پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

سخنراني‌ در ديدار با جمع‌ كثيري‌ از دانشگاهيان‌ و طلاب‌ حوزه‌هاي‌ علميه‌

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم‌
در ابتدا به‌ همه‌ي‌ شما برادران‌ و خواهران‌، چه‌ كساني‌ كه‌ از راههاي‌ دور و شهرهاي‌ ديگر تشريف‌ آورديد و چه‌ برادران‌ و خواهراني‌ كه‌ از سازمانها و دستگاههاي‌ مختلف‌ حضور به‌ هم‌ رسانديد، خوش‌ آمد عرض‌ مي‌كنم‌ و ياد شهيد گرامي‌ و عزيزمان‌ ـ مرحوم‌ آيه‌الله‌ دكتر مفتح‌ ـ را كه‌ اين‌ ايام‌ با نام‌ ايشان‌ ارتباط و پيوند پيدا كرده‌ است‌، گرامي‌ مي‌داريم‌ و از ايشان‌ تجليل‌ مي‌كنيم‌.
مسأله‌ي‌ اين‌ روزها، حول‌ و حوش‌ دانشگاه‌ و حوزه‌ي‌ علميه‌ و وحدت‌ دور مي‌زند. اين‌ سه‌ واژه‌ و مفهوم‌، در انقلاب‌ بسيار مهم‌ است‌. عنوان‌ وحدت‌ حوزه‌ و دانشگاه‌ ـ كه‌ امام‌ بزرگوارمان‌ اين‌ تعبير و مفهوم‌ را از قلب‌ حكيم‌ عارف‌ و ملهم‌ از ارشادات‌ الهي‌ صادر كردند ـ بر سه‌ پايه‌ي‌ اساسي‌ متكي‌ است‌ و اين‌ سه‌ پايه‌ ـ يعني‌ حوزه‌ و دانشگاه‌ و وحدت‌ ـ جزو مسايل‌ اصلي‌ اين‌ انقلاب‌ و كشور است‌.
بناي‌ توحيد ـ كه‌ مبناي‌ فكري‌ و اعتقادي‌ و اجتماعي‌ و عملي‌ ماست‌ ـ در وحدت‌ است‌. تفكرات‌ شرك‌آلود، انسانها را هم‌ تقسيم‌ مي‌كرد. جامعه‌يي‌ كه‌ بر مبناي‌ شرك‌ بنا شده‌ باشد، طبقات‌ انسان‌ هم‌ جدا و بيگانه‌ي‌ از يكديگر است‌. وقتي‌ در يك‌ جامعه‌ي‌ شرك‌آلود، ربط انسانها به‌ مبدأ هستي‌ و نيروي‌ قاهر و مسلط عالم‌ مطرح‌ مي‌شود، به‌ طور طبيعي‌ و قهري‌، در اين‌ جامعه‌ انسانها از هم‌ جدا مي‌افتند; يكي‌ به‌ يك‌ خدا، ديگري‌ به‌ خدايي‌ ديگر و سومي‌ هم‌ به‌ خدايي‌ ديگر. جامعه‌يي‌ كه‌ برمبناي‌ شرك‌ باشد، ميان‌ آحاد و طوايف‌ انسان‌، يك‌ ديوار غير قابل‌ نفوذ و يك‌ دره‌ي‌ جدايي‌ غير قابل‌ وصل‌ وجود دارد. درست‌ بعكس‌ آن‌ در جامعه‌ي‌ توحيدي‌، كه‌ وقتي‌ مبدأ و صاحب‌ هستي‌ و سلطان‌ عالم‌ وجود و حي‌ و قيومي‌ و قاهري‌ كه‌ همه‌ي‌ حركات‌ و پديده‌هاي‌ عالم‌، مرهون‌ اراده‌ و قدرت‌ او مي‌باشد، يكي‌ است‌، انسانها ـ چه‌ سياه‌ و چه‌ سفيد و چه‌ داراي‌ خونهاي‌ مختلف‌ و نژادهاي‌ گوناگون‌ و وضعيت‌ اجتماعي‌ مختلف‌ ـ با يكديگر خويشاوندند; چون‌ به‌ آن‌ خدا وصلند، به‌ يك‌جا متصلند و از يك‌ جا مدد و كمك‌ مي‌گيرند. اين‌، نتيجه‌ي‌ قهري‌ اعتقاد به‌ توحيد است‌. در اين‌ ديدگاه‌، نه‌ فقط انسانها به‌ يكديگر مرتبطند، بلكه‌ با نگاه‌ و نگرش‌ توحيدي‌، اشيا و اجزاي‌ عالم‌ و حيوانات‌ و جمادات‌ و آسمان‌ و زمين‌ و همه‌ چيز، به‌ يكديگر متصل‌ و مرتبطند و همه‌ با انسان‌ خويشاوندند. بنابراين‌، همه‌ي‌ آنچه‌ كه‌ انسان‌ مي‌بيند و احساس‌ و درك‌ مي‌كند، يك‌ افق‌ و يك‌ عالم‌ و يك‌ مجموعه‌ است‌ كه‌ در يك‌ دنياي‌ سالم‌ و يك‌ محيط امن‌ قرار مي‌گيرد.
