پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار كارگران و معلّمان در آستانه روز كارگر و روز معلّم

بسم الله الرّحمن الرّحيم
به همه شما برادران و خواهران عزيز معلّم و کارگر و جمع گرامي اي که در اين جا حضور داريد، خوشامد عرض مي کنم. اميدوارم اين روز که توأماً روز تجليل از دو قشر بسيار ارزشمند در جامعه ماست و امسال با آغاز محرّم الحرام - اوّلين ماه سال هجري قمري - و ايّام يادآوري عزّت و عظمت حسين بن علي عليه السّلام و نداي حق طلبانه ايشان مصادف است، براي همه شما روزي ميمون باشد و ان شاءالله منشأ برکات الهي باشد.
از اين جوانان عزيز هم که اين سرودها را خواندند - بخصوص سرود معلّم، که سرود بسيار خوب و مؤثّري بود - تشکر مي کنم. البته بايد عرض کنم يکي از سخت ترين لحظات براي من، لحظاتي است که مي بينم کساني نسبت به اين بنده ضعيفِ حقير، ستايشهايي را مطرح مي کنند. من خودم را اهل آن ستايشها نمي دانم و احساس خجلت مي کنم. اميدوارم خداي متعال با شما بر طبق حسن ظنّتان رفتار کند و ان شاءالله ما را هم همان طور که حسن ظنّ شماست، قرار دهد.
 قشر کارگر که يکي از دو قشر مطرحِ امروز است، از اين جهت منزلت عظيم اجتماعي و الهي دارد که به وظيفه کار کردن - که يک وظيفه انساني از سوي پروردگار است - عمل کند. درست بايد به اين نکته توجّه کرد که نفس کار کردن، يک وظيفه است. آن کس که به اين وظيفه عمل مي کند و به کار مي پردازد، محترم و عزيز و پيش خدا مأجور است.
بعضي تصوّرشان اين است که زماني انسان پيش پروردگار اجر دارد، که از اين کاري که مي کند، هيچ قصد ديگري غير از امتثال فرمان الهي نداشته باشد. به گمان من، کساني هم که براي گذران زندگيشان کار مي کنند، پيش خداي متعال مأجورند؛ چون نفس کار، عزيز و بزرگ و براي سرنوشت انسان تعيين کننده است. پس، در درجه اوّل، کارگران عزيز ما هنگامي که مشغول کارند - هر نوع کار سازنده اي - بايد احساس کنند کاري انجام مي دهند که مورد رضاي خداست و وظيفه انساني است.
 حال بعد از آن که دانستيم نفس کار - هر نوع کاري - يک وظيفه است و بيکاري ممنوع و خلاف وظيفه شمرده مي شود، بايد توجّه داشته باشيم که امروز کارگر ايراني با کار خودش، دو طريق ديگر براي جلب رضاي پروردگار دارد:
يکي اين است که با اين کار او، مردم، هم ميهنان، کشور، ملت و مسلمانان بهره مند مي شوند. هر کاري که شما انجام مي دهيد، توجّه کنيد که از آن، اين مردم مؤمن و مسلمان، يا مستقيماً و يا غير مستقيم منتفع مي شوند. فرض بفرماييد محصول کار شما به خارج از کشور صادر شود و درآمد آن به کشور برگردد. مسلّماً مردم و نظام اسلامي و کشور عزيز از آن منتفع مي شوند. اين، يک عنوان براي ثواب و قصد تقرّب الي الله است.
عنوان ديگر اين است که اين کاري که شما مي کنيد، کشور را از بيگانگان - که بسياري از آن بيگانگان، فقط بيگانه و غريبه نيستند، بلکه دشمن هم هستند - بي نياز مي کند. به گمان من، يکي از بزرگترين جرائم و گناهان رژيم محمّدرضا پهلوي، عبارت بود از اين که کشور را از لحاظ فنّي، صنعتي و اقتصادي، وابسته نگهداشت و وابسته تر کرد. سرنوشت يک کشور را در نانش، در گندمش، در سيلوي گندمش، در وسيله آرد کردن گندمش، در مواد غذاييش و در همه چيزش، به خارج وابسته کرد! شما از اين مواد غذايي و نان بگيريد، تا ساير چيزها، ايران به خارج از مرزها وابسته شد؛ به طوري که اگر يک وقت دشمنان اراده کنند، بتوانند اين ملت را از همه چيز محروم کنند. کسي که اين طور کشوري درست کند و اداره نمايد و به اين جا برساند، خيانتي مرتکب شده است که هيچ خيانت ديگري جز آن که در همين سطح باشد، با آن قابل مقايسه نيست.
