پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

سخنراني‌ در مراسم‌ بيعت‌ رئيس‌ مجلس‌ خبرگان‌ و ائمه‌ي‌ جمعه‌ي‌ سراسر كشور

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم‌
الحمدلله‌ رب‌ العالمين‌ والصلاه‌ والسلام‌ علي‌ سيدنا و نبينا ابي‌القاسم‌ محمد و علي‌ اله‌ الاطيبين‌ الاطهرين‌ المنتجبين‌ سيما بقيه‌الله‌ في‌الارضين‌
به‌ همه‌ي‌ آقايان‌ محترم‌ و برادران‌ عزيز خيرمقدم‌ مي‌گويم‌، و به‌ خاطر اين‌كه‌ روز اول‌ اين‌ سمينار بزرگ‌ و مجمع‌ پرفايده‌ را مصروف‌ كرديد تا ما در خدمتتان‌ باشيم‌، تشكر مي‌كنم‌. اميدوارم‌ ان‌شاءالله‌ اين‌ تجمع‌ براي‌ همه‌ي‌ ما و مردم‌ مؤمن‌ و صالح‌، حاوي‌ خير و بركت‌ باشد.
در اين‌ برهه‌ي‌ حساس‌، مسأله‌ي‌ اصلي‌ "رهبري‌" است‌، كه‌ سعي‌ مي‌كنم‌ به‌ نحو اجمال‌ آن‌ را تبيين‌ كنم‌:
براي‌ ملت‌ ايران‌ و انقلاب‌ و آينده‌ي‌ كشور و در جهت‌ حفظ انتظام‌ و انسجام‌ ملت‌، زمان‌ مهمي‌ سپري‌ مي‌شود. ما در طول‌ ده‌ سال‌ گذشته‌، نسبت‌ به‌ اين‌ برهه‌ي‌ حساس‌ ـ كه‌ يقين‌ داشتيم‌ روزي‌ حادثه‌ي‌ فقد امام‌(ره‌) پيش‌ خواهد آمد ـ نگراني‌ بسيار داشتيم‌ و حالا ناگهان‌ مي‌بينيم‌ كه‌ در همان‌ فصل‌ از زمان‌ هستيم‌. با توجه‌ به‌ اين‌ امر، احساس‌ مي‌كنيم‌ كه‌ همه‌ بايد در اين‌ فصل‌ بسيار مهم‌ و حساس‌ و خطير و تعيين‌كننده‌، حداكثر ابتكار و تلاش‌ و اخلاصي‌ را كه‌ از آنها برمي‌آيد، ارايه‌ كنند، تا بتوانيم‌ ان‌شاءالله‌ انقلاب‌ را از اين‌ پيچ‌ بسيار مهم‌ و نقطه‌ي‌ عطف‌ بسيار خطير، بسلامت‌ عبور دهيم‌.
آنچه‌ كه‌ در خصوص‌ تعيين‌ رهبر واقع‌ شد و بار اين‌ مسؤوليت‌ بر دوش‌ بنده‌ي‌ كوچك‌ ضعيف‌ حقير گذاشته‌ شد، براي‌ خود من‌ حتي‌ يك‌ لحظه‌ و يك‌ آن‌ از آنات‌ گذشته‌ي‌ زندگي‌، متوقع‌ و منتظر نبود. اگر كسي‌ تصور كند كه‌ در طول‌ دوران‌ مبارزه‌ و بعدا در طول‌ دوران‌ انقلاب‌ و مسؤوليت‌ رياست‌ قوه‌ي‌ اجرايي‌، حتي‌ يك‌ لحظه‌ در ذهن‌ خودم‌ خطور مي‌دادم‌ كه‌ اين‌ مسؤوليت‌ به‌ من‌ متوجه‌ خواهد شد، قطعا اشتباه‌ كرده‌ است‌. من‌ هميشه‌ خودم‌ را نه‌ فقط از اين‌ منصب‌ بسيار خطير و مهم‌، بلكه‌ حتي‌ از مناصبي‌ كه‌ به‌ مراتب‌ پايينتر از اين‌ منصب‌ بوده‌ است‌ ـ مثل‌ رياست‌ جمهوري‌ و ديگر مسؤوليتهايي‌ كه‌ در طول‌ انقلاب‌ داشتم‌ ـ كوچكتر مي‌دانستم‌.
يك‌ وقتي‌ خدمت‌ امام‌(ره‌) اين‌ نكته‌ را عرض‌ كردم‌ كه‌ گاهي‌ نام‌ من‌ در رديف‌ بعضي‌ از آقايان‌ آورده‌ مي‌شود، در حالي‌ كه‌ در رديف‌ آنها نيستم‌ و من‌ يك‌ آدم‌ كوچك‌ و بسيار معمولي‌ هستم‌. نه‌ اين‌كه‌ بخواهم‌ تعارف‌ كنم‌; الان‌ هم‌ همان‌ اعتقاد را دارم‌. بنابراين‌، چنين‌ معنايي‌ اصلا متصور نبود.
البته‌ در آن‌ ساعات‌ بسيار حساسي‌ كه‌ سخت‌ترين‌ ساعات‌ عمرمان‌ را گذرانديم‌ و خدا مي‌داند كه‌ در آن‌ شب‌ شنبه‌ و صبح‌ شنبه‌ چه‌ بر ما گذشت‌، برادرها از روي‌ مسؤوليت‌ و احساس‌ وظيفه‌، با فشردگي‌ تمام‌، فكر و تلاش‌ مي‌كردند كه‌ چگونه‌ قضايا را جمع‌وجور كنند. مكرر از من‌ به‌ عنوان‌ عضو شوراي‌ رهبري‌ اسم‌ مي‌آوردند، كه‌ البته‌ در ذهن‌ خودم‌ آن‌ را رد مي‌كردم‌; اگرچه‌ به‌ نحو يك‌ احتمال‌ برايم‌ مطرح‌ مي‌شد كه‌ شايد واقعا اين‌ مسؤوليت‌ را به‌ من‌ متوجه‌ كنند.
در همان‌ موقع‌ به‌ خدا پناه‌ بردم‌ و روز شنبه‌ قبل‌ از تشكيل‌ مجلس‌ خبرگان‌، باتضرع‌ و توجه‌ و التماس‌، به‌ خداي‌ متعال‌ عرض‌ كردم‌: پروردگارا! تو كه‌ مدبر و مقدر امور هستي‌، چون‌ ممكن‌ است‌ به‌ عنوان‌ عضوي‌ از مجموعه‌ي‌ شوراي‌ رهبري‌، اين‌ مسؤوليت‌ متوجه‌ من‌ شود، خواهش‌ مي‌كنم‌ اگر اين‌ كار ممكن‌ است‌ اندكي‌ براي‌ دين‌ و آخرت‌ من‌ زيان‌ داشته‌ باشد، طوري‌ ترتيب‌ كار را بده‌ كه‌ چنين‌ وضعيتي‌ پيش‌ نيايد. واقعا از ته‌ دل‌ مي‌خواستم‌ كه‌ اين‌ مسؤوليت‌ متوجه‌ من‌ نشود.