اين‌ كه‌ در قرآن‌ مي‌فرمايد: "يهدي‌ به‌ الله‌ من‌ اتبع‌ رضوانه‌ سبل‌السلام‌"، كساني‌ كه‌ به‌ خدا ايمان‌ پيدا كنند، خداوند آنها را هدايت‌ مي‌كند و به‌ راههاي‌ سلم‌ و همزيستي‌ سوق‌ مي‌دهد، به‌ خاطر مبناي‌ توحيدي‌ جامعه‌ي‌ اسلامي‌ است‌. ولايت‌ هم‌ معنايش‌ همين‌ است‌. ولايت‌، يعني‌ پيوند و ارتباط تنگاتنگ‌ و مستحكم‌ و غيرقابل‌ انفصال‌ و انفكاك‌. جامعه‌ي‌ اسلامي‌ كه‌ داراي‌ ولايت‌ است‌، يعني‌ همه‌ي‌ اجزاي‌ آن‌ به‌ يكديگر و به‌ آن‌ محور و مركز اين‌ جامعه‌ ـ يعني‌ ولي‌ ـ متصل‌ است‌. لازمه‌ي‌ همين‌ ارتباط و اتصال‌ است‌ كه‌ جامعه‌ي‌ اسلامي‌ در درون‌ خود يكي‌ است‌ و متحد و مؤتلف‌ و متصل‌ به‌ هم‌ است‌ و در بيرون‌ نيز اجزاي‌ مساعد با خود را جذب‌ مي‌كند و اجزايي‌ را كه‌ با آن‌ دشمن‌ باشند، به‌ شدت‌ دفع‌ مي‌كند و با آن‌ معارضه‌ مي‌نمايد. يعني‌ "اشداء علي‌ الكفار رحماء بينهم‌"، لازمه‌ي‌ ولايت‌ و توحيد جامعه‌ي‌ اسلامي‌ است‌.
اين‌ مبناي‌ توحيد و اعتقاد به‌ وحدانيت‌ حضرت‌ حق‌ (جل‌وعلا)، در تمام‌ شؤون‌ فردي‌ و اجتماعي‌ جامعه‌ي‌ اسلامي‌ تأثير مي‌گذارد و جامعه‌ را به‌ صورت‌ يك‌ جامعه‌ي‌ هماهنگ‌ و مرتبط به‌ يكديگر و متصل‌ و برخوردار از وحدت‌ (وحدت‌ جهت‌ و وحدت‌ حركت‌ و وحدت‌ هدف‌) مي‌سازد. اين‌ جوامع‌، نقطه‌ي‌ مقابل‌ تأثير شرك‌ و مشركان‌ و آلهه‌ي‌ شرك‌آفرين‌ هستند. لذا هر جا در ميان‌ مؤمنين‌ و بندگان‌ صالح‌ خدا وحدت‌ هست‌، آن‌ جا توحيد و خدا هم‌ هست‌. هر جا بين‌ مؤمنين‌ و بين‌ بندگان‌ صالح‌ خدا اختلاف‌ هست‌، آن‌ جا قطعا شيطان‌ و دشمن‌ خدا حاضر است‌. هرجا شما اختلاف‌ ديديد، جستجو كنيد، بدون‌ دشواري‌ شيطان‌ را در آن‌جا خواهيد يافت‌، يا شيطاني‌ را كه‌ در درون‌ نفوس‌ خود ماست‌ و نفس‌ اماره‌ نام‌ دارد و خطرناكترين‌ شيطانها هم‌ است‌، پيدا خواهيد كرد. بنابراين‌، پشت‌ سر همه‌ي‌ اختلافات‌، يا خودخواهيها و جاه‌طلبيها و منيتهاي‌ ماست‌ و يا شيطانهاي‌ خارجي‌، يعني‌ دستهاي‌ دشمن‌ و استكبار و قدرتهاي‌ ظالم‌ و ستمگر.
در كشور ما، هزار سال‌ علم‌ و دين‌ در كنار يكديگر بودند. علما و پزشكان‌ ومنجمان‌ و رياضيدانهاي‌ بزرگ‌ تاريخ‌ ما ـ آن‌ كساني‌ كه‌ امروز نامشان‌ و اكتشافاتشان‌ هنوز در دنيا مطرح‌ است‌ ـ جزو علماي‌ بالله‌ و صاحبان‌ دين‌ و متفكران‌ ديني‌ بودند. ابن‌ سينايي‌ كه‌ هنوز كتاب‌ طب‌ او در دنيا به‌ عنوان‌ يك‌ كتاب‌ زنده‌ي‌ علمي‌ مطرح‌ است‌ و در شؤون‌ مختلف‌ به‌ عنوان‌ يك‌ چهره‌ي‌ برجسته‌ي‌ تاريخ‌ بشر، در همه‌ي‌ صحنه‌هاي‌ علمي‌ دنيا در اين‌ هزار سال‌ مطرح‌ بوده‌ و هنوز هم‌ مطرح‌ است‌ و بعضي‌ كارها در تاريخچه‌ي‌ علم‌ به‌ نام‌ او ثبت‌ شده‌، يك‌ عالم‌ ديني‌ هم‌ بوده‌ است‌. محمدبن‌ زكرياي‌ رازي‌ و ابوريحان‌بيروني‌ و ديگر علما و دانشمندان‌ و متفكران‌ و مكتشفان‌ و مخترعان‌ دنياي‌ اسلام‌ نيز همين‌طور بوده‌اند. اين‌، وضع‌ كشور ما و دنياي‌ اسلام‌ بود.
