كنند؛ خودشان را محصور نكنند، محروم نكنند. كتابهاى مرحوم سيد شرف‌الدين عاملى (رضوان اللَّه عليه)، كتاب شريف الغدير تأليف علامه‌ى امينى، اينها حقايقى است كه جمع شده است. مسئله‌ى غدير يك مسئله‌ى مسلّم تاريخى است. در ده‌ها كتاب، مرحوم امينى ده‌ها طريق از طرق اهل سنت را نقل ميكند كه ماجراى غدير را به همين شكل كه ما نقل ميكنيم، نقل كرده‌اند. اين چيزى نيست كه فقط در كتابهاى ما باشد. حالا در معناى مولا، بعضى ممكن است خدشه كنند، بعضى خدشه هم نميكنند. ماجرا يك ماجراى حقيقى، واقعى و بيان معيار است؛ مشخص است كه اميرالمؤمنين على بن ابى‌طالب (عليه آلاف التّحيّة و السّلام) يك قله‌ى مرتفع است؛ هم براى حاكم اسلامى و حكومت اسلامى، هم براى هر فرد مسلمان.
جوانى آن بزرگوار، الگوست براى جوانهاى امت اسلام؛ آنجور با صفا و صداقت و بصيرت، حقيقت را ديدن، شناختن، به دنبال آن دويدن، از آن با همه‌ى وجود دفاع كردن، ميدانهاى خطر را طى كردن، خطر را نديده گرفتن و به هيچ انگاشتن، از راه صحيح يك سر سوزن منحرف نشدن، چشم به پيغمبر داشتن، «يحذو حذو الرّسول»؛(9) دنبال پيغمبر قدم به قدم حركت كردن، در مقابل امر الهى و اوامر پيغمبر تسليم محض بودن، در عين حال لحظه به لحظه بر دانش خود افزودن، عمل را با علم خود منطبق كردن در همه‌ى آنات زندگى. اين، جوانى اميرالمؤمنين است. دوره‌ى ميان‌سالى و سالخوردگى اميرالمؤمنين هم مشحون از امتحانهاى دشوار، امتحانهاى عجيب و غريب است و در همه‌ى اينها آن صبر عظيم، صبر جميل؛ مصلحت اسلام را - آنجائى كه مصلحت اسلام در خطر است - بر همه چيز ترجيح دادن، حتّى بر حق مسلّم خود. اميرالمؤمنين ميتوانست آن وقتى كه احساس ميكرد حق او ضايع ميشود، قيام كند؛ على كه از كسى نميترسيد. او كسى بود كه اگر جلو هم مى‌افتاد، مطمئناً كسانى دنبال او حركت ميكردند؛ اما «فأمسكت بيدى يدى حتّى رأيت راجعة النّاس قد رجعت عن الإسلام يدعون إلى محق دين محمّد (صلّى اللَّه عليه و آله)»(10) ميفرمايد: ديدم انگيزه‌هاى مخالف با اصل دين، دارد در دلها زنده ميشود، دشمنانى هستند، مخالفينى هستند، ميخواهند از موقعيت استفاده كنند، لذا من آمدم وسط ميدان، از اصل دين دفاع كردم؛ از حق خود گذشتم و عبور كردم. مصلحت اسلام را اينجور با همه‌ى وجود رعايت ميكند. آن وقتى هم كه نوبت حكومت و سياست به حسَب تقدير الهى به او ميرسد، مردم مراجعه ميكنند، اصرار ميكنند، از آن حضرت ميخواهند كه زمام قدرت را در دست بگيرد، مقتدرانه وارد ميدان ميشود؛ «لايخاف فى اللَّه لومة لائم»؛(11) از هيچ چيز نميترسد، هيچ ملامتى او را از راه بر نميگرداند. يك الگوى كامل؛ اين اميرالمؤمنين است؛ اين آن انسان والائى است كه شيعه براى او اين ارج و مقام را قائل است. اين را خوب است همه‌ى امت اسلامى توجه كنند.
