بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
اولاً به همهى شما برادران و خواهران كه با اين وضع هوا و جادههاى دشوار، از شهر قم طى طريق كرديد و تشريف آورديد، خوشامد عرض مىكنم و اميدوارم خداى متعال، شما جوانان هشيار و انقلابى و همهى مردم عزيز قم را، مشمول رحمت و فضل و هدايت و كمك خود قرار دهد.
اين روز به يادماندنى، كه امسال با شهادت يا رحلت زينب كبرى سلاماللَّهعليها همراه است، بايد از چند جهت مورد توجه قرار گيرد: اول اينكه، چنين روزى در تاريخ معاصر، در حقيقت سرآغاز دورهى مهمى از تاريخ انقلاب بود. اينكه قميها، از روحانيان و غيرروحانيان و جوانان و آحاد مردم قم، در صحنهى خونين انقلاب پا گذاشتند و مبارزهاى خونين را شروع كردند، چيز كمى نيست، و همين روند بود كه انقلاب را به پيروزى رساند. دوم از اين باب كه شهر قم، حقيقتاً مركز قيام و كانون جوش و خروش انقلابى مردم بوده است و انشاءاللَّه بايد همواره چنين باشد. اين شهر، چه به خاطر حوزهى علميه و چه به خاطر جوانان پرشور و مردم فداكار و انقلابى، مركز و كانون اصلى است.
مبارزه، چه در دوران نهضت در سال 41 و چه در اين دوران، از قم شروع شد. اين هم يك جهت ديگر. اما آن جهتى كه قابل توجه بيشترى است و بنده راجع به آن مىخواهم مختصرى عرض كنم و بر آن تكيه داشته باشم، جهت پيوستگى انقلاب با دين، معارف اسلامى، روحانيت اسلام و كانون علوم دين است. اين، پديدهى مهمى است.
اگر انقلاب ما يك انقلاب دينى نبود و در رأس آن علماى دين نبودند، به پيروزى نمىرسيد. كمااينكه شورشها و قيامهاى گوناگونى در اين كشور به وجود آمده است؛ اما آنجا كه با دين و علماى دين آميخته نبوده، به جايى نرسيده است. اين انقلاب وقتى هم به پيروزى رسيد، اگر با دين و علماى دين پيوسته نمىشد، بعد از پيروزى شكست مىخورد و دشمنان بر آن غلبه مىكردند. شما ديديد وقتى بعد از پيروزى انقلاب، در هر گوشه از كشور حادثهاى به دست دشمن درست شد، به دستور رهبر عظيمالشأن و پيشوا و امام ما رضواناللَّهتعالىعليه و نفوذ روحانيت و علم دين، فوراً مردم به در آمدند و آتش آن غائلهها را خاموش كردند. حتى اگر اين مشكل، مشكلى در حد جنگى هشت ساله بود، آن را هم در حقيقت مردم حل كردند. اگر مردم در اين جنگ نبودند و پشت سر دفاع مقدس قرار نداشتند، اين گونه همراه با سربلندى و پيروزى، تمام نمىشد. پس چون انقلاب انقلاب دينى است و در رأس آن رهبرى علماى دين و رهبرى دينى قرار دارد، بعد از پيروزى هم دشمن نتوانست آن را شكست دهد.
نكتهى ديگر اين است كه چون انقلاب، دينى است و رهبرى علماى دين در اين انقلاب، نقش مهمى بوده است، دچار انحراف نشده است. اگر غير از اين بود و خوشبين بوديم كه دشمن هم آن را شكست نمىدهد و حادثهاى هم براى پيكره و ظاهر انقلاب پيش نمىآيد، نهايتاً از داخل منحرف مىشد. مثلاً با ابرقدرتها مىساخت؛ با اين و آن كنار مىآمد و از درون مىپوسيد و شعارهايش از بين مىرفت. چه چيز مانع از بروز چنين مشكلاتى براى انقلاب اسلامى شد؟ مسلماً دينى بودن انقلاب و رهبرى علماى دين و رهبرى دينى نگذاشت كه انقلاب از مسير صحيح خود منحرف شود؛ كمااينكه در بعضى كشورهاى ديگر هم انقلابهايى شده بود، ولى به مرور منحرف گرديد.
