پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

بيانات معظم له در اجتماع بزرگ فرماندهان نيروى مقاومت بسيج سراسر كشور در دومين روز از هفته بسيج

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم

خداى متعال را سپاسگزاريم كه الحمدللَّه نعمت بزرگ بسيج را به مردم انقلابى و مؤمن ما عنايت فرمود. براى اين‌كه درباره‌ى موضوع بسيج كه يك موضوع بسيار مهم در انقلاب و براى مردم ماست، و امروز بحمداللَّه چهارده سال از تشكيل اين نهاد مقدّس و اين شجره‌ى طيّبه گذشته است، يك روشن بينى براى آحاد مردم در اين زمينه به‌وجود آيد، چند جمله‌اى عرض مى‌كنيم.

درباره‌ى بسيج، يك تاريخچه وجود دارد. كه مربوط به گذشته است. يكى هم آينده‌ى بسيج است. يك مقدار هم وظايفى است كه بر دوش ما و همه‌ى آحاد ملت است كه بايد ان‌شاءاللَّه انجام دهيم. آنچه مربوط به تاريخچه‌ى بسيج است، به گمان بنده، چيزى است كه هرگز در تاريخ كشور بزرگِ پرحادثه‌ى ما فراموش نخواهد شد. يعنى در يك جنگ چند ساله‌ى طولانى نمى‌شود گفت هشت ساله؛ چون قبل از اين هشت سال هم، نيروى مردمى بسيج، در ميدان بود. بعد از آن هم، تا امروز بوده است يك نيروى عظيم مردمى وارد ميدان شد، و همه‌ى معادلات را به زيان حسابگران سياسى و نظامى دنيا بر هم زد. اين نيروى مردمى همان نيروى بسيج است. نيروهاى مسلّح ما اعم از سپاه يا ارتش خيلى زحمت كشيده‌اند و خدمات بزرگى انجام داده‌اند. اما بنده به جرأت مى‌توانم ادّعا كنم: اگر حضور مردمى نبود؛ اگر نيروهاى بسيج نبودند كه در طول اين سالهاى متمادى، از خانه‌ها و مدرسه‌ها و كارخانه‌ها و ادارات و شهرها و روستاها و از سنين مختلف و از زن و مرد، به سمت صحنه‌ها و ميدانهايى كه به آنها نياز بود، سرازير شوند، نه در جنگ قادر مى‌شديم از كشور، آن‌چنان كه شايسته است، دفاع كنيم و نه در صحنه‌هاى ديگرى كه تا امروز تقريباً هر لحظه در مقابل دشمنان داشتيم، مى‌توانستيم آن قدرت ملى خودمان و پايدارى جمهورى اسلامى را به همه‌ى دنيا ثابت كنيم. اين، بسيج بود كه چنين قدرتى را به ما داد. اين تاريخچه‌ى چندين ساله؛ چه آنچه كه در ميدان جنگ نظامى اتّفاق افتاده است و چه آنچه كه در صحنه‌هاى ديگر مثل همين صحنه‌هاى تظاهرات مختلف و حضور عظيم مردم در همه‌ى صحنه‌هاى گوناگون اتفاق افتاد، واقعاً تا امروز كه ما با هم صحبت مى‌كنيم به گمان من، به رشته‌ى تحرير و گزارش كشيده نشده است. يعنى خيلى كتاب بايد نوشت. خيلى تصوير و نقّاشى و عكاسى و فيلم و نمايش و داستان و بقيه‌ى نشانه‌هاى آثار هنرى بايد به كار بيفتد، تا بتواند عظمت اين حضور مردم و تأثير آن را براى كسى كه به چشم خودش نديده است، نشان دهد. من و شما هم كه به چشم خودمان ديده‌ايم، وقتى گزارشى از جايى كه در آن‌جا نبوده‌ايم به ما مى‌دهند، مى‌بينيم بسيارى از نكات از ديدمان پنهان بوده است. وقتى بناست حركتى در جبهه عليه دشمن انجام گيرد، شما مى‌بينيد آن كسانى كه بايد سلاح به‌دست گيرند، از همه‌ى اطراف سرازير مى‌شوند. آنهايى كه بايد اين سلاح به‌دستان را آموزش دهند، از هر جا كه هستند و مى‌توانند، حضور پيدا مى‌كنند. آنهايى كه بايد اين سلاح به دستان را به صف مقدّم برسانند، با وسايل نقليه‌ى خودشان حضور پيدا مى‌كنند و اين وظيفه را انجام مى‌دهند. آنهايى كه بايد اين گروه را پشتيبانى كنند و برايشان غذا و لباس و وسايل آسايش و تغذيه فراهم آورند، از همه جاى اين كشور، مشغول مى‌شوند: خانه‌ها به خيّاطخانه و حسينيه‌ها و مسجدها به آشپزخانه تبديل مى‌شود تا اين گروه مسلّحى را كه راه افتاده‌اند و به جبهه رفته‌اند، پشتيبانى كنند. آنهايى هم كه هيچ كدام از اين كارها را نمى‌توانند انجام دهند، مى‌آيند براى قهرمانانى كه در وسط صحنه‌اند، دعا مى‌كنند. براى آنها شعار مى‌دهند و آنها را تقويت روحى مى‌كنند. اگر ايمان و شور و شوق نباشد، مگر مى‌شود چنين وضعيتى را برنامه‌ريزى كرد؟! اين، ايمان مردم بود. اين، شور و شوق مردم بود. اين، اميد مردم بود.

