پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار جمع زيادى از معلّمان و كارگران

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم

اولاً به همه برادران و خواهران عزيز معلمان و كارگران - خوشامد عرض مى‌كنم و اميدوارم كه به توفيق و فضل پروردگار، شما دو قشر فعال و سازنده، بتوانيد نقش و مسؤوليت بزرگ خودتان را به بهترين وجه در كشور عزيز و محيط اسلامى‌مان، هميشه ايفا كنيد، كه اين خود، ضامن پيشرفت كشور خواهد بود.

سالروز شهادت امام صادق عليه‌الصّلاةوالسّلام را به شيعيان و رهجويان آن مشعل عظيم الهى تسليت عرض مى‌كنم. همچنين يادبود شهادت استاد شهيد بزرگوار، مرحوم آيةاللَّه مطهرى را گرامى مى‌داريم؛ كه هرچه از شهادت آن عزيز مى‌گذرد، آثار و بركات معنوى فكرى او، ابعاد تازه‌ترى را از خود نشان مى‌دهد. آثار فكرى و علمى آن روحانى بزرگوار، روزبه‌روز بيشتر در افق مطبوعات كشور و معلومات دينى ما آشكار مى‌شود و انسان مى‌فهمد كه يك روحانى متفكر و داراى مسؤوليت، چه زندگى پربارى مى‌تواند داشته باشد.

لازم است جوانان، مخصوصاً آنهايى كه با معرفت و دانش سروكار دارند - مثل روحانيون، معلمين، دانشجويان و نويسندگان - با آثار شهيد مطهرى ارتباط نزديك برقرار كنند و كتابهاى آن بزرگوار را بخوانند. اين كتابها حقيقتاً بينش وسيعى و در موارد بسيار، بينش نوينى به خواننده‌ى خود مى‌بخشد. اميدواريم خداوند متعال، فضل و رحمت خود را بر اين روح مطهر نازل فرمايد و جامعه‌ى ما را قدردان او كند و راه تحقيق و تفحص و نوآورى و فهم بيش از پيش را، در زمينه‌ى معارف بشرى و اسلامى، براى جامعه‌ى ما هموار فرمايد.

و اما، دو مناسبت مهم هست كه نمى‌توان از آنها به آسانى گذشت. يك مناسبت مربوط به كارگران است و ديگرى مربوط به معلمين. اين دو قشر، سازندگان جامعه‌اند.

در مورد كارگران، نكته‌اى كه لازم است عرض كنم اين است كه كار، يك ارزش و يك فضيلت اسلامى است. فقط اين نيست كه كسى كه كار مى‌كند، سازندگى و توليد مى‌كند - چه توليد صنعتى و فنى، چه توليد كشاورزى و چه هر گونه توليدى كه براى جامعه به نحوى مفيد و سازنده است - و شغلى را انجام مى‌دهد تا نانى بخورد؛ بلكه هر كارگر توليدكننده، در حال زنده كردن و مجسم كردن يك فضيلت اسلامى است. كار، فضيلت و ارزش است. با بيان ديگرى مى‌توانيم عرض كنيم كه نظام اسلامى و ميهن عزيز ما، در طول سالهاى بعد از انقلاب تا امروز، با دشمنان رو به رو و سينه به سينه بوده است. اين، حقيقت واضحى است كه در طول سالهاى متمادى تا امروز، دشمنان اسلام و ايران و دشمنان فضيلت و درستى، هيچ فرصتى را براى ضربه زدن به جمهورى اسلامى و به ايران عزيز و به ملت ايران از دست ندادند. البته غالباً شكست خورده‌اند؛ اما خباثت و نيات سوء خودشان را نشان داده‌اند. گرچه در بسيارى از موارد، كارى از پيش نبرده‌اند. پس محيط ايران اسلامى، محيط تلاش براى مقابله با دشمنان است. دنياى امروز دنياى مبارزه است. هركس كه در مقابله با گرگهاى آدمى خوار، دفاع و مبارزه نكند، كارش ساخته است. هر ملتى كه با دشمنان و جهانخواران، مقابله نكند، از بين رفته است؛ همچنان كه نمونه‌هاى واضحش را در دنيا مى‌بينيم.