مثلاً پيش از اين، در كشور خود ما، انقلاب مشروطيت بود. اما بعد از پيروزى، هنگامى كه علما را كنار زدند، از مسير منحرف شد و مشروطيت به جايى رسيد كه رضاخان قلدر،فردى كه ضد همهى آرمانهاى مشروطه خواهى بود، به حكومت رسيد. اگر انقلاب اسلامى ما هم تحت رهبرى دينى نبود،سرنوشتى چون انقلاب مشروطيت پيدا مىكرد. هر انسان هوشمندى، وقتى توجه مىكند كه اولاً شروع اين نهضت و پيروزى آن، ثانياً بقاى جمهورى اسلامى و مضمحل نشدن آن و ثالثاً مستقيم حركت كردن جمهورى اسلامى و انحراف نشدن آن، به بركت دين و رهبرى دينى است، پشت سر آن، يك نكتهى ديگر را هم مىفهمد و آن نكته اين است كه دشمنان انقلاب اسلامى، چه در خارج و چه در داخل، سعى مىكنند دين و رهبرى دينى را از اين انقلاب بگيرند. اين، يك امر قهرى است. اگر از يك قلعه يا حصار، جوانى كارآمد، جانانه دفاع كند، دشمن آن قلعه و آن حصار، راه را در اين مىبيند كه زير پاى آن جوان، حفره و گودالى بكند و او را از بين ببرد.
دشمن، هميشه در صدد است تا نيروى دفاعكنندهى طرف مقابل را نابود كند و از بين ببرد. چون نيروى پيش برنده و دفاع كنندهى اين انقلاب، عنصر دين و رهبرى دينى بوده است، لذا دشمن سعى مىكند اين را از بين ببرد. شما ببينيد بعد از پيروزى انقلاب، چقدر عليه حضور رهبرى دينى در انقلاب حرف زدند! اين حرفها مخصوص بعد از زمان امام هم نيست. كسى خيال نكند كسانى كه با رهبرى دينى مخالفت مىكنند، بعد از زمان رحلت امام رضواناللَّه عليه پيدا شدهاند.ابداً! از اول پيروزى انقلاب، همهى كسانى كه از دست اين انقلاب داغدار بودند، با رهبرى و هدايت دينى اين انقلاب مخالفت كردند. چرا؟ براى اينكه انقلاب را از پا در آورند. اين، آن هدفى است كه دشمن نشانهگيرى كرده است و باز هم مىكند.
هدف دشمنان جهانى - اعم از استكبار و در رأس آن امريكا و ديگر خردهريزهاى دشمن - در هر نقطهى عالم، در مخالفت با انقلاب ما اين است كه با «اسلام» مبارزه كنند. اينها با اسلام مخالفند؛ چون كه اسلام را باعث كوتاهشدن دست غارتگران مىدانند. با اسلام مخالفند. چون اسلام را موجب بريده شدن پاى سگهاى ولگردى مىدانند كه به جان خزائن اين كشور افتاده بودند. با اسلام مخالفند و آن را ضد حقوق بشر معرفى مىكنند. هدفشان اين است كه اسلام را از چشمها بيندازند. اين در حالى است كه اسلام پرچمدار حقوق بشر است. حقوق بشر يعنى چه؟ آيا فلسطينيهايى كه در اين سرماى زمستان به وسيلهى صهيونيستهاى خبيث، از خانه و كاشانهى خود آواره شدهاند، بشر نيستند؟ اينها حقوق ندارند؟ حقوق بشر دربارهى اينها صادق نيست؟ مگر برجستهترين مادهى منشور عمومى حقوق بشر - كه اين آقايان از آن دم مىزنند - اين نيست كه هر كس در خانهى خود آزاد است و حقِ انتخاب مسكن خود را دارد؟ پس چرا در خانهى اينها وارد شدند و صاحبان آن را از درون خانهى خودشان بيرون كردند؟! مگر فلسطين، خانهى فلسطينيها نيست؟ اين حقوق بشر است؟ فلسطينيها بشر نيستند؟ اين جوانان مؤمن كه جرمشان طرفدارى از اسلام است، بشر نيستند؟ اين مسلمانانى كه در كشور بوسنى هرزگوين، از جانشان، از خانهشان، از ميهنشان و از استقلالشان دفاع مىكنند و اينطور زير فشار قرار گرفتهاند، بشر نيستند؟ اينها حقوق ندارند؟ كيست كه امروز ترفند و دروغ خباثتآميز مدعيان حقوق بشر را تشخيص ندهد و درك نكند؟
مىگويند «به بوسنى هرزگوين اسلحه نفرستيد، چون آتش جنگ مشتعل مىشود!» اينها مظلومند و روز و شب بر سرشان آتش ريخته مىشود. اكنون كه قدرتهاى جهانى از اينها دفاع نمىكنند، بايد بتوانند از خودشان دفاع كنند يا نه؟! عدهاى از مدعيان صاحب اختيارى و آقايى و سرورى دنيا، در كسوت رئيس چند كشور، دور هم نشستند و تصويب كردند كه «نبايد به منطقه بوسنى هرزگوين اسلحه فرستاده شود»! اين حرفى بىمعنى، بىمنطق و خلاف است. چرا نبايد به آنجا اسلحه فرستاده شود؟ بايد به مظلوم اسلحه بدهند تا از خود دفاع كند. وقتى اين تصميم غلط را گرفتند، ناگهان خبرگزاريها اعلام كردند كه «بعضى از كشورها به صربهاى مخالف و قاتل مردم بوسنى هرزگوين اسلحه مىدهند تا مردم بوسنى هرزگوين را قتل عام كنند!» پس چرا چنين مسألهاى را از نظرگاهتان دور مىداريد و با آن مقابله نمىكنيد؟ حقكشى و زورگويى تا اين حد؟ اگر بخواهند چند سلاح به دست مردم مظلوم بوسنى هرزگوين بدهند كه مسلمانان مظلوم از خودشان دفاع كنند، فريادشان بلند مىشود كه «منطقه را انباشته از سلاح نكنيد! نگذاريد جنگ ادامه يابد!» اما از طرف ديگر، انواع سلاح و امكانات را براى صربها مىفرستند و حتى كارشناسانى سراغ صربها مىروند و به آنها كمك مىكنند. آيا مسلمانان باز هم حق ندارند يقين كنند كه امروز سياستهاى مستكبرانهى دنيا با اسلام مخالف است و با اسلام مبارزه مىكند؟
نسبت به جمهورى اسلامى نيز، همين ديدگاه را دارند. با اسلام مخالفند؛ ضداسلام و ضد اعتقاد مردمند؛ ضد ايمان آزادساز مردمند؛ و علت مخالفتشان هم واضح است. اگر اسلام بر اين مملكت حكومت نمىكرد، امروز هم اين مملكت در مشت امريكاييها بود. استفاده مىكردند و مىبردند و مىخوردند و در عوض براى مردم، فساد وارد مىكردند. خيرات مملكت را مىبردند و ثروتهايش را مىچاپيدند؛ كمااينكه دهها سال چاپيدند و بردند. مدتى انگليسيها چاپيدند و بعد هم امريكاييها وارد شدند. اسلام، مانع چپاولگريهاست؛ لذا با اسلام مخالفند. روحانيت معارض آنهاست؛ لذا با روحانيت هم مخالفند. رهبرى دينى مىتواند مردم را به مقابله با اوضاع نابسامان وادار كند؛ لذا با آن هم مخالفند. ما مردم جمهورى اسلامى، بايد هشيار باشيم و بفهميم.