حادثه‌ى غدير به نگاه مرحوم علامه‌ى امينى (رضوان اللَّه تعالى عليه) صاحب كتاب الغدير و بعد در نگاه مرحوم شهيد مطهرى (رضوان اللَّه عليه) وسيله‌ى وحدت امت اسلامى است. گمان نكنند بعضى كه حادثه‌ى غدير مايه‌ى اختلاف است؛ نه. امروز ببينيد كه بيش از هميشه - در گذشته هم بوده است - شيعه را متهم ميكنند. ببينند مسئله‌ى تشيع برآمده‌ى از يك اعتقاد صحيحِ سالمِ خالصِ نسبت به وحى الهى است - اين است معناى تشيع - اعتقاد به ارزشهاست، اعتقاد به معيارهاست، ملاك قرار دادن معيارهائى است كه قرآن آنها را ملاك قرار داده است. حالا يك مشت ياوه‌گوى هرزه‌گو در گوشه و كنار دنياى اسلام شيعه را متهم كنند به آن چيزى كه شيعه فرسنگها از آنها دور است؛ مسئله‌ى ساختگى بودن و جعلى بودن و بعداً به وجود آمدن و سياسى بودن و اين حرفها را پيش بياورند! نه، مسئله‌ى غدير خط بطلان ميكشد بر همه‌ى اينها.
چه سودى ميبرند آن كسانى كه سعى ميكنند اين جمعيت و اين جريان عظيم اسلامى را از محدوده‌ى اسلام بيرون نشان بدهند، كه سياستها امروز دنبال آنهايند. امروز سياستها همين را ترويج ميكنند؛ چرا؟ چون شيعه به بركت روح ولايت توانسته است كارى را بكند كه همه‌ى مسلمانان آرزوى آن را داشته‌اند. همه‌ى مسلمانان خيرخواه و دلسوز و علاقه‌مند آرزو ميكردند كه يك روزى اسلام با همان تماميت و حقانيت بر كرسى قدرت بنشيند. روشنفكران مسلمان در اين يكى دو قرن اخير در حسرت چنين روزى زندگى كردند و در حسرت او از دنيا رفتند. امروز اين را شيعه به وجود آورده است؛ اين حاكميت اسلامى را، اين عظمت اسلامى را، اين عزت اسلامى را. اين، به بركت روح ولايت است. دشمن اين را مى‌بيند، ميخواهد دوْر شيعه را، دوْر اهل ولايت را خالى كند. لذا امروز اتهامات عليه تشيع از هميشه بيشتر است. در طول تاريخ بوده‌اند افراد كج‌فهم و كج‌تابى كه عليه شيعه حرف زدند، اتهامات وارد كردند، دروغهائى ساختند؛ اما امروز از همه‌ى آن اتهامات، حجمِ اتهامات بيشتر است و اينها دست سياستهاست؛ چرا اين را نميفهمند؟
ما هم بايد بفهميم؛ ما شيعيان هم بايد بفهميم؛ بدانيم سياست استكبار امروز، جدا كردن شيعه از غير شيعه است، جدا كردن گروه‌هاى مسلمان از يكديگر و به جان هم انداختن گروه‌هاى مسلمان است. ما بايد كمك نكنيم به اين هدف؛ ما بايستى نگذاريم دشمن به اين هدف برسد؛ هم ما موظفيم، هم غير شيعه؛ آن كسانى كه شيعه نيستند؛ جمعيتها و مذاهب غير شيعه در اسلام. همه اين را بدانند: امروز شيعه است كه در ايران اسلامى، اين پرچم اقتدار اسلامى و عزت اسلامى را بلند كرده است و بر روى دست گرفته و استكبار احساس عجز ميكند؛ اين يك واقعيت است؛ اين يك واقعيت است. اين توطئه‌هائى كه در اين سى سال عليه نظام جمهورى اسلامى از سوى دشمنان گوناگون - البته در رأس آنها آمريكا و خبيث‌ترين آنها انگليس - انجام دادند، به خاطر اين است كه اينها مرعوبند؛ از حركت اسلامى، از بيدارى اسلامى، از به خود آمدن دنياى اسلام ميترسند؛ ميدانند كه اگر دنياى اسلام به خود بيايد، توجه كند، احساس استقلال كند، احساس هويت كند، احساس عزت بكند، اين منطقه‌ى حساس دنيا كه در اختيار مسلمانان است - كه حساس‌ترين مناطق دنيا، همين منطقه‌ى مسلمان‌نشين است - از تحت سيطره‌ى استكبار بيرون خواهد رفت؛ از اين ميترسند. چون ميترسند، توطئه ميكنند؛ ابزارهاى گوناگون را به كار ميگيرند. امروز سردمداران سياستهاى استكبارى - آمريكا و صهيونيستها و بقيه‌ى مستكبرين - همه‌ى توان خودشان را به كار گرفته‌اند، بلكه بتوانند ملت ايران را، نظام جمهورى اسلامى را منزوى كنند، بى‌اثر كنند؛ نتوانسته‌اند و به توفيق الهى، به فضل الهى، به حول و قوه‌ى الهى باز هم نخواهند توانست.