تا وقتي‌كه‌ دين‌ حاكم‌ بود و صحنه‌ي‌ زندگي‌ مردم‌، از دين‌ و نفوذ معنوي‌ آن‌ بكلي‌ خالي‌ نشده‌ بود، وضع‌ اين‌گونه‌ بود. از وقتي‌ كه‌ اروپاييها و غربيها و سياستمداران‌ صهيونيست‌ و متفكراني‌ كه‌ براي‌ نابودي‌ دنياي‌ اسلام‌ نقشه‌ مي‌كشيدند، دانش‌ را همراه‌ با سياست‌ وارد كشور ما كردند، علم‌ را از دين‌ جدا نمودند و نتيجتا رشته‌ي‌ دين‌، يك‌ رشته‌ي‌ خالي‌ از علم‌ شد و رشته‌ي‌ علم‌، يك‌ رشته‌ي‌ خالي‌ از دين‌ گشت‌.
در حوزه‌هاي‌ علمي‌، دروس‌ علم‌ با پيشرفتهاي‌ جديد راه‌ داده‌ نشد. دنبال‌ اين‌ بايد گشت‌ كه‌ چرا در دهه‌هاي‌ اين‌ قرن‌ و قرن‌ گذشته‌، فراگرفتن‌ دانشهاي‌ غيرديني‌ ـ همين‌ علوم‌ رايج‌ كه‌ قبل‌ از آن‌ در حوزه‌ها تعليم‌ و تعلم‌ مي‌شد ـ در حوزه‌ها نيامد و چرا علما كه‌ خود متفكران‌ و وراث‌ و صاحبان‌ همين‌ علوم‌ در دوره‌هاي‌ گذشته‌ بودند، آنها را طرد كردند؟ دو مؤثر و عامل‌ وجود داشت‌ و هر دو مربوط مي‌شد به‌ اين‌ كه‌ غربيها متصدي‌ و صاحب‌ علم‌ و دانش‌ طبيعي‌ در محيط عالم‌ شده‌ بودند. اين‌ دو مؤثر، يكي‌ اين‌ بود كه‌ علماي‌ دين‌، علمي‌ را كه‌ به‌ وسيله‌ي‌ دشمنان‌ دين‌ و كفار مي‌خواست‌ ترويج‌ بشود، با چشم‌ بدبيني‌ نگاه‌ و طرد مي‌كردند. عامل‌ دوم‌ اين‌ بود كه‌ همان‌ دشمنان‌ و همان‌ كفار، حاضر نبودند علم‌ را كه‌ در اختيار آنها بود، به‌ داخل‌ حوزه‌هاي‌ علميه‌ ـ كه‌ مركز دين‌ بود ـ راه‌ و نفوذ بدهند. هر دو از يكديگر گريزان‌ و با يكديگر دشمن‌ بودند و علت‌ اصلي‌ هم‌ اين‌ بود كه‌ در همه‌ جاي‌ عالم‌ و از جمله‌ در كشورهاي‌ اسلامي‌، علم‌ در دست‌ سياستهاي‌ ضد دين‌ يك‌ ابزار بود.
قرن‌ نوزدهم‌ كه‌ اوج‌ تحقيقات‌ علمي‌ در عالم‌ غرب‌ مي‌باشد، عبارت‌ از قرن‌ جدايي‌ از دين‌ و طرد دين‌ از صحنه‌ي‌ زندگي‌ است‌. اين‌ تفكر، در كشور ما هم‌ اثر گذاشت‌ و پايه‌ي‌ اصلي‌ دانشگاه‌ ما بر مبناي‌ غير ديني‌ گذاشته‌ شد. علما از دانشگاه‌ روگردان‌ شدند و دانشگاه‌ هم‌ از علما و حوزه‌هاي‌ علميه‌ روگردانيدند. اين‌ پديده‌ي‌ مرارتبار، هم‌ در حوزه‌ي‌ علميه‌ و هم‌ در دانشگاهها سوء اثر گذاشت‌. در حوزه‌هاي‌ علميه‌ سوء اثر گذاشت‌; زيرا علماي‌ دين‌ را صرفا به‌ مسايل‌ ذهني‌ ديني‌ ـ ولاغير ـ محدود و محصور كرد و آنها را از تحولات‌ دنياي‌ خارج‌ بي‌ خبر نگهداشت‌. پيشرفتهاي‌ علم‌ از نظر آنها پوشيده‌ ماند و روح‌ تحول‌گرايي‌ و ضرورت‌ تحول‌ در فقه‌ اسلام‌ و استنباط احكام‌ ديني‌ ـ كه‌ همواره‌ در تحولات‌ عظيم‌ جهاني‌، چنين‌ تحولي‌ در استنباط دين‌ و فقه‌ اسلام‌ وجود داشته‌ است‌ و فقه‌ براي‌ رفع‌ نياز جامعه‌، مستند به‌ قرآن‌ و سنت‌ است‌ ـ در حوزه‌ها از بين‌ رفت‌. حوزه‌ها از واقعيت‌ زندگي‌ و حوادث‌ دنياي‌ خارج‌ و تحولات‌ عظيمي‌ كه‌ به‌ وقوع‌ مي‌پيوست‌، بي‌خبر ماندند و به‌ يك‌ سلسله‌ مسايل‌ فقهي‌ و غالبا فرعي‌ محدود شدند. مسايل‌ اصلي‌ فقه‌ ـ مثل‌ جهاد و تشكيل‌ حكومت‌ و اقتصاد جوامع‌ اسلامي‌ و خلاصه‌ فقه‌ حكومتي‌ ـ منزوي‌ و متروك‌ و "نسيا منسيا" شد و به‌ مسايل‌ فرعي‌ و فرع‌ الفرع‌ و غالبا دور از حوادث‌ و مسايل‌ مهم‌ زندگي‌، توجه‌ بيشتري‌ گرديد. اين‌، ضربه‌يي‌ بود كه‌ به‌ حوزه‌هاي‌ علميه‌ وارد آمد و دست‌ سياستها هم‌ از اين‌ استفاده‌ كرد و با تبليغات‌ و روشهاي‌ شيطنت‌آميز، هر چه‌ توانستند حوزه‌ها را از تحولات‌ زندگي‌ دورتر كردند.