نكتهى قطعى و مسلم اين است كه امريكا، اروپا و همه، قادر نيستند بر خلاف ارادهى مردم مسلمان ايران، در مورد اين كشور قدمى بردارند و كارى صورت دهند. شما غالب هستيد؛ شما قدرتمند هستيد؛ شماييد كه علىرغم خواست دشمن، توانستيد اسلام و جمهورى اسلامى را حفظ و از آن دفاع كنيد. شما توانستيد توطئهها را در هم بكوبيد؛ پس قويتر از آنها هستيد. اين، نكتهاى مسلم و قطعى است. اگر بخواهيد قدرتتان باقى بماند، بايد هشيار باشيد؛ همچنانى كه تا امروز هم هشيارى به درد اين مردم خورده و آنها را نجات داده است. كسانى را كه عليه دين و تعاليم دينى و معلمين راستين دين و علما و بزرگان دين اقدام مىكنند، حرف مىزنند، توطئه مىچينند و سعى در ساقط كردن ارزشهاى آنان دارند، بشناسيد. دشمن را در هر لباسى بايد شناخت. جوانان مسلمان، مثل شما جوانان قم و ساير نقاط كشور كه بحمداللَّه مظهر شور و هيجان اسلامى و شعار همراه با شعور و منطق هستيد، اين شناخت را داريد و خدا را از اين بابت شكرگزاريم. اتحاد و اتفاقتان را محكمتر و مستحكمتر كنيد. انقلاب اسلامى دستاورد بزرگى است و براى جمهورى اسلامى و ملت ايران، بزرگترين ارزش است. پيوند ميان مردم و مسؤولين؛ پيوند ميان آحاد مردم؛ احترام به خدمتگزاران دين؛ احترام به خدمتگزاران كشور و كوشش براى عمق بخشيدن به معارف اسلامى، عواملى است كه دشمن را مأيوس مىكند. اين عوامل و ويژگيهاست كه راه را براى پيشرفت باز مىكند. كشور ما بحمداللَّه سرشار از امكانات بالقوهاى است كه بايد بالفعل شود. سالها دشمنان ما تلاش كردند اين امكانات را نابود، يا از آنها به نفع خودشان استفاده كنند. سالها تلاش كردند استعدادها را بميرانند. لذا، سالهايى هم طول مىكشد تا همهى اينها مجدداً احيا شود.
انشاءاللَّه آيندهى روشن و خوبى - از لحاظ مادى و معنوى - در انتظار ملت عظيمالشأن ماست. نور اميد را بايد هميشه در دلها زنده نگهداريم. با نور اميد و با تلاش است كه انشاءاللَّه به سر منزل خواهيد رسيد. البته در اين راه، توجه و توسل و دعا و ارتباط با خدا - مخصوصاً از طرف جوانان - نبايد فراموش شود. پيغمبر اكرم صلواتاللَّهوسلامهعليه با آن قدرت ملكوتى، دائم با خداى متعال در حال راز و نياز و توجه و توسل بود. توسل به ولىاللَّه اعظم ارواحنافداه و ارتباط قلبى با آن حضرت، جزو وظايف ماست. اين ايام و ليالى متبرك را قدر بدانيم. الان در ماه رجب هستيم؛ ماهى كه روزهاى متبركى دارد. از اين ايام استفاده بردن و معنويت را تقويت كردن و با خدا ارتباط برقرار كردن و ذكر و دعا و توسل را اهميت دادن از وظايف است. تقويت ارتباط خود با خدا؛ تلاش در مسائل دنيايى - اعم از فراگيرى علم و دانش و كوشش در راه سازندگى - آگاه بودن از مسائل سياسى و اقتصادى و مهمتر از همه، حفظ آن اميد، عوامل و ويژگيهايى است كه انشاءاللَّه در آينده - آيندهاى نه چندان دور - همهى روى زمين را به نور جمهورى اسلامى منور خواهد كرد و بشريت را از بركات اسلام برخوردار خواهد ساخت و ملت ايران را - همچنان كه خداى متعال به مسلمانان وعده فرموده است - شاهد يكپارچگى و وحدت بشريت در روى زمين قرار خواهد داد. خداوند انشاءاللَّه به شما توفيق دهد، شما را حفظ كند و زحمات شما مقبول درگاه مقدس ربوبى قرار گيرد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
اولاً به همهى شما برادران و خواهران كه با اين وضع هوا و جادههاى دشوار، از شهر قم طى طريق كرديد و تشريف آورديد، خوشامد عرض مىكنم و اميدوارم خداى متعال، شما جوانان هشيار و انقلابى و همهى مردم عزيز قم را، مشمول رحمت و فضل و هدايت و كمك خود قرار دهد.
