پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری
دریافت:

اصطلاحات فقهى

  • آب جارى ـ ايمان
  • بئر - بينه
  • پلاتين - پورسانت
  • تأجيل - تيمم جبيره‌اى
  • ثلث - ثيب
  • جائر - جهل
  • چانه زدن
  • حائر - حيل فرار از ربا
  • خارق العاده - خيار
  • دائر مدار - ديه
  • ذابح - ذى
  • رؤيت هلال - ريبه
  • زائد - زىّ
  • ژله
  • سُؤر - سيد
  • شؤون - شيوع
  • صاحب اليد - صيغه
  • ضالّه - ضمان
  • طائف - طيور
  • ظاهر اين است - ظهر شرعى
  • عائله - عيوب مجوز فسخ
    چاپ  ;  PDF
    عائله:
    نانخور.
    عائله:
     رجوع کنید به: عیال.
    عادت/عادت ماهیانه:
    حیض، قاعدگی.
    عادت وقتیه:
    عادت ماهیانه زنی است که وقت عادت او ثابت است؛ ولی تعداد روزهای عادتش کم و زیاد می شود.
    عادت عددیه:
    عادت ماهیانه زنی است که تعداد روزهای عادتش کم و زیاد نمی شود؛ ولی وقت ثابتی ندارد.
    عادت وقتیه و عددیه:
    عادت ماهیانه زنی است که وقت عادت و تعداد روزهای عادت او تغییر نمی کند.
    عادل:
    کسی است که دارای ملکه عدالت باشد.
    عاریه:
    عقدی است بین صاحب مال و عاریه گیرنده که طی آن، حق بهره برداری از چیزی بدون پرداخت عوض برای فرد دیگر حاصل می گردد.
    عاصی:
    گناهکار.
    عاقد:
    کسی که صیغه عقد را جاری می کند.
    کسی که از طرفین عقد یا یکی از آنها، وکالت در اجرای صیغه دارد.
    عاقله:
    خویشاوندان ذکور پدریِ جانی که ضامن دیه ی جنایت غیر عمد هستند.
    عام المنفعه:
    آنچه که عموم مردم از آن بهره می برند.
    عامل:
    کسی که به واسطه مضاربه، جعاله و مانند آن، متصدی کارهای دیگری می شود.
    کسی که متصدی جمع آوری، حسابرسی، تقسیم و سایر امور مربوط به زکات است.
    عایدات:
    درآمدها.
    عتبه:
    آستانه.
    عتق رقبه:
    آزاد کردن بنده.
    عُجب:
    بزرگ دیدن اعمال خویش، احساس اینکه حق خداوند را، تمام و کمال بجا آورده است.
    عَجز:
    ناتوانی از انجام کار.
    عدالت:
    ملکه نفسانیه ای که انسان را به تقوا وا می دارد به حدّی که از روی عمد هیچ گناهی را انجام ندهد.
    عدّه:
    مدت زمانی است که زن جدا شده از شوهر (به سبب طلاق یا پایان مدّت ازدواج موقّت و یا مرگ شوهر) باید منتظر بماند و ازدواج نکند.
    عدّه حامله: تا زمان وضع حمل.
    عدّه ذات اشهر: کسی که حیض نمی بیند، هر چند در سن حیض دیدن است (۳ماه).
    عدّه ذات اقراء: کسی که حیض می بیند. (۳ طُهر).
    عدّه وفات: عده زنی که شوهرش از دنیا رفته است. ۴ ماه و ۱۰ روز.
    عدول:
    جمع عادل رجوع کنید به: عادل.
    رجوع کردن، بازگشتن؛ (اعراض کردن) عدول نیت: برگرداندن نیت به نیت دیگر.
    عذره:
    غائط و فضولات انسان و غیر انسان.
    عذر شرعی:
    عذری که شرعاً قابل قبول است.
    عرصه:
    منظور زمینی است که ساختمان بر روی آن احداث شده است.
    عرف:
    آنچه مردم کوچه و بازار به طبع سلیم خود پذیرفته اند.
    عرفات:
    بیابانی است مسطح و وسیع در جنوب شرقی مکه که حجاج در روز نهم ذی حجه، از ظهر تا مغرب در آنجا می مانند.
    عَرَفه:
    نام کوهی است در نزدیکی مکه.
    عرق جنب از حرام:
    عرق کسی است که از راه حرام جنب شده باشد.
    عزائم:
    رجوع کنید به: سُوَر عزائم.
    عَزَب:
    مجرد، مرد بی همسر.
    عزل:
    ۱- انزال منی در خارج از فرج برای جلو گیری از انعقاد نطفه.
    ۲- بر کنار کردن متصدّی کاری از سمتش.
    ۳- جدا کردن مقدار خمس یا زکات یا ارث مشخص و مانند آن از بقیه اموال.
    عسر و حرج:
    مشقت، سختی و دشواری؛ به طوری که معمولاً قابل تحمل نباشد.
    عصاره:
    آبی که از گیاهان، میوه ها و دیگر مواد غذایی گرفته می شود.
    عصیر عِنَبی:
    آب انگور.
    عفت عمومی:
    سلامت اخلاقی و رفتاری جامعه.
    عِقار:
    زمین.
    عقد:
    پیمان، عهد. صیغه ایجاب و قبول در معاملات (خصوصاً در ازدواج).
    عقد بیع: قرارداد خرید و فروش.
    عقد دائم: قرارداد ازدواج دائم، پیمان ازدواج دائم.
    عقد غیر دائم: قرارداد ازدواج موقت، پیمان ازدواج موقت.