بالاخره‌ در مجلس‌ خبرگان‌ بحثهايي‌ پيش‌ آمد و حرفهايي‌ زده‌ شد كه‌ نهايتا به‌ اين‌ انتخاب‌ منتهي‌ شد. در همان‌ مجلس‌، كوشش‌ و تلاش‌ و استدلال‌ و بحث‌ كردم‌، تا اين‌ كار انجام‌ نگيرد; ولي‌ انجام‌ گرفت‌ و اين‌ مرحله‌ گذشت‌.
من‌ همين‌ الان‌ خودم‌ را يك‌ طلبه‌ي‌ معمولي‌ و بدون‌ برجستگي‌ و امتيازي‌ خاص‌ مي‌دانم‌; نه‌ فقط براي‌ اين‌ شغل‌ باعظمت‌ و مسؤوليت‌ بزرگ‌، بلكه‌ ـ همان‌طور كه‌ صادقانه‌ گفتم‌ ـ براي‌ مسؤوليتهاي‌ به‌ مراتب‌ كوچكتر از آن‌، مثل‌ رياست‌ جمهوري‌ و كارهاي‌ ديگري‌ كه‌ در طول‌ اين‌ ده‌ سال‌ داشتم‌. اما حالا كه‌ اين‌ بار را روي‌ دوش‌ من‌ گذاشتند، با قوت‌ خواهم‌ گرفت‌; آن‌چنان‌ كه‌ خداي‌ متعال‌ به‌ پيامبرانش‌ توصيه‌ فرمود: "خذها بقوه‌".
براي‌ اين‌ مسؤوليت‌، از خدا استمداد كردم‌ و باز هم‌ استمداد مي‌كنم‌ و هر لحظه‌ و هر آن‌، در حال‌ استمداد از پروردگار هستم‌، تا بتوانم‌ اين‌ مسؤوليت‌ را در حد وسع‌ خودم‌ ـ كه‌ تكليف‌ هم‌ بيش‌ از وسع‌ نيست‌ ـ با قدرت‌ و قوت‌ و حفظ شأن‌ والاي‌ اين‌ مقام‌، حفظ كنم‌ و انجام‌ بدهم‌. اين‌ تكليف‌ من‌ است‌، كه‌ اميدوارم‌ ان‌شاءالله‌ مشمول‌ لطف‌ و ترحم‌ الهي‌ و دعاي‌ ولي‌عصر(عج‌) و مؤمنين‌ صالح‌ باشم‌.
برادران‌ عزيز و آقايان‌ محترم‌! شما كه‌ زمام‌ انديشه‌ و ايمان‌ و روحيه‌ي‌ ديني‌ مردم‌ را به‌ ميزان‌ زيادي‌ در دست‌ داريد، خوب‌ است‌ كه‌ اهميت‌ زمان‌ و حساسيت‌ وضع‌ را به‌ طور كامل‌ و دقيق‌ مورد توجه‌ قرار دهيد. دشمنان‌ ما فرض‌ كرده‌ بودند كه‌ جامعه‌ از هم‌ گسسته‌ شود و ميان‌ مردم‌ حيرت‌ به‌ وجود آيد و در بين‌ مسؤولان‌ اختلاف‌ كلمه‌ بروز كند و انقلاب‌ از حمايت‌ مردمي‌ و حصار دفاع‌ عمومي‌ محروم‌ شود. آنها به‌ اين‌ فرض‌ اميد بسته‌، و براي‌ آن‌ لحظه‌ سرمايه‌گذاري‌ كرده‌ بودند.
بحمدالله‌ در آن‌ برهه‌ دشمن‌ نا كام‌ شد و مردم‌ وحدتشان‌ را حفظ كردند و نسبت‌ به‌ انقلاب‌ و امام‌(ره‌) وفاداري‌ فوق‌ تصوري‌ از خود نشان‌ دادند. مسؤوليت‌ جاي‌ خودش‌ را پيدا كرد و مورد تسالم‌ خواص‌ و عامه‌ي‌ مردم‌ قرار گرفت‌. دشمن‌ حيرت‌ كرد، و حتي‌ تحليل‌گرهاي‌ سياسي‌ آنها در روزهاي‌ اول‌ حادثه‌ سعي‌ كردند وانمود كنند كه‌ قضيه‌ جدي‌ نيست‌; گفتند قضيه‌ موقتي‌ و مصلحتي‌ است‌! آنها مي‌خواستند وانمود كنند كه‌ آنچه‌ را كه‌ در انتظارش‌ بودند، هنوز فوت‌ نشده‌ است‌; بنابراين‌ هنوز جاي‌ اين‌ است‌ كه‌ بين‌ مردم‌ اختلاف‌ بيفتد و صفوف‌ از هم‌ جدا بشود و حمايت‌ عمومي‌ مردم‌ نسبت‌ به‌ انقلاب‌، از بين‌ برود!
با گذشت‌ زمان‌ و با قاطعيتي‌ كه‌ رهبران‌ امت‌ و خواص‌ ملت‌ و وفايي‌ كه‌ عامه‌ي‌ مردم‌ نشان‌ دادند و با آگاهي‌ و هوشياري‌ عمومي‌، وضع‌ عوض‌ شد. امروز تحليلها و برداشتهاي‌ دنيا طور ديگر است‌. بالاخره‌ دشمن‌ تودهني‌ را از مردم‌ ما خورد.
برادران‌ عزيز! ما در طول‌ اين‌ ده‌ سال‌، تجربه‌هاي‌ زيادي‌ كسب‌ كرده‌ايم‌. حقيقتا به‌ اين‌ كلام‌ اميرالمؤمنين‌(ع‌) رسيده‌ام‌ كه‌: "و من‌ نام‌ لم‌ ينم‌ عنه‌". اگر غفلت‌ كرديم‌، در همان‌ لحظه‌ي‌ غفلت‌، ضربه‌ را خواهيم‌ خورد. دشمن‌ از ضربه‌ زدن‌ و هجمه‌ كردن‌ و توطئه‌ كردن‌ عليه‌ اين‌ بساط ديني‌ و اسلامي‌، هيچ‌وقت‌ منصرف‌ نخواهد شد; منتها آن‌ وقتي‌ كه‌ ما قاعده‌ي‌ كار را محكم‌ كرده‌ باشيم‌، دشمن‌ مأيوس‌ خواهد شد. اگرچه‌ در حال‌ يأس‌ هم‌ بتواند، ضربه‌ مي‌زند، منتها وقتي‌ اميد دشمن‌ از او گرفته‌ شد، طبعا تلاش‌ و تحرك‌ او هم‌ كم‌ خواهد شد.