اين روز به يادماندنى، كه امسال با شهادت يا رحلت زينب كبرى سلاماللَّهعليها همراه است، بايد از چند جهت مورد توجه قرار گيرد: اول اينكه، چنين روزى در تاريخ معاصر، در حقيقت سرآغاز دورهى مهمى از تاريخ انقلاب بود. اينكه قميها، از روحانيان و غيرروحانيان و جوانان و آحاد مردم قم، در صحنهى خونين انقلاب پا گذاشتند و مبارزهاى خونين را شروع كردند، چيز كمى نيست، و همين روند بود كه انقلاب را به پيروزى رساند. دوم از اين باب كه شهر قم، حقيقتاً مركز قيام و كانون جوش و خروش انقلابى مردم بوده است و انشاءاللَّه بايد همواره چنين باشد. اين شهر، چه به خاطر حوزهى علميه و چه به خاطر جوانان پرشور و مردم فداكار و انقلابى، مركز و كانون اصلى است.
مبارزه، چه در دوران نهضت در سال 41 و چه در اين دوران، از قم شروع شد. اين هم يك جهت ديگر. اما آن جهتى كه قابل توجه بيشترى است و بنده راجع به آن مىخواهم مختصرى عرض كنم و بر آن تكيه داشته باشم، جهت پيوستگى انقلاب با دين، معارف اسلامى، روحانيت اسلام و كانون علوم دين است. اين، پديدهى مهمى است.
اگر انقلاب ما يك انقلاب دينى نبود و در رأس آن علماى دين نبودند، به پيروزى نمىرسيد. كمااينكه شورشها و قيامهاى گوناگونى در اين كشور به وجود آمده است؛ اما آنجا كه با دين و علماى دين آميخته نبوده، به جايى نرسيده است. اين انقلاب وقتى هم به پيروزى رسيد، اگر با دين و علماى دين پيوسته نمىشد، بعد از پيروزى شكست مىخورد و دشمنان بر آن غلبه مىكردند. شما ديديد وقتى بعد از پيروزى انقلاب، در هر گوشه از كشور حادثهاى به دست دشمن درست شد، به دستور رهبر عظيمالشأن و پيشوا و امام ما رضواناللَّهتعالىعليه و نفوذ روحانيت و علم دين، فوراً مردم به در آمدند و آتش آن غائلهها را خاموش كردند. حتى اگر اين مشكل، مشكلى در حد جنگى هشت ساله بود، آن را هم در حقيقت مردم حل كردند. اگر مردم در اين جنگ نبودند و پشت سر دفاع مقدس قرار نداشتند، اين گونه همراه با سربلندى و پيروزى، تمام نمىشد. پس چون انقلاب انقلاب دينى است و در رأس آن رهبرى علماى دين و رهبرى دينى قرار دارد، بعد از پيروزى هم دشمن نتوانست آن را شكست دهد.
نكتهى ديگر اين است كه چون انقلاب، دينى است و رهبرى علماى دين در اين انقلاب، نقش مهمى بوده است، دچار انحراف نشده است. اگر غير از اين بود و خوشبين بوديم كه دشمن هم آن را شكست نمىدهد و حادثهاى هم براى پيكره و ظاهر انقلاب پيش نمىآيد، نهايتاً از داخل منحرف مىشد. مثلاً با ابرقدرتها مىساخت؛ با اين و آن كنار مىآمد و از درون مىپوسيد و شعارهايش از بين مىرفت. چه چيز مانع از بروز چنين مشكلاتى براى انقلاب اسلامى شد؟ مسلماً دينى بودن انقلاب و رهبرى علماى دين و رهبرى دينى نگذاشت كه انقلاب از مسير صحيح خود منحرف شود؛ كمااينكه در بعضى كشورهاى ديگر هم انقلابهايى شده بود، ولى به مرور منحرف گرديد.