و اما دانشگاه‌ ـ كه‌ خشت‌ اولش‌ از حوزه‌ي‌ علميه‌ و دين‌ جدا نهاده‌ شده‌ بود ـ در مشت‌ كساني‌ افتاد كه‌ نه‌ از دين‌ و نه‌ از اخلاق‌ اسلامي‌ و نه‌ از اخلاق‌ سياسي‌ و نه‌ از احساس‌ وجدان‌ يك‌ شهروند نسبت‌ به‌ كشور و ملتشان‌ بهره‌يي‌ نداشتند. در طول‌ هفتاد سال‌ اخير، به‌ جز عده‌ي‌ معدودي‌ از قبيل‌ اميركبير و بعدها هم‌ چند نفري‌ كه‌ بسيار معدود بودند، بيشتر كساني‌ كه‌ زمام‌ امور تحصيلات‌ عاليه‌ در اين‌ كشور به‌دست‌ آنها بوده‌ است‌ و مسايل‌ آموزش‌ عالي‌ به‌ اراده‌ و تدبير آنها ارتباط پيدا مي‌كرده‌، بقيه‌ كساني‌ بوده‌اند كه‌ منافع‌ ملت‌ ايران‌ در مقابل‌ منافع‌ بيگانگان‌، براي‌ آنها از هيچ‌ رجحاني‌ برخوردار نبود و بيشتر به‌ فكر چيزهاي‌ ديگري‌ بودند تا آينده‌ي‌ اين‌ ملت‌ و اين‌ كشور!
اين‌ تصادفي‌ نيست‌ كه‌ ملت‌ ايران‌، با آن‌ سابقه‌ي‌ تاريخي‌ علمي‌ و با اين‌ استعداد درخشاني‌ كه‌ دارد (همه‌ي‌ كساني‌ كه‌ روي‌ مسايل‌ ملتها كار كرده‌اند و ما اطلاع‌ داريم‌، درباره‌ي‌ ملت‌ ايران‌ گفته‌اند كه‌ اين‌ ملت‌، داراي‌ استعدادي‌ بالاتر از متوسط استعدادهاي‌ بشري‌ است‌) و با آن‌ فرهنگ‌ غني‌ عميق‌ اسلامي‌ و با داشتن‌ دانشمندان‌ بسيار بزرگ‌ در طول‌ قرنهاي‌ متوالي‌ و با وجود شوق‌ و علاقه‌ي‌ طبيعي‌ به‌ آموختن‌ و دانستن‌، در اين‌ دويست‌ سال‌ يا صد و پنجاه‌ سالي‌ كه‌ دنيا چهار نعل‌ به‌ سمت‌ معلومات‌ و دانش‌ و قله‌هاي‌ علم‌ حركت‌ كرده‌، ايران‌ و ملت‌ ايران‌، جزو گروهها و ملتهاي‌ عقب‌افتاده‌ قرار گرفته‌ است‌.
اگر اين‌ ملت‌ را به‌ حال‌ خود هم‌ وا مي‌گذاشتند، در علوم‌ جلو مي‌افتاد و در بيشتر دانشهايي‌ كه‌ در ابتدا از قلب‌ و درون‌ خود جوامع‌ جوشيده‌ و سر كشيده‌ و شكفته‌ است‌، پيشرفت‌ مي‌كرد و پابه‌پاي‌ دنيا پيش‌ مي‌رفت‌ و اين‌ قدر عقب‌ نمي‌ماند.