در اين ميدان عظيم مبارزه‌ى جهادى و مبارزه اسلامى، كار، يك مبارزه است. شما كه كارگر هستيد، در هر كارخانه، در هر مزرعه و يا در هر نقطه كه مشغول كارى هستيد، اين كار، كشور شما را از دشمنان و بيگانگان بى‌نياز، و به آبادانى كشور و آسايش مردم كمك مى‌كند. شما در حال مبارزه‌ايد و اين مبارزه‌ى بسيار مؤثرى است. اگر در دوران جنگ، مبارزه‌ى كارگران در دستگاههاى توليدى و در صف توليد نبود، ما در جنگ وضع بدى پيدا مى‌كرديم.لذا شما مشاهده كرده‌ايد كه در طول اين دوران - بخصوص در اوايل پيروزى انقلاب - دشمنان تلاش مى‌كردند كارخانه‌ها يا مزارع را از كار توليدى محروم كنند. شايد يادتان باشد كه آن اوايل، چقدر شب‌نامه منتشر مى‌شد و چقدر براى تعطيل كردن كارخانه‌ها تلاش و تبليغات مى‌كردند. البته دشمن كه نمى‌گويد«من مى‌خواهم كارخانه تعطيل شود تا اسلام شكست بخورد.» اين را كه صريحاً اعتراف نمى‌كند. دشمن كه نمى‌گويد «من مى‌خواهم كارخانه‌ها تعطيل شود تا ايران محتاج بماند.» دشمن روى اقدامات خود، اسمى مى‌گذارد كه نيت پليدش را مكتوم و پنهان بدارد.

به عنوان «حق كارگر،» به عنوان «گرفتن حقوق محرومين» و از اين قبيل، شعارهاى دروغين درست مى‌كردند تا كارخانه‌هاى ما را به تعطيل بكشانند. اين تلاش را چه كسى جواب داد؟ اين تلاش را چه كسى خنثى كرد و چه كسى بر دهان دشمنان اسلام و جمهورى اسلامى زد؟ همين طبقه‌ى كارگر. همين دستهاى كارگران ما كه با دلهاى مؤمن حركت مى‌كردند. وقتى دست كارآمد، با دل مؤمن همراه و همنوا باشد، آن وقت كارها كيفيت پيدا مى‌كند. من مى‌خواهم عرض كنم: كارگران كشور، در هر نقطه كه مشغول كار سازنده‌اى براى آبادانى كشور هستند، بدانند كه مشغول مبارزه‌اند. اين مبارزه را هر چه مى‌توانيد با كيفيت بهتر و محكمتر انجام دهيد.

اين حديث را مكرر عرض كرده‌ام كه فرمود: «رحم اللَّه امرء عمل عملا فأتقنه(1).» خداوند رحمت كند كارگر و كسى را كه كارى انجام دهد، و خوب و محكم انجام دهد. كارگر مسلمان بايد كارش را بالاتر و بهتر از معيارها و حدود و استانداردهاى كار اجرا كند و تحويل دهد. اين، فرهنگ و دستور اسلامى است.

اين روزها - كه روزهاى بزرگداشت كارگران است - عرضم اين است كه هم خود كارگران، هم مسؤولين نظام كارگرى كشور و هم نويسندگان، بايد روى اين نكته تكيه كنند كه امروز كار، يك فضيلت و ارزش و يك عبادت و مبارزه است. كار را به عنوان اسقاط تكليف نبايد انجام داد، كه به خود بقبولانيم «حالا كارى انجام دهيم و مسأله از سرمان باز شود!» كار را به عنوان يك امر تحميلى نبايد تلقى كرد. كار به عنوان مقوله‌اى «فقط نان در آور» نبايد تلقى شود. كارگر با كار خود، علاوه بر اين‌كه زندگى خودش را تأمين مى‌كند، زندگى جامعه را نيز تأمين مى‌كند. و اين، يك عبادت بزرگ و عمل الهى است.