مثلاً پيش از اين، در كشور خود ما، انقلاب مشروطيت بود. اما بعد از پيروزى، هنگامى كه علما را كنار زدند، از مسير منحرف شد و مشروطيت به جايى رسيد كه رضاخان قلدر،فردى كه ضد همهى آرمانهاى مشروطه خواهى بود، به حكومت رسيد. اگر انقلاب اسلامى ما هم تحت رهبرى دينى نبود،سرنوشتى چون انقلاب مشروطيت پيدا مىكرد. هر انسان هوشمندى، وقتى توجه مىكند كه اولاً شروع اين نهضت و پيروزى آن، ثانياً بقاى جمهورى اسلامى و مضمحل نشدن آن و ثالثاً مستقيم حركت كردن جمهورى اسلامى و انحراف نشدن آن، به بركت دين و رهبرى دينى است، پشت سر آن، يك نكتهى ديگر را هم مىفهمد و آن نكته اين است كه دشمنان انقلاب اسلامى، چه در خارج و چه در داخل، سعى مىكنند دين و رهبرى دينى را از اين انقلاب بگيرند. اين، يك امر قهرى است. اگر از يك قلعه يا حصار، جوانى كارآمد، جانانه دفاع كند، دشمن آن قلعه و آن حصار، راه را در اين مىبيند كه زير پاى آن جوان، حفره و گودالى بكند و او را از بين ببرد.
دشمن، هميشه در صدد است تا نيروى دفاعكنندهى طرف مقابل را نابود كند و از بين ببرد. چون نيروى پيش برنده و دفاع كنندهى اين انقلاب، عنصر دين و رهبرى دينى بوده است، لذا دشمن سعى مىكند اين را از بين ببرد. شما ببينيد بعد از پيروزى انقلاب، چقدر عليه حضور رهبرى دينى در انقلاب حرف زدند! اين حرفها مخصوص بعد از زمان امام هم نيست. كسى خيال نكند كسانى كه با رهبرى دينى مخالفت مىكنند، بعد از زمان رحلت امام رضواناللَّه عليه پيدا شدهاند.ابداً! از اول پيروزى انقلاب، همهى كسانى كه از دست اين انقلاب داغدار بودند، با رهبرى و هدايت دينى اين انقلاب مخالفت كردند. چرا؟ براى اينكه انقلاب را از پا در آورند. اين، آن هدفى است كه دشمن نشانهگيرى كرده است و باز هم مىكند.
هدف دشمنان جهانى - اعم از استكبار و در رأس آن امريكا و ديگر خردهريزهاى دشمن - در هر نقطهى عالم، در مخالفت با انقلاب ما اين است كه با «اسلام» مبارزه كنند. اينها با اسلام مخالفند؛ چون كه اسلام را باعث كوتاهشدن دست غارتگران مىدانند. با اسلام مخالفند. چون اسلام را موجب بريده شدن پاى سگهاى ولگردى مىدانند كه به جان خزائن اين كشور افتاده بودند. با اسلام مخالفند و آن را ضد حقوق بشر معرفى مىكنند. هدفشان اين است كه اسلام را از چشمها بيندازند. اين در حالى است كه اسلام پرچمدار حقوق بشر است. حقوق بشر يعنى چه؟ آيا فلسطينيهايى كه در اين سرماى زمستان به وسيلهى صهيونيستهاى خبيث، از خانه و كاشانهى خود آواره شدهاند، بشر نيستند؟ اينها حقوق ندارند؟ حقوق بشر دربارهى اينها صادق نيست؟ مگر برجستهترين مادهى منشور عمومى حقوق بشر - كه اين آقايان از آن دم مىزنند - اين نيست كه هر كس در خانهى خود آزاد است و حقِ انتخاب مسكن خود را دارد؟ پس چرا در خانهى اينها وارد شدند و صاحبان آن را از درون خانهى خودشان بيرون كردند؟! مگر فلسطين، خانهى فلسطينيها نيست؟ اين حقوق بشر است؟ فلسطينيها بشر نيستند؟ اين جوانان مؤمن كه جرمشان طرفدارى از اسلام است، بشر نيستند؟ اين مسلمانانى كه در كشور بوسنى هرزگوين، از جانشان، از خانهشان، از ميهنشان و از استقلالشان دفاع مىكنند و اينطور زير فشار قرار گرفتهاند، بشر نيستند؟ اينها حقوق ندارند؟ كيست كه امروز ترفند و دروغ خباثتآميز مدعيان حقوق بشر را تشخيص ندهد و درك نكند؟
مىگويند «به بوسنى هرزگوين اسلحه نفرستيد، چون آتش جنگ مشتعل مىشود!» اينها مظلومند و روز و شب بر سرشان آتش ريخته مىشود. اكنون كه قدرتهاى جهانى از اينها دفاع نمىكنند، بايد بتوانند از خودشان دفاع كنند يا نه؟! عدهاى از مدعيان صاحب اختيارى و آقايى و سرورى دنيا، در كسوت رئيس چند كشور، دور هم نشستند و تصويب كردند كه «نبايد به منطقه بوسنى هرزگوين اسلحه فرستاده شود»! اين حرفى بىمعنى، بىمنطق و خلاف است. چرا نبايد به آنجا اسلحه فرستاده شود؟ بايد به مظلوم اسلحه بدهند تا از خود دفاع كند. وقتى اين تصميم غلط را گرفتند، ناگهان خبرگزاريها اعلام كردند كه «بعضى از كشورها به صربهاى مخالف و قاتل مردم بوسنى هرزگوين اسلحه مىدهند تا مردم بوسنى هرزگوين را قتل عام كنند!» پس چرا چنين مسألهاى را از نظرگاهتان دور مىداريد و با آن مقابله نمىكنيد؟ حقكشى و زورگويى تا اين حد؟ اگر بخواهند چند سلاح به دست مردم مظلوم بوسنى هرزگوين بدهند كه مسلمانان مظلوم از خودشان دفاع كنند، فريادشان بلند مىشود كه «منطقه را انباشته از سلاح نكنيد! نگذاريد جنگ ادامه يابد!» اما از طرف ديگر، انواع سلاح و امكانات را براى صربها مىفرستند و حتى كارشناسانى سراغ صربها مىروند و به آنها كمك مىكنند. آيا مسلمانان باز هم حق ندارند يقين كنند كه امروز سياستهاى مستكبرانهى دنيا با اسلام مخالف است و با اسلام مبارزه مىكند؟
نسبت به جمهورى اسلامى نيز، همين ديدگاه را دارند. با اسلام مخالفند؛ ضداسلام و ضد اعتقاد مردمند؛ ضد ايمان آزادساز مردمند؛ و علت مخالفتشان هم واضح است. اگر اسلام بر اين مملكت حكومت نمىكرد، امروز هم اين مملكت در مشت امريكاييها بود. استفاده مىكردند و مىبردند و مىخوردند و در عوض براى مردم، فساد وارد مىكردند. خيرات مملكت را مىبردند و ثروتهايش را مىچاپيدند؛ كمااينكه دهها سال چاپيدند و بردند. مدتى انگليسيها چاپيدند و بعد هم امريكاييها وارد شدند. اسلام، مانع چپاولگريهاست؛ لذا با اسلام مخالفند. روحانيت معارض آنهاست؛ لذا با روحانيت هم مخالفند. رهبرى دينى مىتواند مردم را به مقابله با اوضاع نابسامان وادار كند؛ لذا با آن هم مخالفند. ما مردم جمهورى اسلامى، بايد هشيار باشيم و بفهميم.