بعد از آن‌ كه‌ راه‌ معلومات‌ و علوم‌ روز غربي‌ در ايران‌ باز شد، دستهاي‌ خيانتكار و غافل‌، كاري‌ كردند كه‌ اين‌ ملت‌ عقب‌ بماند و پيشرفت‌ نكند. سالها و بلكه‌ قرنهاي‌ متمادي‌، ملت‌ ما در اوج‌ قله‌ي‌ علم‌ بود و در هيچ‌ جاي‌ دنيا در آن‌ دوران‌، اين‌ قدر علوم‌ درخشش‌ نداشت‌. شما شنيده‌ايد كه‌ قرون‌ وسطي‌، قرون‌ تاريكي‌ و ظلمات‌ است‌. امروز هم‌ اروپاييها وقتي‌ مي‌خواهند مردمي‌ را تخطئه‌ كنند، مي‌گويند اينها قرون‌ وسطايي‌ هستند! قرون‌ وسطي‌، يعني‌ قرنهاي‌ جهالت‌ و ظلمات‌ ملتهاي‌ اروپايي‌. درست‌ همزمان‌ با اين‌ قرون‌، قرون‌ درخشش‌ دانش‌ در ايران‌ و كشورهاي‌ اسلامي‌ است‌. ابن‌سينا و ابوريحان‌ بيروني‌ و محمدبن‌ زكرياي‌ رازي‌ و عمرخيام‌ ـ منجم‌ و رياضيدان‌ بزرگ‌ ـ و بزرگترين‌ ادبا و بزرگترين‌ علماي‌ ما در علوم‌ طبيعي‌ و بزرگترين‌ رياضيدانها و منجمان‌ و پزشكهاي‌ ما كه‌ امروز آثار علمي‌ آنها در دنيا مطرح‌ است‌، همزمان‌ با قرون‌ وسطي‌ زندگي‌ مي‌كرده‌اند. بله‌، قرون‌ وسطي‌، قرون‌ ظلمات‌ و تاريكي‌ براي‌ اروپاييهاست‌ و قرون‌ درخشش‌ دانش‌ براي‌ ما مسلمانها مي‌باشد. اروپاييها، اين‌ حقيقت‌ را كتمان‌ مي‌كنند و مورخان‌ غربي‌، آن‌ را به‌ زبان‌ نمي‌آورند و ما هم‌ عادت‌ و باور كرده‌ايم‌!
ملتي‌ با اين‌ سابقه‌ي‌ درخشان‌ تاريخي‌، در دوران‌ ستم‌ فراگير حكومت‌ پادشاهي‌ در اين‌ كشور ـ و بدتر از همه‌ در اين‌ دويست‌ يا صد و پنجاه‌ سال‌ اخير، يعني‌ اواخر قاجاريه‌ و همه‌ي‌ دوران‌ پهلوي‌ ـ از لحاظ پيشرفت‌ علمي‌، در اين‌ حد از تنزل‌ قرار گرفت‌. اين‌، كاري‌ است‌ كه‌ انجام‌ دادند و علت‌ عمده‌ي‌ اين‌ مسأله‌، جدايي‌ دين‌ از علم‌ در كشور ما بود. علما و دانشمندان‌ و محققان‌ علوم‌ طبيعي‌ در كشور ما، از دين‌ جدا ماندند و در نتيجه‌ به‌ درد مردم‌ و كشور و ملتشان‌ نخوردند. خوبترها و بهترينهايشان‌ رفتند و براي‌ بيگانگان‌ مفيد واقع‌ شدند. عده‌يي‌ هم‌ در همين‌جا بودند و براي‌ بيگانه‌ها كار كردند. روشنفكراني‌ كه‌ در همين‌ دانشگاهها درس‌ خواندند، همانها بودند كه‌ در طول‌ حكومت‌ پهلوي‌، اداره‌ي‌ اين‌ كشور را به‌ خائنانه‌ترين‌ وجهي‌ برعهده‌ داشتند و به‌ اين‌ ملت‌ خيانت‌ كردند. اينها، متخرجان‌ همين‌ دانشگاهها بودند و خدا رحم‌ كرد كه‌ انقلاب‌ اسلامي‌ پديد آمد. آن‌ نسلي‌ كه‌ بتدريج‌ از روشنفكران‌ متأخر اين‌ جامعه‌ فارغ‌التحصيل‌ شده‌ بودند و به‌ سمت‌ كارهاي‌ سياسي‌ مي‌رفتند، به‌ قدري‌ نسل‌ بي‌ريشه‌ و بي‌اعتقاد و بي‌پيوندي‌ بودند كه‌ خدا مي‌داند اگر آنها بر سر كار مي‌آمدند، با اين‌ ملت‌ و اين‌ كشور چه‌ مي‌كردند. هست‌ و نيست‌ و بود و نبود اين‌ ملت‌ را مي‌سوزاندند و از بين‌ مي‌بردند! خدا را شكر كه‌ آنها مهلت‌ پيدا نكردند و انقلاب‌ اسلامي‌ آمد و آن‌ سلسله‌ و طومار را درهم‌ دريد.