و اما راجع به معلمان و دستگاه تعليم و آموزش. اگر رواياتى كه درباب معلم است مطالعه شود، از ديدگاه اسلام، حقايقى براى انسان درباره‌ى تعليم و تربيت روشن مى‌گردد. مثلاً فرض بفرماييد در روايتى از رسول گرامى اسلام صلى‌اللَّه‌عليه‌وآله‌وسلم نقل شده است كه فرمود: «ان اللَّه و ملائكته»؛ خدا و فرشتگان «حتى النملة فى جحرها»؛ حتى مورچگان و خلاصه تمام آفرينش و خلايق «يصلون على معلم الخير»؛ بر معلمان نيكى درود مى‌فرستند. اين، امتياز بسيار عظيمى است. يا در روايتى ديگر از همان بزرگوار است كه «همه‌ى خلايق و فرشتگان و جاندران عالم، براى معلمين استغفار مى‌كنند.» معناى اين جملات چيست؟ تعليم و آموزش دادن مگر از نظر اسلام چقدر ارزش دارد؟

وقتى كه پيغمبر، «معاذبن‌جبل» را براى اداره‌ى مردم يمن و پياده كردن اسلام در بين آنها به آن سرزمين مى‌فرستاد، توصيه‌هايى به او كرد. از جمله توصيه‌هاى آن حضرت اين بود كه «و بس فى الناس المعلمين.» معلمين را در بين مردم منتشر كن؛ يعنى معلمين در ميان مردم بروند و به آنان بياموزند. اين، جزو پايه‌هاى اولى است؛ يعنى آن‌جا كه اسلام براى اول بار مى‌خواهد وارد شود و جامعه را اداره كند، يكى از كارهاى اساسى‌اش ميدان دادن به معلمين در بين مردم است. در روايتى ديگر، اين گونه آمده است: سه نفرند كه اگر كسى به آنها اهانت كند، منافق است - يعنى به اين تعبير كه «هيچ كس به آنها اهانت نمى‌كند مگر منافق.» - اولى يك امر تشريفى است و به عنوان يك ارزش تشريفى در اسلام است: «ذو شيبة فى الاسلام»؛ كسى كه در اسلام و در راه اسلام، عمرش را به سر آورده و محاسنش را سفيد كرده است. دومى كه مسأله‌ى مهمى است، «امام مقسط»؛ رهبر و پيشواى عادل. و سومى «معلم الخير»؛ معلم آموزنده‌ى نيكيها؛ يعنى همان كه درس و سواد و دين و دانش را به مردم مى‌آموزد. اهانت به او، عملى است كه هيچ كس آن را مرتكب نمى‌شود، مگر منافق. اين قدر ارزش تعليم و تربيت و معلم در جامعه بالا رفته است. اين، نكته‌ى بسيار مهمى است. اما ممكن است معلم در محيط خانواده، در محيط كار، در محيط زندگى و در داد و ستد، با كسى بگو مگو كند. يك كلمه اين بگويد، يك كلمه آن بگويد. اين طور نيست كه حالا اگر يكى بگومگويى با معلم كرد، بگوييم «اين منافق است»! نه. از اين قضايا در محيط اجتماعى و محيط زندگى اتفاق مى‌افتد. اين نكته براى روشن كردن ارزشها و معيارها در جامعه است؛ يعنى معلم آن قدر ارزش دارد كه كسى حق ندارد به او اهانت كند.