اين‌جا يك نكته وجود دارد و آن اين است كه ملت ايران جمعيت و توده‌ى مردم هميشه بوده است. اما چرا در ادوار ديگرِ تاريخ، اين اتّفاق نيفتاد كه در مقابل حوادث عظيم اجتماعى اين‌طور مردم يكسره بريزند و با حضور خود، يك معضل عظيم اجتماعى را حل كنند؟ البته نمى‌گوييم در گذشته، هيچ وقت اتّفاق نيفتاده است. چرا! وقتى‌كه حادثه‌ى مهلكى پيش آمده است، غالباً مردم ما، وقتى احساس كرده‌اند كه اين تكليفِ دينى است كه البته اين تكليف دينى را هم بايستى رهبران دينى و علماى دين به آنها مى‌گفتند راه افتاده‌اند و دفاع كرده‌اند. ما قضاياى متعدّدى را در تاريخ گذشته چه در ماجراى مشروطه، چه قبل از آن، چه بعد از آن و چه در جنگها داريم. اما چرا يك حضور همگانى از همه جاى كشور، با اين استقامت، با اين روشن بينى؛ آن‌هم به مدّت چند سال، در گذشته ديده نشده بود؟ چرا در طول اين يكى دو قرن گذشته شايد از دويست سال پيش به اين طرف ايران در همه‌ى جنگهايى كه با همسايگان خود و ديگران داشته، شكست خورده است؛ مگر در همين جنگ تحميلى هشت ساله كه از همه‌ى جنگهايى كه ملت ايران در اين مدّت با آن مواجه شد، سخت‌تر و طولانى‌تر بود؟ اين، سابقه ندارد. در جنگهاى ايران و روس در زمان فتحعليشاه، ما شكست خورديم. در جنگ هرات شكست خورديم. در جنگ بين الملل دوم، آن‌وقت كه متّفقين وارد كشور ما شدند، شكست خورديم. در اين مدّت، هر كدام از همسايگان، در هر جا از اين كشور، تحرّك و تجاوزى كردند، ما در مقابل تجاوز آنها شكست خورديم. اما در اين جنگ هشت ساله كه تقريباً تمام قدرتهاى نظامى دنيا با يكديگر همدست شدند و كشورى را عليه ما بسيج نمودند و به ما حمله كردند، ما آنها را شكست داديم. شكست نخورديم، و پيروز شديم. چرا؟ عين همين مطلب، در ساير كشورها هم هست. اينها را مى‌گويم تا فكر كنيد و پاسخ درست سؤال را پيدا كنيم، تا بشود با يك فهم عقلانى درست، با هدايت عقلانى و محاسبه‌ى دقيق، راه آينده را پيدا كرد. همچنان كه به فضل الهى، ملت ايران تا امروز، همين‌گونه حركت كرده است.