امروز شما با کار فعّالي که انجام مي دهيد - در گزارش وزير محترم اين بود که نوآوري و اختراع و ابتکار و اين چيزها هم در کارها هست، که بسيار مهم است - کشور را از وابستگي نجات مي دهيد. پس، شما کارگر عزيز توجّه کنيد علاوه بر اين که کار، خودش عبادت و وظيفه و ثواب است، با اين کاري که انجام مي دهيد، دو جهت ديگر براي تقرب الي الله وجود دارد: يکي انتفاع مردم و ديگري استغناء مردم از بيگانگان. پس، قصد خدا کنيد و بدانيد که اين کار شما و اين حرکتي که انجام مي دهيد، با اين نيّت و قصد، شما را به خدا نزديک مي کند.
حقيقت اين است که در کشور و در نظام ما، کارگري بايد به عنوان يک افتخار محسوب شود. از اوّلِ انقلاب خيلي سعي کردند که دستهاي کارگر را از کار دور کنند، ببُرند، محيط کار را متشنّج کنند؛ اما شما مقاومت کرديد. در مقابل توطئه هاي دشمنان، کارگر مسلمان و مؤمن، براي خير کشورش مقاومت کرد و ايستاد و تا امروز بحمدالله آنچه که در هر صحنه اي از صحنه هاي توليدي و صنعتي و پيشرفتها و اختراعات و ابتکارات به وجود آمده است، به برکت همين ايستادگي است.
البته مسؤولان امر بايد سطح کار را بالا ببرند و به کيفيّت کار ارتقاء دهند؛ به گونه اي که کار ايراني در دنيايي که با کارهاي گوناگوني سر و کار دارد، امتيازي داشته باشد. وقتي گفتند اين جنس از ايران آمده است، همه بدانند که اين جنس، جنس خوب و محکم و قوي اي است. بايستي رتبه کار بالا برود و ارتقاء پيدا کند؛ همچنان که دستگاههاي ذي ربط بايستي به امور کارگران و مشکلات آنان با جدّيت و دلسوزي برسند که البته من مي دانم مسؤولانِ امور کارگري کشورمان، حقيقتاً مردماني دلسوز و علاقه مند به قشر کارگرند؛ خودشان را با آنها يکي مي دانند، از آنها مي دانند و تلاش خودشان را مي کنند. اين، نعمت بزرگي است که انسان بتواند با کار خود به خداي متعال تقرّب جويد.
در مورد معلّمان عرض مي کنم که معلّم هم خود يک کارگر است، با کاري از نوع فرهنگي و معنوي که البته بسيار هم باارزش است. يک نکته در باب معلّم هست و آن اين است که همه انسانهاي يک جامعه پيشرفته و يک جامعه اسلامي، رهين معلّمند. امروز شما در اين کشور ملاحظه کنيد! هر کس از کساني که به جايي رسيده اند و توانسته اند کار بزرگي بکنند و خدمت بزرگي انجام دهند - اين بزرگان، اين سرداران، اين شهدا، اين علما، اين برجستگان و فرزانگان و مسؤولان عالي رتبه، تا برسيد به شخص امام بزرگوار راحل - همه رهين منّت معلّمند؛ چون معلم اينها را تربيت کرده است. معلّم دوران کودکي اينها را پوشانده و شخصيت آنها را شکل داده است.
اين معلّمان چقدر عزيزند! اين شغل معلّمي چقدر ارزشمند است! اين مرتبه تعليم چقدر والا و بلند است، که همه انسانهاي فرزانه، انسانهاي بزرگ و برجسته، هرجايي که باشند، خود را پرورده دست معلّم مي دانند و سايه معلّم را بر سر خودشان حس مي کنند! سلام بر شما اي معلّمانِ دوران جواني و نوجواني کودکي ما! شما چه حقّ بزرگي بر گردن ما داريد! چه کار بزرگي براي ما انجام داديد! براي همه انسانهايي که مشغول کار و تلاشند و خدمت و حرکتي مي کنند، چه کار برجسته اي انجام داديد! اين، مقام معلّم است.
معلّمي که در دورترين نقطه در يک روستا، در يک کلاس ابتدايي مشغول تدريس است، بايد بداند که بزرگترين کارها را انجام مي دهد و انسان مي سازد. عزيزترين فرآورده عالم خلقت، انسان خوب و انسان پاکيزه است. همين انسان اگر بد تربيت شود، از بدترين بدهاي آفرينش، از حيوان درنده، از وحشي و از جماد پست تر است. معلّم کسي است که انسان را آن چنان پرداخت مي کند که گوهر وجود و نورانيت او، تلألؤ کند و خود را نشان دهد. ببينيد اين شغل چقدر عظيم و باارزش است!