در سالهاى اخير،در جامعه‌ى ما راجع به معلمين خيلى صحبت شده است. درباره‌ى حقوق معنوى معلمين، درباره‌ى ارزش معلمين، درباره‌ى حقوق مادى معلمين، درباره‌ى اين‌كه بايد براى اين قشر تلاش كرد، فكرى كرد، كمكى كرد و خاطرشان را از امور زندگى آسوده كرد تا بتوانند به فرزندان مردم برسند. اينها حرفهايى است كه زياد گفته شده است. كار هم تا حدود زيادى انجام گرفته است و مسؤولين، باز هم مشغولند و كار مى‌كنند. اميدواريم ان‌شاءاللَّه به روزى برسيم كه قشر معلم، ديگر غم و تشويش زندگى مادى نداشته باشد و بتواند به كار تعليم و تربيت بپردازد. لكن به نظر من، قضيه از اين بالاتر است. مسأله در اين حد منحصر نمى‌ماند كه ما به معلم احترام بگذاريم يا زندگى او را تأمين كنيم. قضيه اين نيست. بسيارى از معلمين ارزش خودشان را بالاتر از اين حرفها مى‌دانند و حق هم با آنهاست. اين روايات و تأكيد اسلام بر روى تعليم و مقام معلم، براى امر ديگرى است. براى چيست؟ به گمان من براى اين است كه محيط جامعه‌ى اسلامى بايد مثل يك مدرسه، محيط تعليم و تعلم باشد. اصل قضيه اين است. همه‌ى شما بايد احساس كنيد كه در جامعه‌ى اسلامى، در حال تعلم؛ يعنى ياد گرفتن هستيد. هر كس در هر مرحله‌اى كه هست، مى‌تواند ياد بگيرد. ياد گرفتن كه حد ندارد. ولو علامه دهر باشد، بايد ياد بگيرد. اتفاقاً كسانى كه معلومات بيشترى دارند و مزه‌ى معلومات را چشيده‌اند، بيشتر در فكر ياد گرفتند. شما كدام عالم را پيدا مى‌كنيد كه چند جلد كتاب كنار دستش نباشد و شب و روز و وقت و بى‌وقت آنها را مطالعه نكند؟ اهل علم، اهل معرفت، اهل دانش و كسانى را كه طعم علم چشيده‌اند، نمى‌شود از دانش جدا كرد. مهم اين است كه در محيط جامعه، احساس مى‌شود كسانى كه معلومات كمترى دارند، متأسفانه براى ياد گرفتن بى‌رغبتند. اين، مسأله‌ى خطرناكى است و بايد درست به عكس شود. يعنى شما در جامعه چه كارگر باشيد، چه كاسب؛ چه معلم باشيد، چه دانشجو؛ چه مشاغل توليدى داشته باشيد، چه مشاغل خدماتى؛ چه مرد باشيد و چه زن؛ هركه و در هر سنى هستيد، بايد در حال تعلم و ياد گرفتن باشيد. الى‌ماشاءاللَّه كتاب هست. پس، وقتهايى را براى كتاب خواندن بگذاريد. چقدر وقت ما در رفت و آمدها، در اتوبوسها، در انتظار نشستنها و در اين گوشه و آن گوشه به حرف زدنهاى بيهوده تلف مى‌شود! اين وقتهاى تلف شده را اگر روى هم بگذاريد، از عمر يك دانشجوى پركار، بيشتر مى‌شود. اگر اين اوقات را به كار بكشيم و از آنها استفاده‌ى آموزشى كنيم - در خانه، در محيط كار، در بين راه - ببينيد جامعه چه خواهد شد! مهم، داشتن معلومات، انس با كتاب و انس با تعليم و تعلم است. اين، يك طرف قضيه. اما طرف ديگر قضيه اين است كه همه سعى كنند معلم هم باشند؛ يعنى چيزى را كه مى‌دانند به ديگران تعليم دهند. باز در روايات در باب تعليم، اين معنا زياد تكرار شده است. عالمى كه علم خود را كتمان مى‌كند، لعنت شده است! اين فقط مخصوص علم دين نيست كه البته حساب جداگانه و اهميت ويژه‌اى دارد. پزشكى كه علم خود را كتمان كند و به شاگردانش تعليم ندهد؛ مهندسى كه علم خود را كتمان كند؛ كارگر خبره‌اى كه تجربه و علم خود را كتمان كند و در انحصار خويش قرار دهد، و هر كس ديگر كه علم خود را كتمان كند، لعنت شده است؛ مگر وقتى كه ارائه‌ى علم و افشاى مطلب علمى، به طور عام مفسده‌اى داشته باشد.به‌هرحال بايد محيط جامعه، محيط تعليم و تعلم و ياد گرفتن و ياد دادن شود. مسأله اين است.