به كشورهاى ديگر نگاه كنيد: مردم ساير كشورهاى اسلامى هم مسلمانند. نمى‌شود گفت كه مردم فلان كشور، دين و ايمان درستى ندارند. حال اگر در بعضى كشورها، بر اثر بعضى عوامل، مردم دچار سستى ايمان باشند و برخى عادات غير دينى داشته باشند، اين يك حرف ديگر است. اما ايمان مردم، در غالب كشورهاى اسلامى، ايمان عميقى است و مى‌شود شواهد اين را پيدا كرد. در همين كشورهاى آسياى مركزى، كه در آنها حدود هشتاد سال عليه دين كار كردند، باز هم مى‌بينيد هنوز مردم علاقه‌ى دينى دارند. در خيلى از كشورها، نماز مردم، روزه‌ى مردم يعنى چيزهايى را كه فهميده‌اند دين آنها را از آنان مى‌خواهد درست انجام مى‌شود. اما همان مردم، در مقابل تهاجم فرهنگى دشمنان، در مقابل تهاجم سياسى دشمنان، در مقابل تهاجم اقتصادى كمپانيهاى استكبارى دنيا و اگر روزى پيش آيد در مقابل تهاجم نظامى دشمنان، هيچ كارى از دستشان بر نمى‌آيد. چرا؟ چرا كشورهاى بزرگ و پرجمعيتى كه در منطقه‌ى خاور ميانه هستند و بعضى از همين كشورهاى پرجمعيت كه با رژيم متجاوزِ صهيونيست همسايه‌اند، نمى‌توانند اين غدّه‌ى سرطانى را علاج كنند.

علت چيست؟ علّت، همان چيزى است كه موجب شده بود ملت بزرگ ايران با وجود دين و ايمانش، تا قبل از برهه‌ى انقلاب در دورانهاى قبل در همه‌ى قضايايى كه برايش پيش آمد، دچار ناكامى شود. علّت، در همه جا، يكى است. علّت اين است كه ملت ما از آن خصايص ممتازى كه در طول اين هشت سال از آنها برخوردار بود، در گذشته برخوردار نبود. امروز هم متأسفانه بسيارى از كشورهاى مسلمانِ ديگر، از آن برخوردار نيستند. اما ملت ما، در طول سالهاى بعد از انقلاب، از آن برخوردار بود. آن چيست؟ اين، يك نكته‌ى اساسى است. اين، عامل پيروزيهاى بزرگ و كاميابى ملت ايران است. يعنى ارتباط اين توده‌ى عظيمِ مؤمن اين جوانان، اين مردان و زنها و قشرهاى مختلف با آن مركزيّت و رهبرى الهىِ ايمانى كه با همه‌ى وجود در راه هدفهاى اسلامى تلاش مى‌كرد و مردم را در آن راهى كه بايستى حركت مى‌كردند، هدايت مى‌كرد. وجود يك رهبرى، يك مركزيّت و يك دستگاه هدايت، كه در امام بزرگوار ما آن مرد حكيم و معنوى متجسّم شده بود. او بود كه به اين توده‌ى عظيمِ مسلمانِ مؤمنِ متعهّدِ ما راه نشان مى‌داد. به مردم مى‌گفت كه بايد با چه كسى مبارزه كنند. مردم را دعوت مى‌كرد به اين‌كه دلشان را با خدا مرتبط كنند و به خدا توكّل نمايند. به مردم هشدار مى‌داد كه چگونه در مقابل دشمنْ خود را مجهز و آماده نگهدارند كه دشمن نتواند آنها را فريب دهد. هر وقت لازم بود، آنچه را كه دانستن آن براى مردم لازم بود به مردم مى‌گفت. پشتِ سرِ امام هم، دستگاه اداره كننده‌ى كشور، يعنى نظام جمهورى اسلامى بود. اما قضيه، به شخص امام منحصر نمى‌شود. مبادا كسى خيال كند كه در نظام جمهورى اسلامى، توده‌هاى عظيم مردم، فقط بايد با شخص رهبر در ارتباط باشند و دستگاه اداره كننده‌ى كشور به عنوان يك پديده، در جذب و هدايت و راهنمايى و راه‌اندازى نيروى مردم و پشتيبانى آنها نقشى ندارد! نه؛ اين اشتباه است. براى همين بود كه شما مى‌ديديد كه امام بزرگوار، بارها و بارها از مسؤولين رسمى كشور حمايت و پشتيبانى مى‌كردد.