هم خود معلّمان بايستي به عظمت کاري که دارند، توجّه کنند و بر اين شغل، خدا را سپاس گويند و هم آحاد مردم بايد با اين ديد، قدر معلّمان را بشناسند. معلّم مقام بسيار بالا و والايي دارد. هرچه اين مسؤوليت بزرگتر است، اين مقام بالاتر، اين شأن رفيعتر، و احساس مسؤوليت هم بايستي به همين نسبت بالاتر باشد.
امروز اين انقلاب عظيمِ توفان واري که توانست کاخهاي ظلم را در دنيا بلرزاند - انقلاب کبير اسلامي ما - در حدّي از رشد رسيده که دستگاه استکبار را تا اعماق وجودش به طور جدّي به وحشت انداخته است. از اوّل هم از اين انقلاب وحشت داشتند؛ اما خود را تسلّا مي دادند و مي گفتند اين انقلاب باقي نخواهد ماند و از بين خواهد رفت؛ تجربه پشت سر تجربه! اوّل که انقلاب پيروز شد، مي گفتند شش ماه بيشتر باقي نمي ماند. بعد گفتند دو سال بيشتر باقي نمي ماند. بعد که جنگ تحميلي شروع شد، گفتند جنگ طولي نمي کشد که انقلاب را به زانو درمي آورد. بعد که هشت سال با همه وجود و از همه طرف، مهاجمِ به اين کشور را کمک کردند، ديدند که ايران اسلامي محکم و استوار مثل کوه ايستاد و مهاجمان را بدون اين که يک قدم در خاک ايران دستاورد داشته باشند، پس راند و باافتخار مرزهاي خودش را مستحکم و استوار نگهداشت. اين، شوخي نيست.
آنها پس از جنگ، باز خود را دلخوش کردند و گفتند آن زمان جنگ بود، هيجان و احساسات داشتند، نمي شد کاري بکنيم؛ اما در دوران سازندگي، آنها را به خودمان وابسته مي کنيم. کاري مي کنيم که در دوران سازندگي، آنها را از آن طرف برگردانيم و از انقلاب، بيزار و بيگانه کنيم. هشت سال هم دوران سازندگي گذشت. مردان سازندگي، انسانهاي علاقه مند و مؤمني که توانستند در اين هشت سال براي کشور کار کنند - که آنها هم به جاي خود، در اين ميدان عظيم، سرداراني محسوب مي شدند - کاري با استحکام و باقدرت و بدون اتّکاء به بيگانگان انجام دادند. نتيجتاً در دوران سازندگي هم نتوانستند اين کشور را وابسته کنند. از همه طرف امتحان و آزمايش کردند؛ اما از همه طرف درمانده شدند!
امروز دستگاه استکبار حقيقتاً با همه وجود، از هيمنه و هيبت اين انقلاب عظيم و اين ملت بزرگ، خائف و لرزان است. ملتي با اين عظمت؛ همين ملتي که نوزده سال با اين همه سختيها مقاومت کرده است، ديديد که امسال بيست ودوم بهمن - سالگرد انقلاب - را با چه شکوهي برگزار کرد! ديديد که اين ملت، مظاهر انقلاب را چگونه گرامي مي دارد! ديديد که علي رغم آن همه تلاش دشمنان، جوانان ما، دانشجويان ما، کارگران ما و قشرهاي مختلف مردم، چگونه مظاهر مذهب را، دين را و تعبّد را بزرگ مي شمارند! اينها را دشمن هم ديد. دشمن هم اعتکاف دانشجويان در مسجد دانشگاه را ديد؛ مساجدِ پُر از معتکفان را که اکثر آنها جوانان بودند، ديد. دشمن از اينها مي لرزد. همه اينها ابعاد مختلف عظمت اين انقلاب، عظمت آن پيام و عظمت آن امام است.
امروز تنها يک راه براي دشمن باقي مانده است - اين را، هم شما معلّمان، هم شما کارگران، هم مسؤولان، و هم آحاد مردم توجّه کنند - آن راه، عبارت است از محاصره تبليغاتي. اين تنها راهي است که دشمن مي خواهد با همه توان و قواي خود، آن را آزمايش کند. البته تا الان صدها راديو و روزنامه و مجلّه و تلويزيون و وسايل گوناگون ارتباط عليه اين انقلاب و مفاهيم اين انقلاب در همه دنيا راه انداخته اند و داخل ايران هم گسترش داده اند - در اين شکي نيست - اما مي خواهند همين را چند برابر کنند و مي کنند و همين الان مشغولند. هدف چيست؟ هدف اين است که مردم را نسبت به اين پايه مستحکم ايماني متزلزل کنند؛ البته مهم هم هست.