نكتهى قطعى و مسلم اين است كه امريكا، اروپا و همه، قادر نيستند بر خلاف ارادهى مردم مسلمان ايران، در مورد اين كشور قدمى بردارند و كارى صورت دهند. شما غالب هستيد؛ شما قدرتمند هستيد؛ شماييد كه علىرغم خواست دشمن، توانستيد اسلام و جمهورى اسلامى را حفظ و از آن دفاع كنيد. شما توانستيد توطئهها را در هم بكوبيد؛ پس قويتر از آنها هستيد. اين، نكتهاى مسلم و قطعى است. اگر بخواهيد قدرتتان باقى بماند، بايد هشيار باشيد؛ همچنانى كه تا امروز هم هشيارى به درد اين مردم خورده و آنها را نجات داده است. كسانى را كه عليه دين و تعاليم دينى و معلمين راستين دين و علما و بزرگان دين اقدام مىكنند، حرف مىزنند، توطئه مىچينند و سعى در ساقط كردن ارزشهاى آنان دارند، بشناسيد. دشمن را در هر لباسى بايد شناخت. جوانان مسلمان، مثل شما جوانان قم و ساير نقاط كشور كه بحمداللَّه مظهر شور و هيجان اسلامى و شعار همراه با شعور و منطق هستيد، اين شناخت را داريد و خدا را از اين بابت شكرگزاريم. اتحاد و اتفاقتان را محكمتر و مستحكمتر كنيد. انقلاب اسلامى دستاورد بزرگى است و براى جمهورى اسلامى و ملت ايران، بزرگترين ارزش است. پيوند ميان مردم و مسؤولين؛ پيوند ميان آحاد مردم؛ احترام به خدمتگزاران دين؛ احترام به خدمتگزاران كشور و كوشش براى عمق بخشيدن به معارف اسلامى، عواملى است كه دشمن را مأيوس مىكند. اين عوامل و ويژگيهاست كه راه را براى پيشرفت باز مىكند. كشور ما بحمداللَّه سرشار از امكانات بالقوهاى است كه بايد بالفعل شود. سالها دشمنان ما تلاش كردند اين امكانات را نابود، يا از آنها به نفع خودشان استفاده كنند. سالها تلاش كردند استعدادها را بميرانند. لذا، سالهايى هم طول مىكشد تا همهى اينها مجدداً احيا شود.
انشاءاللَّه آيندهى روشن و خوبى - از لحاظ مادى و معنوى - در انتظار ملت عظيمالشأن ماست. نور اميد را بايد هميشه در دلها زنده نگهداريم. با نور اميد و با تلاش است كه انشاءاللَّه به سر منزل خواهيد رسيد. البته در اين راه، توجه و توسل و دعا و ارتباط با خدا - مخصوصاً از طرف جوانان - نبايد فراموش شود. پيغمبر اكرم صلواتاللَّهوسلامهعليه با آن قدرت ملكوتى، دائم با خداى متعال در حال راز و نياز و توجه و توسل بود. توسل به ولىاللَّه اعظم ارواحنافداه و ارتباط قلبى با آن حضرت، جزو وظايف ماست. اين ايام و ليالى متبرك را قدر بدانيم. الان در ماه رجب هستيم؛ ماهى كه روزهاى متبركى دارد. از اين ايام استفاده بردن و معنويت را تقويت كردن و با خدا ارتباط برقرار كردن و ذكر و دعا و توسل را اهميت دادن از وظايف است. تقويت ارتباط خود با خدا؛ تلاش در مسائل دنيايى - اعم از فراگيرى علم و دانش و كوشش در راه سازندگى - آگاه بودن از مسائل سياسى و اقتصادى و مهمتر از همه، حفظ آن اميد، عوامل و ويژگيهايى است كه انشاءاللَّه در آينده - آيندهاى نه چندان دور - همهى روى زمين را به نور جمهورى اسلامى منور خواهد كرد و بشريت را از بركات اسلام برخوردار خواهد ساخت و ملت ايران را - همچنان كه خداى متعال به مسلمانان وعده فرموده است - شاهد يكپارچگى و وحدت بشريت در روى زمين قرار خواهد داد. خداوند انشاءاللَّه به شما توفيق دهد، شما را حفظ كند و زحمات شما مقبول درگاه مقدس ربوبى قرار گيرد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