ما بايد خودمان‌ را به‌ آن‌جا برسانيم‌، و در وضع‌ كنوني‌ نبايد يك‌ لحظه‌ از كيد و توطئه‌ي‌ دشمن‌ و طرق‌ گوناگون‌ آن‌ غافل‌ باشيم‌. فكرنكنيم‌ كه‌ چون‌ مسأله‌ي‌ رهبري‌ حل‌ شد، قانون‌ اساسي‌ شكل‌ مطلوب‌ خودش‌ را پيدا كرد و مردم‌ حضور قوي‌ خودشان‌ را در صحنه‌ نشان‌ دادند، پس‌ همه‌ي‌ قضايا تمام‌ شد، و بنابراين‌ از دقت‌ وسواس‌آميز و مراقبتهايي‌ كه‌ بايد بكنيم‌، خداي‌ نكرده‌ غافل‌ بشويم‌ و منصرف‌ بمانيم‌; نه‌، من‌ در مسؤوليت‌ خودم‌، مسؤولان‌ گوناگون‌ كشوري‌ و عامه‌ي‌ مردم‌ در كار خودشان‌، و بخصوص‌ شما آقايان‌ محترم‌ در مسؤوليت‌ و وظيفه‌ي‌ خطيري‌ كه‌ بر دوشتان‌ گذاشته‌ شده‌ و بسيار مهم‌ و تعيين‌كننده‌ است‌، نبايد غافل‌ شويم‌، كه‌ دشمن‌ از طرق‌ مختلف‌ ممكن‌ است‌ وارد شود و ضربه‌ بزند.
ما در نظام‌ جمهوري‌ اسلامي‌، با روحيه‌ و ايمان‌ مردم‌ پيش‌ مي‌رويم‌ و حركت‌ مي‌كنيم‌. اگرچه‌ استعداد و امكانات‌ و منابع‌ ما به‌ عنوان‌ يك‌ كشور و ملت‌، خيلي‌ زياد است‌ و بحمدالله‌ تجربه‌ي‌ انقلابي‌ كشورداري‌ سطح‌ عالي‌ هم‌ در اختيار مسؤولان‌ كشور است‌، اما آنچه‌ كه‌ نقدا و بالفعل‌ در اختيار ماست‌ و قبل‌ از آن‌كه‌ منابع‌ استخراج‌ بشوند و صنعت‌ ما شكل‌ لازم‌ را پيدا كند و توسعه‌ي‌ كشور به‌ نحو صحيحي‌ انجام‌ گيرد، آن‌ را در دست‌ داريم‌، همين‌ مردمي‌ هستند كه‌ در همه‌ي‌ آنات‌، رضايت‌ و قبول‌ و حمايتشان‌، پشت‌ سر مسؤولان‌ كشور بوده‌ است‌ و ضمن‌ اين‌كه‌ ايمانشان‌ خيلي‌ بالاست‌، اما در مواردي‌ به‌ خاطر كمبودها و كسريها و يا حتي‌ به‌ خاطر بعضي‌ از واردات‌ ذهني‌يي‌ كه‌ به‌ وسيله‌ي‌ دشمن‌ يا دوست‌ در ذهن‌ مردم‌ جاي‌ مي‌گيرد، ممكن‌ است‌ روحيه‌ي‌ آنها آسيب‌پذير هم‌ باشد.
آنچه‌ كه‌ درحقيقت‌ اين‌ حصار را الان‌ نگهداشته‌، ايمان‌ و روحيه‌ي‌ مردم‌ است‌. ايمان‌ و روحيه‌ را چه‌ كسي‌ براي‌ مردم‌ حفظ مي‌كند؟ به‌ نظر من‌، يكي‌ از مهمترين‌ عوامل‌ حفظ ايمان‌ و روحيه‌ در مردم‌، همين‌ نمازهاي‌ جمعه‌ و خطبه‌هاي‌ جمعه‌ و حضور معنوي‌ مردم‌ در صحنه‌ي‌ نمازجمعه‌ است‌ و اين‌كه‌ يك‌ نفر انسان‌ امين‌، با زبان‌ صادقي‌ كه‌ مردم‌ او را قبول‌ دارند، هر جمعه‌ از اوضاع‌ كشور براي‌ مردم‌ مي‌گويد و آنها را نصيحت‌، و جهتگيريشان‌ را تصحيح‌ مي‌كند.
به‌ اعتقاد من‌، اين‌ مهم‌ يكي‌ از پايه‌هاي‌ اساسي‌ حفظ نظام‌ اجتماعي‌ ماست‌; در تاريخ‌ هم‌ همين‌طور بوده‌ است‌. هم‌ ائمه‌ي‌ عدل‌ ـ مثل‌ رسول‌ مكرم‌ اسلام‌(ص‌) ـ و هم‌ خلفاي‌ جور در دوران‌ بني‌اميه‌ و بني‌عباس‌ و امراي‌ آنها در اقطار بلاد اسلامي‌، از نمازجمعه‌ براي‌ تحكيم‌ پايه‌هاي‌ حكومت‌ استفاده‌ مي‌كردند. اينها كه‌ نظام‌ باطلي‌ داشتند، بر مبناي‌ ظلم‌ و تبعيض‌ و عمل‌ فاسقانه‌ كار مي‌كردند ـ مثل‌ حجاج‌بن‌يوسف‌ثقفي‌ ـ و نمازجمعه‌شان‌ حقيقي‌ نبود و دعوت‌ به‌ تقوايي‌ كه‌ مي‌كردند، به‌ خاطر عمل‌ غيرپرهيزكارانه‌ي‌ خودشان‌، اثر حقيقي‌ را نداشت‌، اما درعين‌حال‌ اين‌ حرفها تأثير زيادي‌ مي‌گذاشت‌; چون‌ حساسيت‌ و اهميت‌ اين‌ تريبون‌ زياد است‌.
در حال‌ حاضر، دستگاه‌ حقي‌ بر مبناي‌ امامت‌ و ولايت‌ حق‌ به‌ وجود آمده‌ است‌ و كساني‌ كه‌ امروز متصدي‌ امر امامت‌ جمعه‌اند، حقيقتا انسانهاي‌ مؤمن‌ و متقي‌ و صادق‌ و معنوي‌ و روحاني‌ و بي‌طمع‌ هستند و قصد اقتدار و قدرتمندي‌ ندارند و اين‌ منصب‌ را مقام‌ و موقعيت‌ دنيايي‌ نمي‌دانند. تأثير و نقش‌ اين‌ تريبون‌ در چنين‌ شرايطي‌، فوق‌العاده‌ و طراز اول‌ خواهد بود و قوام‌ معنوي‌ و حصار ايماني‌ جامعه‌ را حفظ خواهد كرد. اگر ما اين‌ تريبون‌ را نمي‌داشتيم‌، معلوم‌ نبود وضع‌ انقلاب‌ و روحيه‌ي‌ مردم‌ چگونه‌ بود. اين‌، يكي‌ از بركات‌ انقلاب‌ بود و امام‌(ره‌) به‌ اين‌ نكته‌ توجه‌ داشتند.
