پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار كارگزاران نظام به مناسبت سالروز بعثت پيامبر اكرم(ص)

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم
بنده هم اين عيد سعيد و بزرگ را به همه‌ى مسلمانان جهان، بلكه به همه‌ى آزادگان عالم، بخصوص به ملت شريف و رشيد ايران و به شما حضّار محترم كه در اين مجلس تشريف داريد، صميمانه تبريك عرض مى‌كنم.
هميشه‌ى سالهاى گذشته، وقتى مسأله‌ى مبعث و خاطره‌ى بزرگ بعثت مطرح مى‌شده است، هم ملت ما حركت و بعثت عمومى و برانگيختگى ملىِ تاريخى خود را در انقلاب، ادامه‌ى آن بعثت عظيم نبوى دانسته، هم اين سؤال لااقل در ذهنهاى افرادى از مردم - از خواص و اهل نظر - پيش آمده است كه راز پيشرفت اسلام در آن روزگار غربت معرفت و عموميت جهل، كه همه‌ى دنيا را پر كرده بود، چه بود. فقط در منطقه‌ى عربى نبود كه جاهليت حاكم بود. در دو امپراتورى عظيم آن روز - يعنى امپراتورى ايران ساسانى و امپراتورى روم - همين جاهليت وجود داشت؛ در آن مناطق هم از عدالت خبرى نبود؛ در آن مناطق هم تبعيض بود. در همين ايران، درس خواندن و معرفت آموختن، مخصوص به طبقاتى بود و عامه‌ى مردم حق نداشتند درس بخوانند. برده‌دارى به بدترين شكلش، معامله‌ى با ضعفا به بدترين شكل، مسأله‌ى زن و حضور زنان در جامعه و معامله با زنان در زشت‌ترين و تحقيرآميزترين شكل. همه‌جا جاهليت بود؛ همه جا معرفت غريب بود. اسلام آمد و خورشيد معرفت اسلامى بر دلها و ذهنها تابيد و با وجود جهالت عالم و نامساعد بودن اوضاع و احوال، اين كاروانِ رشد و ترقّىِ انسانى با سرعت پيش رفت. نيم قرن از دوران بعثت نگذشته بود كه بيش از نيمى از دنياى آباد عالم، در حيطه‌ى تصرّف اسلام قرار گرفت. اين چيز كمى نيست. هر جا اسلام رفت، توده‌هاى مردم از آن استقبال كردند و قدرتهاى پوشالىِ مانع و مزاحم، به آسانى كنار گذاشته شدند. اين چه عاملى بود كه توانست اين‌طور اقتدار اسلام را پيش ببرد و بعد هم تمدّن اسلامى را پايه‌گذارى كند كه اين تمدّن اسلامى، حتى در دوران انحطاط قدرت سياسى اسلام هم در اوج تلألو و اقتدار باقى ماند؛ فرهنگ دنيا را تحت تأثير قرار داد؛ علم را گسترش داد و فرهنگ اسلامى را رايج كرد؟ اينها تجربيات خيلى عجيبى در تاريخ است. عامل اينها چيست؟ اين، موضوع يك بحث خيلى طولانى است. محقّقان و نويسندگان روى اين مسأله كار كردند؛ باز هم بايد كار كنند. آنچه كه من امروز مى‌خواهم در دو، سه جمله بيان كنم، بخشى از اين حقيقت است.
يقيناً يكى از عناصرى كه عامل پيشرفت اسلام بود، اعتماد به خدا و احكام الهى بود: «امن الرسول بما انزل اليه من ربه و المؤمنون كل امن بااللَّه و ملائكته و كتبه و رسله».(70) خود پيامبر و مؤمنينِ صدر اوّل، از اعماق دل به پيام اسلام معتقد بودند و شعارهاى اسلامى، حقايق اسلامى و كافى بودن اسلام را براى نجات بشريت، حقيقتاً از بن دندان قبول داشتند. اين ايمان، عامل بسيار مهمّى است. يك عامل ديگر، لااقل در رأس اين حركت اين بود كه به خود - آنچه كه به شخص و به بهره‌منديهاى مادى براى خود انسان برمى‌گردد - بى‌اعتنا بودند. اين عامل بسيار مهمّى است. اين همه كه ما در روايات،(71) در نهج‌البلاغه،(72) در كلمات نبىّ‌اكرم و ائمه عليهم‌السّلام و بزرگان درباره‌ى بى‌رغبتى به دنيا و بى‌اعتنايى به زخارف دنيا براى شخص خود تأكيد و توصيه داريم، به‌خاطر تأثير عظيم اين عامل است. البته دشمنان اسلام و كج فهمان مسلمين، گمان كردند يا وانمود كردند كه اگر در اسلام گفته شده است زهد؛ يعنى دنبال دنيا به معناى مظاهر عالم وجود و مظاهر زندگى نرويد. در حالى‌كه مسأله اين نبود؛ بلكه دنياى بد و دنياى مذموم و اين‌كه من و شما، خود و منافع مادّى خودمان را هدف قرار دهيم و دنبال آن باشيم، مورد نظر بود. اين، آن چيزى است كه بيچاره كننده و ويران كننده و اساس بدبختيهاست.
