پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری
دریافت:

اصطلاحات فقهى

  • آب جارى ـ ايمان
  • بئر - بينه
    چاپ  ;  PDF
    بِئر:
    چاه.
    باطل:
    مقابل حق.
    عمل باطل:
    کاری که برخی از اجزاء یا شرائط لازم آن مفقود است و اثر متوقع از آن حاصل نمی شود.
    باکره:
    دختری که شوهر نکرده است، دختری که پرده بکارتش زایل نشده است.
    بالسویه:
    به طور یکسان، برابر.
    بالغ:
    کسی که به سنّ بلوغ رسیده است.
    بالفعل:
    آنچه تحقق یافته است.
    بالقوه:
    آنچه امکان تحقق آن هست؛ اما تاکنون محقق نشده است.
    بایر:
    زمین هایی که بهره برداری نشده اند.
    بدر:
    قرص کامل ماه.
    بِدعت:
    ایجاد سنت یا اعتقاد خلاف شرع و اسلام.
    بَدَل:
    جایگزین، جانشین.
    بدل از غسل:
    تیمّمی که جایگزین غسل می شود.
    بدل از وضو:
    تیمّمی که جایگزین وضو می شود.
    بُدنه:
    به گاو و شتر گویند (بحث کفاره محرمات احرام).
    بدیهی:
    روشن، آشکار؛ آنچه معنایش سریع به ذهن آید.
    برئ الذمه:
    کسی که چیزی برگردن او نیست.
    برائت ذمّه:
    فارغ شدن و پاک شدن ذمّه انسان از آنچه بر عهده او بوده است.
    برات:
    برگه مخصوصی است که بدهکاران بابت بدهی خودشان آن را امضاء می کنند.
    بُرد (برد یمنی برد عدنی):
    پارچه ای از پشم شتر که در یمن بافته می شده است.
    برده:
    غلام و کنیز.
    بسمله:
    مخفف «بسم الله الرحمن الرحیم»
    بَشَره:
    پوست.
    بُضع:
    به فرج (آلت تناسلی زن) اطلاق می شود.
    بطن:
    شکم.
    نسل:
    بطن اول: فرزندان.
    بطن دوم: نوه ها، فرزندزادگان.
    بطن سوم: نتیجه ها، نوه زادگان.
    بطن سابق: نسل قبلی.
    بطن لاحق: نسل بعدی.
    بطناً بعد بطنٍ: نسلی پس از نسل دیگر.
    بَطَن:
     رجوع کنید به: مبطون.
    بعید است:
    این تعبیر در حکم فتواست.
    بعید نیست:
    این تعبیر در حکم فتواست.
    بقعه (بقاع):
    مزار ائمه و بزرگان دین.
    بقاع متبرکه: اماکن مقدّس.
    بکارت:
    دوشیزگی. رجوع کنید به: باکره.
    بِکر:
    آنچه که تاکنون از آن بهره برداری نشده است، دست نخورده.
    بلاد کبیره:
    شهرهای فوق العاده بزرگ.
    بلا عقب:
    آنکه فرزند و فرزندزاده ای ندارد.
    بلا وارث:
    متوفای بدون ورثه.
    بلوغ:
    رسیدن به حد تکلیف که با ظهور یکی از علائم سه گانه ی آن مشخص می شود. رجوع کنید به: علائم بلوغ.
    به نحو متعارف:
    به طور معمول، مطابق نظر عرف.
    بهتان:
    رجوع کنید به: تهمت.
    بهیمه:
    حیوان چهارپایی که درنده نباشد.
    بیت المال:
    اموال عمومی، اموال دولت اسلامی.
    بیتوته:
    رجوع کنید به: مَبیت.
    بیضة الاسلام:
    شالوده و اساس اسلام.
    بیع:
    فروش، معامله.
    بیع شرط: بیعی است که در متن عقد شرط شود که هرگاه بایع، تمام یا بخشی از قیمت را در مدت معین به مشتری باز گرداند، حق فسخ داشته باشد.
    بیع مثل به مثل: مبادله کردن دو چیز هم جنس؛ مانند مبادله گندم با گندم.
    بینه:
    شاهدانی که شهادت آنها می تواند یک امر را اثبات کند.
  • پلاتين - پورسانت
  • تأجيل - تيمم جبيره‌اى
  • ثلث - ثيب
  • جائر - جهل
  • چانه زدن
  • حائر - حيل فرار از ربا
  • خارق العاده - خيار
  • دائر مدار - ديه
  • ذابح - ذى
  • رؤيت هلال - ريبه
  • زائد - زىّ
  • ژله
  • سُؤر - سيد
  • شؤون - شيوع
  • صاحب اليد - صيغه
  • ضالّه - ضمان
  • طائف - طيور
  • ظاهر اين است - ظهر شرعى
  • عائله - عيوب مجوز فسخ
  • غائط - غير منقول
  • فائت - فَىْءْ
  • قاصر - قَيُّم
  • کابين - کيف
  • گرو - گواه
  • لحد-لیالی تشریق
  • ماترك ـ ميّت
  • ناتنى - نيت
  • هاشمى (سيد) - هم جنس
  • واجب - ولّى
  • يائسه - يوم الدفع
کاربر گرامی؛ لطفا قبل از تکمیل فرم، موارد زیر را مطالعه کنید:
  • جهت مکاتبه با دفتر، از قسمت ارسال نامه استفاده نمایید.
  • به منظور استفتاء یا ارسال سوال شرعی، از قسمت ارسال سوال شرعی استفاده نمایید.
  • جهت ارایه انتقاد و پیشنهاد به سایت دفتر، از قسمت ارتباط با پایگاه استفاده نمایید.
  • از فرم زیر فقط برای ارایه نظرات در مورد محتوای همین صفحه استفاده نمایید.
  • مسوولیت ارسال اشتباه بر عهده ارسال کننده آن است.
700 /