اوايلي‌ كه‌ به‌ امامت‌ جمعه‌ي‌ تهران‌ منصوب‌ شده‌ بودم‌، تشكيل‌ اين‌ سمينار را خدمت‌ حضرت‌ امام‌(ره‌) پيشنهاد كردم‌. به‌ ايشان‌ گفتم‌: ما در سرتاسر كشور، تعدادي‌ علماي‌ محترم‌ داريم‌ كه‌ امام‌ جمعه‌ هستند ـ البته‌ در آن‌ وقت‌ تعدادشان‌ به‌ اندازه‌ي‌ الان‌ نبود ـ و درحقيقت‌ يك‌ شبكه‌ي‌ سراسري‌ براي‌ اداره‌ي‌ معنوي‌ جامعه‌ و حفظ ايمان‌ و حصار ايماني‌ كشور تشكيل‌ مي‌دهند. اگر شما موافقت‌ كنيد، ما اين‌ شبكه‌ را به‌ هم‌ وصل‌ كنيم‌ و بعدا بين‌ اين‌ مجموعه‌ و ائمه‌ي‌ جمعه‌ي‌ جهان‌ اسلام‌، كنگره‌هايي‌ تشكيل‌ دهيم‌.
ايشان‌ از اين‌ پيشنهاد خيلي‌ خرسند شدند و استقبال‌ كردند. پس‌ از جلب‌ موافقت‌ امام‌(ره‌) به‌ قم‌ آمديم‌ و آن‌ سمينار اول‌ را كه‌ در كتابخانه‌ي‌ مدرسه‌ي‌ فيضيه‌ برگزار شد، تشكيل‌ داديم‌ و نتيجتا اين‌ كار پايه‌گذاري‌ شد و بحمدالله‌ تا امروز هم‌ ادامه‌ دارد.
شبكه‌بندي‌ منصب‌ امامت‌ جمعه‌ و نگاه‌ كردن‌ به‌ اين‌ مجموعه‌ به‌ عنوان‌ حصار معنوي‌ و ايماني‌ كشور و ملت‌، امر فوق‌العاده‌ مهمي‌ است‌ كه‌ مطلقا نبايستي‌ مورد غفلت‌ قرار گيرد. هنگامي‌ اين‌ شبكه‌ حقيقي‌ خواهد بود و خواهد توانست‌ به‌ صورت‌ يك‌ حصار واقعي‌ كار كند، كه‌ اين‌ اجتماعات‌ به‌ شكل‌ مرتب‌ و منظم‌ انجام‌ بگيرد.
توصيه‌ي‌ مؤكد من‌ به‌ آقايان‌ محترم‌ اعضاي‌ دبيرخانه‌ اين‌ است‌ كه‌ سمينارهاي‌ ائمه‌ي‌ جمعه‌ ـ چه‌ سمينارهاي‌ سراسري‌، چه‌ سمينارهاي‌ استاني‌ و چه‌ سمينارهاي‌ بين‌ استاني‌ كه‌ گاهي‌ چند استان‌ در يك‌ منطقه‌ سمينار دارند ـ مطلقا وقفه‌ و تعطيلي‌ پيدا نكند; بلكه‌ به‌ صورت‌ منظم‌ و زمان‌بندي‌ شده‌ تشكيل‌ شود. بايد اين‌ كار جدي‌ تلقي‌ شود; نه‌ اين‌كه‌ مجمعي‌ به‌ وجود آيد، تا افراد دور هم‌ بنشينند و حرفي‌ بزنند و قضيه‌ تمام‌ شود.
سمينار، مجمعي‌ است‌ كه‌ افراد شركت‌كننده‌، مسايل‌ مربوط به‌ آن‌ مجموعه‌ را به‌ صورت‌ تحقيقي‌ و بنياني‌ بيان‌ كنند، تا همه‌ نسبت‌ به‌ اين‌ مسايل‌ مشترك‌، ديد واحدي‌ پيدا كنند و راه‌ واحدي‌ را برگزينند و گاهي‌ هم‌ از تجربيات‌ و تحقيقات‌ يكديگر استفاده‌ كنند; يعني‌ مجموعه‌ همسان‌ بشود و سطحش‌ بالا رود.
يك‌ سمينار حقيقي‌ بايد دو خاصيت‌ داشته‌ باشد: اولا مجموعه‌ را همسان‌ و سطح‌ آنها را به‌ هم‌ نزديك‌ كند، ثانيا سطح‌ را در مجموع‌ بالا ببرد. يعني‌ با هر سميناري‌ كه‌ تشكيل‌ مي‌شود، ما شاهد آن‌ باشيم‌ كه‌ قوام‌ و استحكام‌ معنوي‌ امامت‌ جمعه‌ و تريبوني‌ كه‌ در شهر شماست‌، از گذشته‌ بيشتر شده‌ است‌.
بعد هم‌ ان‌شاءالله‌ اين‌ سمينارها را به‌ كنگره‌ي‌ جهاني‌ ائمه‌ي‌ جمعه‌ وصل‌ كنيد كه‌ الان‌ مدتي‌ است‌ چنين‌ كنگره‌يي‌ ـ كه‌ بسيار لازم‌ و مفيد مي‌باشد ـ تشكيل‌ نشده‌ است‌. بايد برادران‌ محترم‌ دبيرخانه‌ همت‌ كنند و مقدمات‌ كار را فراهم‌ آورند و وقت‌ بگذارند و قبل‌ از آن‌كه‌ به‌ اين‌ سمينار تشريف‌ بياورند، روي‌ مسايلي‌ كه‌ فكر مي‌كنند بايد مطرح‌ بشود، مطالعه‌ و فكر و تحقيق‌ كنند. ممكن‌ است‌ بعضي‌ از آقايان‌ اهل‌ تتبع‌ و تحقيق‌ واسعي‌ باشند; در اين‌ اجتماع‌ تشريف‌ بياورند و مسايل‌ را مطرح‌ كنند، تا سطح‌ مجموعه‌ بالا رود.
از سوي‌ ديگر، بايد محتواي‌ خطبه‌ها و آنچه‌ كه‌ ارايه‌ مي‌شود، به‌ صورت‌ روزافزون‌ اعتلاء داشته‌ باشد و سطحش‌ بالا رود. البته‌ به‌ نظر من‌، اين‌ كار كاملا عملي‌ و ميسور است‌ و از كارهاي‌ جنبي‌ خيلي‌ مهمتر مي‌باشد. اگر مي‌خواهيم‌ در نمازجمعه‌ فكر مردم‌ را از لحاظ اسلامي‌ به‌ استدلالهاي‌ لازم‌ آشنا كنيم‌، يا ذهنشان‌ را از لحاظ جهتگيري‌ سياسي‌ توجيه‌ و ايمانشان‌ را تقويت‌ كنيم‌، اين‌ امر احتياج‌ به‌ كار و مطالعه‌ دارد و بدون‌ آن‌ ممكن‌ نيست‌.