    عقد اکراهی:
    عقدی که بدون رضایت شخص، انجام شود.
    عقد بیع:
    قرارداد خرید و فروش.
    عقد جایز:
    عقدی که یک یا هر دو طرف معامله حق فسخ آن عقد را داشته باشند.
    عقد غیابی:
    عقدی که یکی از طرفین یا هر دو، در زمان اجرای صیغه، غایب باشند.
    عقد لازم:
    قراردادی که در آن هیچ یک از طرفین حق فسخ معامله را ندارند.
    عقوبت:
    کیفر، جزا.
    عقود:
    جمع عقد رجوع کنید به: عقد.
    عقود شرعی:
    عقدهایی که شرع آن را تأیید کرده است.
    عقیقه:
    به حیوانی گفته می شود که برای حفظ صحت و سلامتی فرزند ذبح می شود.
    عقیم:
    آنکه صاحب اولاد نمی شود، اعم از مرد و زن.
    عقیم سازی:
    عملی که امکان بچه دار شدن زن یا مرد را سلب می کند.
    علائم بلوغ:
    ۱- روئیدن موهای خش بر روی عانه.
    ۲- احتلام
    ۳- گذشتن از سن ۱۵ سال قمری برای پسران و ۹ سال قمری برای دختران.
    عَلَقه:
    خون لخته ای که از تکامل اولیه ی نطفه حاصل می شود.
    عُلقه زناشویی:
    همسر بودن، نسبت و ارتباطی که در اثر ازدواج حاصل می شود.
    علوی (علویه):
     رجوع کنید به: سادات علوی
    علی الحساب:
    مبلغی که پیش از موعد مقرر یا اتمام قرار داد پرداخت می شود تا در نهایت حسابرسی صورت گیرد.
    علی الظاهر:
    آنچه از ظاهر دلیل فهمیده می شود، این تعبیر در مقام اظهار نظر، حکم فتوا را دارد.
    علی اللهی:
    فرقه ای از غلات شیعه که حضرت علی (ع) را خدا می پندارند.
    رجوع کنید به: غلات.
    علی ما فرض الله:
    بر اساس حکم خدا.
    عمد:
    از روی قصد کاری را انجام دادن.
    عمره:
    زیارت خانه خدا و انجام اعمال مخصوص به آن.
    عمره مفرده:
    عمره ای که جدا از عمره تمتع انجام می گیرد و علاوه بر اعمال آن طواف النساء و نماز آن را نیز دربردارد.
    عمره تمتّع:
    عمره ای است که قبل از حج تمتع انجام می شود.
    عمل به احتیاط:
    رعایت همه جوانب احتمالی تکلیف؛ بطوری که یقین حاصل شود به وظیفه واقعی عمل شده است.
    عند الاستطاعة:
    هنگام حصول استطاعت رجوع کنید به: استطاعت.
    عند القدرة:
    هنگام توانایی.
    عند اللزوم:
    هنگام نیاز.
    عند المطالبه:
    هنگام درخواست.
    عُنف:
    کسی را بزور بر کاری وادار کردن.
    عِنَن:
    نوعی بیماری که توانایی جماع را از مرد سلب می کند.
    عِنّین:
    مردی که نمی تواند آمیزش کند.
    عهد:
    پیمان؛ تعهد انسان با خداوند (با صیغه ی مخصوص) برای انجام دادن کاری که مباح یا پسندیده است، و یا اجتناب کردن از کاری که مباح یا ناپسند است.
    عواید:
     رجوع کنید به: عایدات.
    عورت:
    شرمگاه، آنچه انسان از ظاهر کردنش حیا می کند (قُبل و دُبر).
    عوض:
    مالی که در قبال کالا یا منفعتی، پرداخت می شود.
    عیال:
    همسر، نانخور.
    عیب:
    خرابی، نقص.
    عید فطر:
    نخستین روز ماه شوال که یکی از اعیاد بزرگ اسلامی است.
    عید قربان:
    دهمین روز ماه ذی الحجه که یکی از اعیاد بزرگ اسلامی است.
    عین:
     مالی که وجود خارجی دارد.
    عین مرهونه:
    مالی که به عنوان گرو معین شده است. رجوع کنید به: رهن.
    عین نجس:
    چیزی که اصالتاً نجس است؛ مانند خون (نه اینکه به واسطه برخورد با چیزی نجس شده است).
    عیوب مجوز فسخ:
    عیب هایی که در عقد، حق فسخ را برای یکی از طرفین ایجاد می کند.
  • غائط - غير منقول
  • فائت - فَىْءْ
  • قاصر - قَيُّم
  • کابين - کيف
  • گرو - گواه
  • لحد-لیالی تشریق
  • ماترك ـ ميّت
  • ناتنى - نيت
  • هاشمى (سيد) - هم جنس
  • واجب - ولّى
  • يائسه - يوم الدفع
کاربر گرامی؛ لطفا قبل از تکمیل فرم، موارد زیر را مطالعه کنید:
  • جهت مکاتبه با دفتر، از قسمت ارسال نامه استفاده نمایید.
  • به منظور استفتاء یا ارسال سوال شرعی، از قسمت ارسال سوال شرعی استفاده نمایید.
  • جهت ارایه انتقاد و پیشنهاد به سایت دفتر، از قسمت ارتباط با پایگاه استفاده نمایید.
  • از فرم زیر فقط برای ارایه نظرات در مورد محتوای همین صفحه استفاده نمایید.
  • مسوولیت ارسال اشتباه بر عهده ارسال کننده آن است.
700 /