البته اگر در مسؤولين كشور، يك وقت خداى ناخواسته انحرافى پيدا مى‌شد، امام بزرگوار هشدار مى‌داد، و اين، يك وظيفه است. اما آن مركزيّتى كه من مى‌گويم «توده‌ى مردم و بسيج عمومى مردم با آن متّصل است»، عبارت است از مركزيّت نظام جمهورى اسلامى. يعنى در نظام اسلامى ما، مردم اين توده‌ى عظيم نسبت به مسؤولين كشور كه محورش مسؤولين و نقطه‌ى مركزى آن هم شخص امام بزرگوار و رهبر است، يك پيوند دائمى با هم دارند. اين، آن چيزى است كه عامل پيروزيهاى جمهورى اسلامى تا امروز بوده است. به اين، توجّه داشته باشيد.

من، چندى قبل عرض كردم: علّت شكستهاى گوناگون در تاريخ، اين است كه مردم، گاهى قدرت تحليل را از دست مى‌دهند. هر جا مردم نتوانستند درست تحليل كنند، آن‌جا نقطه‌ى خطرناكى است. آن‌جا، جايى است كه ممكن است دشمن ضربه را وارد كند.

من مى‌خواهم به شما عزيزانم و به شما فرزندان و برادران بسيجى خودم، اين نكته را عرض كنم كه اين را سررشته‌ى يك تحليل طولانى و هميشگى قرار دهيد تا دشمن را بشناسيد و بفهميد دشمن، امروز چه كار مى‌كند. وقتى در يك نظام، مسؤولينى عدّه‌اى كه يك كشور بزرگ مثل ايران را اداره مى‌كنند متّكى به آحاد مردم هستند؛ به اين نيروهاى زنده و پرنشاط؛ به اين جوانانى كه خطر را در مقابل هدفهاى خودشان به هيچ مى‌انگارند؛ به اين دلهاى سرشار از شور و شوق و عشق به هدف والا؛ همينهايى كه جنگ هشت ساله را اداره كردند؛ همينهايى كه امروز اگر ما در مقابل استكبار جهانى با قدرت مى‌ايستيم، به خاطر اين است كه به ايستادگى اين نيروى عظيم در داخل كشور اعتماد و اطمينان داريم؛ وقتى كه بين اين نيروى عظيم با مركزيّت كشور، با مسؤولين كشور، با دستگاه اداره كننده‌ى كشور، با رهبر، با دولت، پيوند و ارتباطِ مستحكم باشد، اداره كنندگان چنان قدرت روحى پيدا مى‌كنند كه در مقابل فشارها و تحميلات جهانى بگويند «نه»؛ تا استكبار نتواند بر آنها چيزى را تحميل كند. كمااين‌كه امروز آمريكاييها و بقيه‌ى قدرتهاى ظالم و غاصب، بر خيلى از دولتها تحميل مى‌كنند. هم آنها قدرت پيدا مى‌كنند، هم نيروى مردم در راه مصالح كشور به‌كار مى‌رود. اراده‌هاى مردم، مشتهاى گره كرده‌ى مردم، در راه استقلال و آباد شدن كشور و در راه آزاد زيستن و عزّت ملت به‌كار مى‌افتد. و كدام عزّت براى يك ملت از اين بالاتر، كه هيچ قدرتى نتواند آن را ابزار دست و وسيله براى رسيدن به خواستهاى خودش قرار دهد؟! اين، براى يك ملت، از هر عزّتى بالاتر است.