در نظام‌ اسلامي‌، علم‌ و دين‌ پابه‌پا بايد حركت‌ كند. وحدت‌ حوزه‌ و دانشگاه‌، يعني‌ اين‌. وحدت‌ حوزه‌ و دانشگاه‌، معنايش‌ اين‌ نيست‌ كه‌ حتما بايستي‌ تخصصهاي‌ حوزه‌يي‌ در دانشگاه‌ و تخصصهاي‌ دانشگاهي‌ در حوزه‌ دنبال‌ بشود. نه‌، لزومي‌ ندارد. اگر حوزه‌ و دانشگاه‌ به‌ هم‌ وصل‌ و خوشبين‌ باشند و به‌ هم‌ كمك‌ بكنند و با يكديگر همكاري‌ نمايند، دو شعبه‌ از يك‌ مؤسسه‌ي‌ علم‌ و دين‌ هستند. مؤسسه‌ي‌ علم‌ و دين‌، يك‌ مؤسسه‌ است‌ و علم‌ و دين‌ باهمند. اين‌ مؤسسه‌، دو شعبه‌ دارد: يك‌ شعبه‌، حوزه‌هاي‌ علميه‌ و شعبه‌ي‌ ديگر، دانشگاهها هستند; اما بايد با هم‌ مرتبط و خوشبين‌ باشند، با هم‌ كار كنند، از هم‌ جدا نشوند و از يكديگر استفاده‌ كنند. علومي‌ را كه‌ امروز حوزه‌هاي‌ علميه‌ مي‌خواهند فرا بگيرند، دانشگاهيها به‌ آنها تعليم‌ بدهند. دين‌ و معرفت‌ ديني‌ را هم‌ كه‌ دانشگاهيها احتياج‌ دارند، علماي‌ حوزه‌ به‌ آنها تعليم‌ بدهند. سر حضور نمايندگان‌ روحاني‌ در دانشگاهها، همين‌ است‌. چه‌ قدر خوب‌ است‌ كه‌ اين‌ ارتباطها، برنامه‌ريزي‌ و سازماندهي‌ بشود. اين‌، يكي‌ از بهترين‌ و طبيعيترين‌ وحدتهاست‌.
مي‌دانيد كه‌ در دوران‌ اختناق‌ و در آن‌ هنگامي‌ كه‌ دستگاه‌ جبار براي‌ جدا كردن‌ روحانيون‌ از تحصيلكرده‌ها، از تمام‌ وسايل‌ استفاده‌ مي‌كرد، يك‌ عده‌ روحاني‌ آگاه‌ و عالم‌ و عاقل‌ و مصلحت‌ بين‌ و مصلحت‌ شناس‌ داشتيم‌ كه‌ ارتباطشان‌ را با دانشگاهها مستحكم‌ كردند. بهترين‌ جلسات‌ سخنرانيهاي‌ علمايي‌ مثل‌ مرحوم‌ آيه‌الله‌ مطهري‌ و امثال‌ ايشان‌، در دانشگاهها بود و مرحوم‌ دكتر مفتح‌ (رضوان‌الله‌عليه‌) يكي‌ از پركارترين‌ و فعالترين‌ اين‌گونه‌ روحانيون‌ بود.
طلاب‌ و دانشجويان‌ قدر يكديگر را بدانند، با يكديگر آشنا و مرتبط باشند، احساس‌ بيگانگي‌ نكنند، احساس‌ خويشاوندي‌ و برادري‌ را حفظ كنند و روحانيون‌ در دانشگاهها عملا ـ قبل‌ از قولا ـ كوشش‌ كنند كه‌ نمونه‌هاي‌ كامل‌ عالم‌ دين‌ و طلبه‌ي‌ علوم‌ ديني‌ را به‌ طلاب‌ و دانشجويان‌ و دانشگاهيان‌ ارايه‌ بدهند و نشان‌ دهند كه‌ هردو نسبت‌ به‌ يكديگر، با حساسيت‌ مثبت‌ و با علاقه‌ همكاري‌ مي‌كنند. اين‌، همكاري‌ و وحدت‌ حوزه‌ و دانشگاه‌ است‌. البته‌ براي‌ اين‌ كار، بايد برنامه‌ريزي‌ و سازماندهي‌ بشود.
خوشبختانه‌ انقلاب‌ اسلامي‌ همه‌ي‌ آنچه‌ را كه‌ دشمنان‌ اسلام‌، بلكه‌ دشمنان‌ اصل‌ دين‌ در عالم‌، در طول‌ سالهاي‌ متمادي‌ رشته‌ بودند، پنبه‌ كرد و محصول‌ كار آنها را از بين‌ برد. آنچه‌ امروز در ايران‌ اتفاق‌ مي‌افتد و مي‌گذرد، چيزهايي‌ است‌ كه‌ ميلياردها خرج‌ شده‌ است‌ تا اين‌ كارها اتفاق‌ نيفتد. اين‌ كه‌ امروز شما در ايران‌ مشاهده‌ مي‌كنيد زنها به‌ سمت‌ حجاب‌ و عفت‌، و جوانها به‌ سمت‌ دين‌ حركت‌ مي‌كنند و نظام‌، نظامي‌ است‌ كه‌ بر اساس‌ قرآن‌ پيش‌ مي‌رود، اين‌ كه‌ مي‌بينيد از حوزه‌ي‌ علميه‌ي‌ قم‌، علمايي‌ در جبهه‌هاي‌ جنگ‌ حضور فعال‌ رزمي‌ را متقبل‌ مي‌شوند و حوزه‌ي‌ علميه‌ي‌ قم‌ واحد نظامي‌ رزمي‌، تبليغي‌ درست‌ مي‌كند و امروز جمعي‌ از همين‌ برادران‌ در اين‌ مجمع‌ حضور دارند، اين‌ كه‌ مشاهده‌ مي‌كنيد در دانشگاه‌ ما، نام‌ دين‌ و خدا و معارف‌ اسلامي‌ تدريس‌ مي‌شود و رؤسا و اساتيد دانشگاهها و وزراي‌ مربوط به‌ علوم‌ عاليه‌، با دين‌ سروكار دارند، همه‌ي‌ اينها آن‌ چيزهايي‌ است‌ كه‌ از سالها پيش‌، دشمنان‌ ما برنامه‌ريزي‌ كرده‌ بودند كه‌ اين‌ كارها در ايران‌ اتفاق‌ نيفتد; ولي‌ به‌ بركت‌ انقلاب‌ و اسلام‌ اتفاق‌ افتاد. اين‌ را قدر بدانيد و حفظ كنيد.