در همين قضيه‌ى هسته‌اى شما ملاحظه كنيد، كارشان به اينجا رسيده است كه دروغ‌پراكنى كنند، افكار عمومى دنيا را گمراه كنند و دروغ بسازند. مسئله، مسئله‌ى فلان راديو و فلان دستگاه تبليغاتى نيست، مجموعه‌ى سياستمداران غربى متأسفانه - يعنى همان مجموعه‌ى مؤثر كه بيشتر هم تحت تأثير صهيونيستها هستند - شده كارشان اين: گمراه كردن افكار عمومى، دروغ‌پردازى كردن، شعارهاى دروغين ساختن. ما ميخواهيم از اين رؤساى كشورها؛ اينقدر دروغ نگويند. اين دولتهاى غربى، دولت آمريكا، دولت انگليس، بعضى ديگر از دولتهاى اروپائى، اينقدر افكار عمومى دنيا را گمراه نكنند. اين دروغها به ضرر خودشان تمام خواهد شد؛ امتحان كردند، ديدند. وقتى دروغ گفتند، خلاف گفتند، بعد حقيقت آشكار شد، آبروئى براى آنها نميماند؛ كما اينكه در بعضى از موارد همين اتفاق افتاد؛ دروغى گفتند، افكار عمومى را گمراه كردند، كارهائى را بر اساس آن انجام دادند، بعد حقيقت روشن شد. ملتهاى خودشان گريبان خود اينها را خواهند گرفت.
در قضيه‌ى هسته‌اى آنچه كه ايران به دنبال آن است، دانش مورد نياز است؛ دانشى كه اگر امروز ملت ايران آن را دنبال نكند، فردا دير خواهد بود؛ فردائى كه نفتى به كار نباشد و همه‌ى چرخهاى اقتصادى دنيا بر اساس نيروى هسته‌اى حركت كند و ملت ايران دستش خالى باشد؛ بنشيند منتظر كه ديگران به او كمك كنند؛ آنها اين را ميخواهند. مسئله‌ى هسته‌اى ما اين است؛ من بارها گفته‌ام.
ما امروز براى دانش هسته‌اى كه براى ما مهم است، كار ميكنيم كه بيست سال ديگر، سى سال ديگر، فرزندان ما، جوانان ما، نسل آينده، ملت بزرگ ايران، آن روز دستش به طرف غربيها دراز نباشد. غربيها امروز كه نفت مال ماست، از زمين ما نفت استخراج ميشود و به آنها داده ميشود، دارند براى همين نفت به ما زور ميگويند! - امروز اين نفتى كه از چاه‌هاى اين منطقه بيرون مى‌آيد، سودش براى دولتهاى غربى از سودش براى كشورهاى نفت‌خيز بيشتر است! - امروزى كه نفت مال ماست، در اختيار ماست، دست ماست، زورگوئى ميكنند، فردا كه ما بخواهيم انرژى هسته‌اى را از خود آنها بگيريم، شما ببينيد چه بر سر ملتها مى‌آيد. نظام جمهورى اسلامى فكرِ آن روز را ميكند. لذا امروز اصرار ميكند كه ما بايستى اين علم را، اين فناورى را، اين دانائى را، اين تمكّن را براى خودمان كسب كنيم. آن وقت جنجال راه مى‌اندازند در دنيا كه چرا ميخواهيد شما اين را كسب كنيد؟ و تهمت ميزنند، افكار عمومى را گمراه ميكنند كه اينها دنبال بمب اتمند، اينها فلانند.
...(12) معلوم است. توجه كنيد! معلوم است كه اين حق مسلّم ملت ايران است. منتها مسئله در اين است كه مستكبران عالم، براى اينكه اين حق مسلّم را از دست ملت ايران بگيرند، با انواع حيل و ترفندها و تبليغات در كارند كه اين اقدام را انجام بدهند. بايد بصير بود؛ بايد آگاه بود؛ بايد هوشيار بود. ملتها در مسير خودشان، در موارد حساس بايد بفهمند دشمن دارد چه كار ميكند. وقتى مى‌بينند از عهده‌ى يك ملت با برخورد نظامى بر نمى‌آيند، با برخوردهاى تهديدآميز و ارعاب‌آميز بر نمى‌آيند، آن وقت شروع ميكنند از طرق ديگر اخلال كردن؛ اين را بفهميم. ايجاد اختلاف، ايجاد دشمنى، بهانه‌جوئى.