امروز قدرتمندان عالم، آن‌قدر وقيح شده‌اند، آن‌قدر روحيه‌ى استكبار در درون ناپاكشان قوى شده است كه صريحاً مى‌گويند فلان دولت، فلان كشور و فلان رژيم، بايد براى منافع ما كار كند! شما كى هستيد؟! شما چه كاره هستيد كه در مسائل فلان كشور آسيايى يا آفريقايى يا هر نقطه‌ى ديگر دنيا دخالت مى‌كنيد؟! شما اگر خيلى آدمهاى خوبى باشيد؛ اگر مردم كشورتان پشت سر شمايند، بايد كشور خودتان را اداره كنيد. به شما چه كه در مسائل فلان كشورى كه در يك نقطه‌ى ديگر عالم است، دخالت مى‌كنيد؟! اين «به شما چه» را متأسفانه دولتها و ملتها و دستگاههاى اداره كننده‌ى دنيا، صريحاً، مثل يك مشت توى صورت دستگاه استكبار نمى‌زنند؛ و اِلّا استكبار اين‌قدر پررو نمى‌شد. اما ملت ايران، در مقابل مستكبرين و زورگوها و پرروها، اين قدرت را دارد كه با مشت توى صورت آنها بكوبد. اين قدرت را، مسؤولين جمهورى اسلامى، از اوّل انقلاب تا به حال، از پيوند با مردم به‌دست آوردند و مردم از پيوند با مسؤولين، و همه از اتّكاى به خدا و الهام گرفتن از تعليمات قرآن مقدّس و آيات الهى.

شما به تبليغات جهانى نگاه كنيد! به تبليغات داخل كشور هم نگاه كنيد! به اظهارات افراد هم نگاه كنيد! اين، يك معيار است. هر گفتار و هر صدايى كه سعى مى‌كند پيوند بين دستگاه مركزيّت نظام جمهورى اسلامى و آحاد ملت را ضعيف كند، مالِ دشمن است. برو برگرد ندارد! هر دستگاه و هر صدا و هر گفتار و هر قلمى كه سعى مى‌كند دلهاى مردم را نسبت به حركت مركزيّت نظام جمهورى اسلامى دچار ترديد كند، مردم را متزلزل كند و در شك بيندازد، مالِ دشمن است. هرچند ممكن است خودش هم نداند. آن كسى كه مى‌نويسد، ممكن است خودش هم ملتفت نباشد چه مى‌نويسد. ممكن است تحت تأثير يك احساسات غلط آنى، حرفى بزند يا چيزى بنويسد؛ اما در نهايت و بلاشك، به تحريك دشمن يا به سود دشمن است؛ مال دشمن است. همه‌ى قلمها و گفتارها و دستها و تلاشهايى كه سعى مى‌كنند اين يكپارچگى و وحدت عمومى ملت را در راه دفاع از منافع جمهورى اسلامى و دفاع از منافع ملت ايران خدشه‌دار كنند، مال دشمنند. چون ما از همين طريقِ يكپارچگى بود كه توانستيم دشمن را به زانو درآوريم. هر سخنى، هر نوشته‌اى، هر دستگاهى كه كوشش كند چهره‌ى امام بزرگوار را ولو امروز كه آن بزرگوار به ملكوت اعلى پيوسته است مخدوش كند؛ كارهاى او را زير سؤال ببرد؛ تصميماتى كه روزى ملت ايران را به اوج اعتبار در سطح جهانى رساند امروز مورد «لَيتَ و لَعَل» قرار دهد، بدانيد مربوط به دشمن است. آن نَفَسى، آن قلبى و آن گفتارى حقّ است كه سعى مى‌كند پيوندها را ميان آحاد مردم، ميان مردم و دستگاههاى اداره كننده‌ى كشور، ميان مردم و اصول دين، ميان آحاد مسؤولين كشور با يكديگر و ميان ارگانها مستحكم كند. سعى مى‌كند در دلهاى مردم نسبت به آينده، اميد ايجاد كند و به مردم ثابت نمايد و بفهماند كه نيروى عظيمى مثل نيروى ملت ايران، وقتى كه به عشق الهى و به ايمان و اعتقاد به خدا و مكتب اسلام منوّر شده باشد، و وقتى كه اين دستها و بازوها با يكديگر گره خورده باشد، اين قدرت را دارد كه همه‌ى دشمنان را عقب بزند و ملت و كشور را به همان شكلى كه شايسته‌ى يك ملت اسلامى است بسازد. حرف آن كسى حقّ است كه در دلها اميد ايجاد مى‌كند، قدمها را مستحكم مى‌كند، ذهنها را روشن مى‌كند، پيوندها را مستحكم مى‌كند، ايمانها را مستحكم مى‌كند و قدرت دشمن را مورد مبالغه قرار نمى‌دهد.