عزيزان من! در جبهه نبرد، وقتي سربازي پشت به دشمن مي کند، علت شکست او، يک شکست دروني است. تا کسي در قلب و در روح خود شکست نخورد، جسم او در ميدان شکست نمي خورد. روح و قلب و دل چگونه شکست مي خورد؟ آن وقتي که نسبت به ايمان خود متزلزل شود. اين ملت بزرگ ما که تا امروز در همه ميدانها ايستاده است، به خاطر آن بوده که ايمان مستحکمي داشته است. جوانان ايمان داشتند، نوجوانان ايمان داشتند - همين حالا هم بحمدالله والمنّه دارند - پدران و مادران و قشرهاي مختلف ايمان داشتند. بله؛ بعضي از تفاله هاي بازمانده دوران لجنزار پهلوي که آن روز هم با دين و ايمان سر و کاري نداشتند و غرق در فساد بودند، خودشان و بعضي از بازماندگانشان ايماني ندارند. غالباً هم هرچه شما مطلبي در مخالفت ديديد و شنيديد، از طرف اين طور افراد بوده است؛ ولي در دل مردم کشور ما ايمان مستحکم است.
آماج اين تبليغات و اين محاصره تبليغاتي، همين ايمان است. مي خواهند اين ايمان را متزلزل و مخدوش کنند. چگونه؟ با تبليغات دروغ، با حرفهاي غلط، با تعليمات ناقض و مغرضانه و خبيثانه از دين و از انقلاب و از شخصيتها، حقايق را دگرگون کردن و تحليلهاي نادرست به خورد مردم بخصوص به خورد جوانان دادن. امروز برنامه اين است. اين، حدس نيست؛ اين، علم و يقين است.
من از کارهايي که در دنيا، پشت پرده انجام مي گيرد، اطّلاع دارم. بحمدالله دستگاههاي خبررساني ما مجهّز و قوي است و مي توانيم بفهميم در دنيا چه مي گذرد. در دنيا اين مي گذرد. البته بعضيهايش را خودشان هم اعلام کرده اند و اطّلاع داده اند که مي خواهيم اين کار را بکنيم، آن کار را بکنيم، که در زير حرفهاي خودشان، معلوم و واضح است اغراض حقيقيشان چيست.
وظيفه شما معلّمان در اين جا خيلي سنگين مي شود. شما با عزيزترين، آسيب پذيرترين و مؤثّرترين اقشار مواجهيد. شما با خيل عظيم جوانان و نوجوانان اين کشور مواجهيد. آموزش و پرورش در اين بخش، يک مسؤوليت مضاعف دارد. بايد کاري کنيم که اين نوجوان و جوان که امروز در اين دوران حسّاس و مهم و تعيين کننده انقلاب و نظام زندگي مي کند، امام را نديده است، جنگ را نديده است، انقلاب را نديده است، با آن ايماني بار بيايد که بتواند در مقابل مطامع دشمنان، در مقابل تجاوز بيگانگان، در مقابل سلطه گري امريکا، در مقابل نفوذطلبي دستگاههاي استعمارگري که يک عمر اين کشور و اين ملت را چاپيدند و دستخوش و ملعبه خودشان کردند، مثل کوه محکم بايستد. اين، وظيفه مهمّ اين روزگار است. وظيفه رسانه ها در جاي خود، همين است. وظيفه مطبوعات هم در جاي خود، همين است.
عزيزان من! آنچه که امروز مي تواند جبهه ايمان و جبهه حق را مستحکم کند عبارت است از تمسّک به وحدت کلمه در زير سايه اسلام، در زير سايه حسين بن علي، در زير سايه معارف عاليه اسلام که شخصيتهايي مثل شهيد مطهّري - که اين روزها ملت ما به ياد آن بزرگوار است - آن را در کتابهاي خود براي آحاد مردم تبيين و تشريح کردند. تمسّک به وحدت در پرتو اين خورشيدهاي فروزان، به فضل الهي اين کشور را از اين مرحله هم مثل مراحل گذشته خواهد گذراند و دشمن را ناکام خواهد کرد. ان شاءالله فرداي اين کشور و فرداي اين ملت، به برکت استقامت ملت ايران و استقامت جوانان ما و ايمان راسخ و عميق آنها، فردايي خواهد بود که هم دشمنان را ناکام خواهد کرد، هم دوستان را شاد خواهد نمود و هم به فضل پروردگار ملتها را به سوي اين الگو سوق خواهد داد.
اميدواريم که ان شاءالله همه شما اين روز درخشان و نزديک را ببينيد و تلاش فراوان خودتان را در راه تحقّق آن به کار ببريد.
والسّلام عليکم و رحمةالله و برکاته