امروز تبليغات استكبار جهانى از جمله‌ى چيزهائى كه بر آن تمركز ميكند، همين وجود اختلافات در داخل كشور است. يك عده‌اى پيش خدا بايد جواب بدهند؛ پيش خدا جواب بدهند كه كارى بكنند كه دشمن از او برداشت تفرق بكند در داخل كشور و جرى بشود. مسئله اين است كه دشمن را بشناسيم؛ ترفند دشمن را بفهميم؛ بدانيم كه چه داريم ميگوئيم و دشمن چگونه ممكن است از هر كلمه‌ى ما استفاده بكند و جرى بشود، تشويق بشود، روحيه پيدا كند و راه‌ها را براى دخالت خود، نفوذ خود، باز كند؛ اينها چيزهائى است كه بايد توجه داشت.
البته ملت ما بحمداللَّه ملت صبور و غيور و داراى استقامتى است؛ اين را ثابت كرده است. ملت ما در طول اين سى سال و قبل از اين سى سال در دوران انقلاب، اين را نشان داده است؛ ما صبوريم. حالا سركردگان استكبار و سخنگويان آنها هِى توى تبليغاتشان ميگويند صبر ما دارد به آخر ميرسد، ما ديگر طاقتمان دارد تمام ميشود - آنها در مقابل ايران ميگويند - شما صبرى نكرديد در مقابل ملت ايران؛ كجا شما صبر كرديد؟ هر جا هر كار توانستيد، كرديد؛ هر كارى از دستتان بر مى‌آمده است، عليه ملت ايران انجام داده‌ايد. شما كِى صبر كرديد؟ توطئه نكرديد؟ تبليغات نكرديد؟ تحريم اقتصادى نكرديد؟ حمله‌ى نظامى نكرديد؟ سگهاى زنجيرى خودتان را رها نكرديد در منطقه؟ - يعنى اسرائيل غاصب عليه نظام جمهورى اسلامى - كِى شما صبر كرديد كه حالا ميگوئيد صبر ما دارد تمام ميشود؟! صبور، ملت ايران است. مائيم كه صبر كرديم، مائيم كه ايستادگى كرديم، مائيم كه توطئه‌ى شما، تبليغات شما، هياهوى شما را نديده گرفتيم، راه خودمان را ادامه داديم. و اين ملت همين راه را، همين راهى كه انگشت اشاره‌ى امام بزرگوار ما، امام راحل ما، به ما نشان داد، با همه‌ى وجود، به كمك الهى، با همت اين جوانها طى خواهد كرد و ان‌شاءاللَّه به آن قله‌ى نهائى هم خواهد رسيد.
تلاش را رها نكنيد، جوانان عزيز! كار را رها نكنيد، بصيرت را رها نكنيد. اميرالمؤمنين الگوست؛ الگوى شما جوانهاست. علم اميرالمؤمنين، تقواى اميرالمؤمنين، پاكدامنى اميرالمؤمنين، الگوست. اينها را رها نكنيد. جهاد در راه خدا را، تلاش در راه خدا را - كه هر ميدانى، جهاد متناسب خودش را دارد - رها نكنيد و بدانيد كه فرداى اين كشور از امروز اين كشور بمراتب ان‌شاءاللَّه بهتر خواهد بود. و اين فردا متعلق به شماست. و روح اميرالمؤمنين (عليه آلاف التّحيّة و الثّناء) و دعاى حضرت بقيةاللَّه (ارواحنا فداه)، ان‌شاءاللَّه پشتيبان شما خواهد بود.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌
1) مائده: 67
2) مائده: 67
3) مائده: 3
4) مائده: 67
5) احتجاج، ج 1، ص 78
6) بقره: 207
7) انسان: 8
8) مائده: 55
9) مفاتيح‌ الجنان، دعاى ندبه
10) نهج ‌البلاغه، 451، نامه ‌ى 62
11) بحارالانوار، ج 68، ص 360
12) شعار حضار: انرژى هسته‌ اى حق مسلم ماست