امروز، يكي‌ از حساسيتهاي‌ استعمار و استكبار و امريكا و صهيونيستهاي‌ طراح‌ فساد در عالم‌ عبارت‌ است‌ از اين‌ كه‌ نگذارند كشورهاي‌ برخوردار از نظام‌ انقلابي‌، از لحاظ علمي‌ پيشرفت‌ كنند. اين‌ حساسيت‌، نسبت‌ به‌ كشور ما مضاعف‌ است‌; چون‌ حساسيتي‌ كه‌ آنها نسبت‌ به‌ اسلام‌ و انقلاب‌ اسلامي‌ دارند، نسبت‌ به‌ هيچ‌ انقلاب‌ ديگري‌ نداشته‌ و ندارند و نخواهند داشت‌. البته‌ اگر در آينده‌، انقلاب‌ غير اسلامي‌يي‌ تحقق‌ پيدا كند، اين‌ حساسيت‌ را نخواهند داشت‌. امروز، كساني‌ كه‌ مي‌توانند دانش‌ را در اين‌ كشور رشد بدهند، بايد احساس‌ وظيفه‌ي‌ مضاعف‌ كنند; چون‌ دشمن‌ نمي‌خواهد بگذارد ما روي‌ پاي‌ خودمان‌ بايستيم‌. روي‌ پاي‌ خود ايستادن‌، آن‌ وقتي‌ تحقق‌ پيدا خواهد كرد كه‌ علم‌ از درون‌ خود ما بجوشد و ما دست‌ گدايي‌ به‌ سمت‌ دشمنانمان‌ دراز نكنيم‌. استعدادهاي‌ خوب‌ و برجسته‌، دانش‌آموزان‌ تيزهوش‌ و كساني‌ كه‌ مي‌توانند براي‌ آينده‌ي‌ كشور مفيد باشند، بايستي‌ خيلي‌ احساس‌ وظيفه‌ و مسؤوليت‌ كنند. البته‌ خيلي‌ هم‌ بايد خوشحال‌ باشند كه‌ علي‌رغم‌ ميل‌ دشمنان‌، مي‌توانند براي‌ كشور و ملتشان‌ مفيد و مؤثر باشند.
استكبار جهاني‌، پنجه‌ي‌ خونين‌ خودش‌ را بر دنيا گسترده‌ است‌. هر جاي‌ دنيا كه‌ شما نگاه‌ كنيد، نشانه‌هاي‌ تسلط بي‌رحمانه‌ي‌ استكبار را در آن‌ جا مشاهده‌ خواهيد كرد. البته‌ بعضي‌ جاها بيشتر و واضحتر است‌ و بعضي‌ جاها به‌ آن‌ وضوح‌ نيست‌; اما بالاخره‌ هست‌. امريكا و ايادي‌ و شركاي‌ قدرتش‌ در دنيا، روزبه‌روز اين‌ دام‌ شيطاني‌ سلطه‌ را گسترده‌تر مي‌كنند. البته‌ اعتقاد ما اين‌ است‌ و واقعيتهاي‌ خارجي‌ هم‌ همين‌ را نشان‌ مي‌دهند كه‌ اين‌ امپراتوري‌ پوسيده‌ي‌ استكبار، ديري‌ نخواهد پاييد و ان‌شاءالله‌ به‌ همت‌ مردان‌ مؤمن‌ عالم‌ و مسلمانان‌ غيور كشورهاي‌ اسلامي‌ و وجدانهاي‌ بيدار كشورهاي‌ غيراسلامي‌، اين‌ سلطه‌ي‌ اهريمني‌ و شيطاني‌، جابه‌جا دچار اختلاف‌ و ضعف‌ خواهد شد و در نهايت‌ گسسته‌ خواهد گرديد.