اولياى خدا - كسانى‌كه توانستند آن پرچم را محكم در دست گيرند و اين راه دشوار را راحت، بدون خستگى و بدون از پا افتادن پيش ببرند - كسانى بودند كه از اين گردنه گذشتند. لذا در دعاى بسيار خوش مضمون ندبه(73) - كه در ابتداى آن، خداى متعال را بر آنچه كه براى اوليايش پيش آورده است، حمد مى‌كند؛ كه يكى از آن زيباترين و پرمغزترين مفاهيم، بخصوص در اين عبارات و جملات اوّل دعا مندرج است - مى‌فرمايد: «بعد ان شرطت عليهم الزهد فى درجات هذه الدنيا الدنيّه و زخرفها و زبرجها»؛ آنها را به بالاترين مراتب و مدارج تكامل و تعالى معنوى رساندى؛ به آن نعمتهايى كه «لا زوال له و لا اضمحلال». اين نعمتها را به آنها دادى و انتخابشان كردى؛ اما اين شرط را برايشان گذاشتى. پيامبر در بالاترين نقطه‌ى تعالى وجودى انسان است. اين بدون كمك الهى كه ممكن نيست؛ بدون زمينه دادن خدا كه ممكن نيست؛ اما خدا اين امتياز را در مقابل يك شرط مى‌دهد: «الزهد فى درجات هذه الدنيا الدنيّه و زخرفها و زبرجها فشرطوا لك ذلك»؛ قبول كردم و عمل كردم. لذا عنصرى مثل پيامبر و اميرالمؤمنين به‌وجود مى‌آيد؛ پولادين، خسته‌نشو. تمام‌نشو. بارى را بر دوش مى‌گيرند كه اين بار، فقط مخصوص زمان خودشان نيست؛ حركتى را به وجود مى‌آورند كه با پايان عمر خودشان، پايان پيدا نمى‌پذيرد.
اين حركت ادامه دارد. شما الان ببينيد، بعد از گذشتن چهارده قرن، همچنان اسلام مى‌درخشد. همه‌ى اينها برروى محور همان وجود عظيم و همان مجاهدتهاست. آنهاست كه اين‌طور اين حركت را تداوم مى‌بخشد. البته آنچه كه مسلمانان و مؤمنين و بزرگان هم در بين راه انجام دادند، كمك كرده است. توقّعى كه ما داريم، اين است كه بزرگان عالم اسلام - چه سياسيّون و چه بزرگان دينى - منافع خودشان را در درجه‌ى اوّلِ اهميت قرار ندهند. توقّعى كه ما از مردم و بزرگان زمان خودمان داريم، توقعى نيست كه با رفتار پيامبر در دل ما به‌وجود آمده است؛ نه، آن‌كه فاصله‌ى خيلى زيادى است. ما از خودمان هم همين انتظار را داريم. از ديگران هم در دنياى اسلام اين انتظار را داريم كه منافع خود و اين «من» را در رأس هدفها قرار ندهند؛ بر همه‌ى چيزهاى ديگر غلبه ندهند؛ بلكه اسلام و رسيدن به قوّت اسلامى و قدرت اسلامى و تعالى و كمال اسلامى را بر منافع خود مقدّم بدارند. اگر اين بشود، امروز بلاشك بخش عظيمى از نيروى باطنى و نيروى ذاتى اسلام به امّت اسلامى برخواهد گشت. در اين‌جا، آن عنصرى كه توانست اين بار عظيمِ توجّه و ايمان و باور و محبّت و حركت مردم را بر دوش خودش تحمل كند و كار را به اين‌جا برساند - يعنى امام بزرگوار ما - مهمترين نكته در وجودش اين بود كه خود را حذف كرد و نديده گرفت؛ تكليف را محور كار و حركت قرار داد؛ لذا موفّق شد. البته باضافه‌ى امتيازات فراوان ديگرى كه در آن بزرگوار بود. اساس كار اين است. ما در جمهورى اسلامى در اين بيست سال، هر جا كه توانسته‌ايم تكليف و اهداف را مقدّم بداريم و خودمان را، اشخاص را، خودها و هواها را تضعيف كنيم، پيش رفته‌ايم؛ اما هر وقت عكس اين شده است، ضربه خورده‌ايم. در طول دوران هشت سال جنگ تحميلى، كسانى كه در جزئيات ماجراها قرار داشتند، بهتر مى‌دانند، هر جا كه روح وظيفه حاكم بود و منيّتها در دست‌اندركاران امر كم بود، پيش رفتيم؛ اما هر جا كه منيّت آمد، آسيب‌پذيرى هم آمد. امروز هم همين‌طور است.