البته دشمن را نبايد كوچك‌تر از آنى كه هست گمان كرد؛ چون انسان آن‌وقت ضربه خواهد خورد. اما نبايد هم دشمن را بزرگتر از آن‌كه هست جلوه داد. يعنى همان كارى كه امروز دستگاه تبليغاتى صهيونيستها و مستكبرين، خودشان انجام مى‌دهند: از امريكا و از قدرتها غولى درست كردند، كه اگر كسى تجربه نداشته باشد، خيال مى‌كند به يك اشاره‌ى اينها، همه جا دود خواهد شد، پودر خواهد شد و از بين خواهد رفت! اين حرفها چيست؟! اينها اگر قدرت داشتند، روزبه‌روز نهضت اسلامى در دنيا ريشه‌دارتر و پرشكوه‌تر نمى‌شد! اينها در هر جا كه دخالت زورمندانه و قدرتمندانه كردند يا خودشان يا عواملشان براى خودشان و عواملشان جهنّم سوزان و باتلاقى درست كردند كه تا خرخره در آن فرو رفتند. نگاه كنيد به آن‌جاها كه اينها كسانى را بر مردم تحميل كردند! ببينيد در چه وضعيت زشتى به سر مى‌برند و در چه گرفتاريهايى زندگى مى‌كنند!

قدرت استكبار را نبايد مورد مبالغه قرار داد. آنى كه به معناى واقعى قدرت است، قدرت ملتهاست؛ در صورتى كه با ايمان به خداى متعال و با آشنايى و معرفت به احكام الهى، دلهايشان محكم و مستحكم شده باشد. وقتى كه آحاد ملت، به محوريّت و تمركز مسؤولين دلسوز، ايمان و اعتقاد و اميد پيدا كرده باشند، اينهاست كه يك قدرت واقعى را تشكيل مى‌دهد. و اين، همان چيزى است كه بحمداللَّه در كشور ما، از اوّل انقلاب، وجود پيدا كرد: امام بزرگوار در جلو، مسؤولين كشور در اطراف ايشان و آحاد عظيم ملت هم، به نور هدايت امام، دلهاشان منوّر شد. هر طرفى كه مصلحت اين كشور و اين ملت ايجاب مى‌كرد، به همان طرف متوجه شدند؛ كارهاى بزرگ را انجام دادند و به فضل پروردگار، كشور را پيش بردند.