اين‌ را هم‌ بگويم‌ كه‌ آن‌ جايي‌ كه‌ شما احساس‌ مي‌كنيد دشمن‌ سختگيري‌ مي‌كند، درست‌ همان‌ جايي‌ است‌ كه‌ دشمن‌ آسيب‌ مي‌بيند. فشاري‌ كه‌ اين‌ روزها به‌وسيله‌ي‌ صهيونيستها بر مسلمانان‌ مظلوم‌ فلسطيني‌ وارد مي‌شود، به‌ معناي‌ آن‌ است‌ كه‌ استكبار در سرزمينهاي‌ اشغالي‌ فلسطين‌ مقدس‌، به‌ طور جدي‌ تهديد مي‌شود. اگر تهديد جدي‌ نبود، اين‌ قدر فشار زياد نمي‌شد. اين‌ روزها دولت‌ غاصب‌ صهيونيست‌، به‌ طور روزمره‌ در سرزمين‌ اشغالي‌ به‌ مردم‌ حمله‌ مي‌كند و حتي‌ شنيدم‌ به‌ زنها حمله‌ كرده‌، تعدادي‌ از آنها را مضروب‌ و مجروح‌ نموده‌ و تعداد كثيري‌ از مردم‌ را به‌وسيله‌ي‌ مزدوران‌ نظامي‌ و پليس‌ خود مجروح‌ كرده‌ است‌. چه‌ قدر از افراد را مي‌گيرند و در زندانهاي‌ خود بازداشت‌ و شكنجه‌ مي‌كنند و در نهايت‌ فشار نگه‌ مي‌دارند; اما شعله‌ي‌ مقدس‌، روزبه‌روز در سرزمينهاي‌ اشغالي‌ مشتعلتر مي‌شود.
يك‌ جوان‌ مسلمان‌ فلسطيني‌ مي‌گفت‌: امروز در زندانهاي‌ سرزمين‌ اشغالي‌، زندانيها به‌ عشق‌ امام‌ و به‌ ياد رهبر عظيم‌الشأن‌ انقلاب‌ اسلامي‌، شعر مي‌خوانند. ياد انقلاب‌ و امام‌ و ياد مجاهدتهاي‌ ملت‌ ايران‌، در اعماق‌ همان‌ سلولها هم‌ هست‌. دشمن‌ از همين‌ مي‌ترسد. پس‌، فشار روي‌ آن‌ مردم‌ اثري‌ نداشته‌ است‌. الان‌ در فلسطين‌ اشغالي‌، دو سال‌ و اندي‌ است‌ كه‌ مردم‌ با دست‌ خالي‌ مبارزه‌ مي‌كنند و دشمن‌ نتوانسته‌ است‌ اين‌ مبارزه‌ را سركوب‌ كند; همچنان‌ كه‌ نتوانسته‌اند مبارزه‌ي‌ مسلماناني‌ را كه‌ در كشورهاي‌ اسلامي‌ عليه‌ ايادي‌ استكبار مبارزه‌ مي‌كنند، سركوب‌ كنند. اين‌، به‌ معناي‌ آن‌ است‌ كه‌ موج‌ اسلامخواهي‌ و فرهنگ‌ اسلام‌، روزبه‌روز گسترده‌تر مي‌شود. كيد دشمن‌ و شيطان‌، كيد ضعيفي‌ است‌ و هر جا كه‌ فشار استكبار بيشتر است‌، آسيب‌پذيري‌ او هم‌ بيشتر است‌.
ما به‌ عنوان‌ انقلاب‌ اسلامي‌ و به‌ عنوان‌ اولين‌ ملتي‌ كه‌ با اين‌ انقلاب‌ توانسته‌ است‌ بيني‌ استكبار را به‌ خاك‌ بمالد و با قدرت‌ و شجاعت‌، قلعه‌ي‌ مستحكم‌ استكبار را در اين‌ كشور ويران‌ كند و استكبار و امريكا را بيرون‌ نمايد، اعلام‌ مي‌كنيم‌ كه‌ از مردم‌ و مسلمانان‌ مظلوم‌ فلسطيني‌ حمايت‌ و دفاع‌ مي‌كنيم‌ و معتقديم‌ كه‌ مبارزه‌ي‌ آنها ان‌شاءالله‌ به‌ نتايج‌ خوبي‌ خواهد رسيد.
خداوند ان‌شاءالله‌ توفيقات‌ خود را به‌ همه‌ي‌ شما آقايان‌ و خواهران‌ محترم‌ عنايت‌ كند. مجددا به‌ همه‌ي‌ حضار محترم‌، مخصوصا دانشگاهيان‌ و روحانيون‌ و جوانان‌ تيزهوش‌ توصيه‌ مي‌كنم‌ كه‌ رشته‌ي‌ علم‌ ـ چه‌ حوزه‌ و چه‌ دانشگاه‌ ـ و اتحاد بين‌ اين‌ دو منبع‌ را همچنان‌ مستحكم‌ نگه‌دارند و برادران‌ رزمنده‌ ـ چه‌ رزمنده‌هاي‌ دانشگاه‌ و چه‌ رزمنده‌هاي‌ حوزه‌ي‌ علميه‌ ـ بدانند كه‌ پيشرفت‌ اين‌ انقلاب‌ و ادامه‌ و استمرار اين‌ مبارزه‌، عليه‌ دشمنان‌ و شياطين‌ است‌.
والسلام‌ عليكم‌ و رحمه‌الله‌ و بركاته‌