من‌ براي‌ رفتن‌ به‌ نمازجمعه‌، شايد به‌ طور متوسط سه‌ ساعت‌ مطالعه‌ مي‌كنم‌ و هميشه‌ هم‌ ناراضيم‌; به‌ خاطر اين‌كه‌ واقعا سه‌ ساعت‌ وقت‌ كمي‌ است‌. به‌ دليل‌ اشتغالات‌ زيادي‌ كه‌ هميشه‌ داشتم‌، قبل‌ از روز جمعه‌يي‌ كه‌ مي‌خواهم‌ به‌ نماز بروم‌، فرصت‌ نمي‌كنم‌ مطالعه‌ كنم‌. روز جمعه‌ از ساعت‌ هشت‌ صبح‌ تا وقتي‌ كه‌ به‌ نماز مي‌روم‌، مي‌نشينم‌ مطالعه‌ مي‌كنم‌; در عين‌ حال‌ احساس‌ مي‌كنم‌ وقت‌ بسيار كمي‌ است‌.
واقعا جا دارد كه‌ يك‌ خطبه‌ي‌ روز جمعه‌، هفت‌، هشت‌ ساعت‌ مطالعه‌ پشت‌ سر خودش‌ داشته‌ باشد. اگر ما بتوانيم‌ اين‌ مهم‌ را تأمين‌ كنيم‌، احساس‌ مي‌شود كه‌ يك‌ كلاس‌ عمومي‌ سراسري‌ براي‌ عامه‌ي‌ مردم‌ خواهيم‌ داشت‌، و اين‌ چيزي‌ است‌ كه‌ قطعا انقلاب‌ را پيش‌ خواهد برد. بنابراين‌، بايستي‌ هم‌ ارتباط و اتصال‌ آقايان‌ روزبه‌روز مستحكمتر بشود، و هم‌ آنچه‌ كه‌ به‌ مردم‌ داده‌ مي‌شود، روزبه‌روز سطحش‌ بالاتر رود.
مردم‌ به‌ نمازجمعه‌ و امام‌ جمعه‌ و چيز فهميدن‌ و يادگيري‌ مسايل‌ سياسي‌ عالم‌ علاقه‌مندند. هر كس‌ قدري‌ از اخبار و تحليلها و حرفهاي‌ تازه‌ي‌ دنيا و كشور را براي‌ مردم‌ بزند، آنها با شوق‌ و علاقه‌ دور او جمع‌ مي‌شوند و به‌ حرف‌ او گوش‌ مي‌دهند. اگر اين‌ برنامه‌ در نمازجمعه‌ باشد، بلاشك‌ جاذبه‌ پيدا خواهد كرد. بايد با جاذبه‌هاي‌ گوناگون‌، نمازجمعه‌ را مورد توجه‌ مردم‌ قرار داد، تا آنها بيايند و اهميت‌ آن‌ را درك‌ كنند.
آنچه‌ كه‌ من‌ مطرح‌ مي‌كنم‌، به‌ معناي‌ اين‌ نيست‌ كه‌ حرف‌ تازه‌يي‌ مي‌زنم‌ و شما آن‌ را نمي‌دانيد; خير، حرفهايي‌ است‌ كه‌ همه‌ مي‌دانند و بارها هم‌ گفته‌ شده‌ است‌; بعضي‌ از آنها مخصوصا مورد تأكيد امام‌ بزرگوار و عزيزمان‌ بود كه‌ مكرر بيان‌ مي‌كردند و ايشان‌ عمده‌ يا همه‌ي‌ آنها را فرموده‌اند، كه‌ لازم‌ نيست‌ ديگر من‌ تكرار كنم‌; فقط چند نكته‌ را مورد تأكيد قرار مي‌دهم‌:
نكته‌ي‌ اول‌، برخورد پدرانه‌ در شهرها ومراكز نمازجمعه‌ است‌; اين‌ واقعا مهم‌ است‌. يكي‌ از خطرهايي‌ كه‌ انقلاب‌ را تهديد مي‌كند، همين‌ است‌ كه‌ مردم‌ دچار دودستگي‌ شوند و جناح‌بندي‌ و صف‌آرايي‌ و خط و خطوط بر آنها حاكم‌ شود. اگر امام‌ جمعه‌ به‌ زبان‌ بگويد كه‌ من‌ به‌ جايي‌ وابسته‌ نيستم‌ و جناحي‌ را تقويت‌ نمي‌كنم‌ و حتي‌ اين‌ نكته‌ را در نماز جمعه‌ هم‌ تأكيد بكند، اما در واقع‌ اين‌گونه‌ نباشد، مردم‌ متوجه‌ اين‌ دو موضع‌ مي‌شوند.
اين‌طور نيست‌ كه‌ ما در تريبون‌ نمازجمعه‌ به‌ مردم‌ بگوييم‌ به‌ هيچ‌ طرف‌ وابستگي‌ نداريم‌ و از كانديدايي‌ حمايت‌ نمي‌كنيم‌ و پدر همه‌ هستيم‌، اما در كنار اين‌ حرفها، با تعبيرات‌ و گوشه‌ و كنايه‌ و بعضي‌ از كارهاي‌ جنبي‌، برخلاف‌ اين‌ گفته‌ و ادعا عمل‌ كنيم‌; مردم‌ زود مي‌فهمند. اين‌ اشتباه‌ است‌ كه‌ ما خيال‌ كنيم‌ مردم‌ به‌ زبان‌ فريب‌ مي‌خورند و خيال‌ مي‌كنند كه‌ ما به‌ يك‌ طرف‌ و جناح‌ گرايش‌ و تمايل‌ خاصي‌ نداريم‌; خير، مردم‌ اين‌ اختلاف‌ را حس‌ مي‌كنند و تفاوت‌ بين‌ قول‌ و عمل‌ امام‌ جمعه‌، اثر معكوس‌ خواهد بخشيد.
واقعا بايد آقايان‌ ائمه‌ي‌ جمعه‌ پدرانه‌ برخورد كنند. البته‌ امكان‌ ندارد انسان‌ در دل‌ خود، با دو آدم‌ يا دو جرياني‌ كه‌ از لحاظ فكري‌ و سياسي‌ و سليقه‌يي‌ در مقابل‌ هم‌ قرار دارند، يكسان‌ برخورد كند. طبيعي‌ است‌ كه‌ بالاخره‌ شما از اين‌ دو نظر، يكي‌ را قبول‌ داريد و ديگري‌ را نمي‌پذيريد و به‌ همان‌ اندازه‌ نسبت‌ به‌ آن‌كه‌ با شما همفكر است‌، گرايش‌ قلبي‌ بيشتري‌ داريد ـ اشكالي‌ هم‌ ندارد ـ اما دقت‌ كنيد كه‌ برداشت‌ ذهني‌ شما نبايستي‌ در عمل‌ و اظهارات‌ و برخوردتان‌ اثر بگذارد.