ارزش معلم، به جهت نشان دادن ارزش علم است. اگر همه‌ى آفرينش به معلم درود مى‌فرستند، براى اين است كه معلم، علم را در اختيار متعلم مى‌گذارد. اين در حقيقت به معناى ارزش دادن به معلومات است. سالهاى متمادى است كه سعى مى‌شود علم از محيط جامعه دور گردد. روزگارى اين طور نبود. نمى‌گويم در گذشته‌هاى دور، همه‌ى مردم عالم بودند؛ نه. بيسوادى زياد بود، علم كم بود؛ اما در محيط اهل معرفت، شوق به علم، روزافزون بود. علم را براى خود علم مى‌خواستند. سالهاى متمادى سعى كردند اين فرهنگ را در جامعه‌ى ما عوض كنند. علم، تبديل به يك وسيله شد و علم آموزى وسيله‌اى براى پر كردن شكم! اين ارزش علم را كم مى‌كند. اگر جامعه‌اى با معلومات باشد، مقاومتش در مقابل دشمن زياد مى‌شود. اگر جامعه‌اى نسبت به علم حساسيت داشته باشد، هنگامى كه با كشورها و ملتهاى ديگر هم ارتباط برقرار كرد، اول سعى مى‌كند علم آنها را بگيرد. فرمانروايان ايران در سالهاى پيش و در دورانهاى گذشته، كارى كردند كه وقتى موضوع تبادل بين كشور ما و كشورهاى ديگر به وجود آمد، به جاى اين‌كه ما معلومات و فرهنگ عظيم خودمان را در معرض ديد مردم عالم قرار دهيم - خيلى چيزها داريم كه مى‌توانيم به ديگران بياموزيم - و به جاى اين‌كه ما هم از بيگانگان علمشان را ياد بگيريم؛ اين طور شد كه ما به آنها - فرض بفرماييد - مصنوعات دستى‌مان را داديم تا در نمايشگاههايشان آويزان كنند يا نفتمان را داديم تا كارخانه‌هايشان را به كار بيندازند و خودمان هم منتظر نشستيم كه آنها فرهنگ فاسدشان را به ما بدهند! كسانى كه پيشروان ارتباط فرهنگى ايران با غرب بودند، نگفتند «هر ايرانى بايد علم غرب را تا آن‌جا كه مى‌تواند ياد بگيرد.» اگر اين را مى‌گفتند، خوب بود. ما از اين استقبال مى‌كنيم. ما الان هم مى‌گوييم: دنيا پيشرفتهايى در معلومات دارد. ما را دويست، سيصد سال عقب نگه داشتند و نگذاشتند ترقى كنيم. ما بايد خودمان را به آنها برسانيم و معلومات آنها را ياد بگيريم. پيشروان مذكور، اين را نگفتند. گفتند:«ايران بايد از لحاظ ظاهر و باطن و لباس و شكل و صورت و اخلاق، فرنگى مآب شود!» اخلاق آنها را بگيرد، لباس آنها را بگيرد، وضع زندگى آنها را بگيرد و ارتباطات ناسالم آنها را بياموزد! اين را گفتند و نتيجه‌اش همان شد كه در اواخر دوران منحوس پادشاهى ديديم - كسانى هم كه بودند و يادشان هست، ديدند - و هنوز هم آثار و ته نشينها و رسوبهايى تا امروز دارد.