عزيزان من! آنچه كه امروز براى ما مسؤولان نظام جمهورى اسلامى - اوّل من، بعد هم همه - در درجه‌ى اوّل، اهميت دارد، بايستى آن مسؤوليت عظيمى باشد كه امروز اين انقلاب و اين نظام بر دوش ما گذاشته است. اگر اين نظام نبود، اگر ما در اين نظام مسؤوليتى نداشتيم، شايد خيلى از اين خطابها به ما جا نداشت و خيلى از اين مسؤوليتها بر دوش ما نبود؛ اما امروز اين حجّت الهى بر ما تمام شده است. امروز نظام اسلامى به‌وجود آمده است. امروز در اين كشور چيزى تحقّق پيدا كرده است كه آرزوى تمام مصلحان اسلامى - از روز اوّلى كه حركت اصلاحى در دنياى اسلام به‌وجود آمد - وجود چنين چيزى بوده است. همه‌ى مصلحان بزرگى كه ما مى‌شناسيم - در ايران، در آفريقا، در مغرب، در هند، در مناطق اسلامى، در كشورهاى عربى و در هر نقطه‌اى از دنياى اسلام - تلاششان اين بوده است كه چنين بنايى را به‌وجود آورند: حكومت اسلامى، حاكميت اسلام، حاكميت قرآن، حاكميت ارزشهاى الهى. خوش‌بين‌ترينشان هم گمان نمى‌كرده است كه بتواند در دوران عمر خود چنين چيزى را ببيند. ما با آثار و نوشته‌هاى تقريباً همه‌ى اينها آشنا هستيم؛ مى‌دانيم اينها چه مى‌خواستند و چه مى‌گفتند. به‌عنوان يك آرزوى دور، در اين جهت كار مى‌كردند. خداى متعال تفضّل كرد؛ امام بزرگوار ما با اين خصوصيات و ويژگيهاى حقيقتاً منحصر به‌فرد ظهور كرد؛ اين ملت در شرايط ويژه‌اى قرار گرفت و حقيقتاً مجاهدت كرد؛ دنياى استكبار غافلگير شد و اين حركت پيروز شد و اين نظام سرِ پا گرديد. از ساعت اوّل هم تا امروز، آن دشمنانِ غافلگير شده، از دشمنى عليه اين نظام باز نايستادند و تا آن جايى كه توانستند، راهها را براى تكرار اين حركت در نقاط ديگر اسلامى مسدود كردند؛ چون آن حالت غافلگيرى ديگر حالا نيست. اين نظام، اين چنين به‌وجود آمده است؛ اين تكليف بزرگى براى ماست.
اوّلين تكليف به گردنِ ماست. هر كدامِ ما كه در نظام اسلامى مسؤوليتى داريم - مسؤوليتهاى اجرايى، مسؤوليتهاى مشورتى، مسؤوليتهاى تحقيقى، تقنينى - بايستى سعى‌مان بر اين باشد كه آن عنصر قوّت و قدرت را كه در تاريخ اسلام سراغ داريم و در زندگى خودمان هم تجربه كرده‌ايم، در خودمان زياد كنيم؛ آن، اعتماد به خدا، اعتماد به آنچه كه از اسلام در دست داريم، و از محوريت خارج كردن من؛ يعنى كم كردن منيّتهاى شخصى، منيّتهاى قومى، منيّتهاى گروهى و منيّتهاى سياسى. به سمت آن اتّحاد حقيقى در زير سايه‌ى احكام الهى برويم؛ آن اتّحادى كه شرطش ايمان واحد، عشق واحد و هدف واحد است. اين اتّحاد، با اختلاف نژاد و اختلاف رنگ و پوست هم مى‌سازد؛ چه برسد با اختلاف مذاق سياسى. مى‌توان اين اتّحاد را به‌وجود آورد. بحمداللَّه ملت ما زمينه‌هاى چنين وحدتى را هميشه نشان داده و عمل كرده و حركت نموده است. ملتهاى ديگر هم در داخله‌ى امّت بزرگ اسلامى بايد دنبال يك چنين اتّحاد و هماهنگى و همدستى‌اى باشند. عناصر قدرت در اسلام فراوان است؛ فضل الهى هم هست و بحمداللَّه نشانه‌ها و مژده‌هاى رحمت الهى هم به وفور ديده مى‌شود.
اين را هم عرض كنيم كه نشانه‌هاى رحمت و بشائر الهى، جابه‌جا و قدم به قدم، در مسائل گوناگون و در آفاق مختلف، مشاهده مى‌شود. آينده، آينده‌ى روشنى است. ما بايد تكليفمان را بفهميم و به آن عمل كنيم. سعى كنيم كه از قافله‌ى مسابقه‌ى الهى و نعمت الهى و رحمت الهى دور نمانيم. اميدواريم كه ان‌شاءاللَّه خداى متعال به بركت اين عيد مقدّس و به بركت اين وجود مقدّس و اين بعثت مبارك و اين خاطره‌ى عزيز، ما را مشمول رحمت خود قرار دهد و وجود مقدّس ولىّ‌عصر ارواحنافداه، ما را مشمول دعوات زاكيّه‌ى خود قرار دهد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
70) بقره: 285
71) بحارالانوار، ج 73، ص 113
72) نهج‌البلاغه، نامه‌ى 27 و 59؛ خطبه‌ى 34
73) الاقبال سيدبن‌طاووس، ج 1، ص 504