نماينده‌يي‌ كه‌ به‌ مجلس‌ مي‌آيد، احساس‌ رقابت‌ با امام‌ جمعه‌ نكند. مسؤولي‌ كه‌ در مسندي‌ گمارده‌ مي‌شود ـ كه‌ ممكن‌ است‌ به‌ جناحي‌ هم‌ وابسته‌ باشد ـ احساس‌ مخالفت‌ و مقابله‌ با امام‌جمعه‌ نكند. امام‌ جمعه‌ با همه‌، گرم‌ و مهربان‌ و صميمي‌ برخورد كند. البته‌ كار مشكلي‌ است‌، ولي‌ بايد تمرين‌ و تلاش‌ كنيم‌ كه‌ ان‌شاءالله‌ اين‌ كار انجام‌ بگيرد.
نكته‌ي‌ دوم‌، با مردم‌ بودن‌ و ساده‌زيستي‌ است‌. البته‌ شما اين‌چنين‌ هستيد و الحمدلله‌ همه‌ي‌ آقايان‌ از لحاظ زندگي‌ ـ با عرض‌ نسبتا عريضي‌ در كيفيتها ـ در سطح‌ متوسط قرار دارند; منتها برخي‌ از اين‌ حفاظتهاي‌ زيادي‌ كه‌ در بعضي‌ از شهرستانها مشاهده‌ مي‌شود، به‌ اعتقاد ما غيرضروري‌ است‌ و در جاهايي‌ اصلا حفاظت‌ لازم‌ نيست‌. اين‌ كار، امام‌ جمعه‌ را از مردم‌ دور مي‌كند. نبايد وانمود شود كه‌ امام‌ جمعه‌ فردي‌ است‌ كه‌ مورد تهديد و خطر است‌ و بايد برايش‌ محافظ گذاشت‌.
البته‌ نمي‌خواهم‌ بگويم‌ اگر خطر واقعي‌ وجود دارد، آن‌ خطر دفع‌ نشود. معلوم‌ است‌ كه‌ حفظ جان‌ عزيز آقايان‌ واجب‌ است‌; اما مهم‌ آن‌ است‌ كه‌ در اين‌ كار مبالغه‌ نشود. بايد واقع‌بين‌ بود. اين‌طور نباشد كه‌ اگر حقيقتا احتمالي‌ نيست‌ و يا به‌ قدر معقول‌ و مورد اعتنايش‌ وجود ندارد، باز ما همان‌ ترتيب‌ اثر را بدهيم‌ كه‌ گويي‌ انسان‌ يقين‌ دارد كه‌ خطر هست‌. آن‌ مقداري‌ كه‌ واقعا لازم‌ است‌، حفاظت‌ انجام‌ بگيرد و به‌ همان‌ اندازه‌ي‌ ضروري‌ "تقدربقدرها" با قضيه‌ برخورد شود، نه‌ بيشتر.
در تأمين‌ امكانات‌ نيز اعتقاد شخصيم‌ اين‌ است‌ كه‌ امام‌ جمعه‌ بايد به‌ مردم‌ متكي‌ باشد و همان‌ رابطه‌ي‌ آخوندي‌ سنتي‌ با مردم‌ حفظ شود. اين‌ بهتر از آن‌ است‌ كه‌ امام‌ جمعه‌ به‌ مركز متكي‌ باشد و مركز براي‌ امام‌ جمعه‌ خانه‌ بسازد و يا ماشين‌ تهيه‌ كند. يك‌وقتي‌ احتياج‌ و ضرورت‌ وجود دارد، كه‌ يقينا بايستي‌ اين‌ پشتيبانيها از مركز انجام‌ بگيرد; اما بايد روال‌ عمومي‌ و طبيعي‌ اين‌ باشد كه‌ امام‌ جمعه‌ مثل‌ يك‌ روحاني‌ معمولي‌ عمل‌ كند.
البته‌ در بين‌ برادران‌ اهل‌ سنت‌، وضع‌ طور ديگر است‌ و نوع‌ رابطه‌ي‌ با مردم‌ و پشتيبانيهاي‌ مالي‌ آنها، با ما متفاوت‌ است‌. ارتباط مالي‌ و معيشتي‌ ما با مردم‌، بسيار خوب‌ است‌. آن‌ وقت‌ كه‌ در مشهد بودم‌، بارها اين‌ نكته‌ را به‌ دوستان‌ گفته‌ بودم‌ كه‌ وقتي‌ كسي‌ وجوهاتش‌ را به‌ ما ـ كه‌ روحاني‌ محل‌ هستيم‌ ـ مي‌دهد، درحقيقت‌ دل‌ و محبت‌ خودش‌ را هم‌ به‌ ما مي‌دهد. وقتي‌ مردم‌ روحاني‌ را پشتيباني‌ مالي‌ مي‌كنند، با او احساس‌ پيوند مي‌كنند.
بعضي‌ خيال‌ كرده‌اند كه‌ اگر مردم‌ به‌ روحانيون‌ پول‌ بدهند و آنها را پشتيباني‌ مالي‌ بكنند، كارخوبي‌ نكرده‌اند; خير، من‌ عقيده‌ام‌ بعكس‌ است‌. من‌ معتقدم‌ اين‌ كار، يكي‌ از بابركت‌ترين‌ و بهترين‌ روشهاست‌ كه‌ مردم‌ خودشان‌ روحاني‌ را پشتيباني‌ مالي‌ بكنند. درمورد ائمه‌ي‌ جمعه‌ نيز عقيده‌ي‌ من‌ همين‌ است‌ و طبعا مقدار بيشتري‌ هم‌ تأمين‌ مي‌شود.
در خصوص‌ ارتباطات‌ و كارهايي‌ كه‌ ائمه‌ي‌ جمعه‌ با من‌ دارند، مثل‌ گذشته‌ عمل‌ كنند. البته‌ اعضاي‌ محترم‌ دبيرخانه‌ي‌ مركزي‌ كه‌ در قم‌ هستند، به‌ كار خودشان‌ ادامه‌ مي‌دهند و همان‌ مسؤوليتها و وظايفي‌ را كه‌ دارند، باز هم‌ پيگيري‌ مي‌كنند. از جناب‌ آقاي‌ رسولي‌ هم‌ خواهش‌ كردم‌ كه‌ اگرچنانچه‌ آقايان‌ ائمه‌ي‌ جمعه‌ با من‌ كاري‌ داشته‌ باشند و يا بخواهند موضوعي‌ را پيشنهاد كنند، قبول‌ زحمت‌ بكنند و اين‌ زمينه‌ را فراهم‌ آورند.