تعليم و تعلم. اين مهم است. تعليم و تعلم از هر كسى. ما بايد ياد بگيريم. ديروز اسلام به ما گفت:«حتى اگر مى‌توانيد براى فراگيرى دانش به چين برويد.» چين آن روز، با آن فاصله! امروز ما هيچ نقطه‌اى از دنيا را پيدا نمى‌كنيم كه اگر بخواهيم طولانى بودن راه را نشان بدهيم، اين‌طور مثال بزنيم كه اين معنا را برساند. پيغمبر اكرم، آن روز مردم را اين گونه به فراگيرى دانش تحريض مى‌فرمود. ما نيز امروز عقيده‌مان همين است. ما بايد از همه، معلومات بياموزيم. منتها علم را بياموزيم. علم را از آنها بگيريم، نه فساد اخلاق را؛ نه آلودگيها را؛ نه اعتيادهاى مضر را؛ نه بيماريهاى خطرناك را؛ نه اين «طاعون امريكايى» كه اسمش را «ايدز» گذاشته‌اند و نه بقيه‌ى فسادهاى اخلاقى و غيره را. اينها را از آنها ياد نگيريد، اما علمشان را چرا.

محيط جامعه، بايد محيط آموزش، ياد گرفتن و ياد دادن باشد. البته در كنار آموزش، پرورش و تربيت و تهذيب اخلاقى و تزكيه است. اگر ما آموزش را درست انجام دهيم، تزكيه هم در خلال آن هست. اين‌جاست كه معلمين بايد بفهمند نقششان چيست. در جامعه‌اى كه بر محور آموزش مى‌چرخد، معلم كجاست؟ مركز آن دايره و محور آن حركت. در هر كلاسى كه هستيد، در هر محيطى كه هستيد اگر در دانشگاه هستيد و طرف حساب شما دانشجويان دوره‌هاى عالى هستند، يا در دبيرستان، يا حتى در دبستان هستيد، يا در كودكستان؛ اگر در حوزه هستيد، در محيط تعليم و تربيت جديد هستيد؛ هر جا هستيد معلم محور حركت جامعه است؛ معلم معيار كار درست در جامعه است و بايد ياد بدهد. اين مهم است. اين مهم است كه يك نفر چنين نقش برجسته و بارزى را در اداره‌ى كشورش و پيشرفت دنياى محيط خود ايفا كند. در گذشته نگذاشتند اين نقش درست ايفا شود.

مترتب بر اين، حرمت معلم در محيط درسى، رابطه‌ى دانش‌آموز با معلم و حرمت معلم در محيط اجتماعى و تكريم مردم نسبت به معلم است. وقتى در جايى عده‌اى حضور دارند و كسى مى‌گويد: «فلان شخص معلم است»، آن گروه بايد به آن معلم احترام كنند و نسبت به شأنش احساس تعظيم و تجليل داشته باشند. امروز تكليف مهم مردم، اين است كه به محيط تعليم و تعلم كمك كنند؛ هر كس به هر نحوى كه مى‌تواند. كسى نمى‌تواند بگويد «امروز كشور ما از لحاظ تعليم و تربيت هيچ نقصى ندارد» نه. انصافاً نقصهاى زيادى هست. ما از اول انقلاب تا كنون، از دستگاههاى مسؤول، مرتب آمار مدرسه سازى دريافت مى‌كنيم. درست هم هست. اما باز هم وقتى نگاه مى‌كنيم، مدرسه‌هاى ما، در بعضى از نقاط، دو شيفتى و سه شيفتى است؛ آن هم با مشكلات زياد و امكانات كم! اين، يك نقيصه‌ى بزرگ است. چه كسى بايد اين نقيصه را برطرف كند؟ من عرض مى‌كنم: مردم. پولدارها و متمكنين بايد در رفع اين نقيصه بكوشند. متمكنين جامعه‌ى ما نمى‌توانند معلم درست كنند. دولت بايد مقدماتش را فراهم كند تا معلم درست شود. البته باب تربيت مدرس و تربيت معلمين حرفه‌اى و فنى، براى خودش باب جداگانه‌اى است كه واقعاً تلاش زيادى لازم دارد. اما متمكنين، فضاى آموزشى كه مى‌توانند به وجود آورند؛ مدرسه كه مى‌توانند بسازند. من عرض مى‌كنم: امروز اين امر براى كسانى كه مى‌توانند به آموزش و پرورش كمك كنند، يك وظيفه است. بايد در شهرهاى مختلف كشور و نقاط دور و نزديك، مدرسه ايجاد كنند و بسازند. امروز در خود تهران، مدرسه كم داريم. البته در چند سال اخير، افراد خير از اين كارها، كم‌وبيش كرده‌اند. دولت هم تلاش زيادى كرده است؛ اما اين روند بايد ادامه پيدا كند. در هر محله و شهرك جديدالاحداث، دو باب، سه باب، پنج باب، گاهى ده باب و شايد هم بيشتر، مدرسه لازم است. اين تكليف را بايد خود مردم متعهد شوند و انجام دهند. البته مردم متوسط و مردم طبقات پايين‌تر ما، غالباً براى اين امور خير، دست و دل بازترند. خطاب من به متمكنين است؛ به كسانى است كه پول دارند و به كسانى است كه درآمدهاى نسبتاً خوبى دارند. اينها بايد اين كارها را بكنند و به كمك آموزش و پرورش بشتابند، تا محيط، محيط تعليم و تربيت شود.