امروز ملت ايران در دنيا عزيز است. امروز ملت ايران به عنوان يك ملت بزرگ شناخته شده است. امروز در داخل كشور، اراده‌ى خودِ مردم است كه حكومت مى‌كند و راه را در مقابل ملت ايران باز مى‌كند. امروز دشمنان بر ما تسلّط و روى ما نفوذ ندارند و به فضل الهى، هرگز اين نفوذ را پيدا نمى‌كنند. البته تلاش مى‌كنند مشكلات درست كنند، گره در كارها بيندازند، چوب لاى چرخهاى نظام جمهورى اسلامى بگذارند و آنچه كه مى‌توانند، عليه اين كشور و اين ملت و مسؤولين تبليغات مى‌كنند. اما به فضل پروردگار، با همّت شما مردم، با اراده‌ى اين ملت، همه‌ى اينها پوچ خواهد شد. «هَباءً منثورا(70)» خواهد شد و از بين خواهد رفت.

قدر بسيج را بدانيد. بسيجيها هم قدر خودشان را بدانند. مسؤولين، آحاد بسيج را به عنوان شايسته‌ترين افراد ملت ايران براى آن كارهايى كه توانايى آن را دارند به حساب بياورند. جوانان بسيجى، بخصوص شما فرماندهان هسته‌هاى بسيجى و يگانهاى بسيجى در سراسر كشور كه امروز اين‌جا اجتماع كرده‌ايد، قدر اين تشكّل و تجمّع الهى را بدانيد كه بسيار چيز با ارزشى است. سعى كنيد اين جوانان پاكيزه، اين جوانان مؤمن، اين دلهاى پاك و صاف و نورانى را از آسيب تبليغات دشمن محفوظ نگهداريد. يكى از كارهايى كه دشمن مى‌كند اين است كه اين جوانان پاك و پاكيزه و طيّب و طاهر ما را دچار آلودگى كند. هزار تلاش مى‌كنند تا اين جوانان ما چه پسران و چه دختران را آلوده كنند. خودِ جوانان بايد اوّل كسانى باشند كه در مقابل اغواگريها و شر آفرينيهاى دشمن؛ در مقابل تبليغات هوس‌انگيز دشمن كه گمراه كننده‌ى جوانان است، مقاومت كنند. بعد هم بايد فرماندهان و مسؤولين بسيج مسؤولين فكرى و روحانى اين مواظبت را بكنند. علاوه بر توجّه و مراقبت، با آموزش الهى و دينى و نظامى، با تمرين، با مانورهاى لازم، با تشكّل كاملاً مستحكم، با گسترش دادن دستگاه بسيج، مسؤوليت سپردن به آحاد بسيجى از مرد و زن و پير و جوان به حسب فرصتها و امكانات شغلى كه هر كسى دارد، بايد ان‌شاءاللَّه بتوانند اين نيروها و عناصر زبده‌ى بسيجى را در اين راه مقدّس و پرافتخار، ثابت قدم بدارند.

بنده لازم مى‌دانم به همه‌ى بسيجيان عزيز در سراسر كشور، كه شما در حقيقت نمايندگان آنها هستيد، سلام مخلصانه و دوستانه‌ى خودم را ابلاغ كنم. همه‌ى ما بايد درود بفرستيم به ارواح مطهّر شهدا: شهداى بسيج، شهداى نيروهاى مسلّح ارتش، سپاه، نيروى انتظامى و همه‌ى شهدايى كه در ميدانهاى مختلف شربت شهادت نوشيدند و در راه وظيفه جان دادند. همچنين سلام و درود بفرستيم به خانواده‌هاى اين عزيزان شهيد و خانواده‌هاى رزمندگان كه مشوّق آنها بودند، و همچنين آزادگان و مفقودالاثرهايى كه هنوز در اسارتند، و اميدواريم كه خبرهاى خوشى از آنها به ما و به خانواده‌هايشان آنها برسد، و همچنين به جانبازان و مجروحين و خانواده‌هاى آنها.

اميدواريم كه همه‌ى شما و همه‌ى اين عزيزان مشمول رحمت و لطف پروردگار باشيد. بسيار شايسته است كه ان‌شاءاللَّه، روزبه‌روز كانونهاى بسيجى گرمتر و شوق و استقبال از آنها در ميان مردم، بيشتر شود.

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته

70) فرقان: 23