نكته‌ي‌ سوم‌، حفظ وحدت‌ است‌. دشمن‌ اميدوار است‌ كه‌ از طريق‌ ايجاد دودستگي‌ و اختلاف‌، در ميان‌ ما نفوذ كند. اين‌، كار بسيار ظريف‌ و دقيقي‌ است‌ كه‌ روي‌ آن‌ سرمايه‌گذاري‌ مي‌كند. اين‌طور نيست‌ كه‌ ما بگوييم‌ دشمن‌ مي‌خواهد تفرقه‌افكني‌ كند، ما هم‌ مشتها را گره‌ مي‌كنيم‌ و شعار مي‌دهيم‌ و نمي‌گذاريم‌ دشمن‌ به‌ اهدافش‌ برسد; خير، او روشها و مكانيسمهاي‌ بسيار حساب‌شده‌ و دقيقي‌ را براي‌ اين‌ كار دارد; لذا ما بايد هوشيار باشيم‌.
آن‌جا كه‌ حرفي‌ را از كسي‌ پيش‌ ما مي‌آورند، يا شايعه‌يي‌ را عليه‌ كسي‌ و مقامي‌ و مديري‌ و مسؤولي‌ درست‌ مي‌كنند، يا در ذهن‌ كسي‌ شكل‌ وظيفه‌ي‌ شرعي‌ را مجسم‌ مي‌كنند و مي‌گويند بايد اين‌ حرف‌ را بزني‌ يا اين‌ موضع‌ را بگيري‌، در همه‌ي‌ اين‌ موارد، اولين‌ چيزي‌ كه‌ بايد به‌ ذهن‌ بيايد، اين‌ است‌ كه‌ شايد طرح‌ اين‌ موارد را دشمن‌ برنامه‌ريزي‌ كرده‌ است‌، تا به‌ وسيله‌ي‌ آن‌ اختلاف‌ ايجاد كند.
حفظ وحدت‌ را اصل‌ قرار بدهيم‌ و اگر تكليف‌ شرعي‌يي‌ هم‌ احساس‌ كرديم‌، ولي‌ ديديم‌ عمل‌ به‌ اين‌ تكليف‌ ممكن‌ است‌ مقداري‌ تشنج‌ به‌ وجود آورد و وحدت‌ را از بين‌ ببرد، قطعا انجام‌ آنچه‌ كه‌ تصور مي‌كرديم‌ تكليف‌ شرعي‌ است‌، حرام‌ است‌ و حفظ وحدت‌ واجب‌ خواهد بود.
پس‌ از رحلت‌ امام‌(ره‌)، مسؤولان‌ خوب‌ و ارزشمند كشور در سطوح‌ بالا، خوشبختانه‌ با قضايا هوشمندانه‌ و قوي‌ برخورد كردند. همه‌ي‌ افراد و مراكزي‌ كه‌ دشمن‌ فكر مي‌كرد بتواند روي‌ آنها سرمايه‌گذاري‌ كند، در مقابله‌ با توطئه‌ي‌ دشمن‌، قوي‌ و صادقانه‌ و مخلصانه‌ برخورد كردند. از بيت‌ شريف‌ حضرت‌ امام‌ و بازماندگان‌ ايشان‌ و فرزند ارجمند و عزيزشان‌، تا مسؤولان‌ كشور وشخصيتهاي‌ روحاني‌ و چهره‌هاي‌ طراز اول‌ جامعه‌ي‌ ما، خيلي‌ خوب‌ و قوي‌ و قاطع‌ و هوشمندانه‌ و مخلصانه‌ و مؤمنانه‌ با قضايا برخورد كردند و حقيقتا دشمن‌ را دچار حيرت‌ كردند.
در رديفهاي‌ بعدي‌، مديران‌ گوناگون‌ كشور نيز همين‌گونه‌ بودند. عامه‌ي‌ مردم‌ هم‌ كه‌ واقعا در صفا و اخلاصشان‌ هيچ‌وقت‌ شك‌ و ترديدي‌ نبوده‌ و نيست‌، در اين‌ مقطع‌ بسيار خوب‌ عمل‌ كردند. بايستي‌ همين‌ هوشمندي‌ و توجه‌ به‌ كيد و توطئه‌ي‌ دشمن‌، دايما مورد توجه‌ باشد. وقتي‌ كه‌ دشمن‌ مي‌خواهد اختلاف‌ ايجاد كند، صريحا نيت‌ خود را بيان‌ نمي‌كند; بلكه‌ حرفي‌ را براي‌ اذهان‌ اشخاص‌ مطرح‌ مي‌كند كه‌ فكر مي‌كنند واقعا حرف‌ منطقي‌ است‌ و بايد عكس‌العمل‌ نشان‌ داد و اعتراض‌ كرد. همين‌جاست‌ كه‌ هوشمندي‌ لازم‌ است‌ و بايد با اين‌ توطئه‌ها مقابله‌ كرد.
بهار سال‌ 1365 را ـ روزي‌ كه‌ امام‌(ره‌) در بستر بيماري‌ بودند ـ فراموش‌ نمي‌كنم‌. ايشان‌ دچار ناراحتي‌ قلبي‌ شده‌ بودند و تقريبا ده‌، پانزده‌روزي‌ در بستر بيماري‌ بودند. در آن‌ زمان‌ من‌ در تهران‌ نبودم‌. آقاي‌ حاج‌ احمد آقا ـ آقازاده‌ي‌ محترم‌ ايشان‌ (حفظه‌الله‌وسلمه‌وايده‌)ـ به‌ من‌ تلفن‌ كردند و گفتند سريعا به‌ آن‌جا بياييد; فهميدم‌ كه‌ براي‌ امام‌(ره‌) مسأله‌يي‌ رخ‌ داده‌ است‌. آنا حركت‌ كردم‌ و پس‌ از چند ساعت‌ طي‌ مسير، خود را به‌ تهران‌ رساندم‌. اولين‌ نفر از مسؤولان‌ كشور بودم‌ كه‌ شايد حدود ده‌ ساعت‌ پس‌ از بروز حادثه‌، بالاي‌ سر ايشان‌ حاضر شدم‌. در آن‌ وقت‌ برادر عزيزمان‌ جناب‌ آقاي‌ هاشمي‌ در جبهه‌ بودند و هيچ‌كس‌ ديگر هم‌ از اين‌ قضيه‌ مطلع‌ نبود.
روزهاي‌ نگران‌كننده‌ و سختي‌ را گذرانديم‌. خدمت‌ امام‌(ره‌) رفتم‌ و هنگامي‌ كه‌ نزديك‌ تخت‌ ايشان‌ رسيدم‌، منقلب‌ شدم‌ و نتوانستم‌ خودم‌ را نگهدارم‌ و گريه‌ كردم‌. ايشان‌ تلطف‌ فرمودند و با محبت‌ نگاه‌ كردند. بعد چند جمله‌ گفتند كه‌ چون‌ كوتاه‌ بود، به‌ ذهنم‌ سپردم‌; بيرون‌ آمدم‌ و آنها را نوشتم‌. برادر عزيزمان‌ آقاي‌ صانعي‌ هم‌ در اتاق‌ بودند. از ايشان‌ كمك‌ گرفتم‌، تا عين‌ جملات‌ امام‌(ره‌) را بازنويسي‌ كنم‌.