من اين نكته را هم عرض كنم: امروز شما ملاحظه مى‌كنيد كه دنيا، دنياى مبارزه‌ى دو جانبه است. يك طرف، قدرتمندان و قوى پنجه‌هاى جهان قرار دارند و يك طرف ملتهاى مظلوم و مستضعف. چنين مبارزه‌اى، امروز جريان دارد. مبارزه‌ى واضحى است؛ مبارزه‌ى پر مرارتى است؛ مبارزه‌اى است كه در آن، قدرتمندان، انواع و اقسام كارهاى خلاف را هم انجام مى‌دهند و ملتها مظلوم واقع مى‌شوند. همان «ملئت ظلما و جورا» نشانه‌هايش ديده مى‌شود. دستهاى پليد قدرت، دنيا را از ظلم و جور پر كرده‌اند. كجاست كه نشانى از ظلم و جور آنها نباشد؟ همان‌طور كه اميرالمؤمنين عليه الصّلاة و السّلام، در آن دوران نسبت به يك نظام فرمودند؛ امروز مى‌شود نسبت به نظام استكبارى گفت: «ما من بيت وبر و لا مدر الا دخل فيها ظلمهم و نبا بها سوء رأيهم» ظلمشان تمام زواياى عالم را گرفته است. اين ظلم - ظلم جهانى - از سوى مستكبرين و قلدرهاى عالم، تكليفى را روى دوش ما مى‌گذارد. آن تكليف چيست؟ مبارزه با ظلم. كار ملت ما مبارزه با ظلم و جور و بى‌عدالتى و حق‌كشى و مردم‌كشى است. چگونه مى‌شود اين مبارزه را انجام داد؟ اين مبارزه را با دست خالى از سلاح، شايد بشود انجام داد؛ اما با دست خالى از علم و معرفت و ايمان، نمى‌شود. با بيكارى و بيهودگى و هرزگى - خداى ناكرده - نسلهاى رو به رشد، نمى‌شود انجام داد. اين مبارزه را با هشيارى كامل، با ايمان كامل، با تلاش همه جانبه از سوى قشرها - مخصوصاً قشرهاى جوان و نوجوان - بايد انجام داد و اين، وظيفه‌ى معلمين است.

اميدواريم كه خداوند متعال توفيق دهد و بتوانيم هريك از ما، در هر نقطه كه هستيم، وظيفه‌ى تعليم و تربيت و رشد معنوى جامعه را - ان‌شاءاللَّه - در حد لازم انجام دهيم. خداوند به همه‌ى معلمين كشورمان - در هر نقطه كه هستند - بركت و كمك معنوى عنايت فرمايد و همه‌ى كسانى را كه در حال سازندگى كشور هستند - بخصوص شما دو قشر معلم و كارگر را مشمول الطاف و فضل و رحمت خود قرار دهد.

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
------------------------------------------
1) بحارالانوار: ج 22، ص 157.