در آن‌ لحظه‌يي‌ كه‌ امام‌(ره‌) ناراحتي‌ قلبي‌ پيدا كرده‌ بودند، ما بشدت‌ نگران‌ بوديم‌. وقتي‌ كه‌ من‌ رسيدم‌، ايشان‌ انتظار و آمادگي‌ براي‌ بروز احتمالي‌ حادثه‌ را داشتند. بنابراين‌، مهمترين‌ حرفي‌ كه‌ در ذهن‌ ايشان‌ بود، قاعدتا مي‌بايد در آن‌ لحظه‌ي‌ حساس‌ به‌ ما مي‌گفتند. ايشان‌ گفتند: قوي‌ باشيد، احساس‌ ضعف‌ نكنيد، به‌ خدا متكي‌ باشيد، "اشداء علي‌ الكفار رحماء بينهم‌" باشيد، و اگر با هم‌ بوديد، هيچ‌كس‌ نمي‌تواند به‌ شما آسيبي‌ برساند. به‌ نظر من‌، وصيت‌ سي‌صفحه‌يي‌ امام‌(ره‌) مي‌تواند در همين‌ چند جمله‌ خلاصه‌ شود.
او واقعا حكيم‌ بود و مصداق‌ كامل‌ "صيرورت‌ الانسان‌ عالما عقليا مضاهيا للعالم‌ العيني‌" محسوب‌ مي‌شد. انسان‌ احساس‌ مي‌كرد كه‌ تمام‌ حقايق‌ عالم‌ در وجود او منعكس‌ بود. او چيزهايي‌ را بوضوح‌ و روشني‌ و باهمان‌ نورانيت‌ نفساني‌ و نگاه‌ رحماني‌ و حكمت‌ خودش‌ ـ نه‌ با استدلال‌ و تمهيد مقدمات‌ معمولي‌ ـ مي‌ديد و مي‌فهميد كه‌ ديگران‌ عصازنان‌ خودشان‌ را به‌ آن‌ نقطه‌ مي‌رساندند.
اين‌ مرد حكيم‌ الهي‌ مجرب‌ دلسوزي‌ كه‌ چندين‌ سال‌ اين‌ جامعه‌ را اداره‌ كرده‌ بود، مهمترين‌ مسأله‌ را همين‌ چند كلمه‌ مي‌دانست‌، كه‌ يكي‌ از آنها "رحماءبينهم‌" است‌. من‌ وصيت‌ حقيقي‌ امام‌(ره‌) را تحقق‌ همين‌ نكات‌ مي‌دانم‌. بايد بر سلايق‌ پا گذاشت‌; آن‌جا كه‌ موجب‌ جداشدن‌ از ديگران‌ است‌; چه‌ رسد به‌ اهواء و هوسها و انگيزه‌هاي‌ مادي‌ كه‌ حالش‌ معلوم‌ است‌.
همچنين‌ بايد از نفوذ عناصر ناباب‌ دشمن‌ در مراكز حساس‌ جلوگيري‌ كرد، كه‌ البته‌ اين‌ نكته‌ را در درجه‌ي‌ اول‌ بايستي‌ خود من‌ به‌ آن‌ متوجه‌ باشم‌. توجه‌ به‌ اين‌ نكته‌، صرفا مخصوص‌ من‌ و امثال‌ من‌ نيست‌. مراكز حساس‌ در همه‌جا هست‌; از جمله‌ در آن‌جايي‌ كه‌ شما تشريف‌ داريد; يعني‌ مركز امامت‌ جمعه‌، كه‌ بايستي‌ در انتخاب‌ افرادي‌ كه‌ آن‌جا هستند، خيلي‌ توجه‌ و ملاحظه‌ داشت‌، تا خداي‌ نكرده‌ دشمن‌ از آن‌ طريق‌ ضربه‌يي‌ وارد نكند; زيرا ضربه‌ي‌ معنوي‌، به‌ مراتب‌ سخت‌تر و بالاتر از ضربات‌ مادي‌ است‌.
مجددا از همه‌ي‌ آقايان‌ كه‌ تشريف‌ آورديد و اظهار لطف‌ كرديد و روز اول‌ اين‌ سمينار را اختصاص‌ به‌ اين‌ ديدار داديد، تشكر مي‌كنم‌; اميدوارم‌ كه‌ سمينار مفيدي‌ براي‌ همه‌ باشد. ظاهرا صحبت‌ بر اين‌ است‌ كه‌ از همين‌جا كار كميسيونهاي‌ سمينار شروع‌ بشود و آقايان‌ در اين‌ كميسيونها جدا بحث‌ كنند و مسايلي‌ را كه‌ فكر مي‌كنند بايد به‌ وسيله‌ي‌ شبكه‌ي‌ عظيم‌ امامت‌ جمعه‌ در ذهنيت‌ و فضاي‌ جامعه‌ منتشر بشود، مشخص‌ بكنند و اشكالات‌ و راه‌ علاجها و پيشنهادها را مورد بررسي‌ قرار دهند، تا محصول‌ محسوسي‌ از اين‌ اجتماع‌ بزرگ‌ به‌ دست‌ آيد.
مجددا تأكيد مي‌كنم‌ كه‌ دبيرخانه‌ها بايد فعال‌ باشند و به‌ سمينارهاي‌ استاني‌ و بين‌استاني‌ اهميت‌ بدهند و ان‌شاءالله‌ سمينار سراسري‌ هم‌ بايستي‌ شكل‌ منظمي‌ بگيرد. واقعا احساس‌ مي‌كنم‌ كه‌ سالي‌ يك‌ بار براي‌ تشكيل‌ چنين‌ مجمعي‌ كم‌ باشد. البته‌ بستگي‌ به‌ اين‌ دارد كه‌ برنامه‌ريزيهاي‌ آقايان‌ چه‌طور جواب‌ دهد و وقتتان‌ چگونه‌ اقتضاكند. ما احتياج‌ به‌ اين‌ داريم‌ كه‌ اجتماع‌ بيشتر باشد و بخصوص‌ قبل‌ از هر اجتماعي‌، روي‌ مسايلي‌ كه‌ مي‌خواهد بحث‌ شود، مطالعه‌ و تدبر انجام‌ گيرد، تا ما را به‌ پيش‌ ببرد.
ان‌شاءالله‌ آقايان‌ موفق‌ و مؤيد باشند.
والسلام‌ عليكم‌ و رحمه‌الله‌ و بركاته‌